یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
تاملی بر مفهوم عدالت در اندیشه امام خمینی
الف) طرح مساله
اصولا، مشکلهای ( (Problematics تناقض نهایی فکری بر پایه نوع رابطه بشر با هستی Cosmos ، پدید میآیند، و نظامهای فکری که بصورت فلسفههای گوناگون خودشان را ظاهر ساختهاند پیرامون راهحلها و تفسیر و توجیه این مشکلها تاسیس میگردند . عدالت نیز همواره از مشکلهای بسیار جدی بشر، از آغاز زندگی جمعی او تاکنون بوده و به سیاق سایر مشکلها بر پایه رابطه بشر با هستی کلی Univers و اجزا آن یعنی افراد همنوعش، و سایر موجودات تاسیس شده است . ۱ شاید، دغدغه حیات مطلوب داشتن، در دنیایی که برای بشر فانی بوده، عامل طرح آن شده باشد . اینکه در حیات فردی، در ایام محدود حیات، چه نوع رفتار و سلوکی را در تنظیم احوال شخصی پیشه کنیم که بهترین باشد؟ و نسبتبا سایر موجودات اعم از جاندار و بیجان چه کنیم؟ و با همنوعان چه؟ در اجتماع انسانی، بهترین شکل تجمع و تنظیم روابط کلام است؟ در رابطه با حاکم و زمامدار چه باید کرد؟ بهترین نوع رابطه حاکم و حکومتشوندگان با یکدیگر چیست؟ و پرسشهایی از این دست که مرتبط با حیات و معناداری آن است و در همه آنها، شکل عمل مطلوب قابل تصور است، از عوامل پیدایش مفهوم عدالت و تامل درباره آن شده است .
البته اینگونه پرسشها، همانگونه که از ظاهر آن مستفاد میشود، ماهیتی غایتانگارانه telological دارند، چرا که مستلزم تصور یک وضع مطلوب و آرمانی آنست که بین آن با امر واقع و وضعیت کنونی زیست انسان، فاصله است . و برای طی شدن این فاصله به حرکت، جهت معین، جهتیاب و معونه و شیوه خاص نیاز است تا بتوان به مقصود و هدف رسید . بنابراین بخشی از اندیشهورزیها پیرامون عدالت که بر مبنای چنین پرسشهایی، صورت گرفته، تاملاتی است معطوف به غایت عمل انسانی چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی آن که ناظر به وضع کمال مطلوب است .
این گرایش از اندیشههای سیاسی که ماهیتا هنجاری Normative است، البته با نگاه تجربهگرای فلسفه سیاسی که آمیخته با فلسفه اخلاق است . اما اندیشهورزی در باب عدالت، همواره از باب غایتمندی عمل انسانی و کمالگرایی او طرح نشد، بلکه بخشی از اندیشهورزیها، از باب ضرورت حفظ وضع است . در این گرایش نگاه به عدالت، نگاهی آلی یا ابزارگرایانه instrumentalist است . عمل به عدالت و پرهیز از بیعدالتی، به مثابه صفت زمامدار، از جهت تاثیری که در بقای ملک و مملکت دارد ضرورت یافته و طرح میشود . پایداری ملک و ترفیه حال مردم و رونق اقتصادی و برقرار شدن امنیت و به سامان شدن امور که در ملکداری اهمیت اساسی دارند، بسته به عمل عادلانه زمامدار دانسته شده است . این گرایش از اندیشهها در منابعی چون اندرزنامهها، سیاستنامهها و شریعتنامهها، نمود یافته است . بنابراین بطورکلی در باب دلیل وجودی raisondeetre عدالت، در اندیشههای سیاسی . دو برداشت مطرح شده است; برداشت غایتانگارانه که معطوف به وضعیت کمال مطلوب است و برداشت ابزارگرایانه که معطوف به حفظ و تداوم وضع موجود است .
حال با توجه به این دو برداشت عمده از عدالت، تلاش میکنیم تا مفهوم عدالت را در اندیشههای سیاسی حضرت امام خمینی بررسی کنیم . در این مقاله، عدالت و الزامات آن را در آثار فلسفی و عرفانی حضرت امام تا حد امکان طرح میکنیم .
ب) تعریف عدالت
امام خمینی (س) در کتاب مشهور "جنود عقل و جهل" که به تفسیر حدیثی از امام صادق (ع) با همین عنوان، اختصاص دارد، دیدگاه نظری خود را درباره عدل بیان کرده است . آنچه امام در این کتاب ابتدائا در تعریف عدالت آورده نشان میدهد که به طورکلی تعریف ارسطویی عدالت، به معنای فضیلتحد وسط را پذیرفته است .
"بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امهات فضایل اخلاقیه است" . ۲
حضرت امام در ذیل شرح بر این حدیث تفسیرهای این تعریف بنیادی را که با ادبیات عرفانی همراه و آمیخته میشود، در چهار گرایش بیان کرده است که آنها را در مقولات ذیل دستهبندی میکنیم .
۱) عدالت از منظر وجودشناسی عرفانی
بخشی از تفسیر امام درباره عدالت در این کتاب از منظر وجودشناسی عرفانی طرح شده است . آنچه بطور کلی در این مبحث از آن بحث میشود، حقایق وجودیه است . حقایق وجودیه، مظهر اسما و صفات الهی هستند . هر وجودی به این معنا، مظهر یکی از اسما و صفات الهی است . و عدالت در این مقام، به این معنا است که موجود، به طور اکمال و اتمام مظهر تمامی اسما یا صفات خداوند باشد . امام در این مقوله از عدالت مطلقه، عدل مطلقه و استقامت مطلقه نام میبرد:
"عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است; زیرا که عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است; چه در مظهریت اسما و صفات و تحقق به آن که استقامت مطلقه است"۳
یکی از مظاهر و حقایق وجودیه که در او عدل مطلق و استقامت مطلقه، به معنای مظهریت اسما و صفات الهی نمود یافته است، انسان کامل است۳ و جور، یعنی آنچه نقطه مقابل عدل است، در این گرایش به معنای غلبه یکی از صفات و اسمای الهی بر دیگری، در حقیقتی وجود است . اگر موجودی مظهر تام و تمام قهر و یا لطف، یا مظهر تام و تمام اسم جلال و یا جمال الهی باشد، به معنای خارج شدن از استقامت مطلقه و رفتن به سمت جور است . ۴
و البته از نظر "کل اولیا" خداوند، هر آنچیزی که محل صدورش، توجه و تجلی باری باشد، محبوب است .
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد
وین عجب من عاشق این هر دو ضد
پس جور در این معنا چنین است:
"جور در این مقام، غلبه قهر بر لطف یا لطف بر قهر است . و به عبارت دیگر مظهریت از اسما جلال یا مظهریت از اسما جمال است" ۵
۲) عدالت از منظر معناشناسی عرفانی
اگرچه، از منظر معناشناسی عرفانی، شناخت توحید، مهمترین هدف است . منتها، شناخت توحید و کسب معارف از شیوههای معمول، برای عارف حاصل نمیشود، معرفتبه حقیقت و توحید، از طریق تجلی و الهام ذات باری بر قلب عارف که خود موهبتی الهی استحاصل میشود . عارف در مسیر شناخت و "سیر و سلوک" سفرها و مراحلی را باید طی کند . آنچه که در ادبیات عرفانی به اسفار چهارگانه خوانده شده است . این سفرها و مراحل به ترتیب از جدا شدن از خلق آغاز و سپس از سیر و سلوک در حق، در بازگشتبه خلق پایان مییابد . نکته این است که ممکن استسالک و عارفی در طی این اسفار، در هر سفر و مرحله، چنان محو در وضعیات و مشاهدات و دریافتهای خود شود که هم از مقتضیات و آنچه در مراحل قبلی بوده، غافل شود و هم از اینکه سفرها و مراحل دیگری در پیش دارد .
حضرت امام، از این حالتبه "احتجاب" یاد کردهاند . عدالت در این معنا، محجوب نبودن از مقتضیات و حالات سفرهای قبل و آمادگی و قصد و عزم سفر برای مراحل بعد است . ۶
"و چه در جلوه معارف الهیه و جلوات توحید در قلب اهل معرفت که عدالت در آن عبارت است از: عدم احتجاب از حق به خلق و از خلق به حق . و به عبارت اخری "رویت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت"۷
و جور که در این مقام، محجوب ماندن استبه معنی فانی شدن در یک مرحله و غفلت از گذشته و آمادگی برای گذر به مرحله بعدی و یا بازگشتبه مرحله قبلی است; حضرت امام از آن به تفریط و افراط یاری کنند:
"و تفریط و افراط در این مقام، احتجاب از هر یک از حق و خلق استبه دیگری"۸
و اینکه در ادبیات عرفانی، برای طی این مراحل، ضرورت همراهی با مرشد و راهنمایی خبیر و پخته ضروری دانسته شده است، بیم از احتجاب و گرفتار شدن به جور یا همان افراط و تفریط بوده است . ۹
طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن
ظلمات استبترس از خطر تنهایی
۳) عدالت از منظر عقاید و حقایق ایمانی یا کلامی
در این منظر که البته بسته بحث آن مانند سایر گرایشهای مذکور، ادبیات و واژگان عرفانی است . به طورکلی به بحث درباره عقاید ایمانی یعنی مسائل و معارفی که باید آنها را شناخت و بدانها معتقد بود و ایمان آورد، مانند مساله توحید، صفات ذات باری تعالی، نبوت عامه و خاصه و مسایلی از این قبیل، پرداخته میشود . عدالت در این منظر از دیدگاه حضرت امام، به معنی درک ماهیت و هستی حقایق ایمانی، آنگونه که هستند، میباشد:
"و چه در عقاید و حقایق ایمانیه باشد . که عدالت در آن عبارت است از ادراک حقایق وجودیه علی ماهی علیه از غایه القصوای کمال اسمائی تا منتهیالنهایه رجوع مظاهر به ظواهر که حقیقت معاد است . "۱۰
البته، حضرت امام، در این معنا، معترض مساله جور نشدهاند، اما بر سیاق تعریف عدل، که شناخت ماهیت اشیا و امور آنچنان که هستند، میباشد، میتوان گفت که جور به معنی هرگونه درک و فهم ناقص و منحرف از امور است، که بیانگر ماهیت آنها آنطور که هستند، نباشد .
۴) عدالت از منظر علم اخلاق
علم اخلاق، در حوزه علوم اسلامی، خود شعبهای از علم کلام است که در آن ازمسایل و دستورهایی که درباره "چگونه بودن" و " چگونه زیستن"، انسان و خصایل و صفات روحی و فضایل اخلاقی بحث میشود . اصولا، موضوع علم اخلاق، فضیلتها و ملکات اخلاقی است . ۱۱
حضرت امام نیز در بخشی از تفسیرشان درباره حدیثشریف، با این گرایش بحثی مستوفی درباره عدالت و الزامات آن طرح کردهاند .
تصویری که حضرت امام در اینجا از انسان ارائه میدهند، تصویری ارسطویی است . به این معنا که امام، انسان را موجودی میدانند که نفس او متشکل از دو جز است، جز متعقل (نفس ناطقه) منشا حکمت و عدالت است و جز غیرمتعقل که منشا شوق و میل و خشم و غضب و شهوت است . یا "نفس سبعی" و "نفس بهیمی" و "نفس شیطانی" . اجزا جز غیرمتعقل، به منزله قوایی هستند که "سرچشمه تمام ملکات حسنه و سیئه و منشا تمام صور غیبیه ملکوتیه است" . ۱۲
"بدان که انسان از اول نشر طبیعی پس از قوه عاقله [نفس ناطقه یا جز متعقل]، سه قوه لازم است، یکی قوه واهمه که آن را "قوه شیطنت" گوئیم و [انسان] به آن دروغگوید و خدعه کند و مکر و حیلت نماید [نفس شیطانی] دوم قوه غضبیه که آن را "نفس سبعی" گویند و آن برای رفع مضار و دفع موانع از استفادات است . سوم قوه شهویه که آن را "نفس بهیمی" گویند و آن مبدا شهوات و جلب منافع و مستلذات در ماکل و مشرب و منکح است"۱۳
هر کدام از این قوا، منشا نوعی از رفتارهای انسانیاند و به تناسب رشد جسمانی او، توسعه مییابند تا به کمال رسند . ممکن است که رشد هر یک از این قوا، در انسان، بطور کامل، صورت پذیرد . و ممکن است، یکی از قوا بر دیگری، یا دو تای آنها بر سومی، غلبه کنند . در این صورت شاهد رفتارهای نابهنجار و خارج از تعادل خواهیم بود . ۱۴
عدالت در این منظر، به معنای فضیلتحد وسط که در ابتدای مباحث طرح شد، نمودش، در رفتار انسان، زمانی است که رفتار و اخلاق و ملکات فرد، برآیند نسبت مساوی دخالت هر یک از این سه قوه با نظارت قوه عاقله باشد . ۱۵
"و چه در اخلاق نفسانیه که [عدالتبه مثابه] اعتدال قوای ثلاثه است، یعنی قوه شهویه و غضبیه و شیطانیه" . ۱۶
در این صورت است که مظاهر رفتاری انسان، یا ملکات اخلاقی او، تبدیل به "فضیلت" میشود .
"تعدیل هر یک از این قوای چهارگانه و خارج نمودن آنها از حد افراط و تفریط، فضیلتی است" . ۱۶
"فضیلت" خود به مثابه عادتی است که بر اثر تکرار و مرور زمان تبدیل به ملکه Ethos یا عادت میشود و عمده فضایل اخلاقی فضایل چهارگانه، "حکمت"، "عدالت"، "شجاعت" و "عفت" است . که طبق نظر حضرت امام اولی از "تعدیل قوه نظریه و تهذیب آن"، و دومی از "تعدیل قوه عملیه و تهذیب آن" و سومی "از تعدیل قوه غضبیه و تهذیب آن و آخرین از "تعدیل و تهذیب قوه شهویه" حاصل میشود . ۱۷
این ملکات اخلاقی یا فضایل، ضابطه تمیز رفتار انسانی از رفتار بهیمی است . رفتار انسانی یا فضیلت، به معنی تعادل در عمل ناشی از قوای سهگانه تحتحاکمیت عقل و تهذیب شرع است و خروج از آن به معنی کشیده شدن به افراط و تفریط و گرفتار شدن به " جور" است و خروج از انسانیت . ۱۸
"و بدان که همانطور که این قوای ثلاثه، طرف افراط آنها، مفسد مقام انسانیت است و انسان را گاه از حقیقت انسانیت و گاه از فضیلت انسانیتخارج کند، همانطور تفریط و قصور آنها نیز، از مفسدات مقام انسانیت و از رذیل ملکات به شمار میرود . "۱۹
نکته دیگر، در باب فضایل اخلاقی اینکه، همانگونه که درباره فضیلت گفته شد که رفتاری است که بر اثر تکرار و مرور زمان، به عادت تبدیل شده، پس میتوان گفت که فضایل اموری اکتسابی هستند نه فطری و تکوینی . چه در غیر این صورت، قابل تغییر نبودند . باب خودسازی در اخلاق، و رسیدن به فضیلت و مظهر فضایل اخلاقی شده، بر همین تغییرپذیری ملکات یا فضایل و رذایل اخلاقی، استناد شده است . در اثر مجاهدت و تکرار عمل خاص میتوان، قوا را تحتحاکمیت عقل و تهذیب شرع آورد و آراسته به ملکات و فضایل اخلاقی شد .
"و اگر تفریط و قصور خلقی و طبیعی باشد، بدون اختیار صاحب آن، نقصان در اصل خلقت است، و غالبا توان نقصانهای طبیعی را، که بدین مثابه است، با ریاضات و مجاهدات و اعمال قلبی و قالبی تغییر داد و کمتر صفات از صفات نفس است که طبیعی به معنی غیرمتغیر باشد، اگر نگوئیم که هیچ یک نیست که قابل تغییر نباشد . "۲۰
۴ - ۱ ) نسبت عدالتبه سایر فضایل در گرایش علم اخلاق
همانگونه که در ابتدای بحث از، غایتمندی حیات انسان در گرایش فلسفه سیاسی که مبتنی بر فلسفه اخلاق است، ذکری به میان آمد، کسب فضیلت عدالت، چه در رسیدن به غایتحیات فردی و چه در رسیدن به غایت در حیات جمعی اهمیتخاص دارد . در فلسفه یونان بویژه در فلسفه اخلاق ارسطویی، عدالت، جامع تمام فضایل چهارگانه - "حکمت، شجاعت، عفت و عدالت" - دانسته شده است .
دلیل اینکه عدالتبر سایر فضایل برتری دارد در این است که فضیلت عدالتیا رفتار عادلانه معطوف به عمل درباره دیگران است و به "تامین و حفظ خوشبختی اجتماع سیاسی" کمک میکند . همین انگیزه دیگرخواهی در عمل عادلانه است که سبب میشود، عدالت از سایر ملکات اخلاقی برتر باشد و به تعبیری جامع تمام آنها باشد .
"فقط عدالت در بین تمام فضایل "غیرخارجی" است زیرا که با "غیر" ارتباط دارد، عادل آنچه را که سودمند برای دیگری است انجام میدهد، خواه آن شخص رئیس یا یکی از اعضا اجتماع باشد . "۲۱
و به همین معنا، جور یا بیعدالتی، جامع تمام رذایل است . برای اینکه بیعدالتی ، نه تنها متوجه خود فرد، بلکه متوجه دیگران نیز هست . "بدترین تمام مردم کسی است که خباثتخود را نسبتبه خود و نسبتبه دوستانش یکسان به کار میبرد . "۲۲
و این جاست که ارسطو، عدالت را "تمام فضیلت" و بیعدالتی را "همه رذیلت" میداند .
"عدالتیک جز از فضیلت نیست، بلکه تمام فضیلت است و ضد آن یعنی بیعدالتی به هیچوجه یک جز از رذیلت نیستبلکه همه رذیلت است . "۲۳
حضرت امام نیز همین دیدگاه را درباره برتری عدالتبر سایر فضایل و جامع بودن بیعدالتی، تمام رذایل را، میپذیرد .
"پس عدالت که عبارت از حد وسط بین افراط و تفریط و غلو و تقصیر است، از فضایل بزرگ انسانیت است; بلکه از فیلسوف عظیمالشان "ارسطاطالیس" منقول است که: "عدالت جزوی نبود از فضیلتبلکه همه فضیلتها بود . و جور - که ضد آن است - جزوی نبود از رذیلت: بلکه همه رذیلتها بود" . ۲۴
بنابراین در تعیین نسبت فضیلت عدالت، به سایر فضایل، عدالتبرترین و جامع تمام آنها است .
۴ - ۲) اهمیت عدالت، در گرایش علم اخلاق از نظر امام خمینی
همانگونه که قبلا نیز ذکر شد، تبیین حضرت امام از عدالت، با واژگان و ادبیات عرفانی آمیخته است . در باب اهمیت عدالت، حتی با گرایش علم اخلاق نیز، حضرت امام، همین دیدگاه و گرایش عرفانی را تعقیب میکنند . به این معنا، یکی از دلایل اهمیت فضیلت عدالت، طریقیت داشتن آن به عنوان "طریق سیر انسان کامل" به ملکوت خداوند است .
"و باید دانست که چون عدالت، حد وسط بین افراط و تفریط است، اگر از نقطه عبودیت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی کنیم، بر خط مستقیم وصل شود . پس طریق سیر انسان کامل از نقطه نقص عبودیت تا کمال عز ربوبیت، عدالت است که خط مستقیم و سیر معتدل است . و اشارات بسیاری در کتاب و سنتبدین معنی است چنانچه صراط مستقیم، که انسان در نماز طالب آن است، همین سیر اعتدالی است . "۲۵
دلیل دیگر در باب اهمیت عدالت، طرح آن به عنوان ضابطه تشخیص اسلامناب، و راه درست از مسیرها و قرائتهای منحرف از شریعت محمدی (ص) است .
"و از رسول خدا منقول است که خط مستقیمی در وسط کشیدند و خطهای دیگری در اطراف آن، و فرمودند: این خط وسط، خط من است ... و اعتدال حقیقی ... به تمام معنی خط احمدی و خط محمدی (ص) است . "۲۶
۴ - ۳ ) الزامات کسب فضیلت عدالت در گرایش علم اخلاق از نظر امام خمینی
آنچه از نظر حضرت امام کسب فضیلت عدالت را ضروری میسازد، نقشی است که در رسیدن به کمال انسانی دارد .
"بدان که تعدیل قوای نفسانیه که غایت کمال انسانی و منتهای سیر کمالی بسته به آن استبلکه به یک معنی خود آن است، از مهمات امور است که غفلت از آن، خسارت عظیم و خسران و شقاوت غیرقابل جبران است . "۲۷
این نگاه غایتمندانه به عدالت، به عنوان فضیلتی که در کمال انسانی نقشی دارد و از طرفی قابل تحصیل است، نه به مثابه پدیدهای فطری و تکوینی، الزاماتی را به همراه خود آورده است که ذیلا درباره آن بحث میشود .
۴ - ۳ - الف) نقش تعلیم و تربیت
اهمیتی که به این نحو، فضیلت عدالتبه عنوان جامع فضایل در حیات فردی و اجتماعی داشته، بحثهای مهمی درباره امر آموزش و تعلیم، در فلسفه سیاسی و علم اخلاقی، ایجاد کرده است . مباحثات و مصاحبههای سقراط با سوقسطانیان در فلسفه سیاسی یونان باستان ، بر سر نوع، شیوه و محتوای آموزشهایی بود که به نظر سقراط مخل به غایت جامعه سیاسی، خوشبختی و سعادت آن بود . ناشی از اهمیتی است که تعالیم در ساختن فضیلتها و ملکات اخلاقی و یا رذایل اخلاقی دارند .
در دیدگاه حضرت امام، نیز آموزش و تعلیم نقش بسیار حیاتی در غایت زندگی فردی و جمعی انسان دارد . ماده تعلیم، که آغاز راه برای پیمایش مسیر کمال به سمت غایت در حیات فردی و اجتماعی است، آشنایی با معارف الهیه و شریعت اسلام است و آموزش آنچه مربوط به آداب و ظاهر شریعت است که "بکار بستن آن سعادت فرزندان" را "در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تامین میکند":
"هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمیشود مگر آنکه ابتدا کنه انسان ازظاهر شریعت و تا انسان متادب به آداب شریعتحقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه [فضایل اخلاقی] از برای او به حقیقت پیدا نشود . "۲۸
۴ - ۳ - ب) آموزش باید از کی آغاز شود؟
و اما اینکه آموزش از چه زمانی، چگونه و توسط چه کسانی انجام پذیرد، نیز اهمیت مییابد . زمان آغاز آموزش، دوران کودکی است . هرچند شریعت اسلام، برای قبل از تولد نیز قانون و مقررات دارد و رعایت آن ضروری است . اما با این وجود، آغاز دوران کودکی، بهترین زمان آغاز تعلیم و تربیت است چون:
"نفس کودک در ابتدای امر، چون صفحه کاغذ بینقش و نگاری است که هر نقش را به سهولت و آسانی قبول کند و چون قبول کرد، زوال آن به آسانی نشود . "۲۹
و به همین دلیل باید در امر آموزش، مراقبتبسیار نمود . امری که در درجه اول بر عهده پدر و مادر است:
"از این جهت تربیت اطفال و ارتیاض صبیان از مهماتی است که عهدهداری آن، بر ذمه پدر و مادر است . "۳۰
بهترین نوع تربیت، در این مرحله، تربیت و آموزش عملی پدر و مادر است . آنها باید خود مظهر ملکات و فضایل اخلاقی در رفتار و اخلاقشان باشند و در صورت ضرورت لااقل متکلف به آن باشند . حسن تربیت پدر و مادر اسباب سعدات و تربیت ناشایست، اسباب شقاوت کودک میگردد .
"حسن تربیت و صلاح پدر و مادر از توفیقات قهریه و سعادات غیراختیاریهای است که نصیب طفل گاهی میشود چنانچه فساد و سؤتربیت آنها نیز از شقاوات و سؤاتفاقات قهریهای است که بیاختیار نصیب انسان گردد . "۳۱
بعد از این مرحله، نوبت تربیتهای خارجی فرامیرسد . یعنی نقشی که معلمان و مربیان خارج از خانه، در آموزش و تربیت کودک بر عهده میگیرند . انتخاب معلم و مدرسه مناسب، مهمترین کار این مرحله است .
"البته انتخاب معلم متدین خوش عقیده خوشاخلاق و مدرسه و معلم خانه مناسب دینی اخلاقی مهذب، در تربیت طفل دخالت تام تمام دارد . چه بسا باشد که نقشه سعادت و شقاوت طفل در این مرحله ریخته شود و تزریقات معلمین، یا شفای امراض و یا سم قاتل است . "۳۲
مرحله بعد از این، مرحله "استقلال فکر و نظر و ایام جوانی" است . در این مرحله انسان خود "کفیل سعادت" و "ضامن شقاوت" خود است . مراقبت از خود و احوال نفس خود که در آن رذایل اخلاقی ریشه نکند و برکندن ریشه مفاسد و رذایل، در این مرحله ضروری است . تا تبدیل به ملکه نشوند که "قلع" آن ناممکن شود .
"بر جوانها حتم و لازم است که تا فرصت جوانی و صفای باطنی و فطرت اصلی باقی و دستنخورده است درصدد تصفیه و تزکیه برآیند و ریشههای اخلاق فاسده و اوصاف ظلمانیه را از قلوب خود برکنند که با بودن یکی از اخلاق زشت ناهنجار، سعادت انسان در خطر عظیم است . "۳۳
اگرچه در این دیدگاه، سعادت و کمال فردی، اهمیت زیاد دارد، اما این همه تاکید و نکتهسنجی در امر آموزش، جهت مهم دیگری هم دارد که به ماهیت طبع مدنی انسان و شرکت او در جامعه باز میگردد نقشی که رفتار فرد میتواند در سرنوشت دیگران داشته باشد . چهبسا که تربیت صحیح یک طفل، به اصلاح یک ملت منجر شود و افساد یک طفل، اسباب گرفتاری یک ملت و نسلهای آینده آن را فراهم آورد .
"باید دانست که تربیتیک طفل را نباید فقط یکی محسوب داشت و همینطور سؤتربیت و سهلانگاری درباره یک طفل را نباید یکی حساب نمود . چهبسا که به تربیتیک طفل یک جمیعت کثیر، بلکه یک ملت و یک مملکت اصلاح شود و به فساد یک نفر، یک مملکت و ملت فاسد شود . "۳۴
حضرت امام، با بهرهگیری از تمثیل و نمونههای تاریخی، شواهدی بر این گفتار خود ارائه میکنند:
"نورانیتیک نفر مثل فیلسوف بزرگ اسلامی خواجه نصیرالملة والدین ... و علامه بزرگوار حلی ... یک مملکت و ملت را نورانی کرده و تا ابد آن نورانیتباقی است و ظلمتها و شقاوتهای مثل معاویةبن ابی سفیان و ائمه جور مثل او هزاران سال بذر شقاوت و خسران ملتها و مملکتها است; چنانچه میبینیم . "۳۵
در اینجا، با جمعبندی و نتیجهگیری مطالب ارائه شده، بحث این مقاله را به پایان میبریم و ارتباط عدالت فردی، با حکومت و جامعه عادله و آثار سیاسی عدالت و الزامات آن را به شماره بعدی احاله میکنیم .
ج) نتیجهگیری
اگر بخواهیم خلاصه مطالب ارائه شده درباره عدالت در گرایشهای مذکور در مقاله را به صورت نمودار، میتوان آن را به صورت ذیل نشان داد .
بطورکلی، دیدگاه حضرت امام بر مبنای دو الگوی ارائه شده در ابتدای بحث، الگوی ابزاری و الگوی غایتمندانه، در این مبحث، متمایل به الگوی غایتمندانه است . در تمام گرایشها، عدالت ناظر به وضع مطلوب است . و برای همین، حضرت امام از عدالتبه معنای مطلق و تام آن نام میبرند . ادبیات و واژگان بکار رفته، در هر چهار گرایش، آمیخته با ادبیات عرفانی است . حتی در مبحث علم اخلاق، نیز این گرایش دیده میشود . در گرایش وجودشناسی عرفانی، بنظر میرسد که فاعلیتبشر در رسیدن به عدالت، نقشی نداشته باشد .
مظهریت اسما و صفات در حقایق وجودیه، ارتباطی به اراده بشر ندارد . اما در سایر گرایشها، نوعی ارادهگرایی، در رسیدن به عدالتبه چشم میخورد . خواه در شناختحقایق وجودیه ایمانی چون توحید، معاد، نبوت و ... و خواه در آماده کردن قلب و آینهوار ساختن آن برای تجلی نور الهی و معارف آن، و خواه در کسب ملکات و فضایل اخلاقی . تکیه حضرت امام در این مبحث، بر گرایش اخلاقی، بیشتر از سایر گرایشها است و بحثحضرت امام در اینباره تفصیلیتر است . ملکات و فضایل اخلاقی، وجه ممیز و ضابطه انسانیت انسان است و خروج از آن و کشیده شدن به سمت رذایل، خروج از "حقیقت" و "فضیلت" انسانی است . اهمیت کسب ملکات و فضایل اخلاقی، با نگاه غایتمندانه و معطوف به سعادت حضرت امام، هم در کمالگرایی و کسب خوشبختی و سعادت فردی اهمیت دارد و هم در سرنوشت و سعادت جمعی .
نمونههای تاریخی از شخصیتها، بیانگر این است که رفتار فرد - عمل عادلانه فرد - تاثیرش نه تنها بر خود که بر سایر همنوعانش هم هست و به همینگونه است، رفتار خروج از عدل . برداشتحضرت امام، بطورکلی درباره عدالت، آنجا که عدالت را به فضیلتحدوسط، تعریف میکنند، ارسطویی است . و این برداشت در گرایش علم اخلاق، به برداشت ارسطویی نزدیکتر شد، بطوریکه حضرت امام تعریف ارسطو از عدالت را پذیرفتهاند . عدالت جز ملکات و عادات اخلاقی که اموری متغیرند، دانسته شده است و بر همین مبنا، تاثیر آموزشها و تعلیم و محتوا و شیوه آنها، از آنجا که میتوانند سبب ایجاد ملکات و عادات پسندیده و یا ناپسند شود، اهمیت مییابد . تاکید بر امر خودسازی و مراقبت از نفس و مجاهدت و تقواپیشهگی نیز، بر بنیاد همین تغییرپذیری عادات و ملکات ایجاد شده است . تصویر ارائه شده از انسان نیز در این منظر به عنوان موجودی که دارای اجزا متعقل و غیرمتعقل است و رفتار او تابعی از قوای نفس غیرمتعقل او شهوت، غضب، واهمه است، معنای عدالت را به سوی تعادل در قوا، و تهذیب آن به کمک قوه عاقله و شریعت اسلام کشانده است .
نوراله قیصری
مآخذ
۱ . مراجعه شود به; ناصیف نصار، "قدرت سیاسی و اصل عدالت"، نقد و نظر، شماره ۲ و ۳، بهار و تابستان، ۱۳۷۶، ص ۲۹۱ .
۲ . امام خمینی (س)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، چاپ اول بهار ۱۳۷۷، ص ۱۴۶ .
۳ . همان . ص ۱۴۷ . همچنین رجوع شود به: امام خمینی (س)، شرح دعای سحر، ترجمه احمد فهری، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۳، ص ۱۰۲ .
۴ . برای کسب اطلاع بیشتر درباره مظهریت اسما و صفات الهی در مخلوقات، مراجعه شود به، امام خمینی (س)، شرح دعای سحر، ص ۱۰۱ .
۵ . پیشین، ص ۱۴۸ .
۶ . همان .
۷ . همان .
۸ . همان .
۹ . مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، تهران، صدرا، چاپ هیجدهم، ۱۳۷۵، صص ۸۵، ۸۷ .
۱۰ . پیشین ص ۱۴۸ .
۱۱ . ارسطاطالیس، اخلاق نیکوماخس، جلد اول، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶، ص ۱۰ .
۱۲ . امام خمینی (س)، چهل حدیث، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۱۳۷۵ ص ۱۴ .
۱۴ . امام خمینی (س)، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۳۴، و ارسطاطالیس، همان، صص ۳۴ و ۱۳۴ .
۱۵ . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۴۹ .
۱۶ . همان، ص ۱۵۳ .
۱۵ . همان، ص ۱۴۸ .
۱۶ . همان، ص ۱۵۱ .
۱۷ . همان .
۱۸ . جهت اطلاع از تفسیری دیگر از عدالت در رفتار و ملکات اخلاقی، مراجعه کنید به . امام خمینی (س)، سرالصلوة، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، ۱۳۷۵، ۷۲ .
۱۹ . همان، ص ۱۵۰، امام خمینی (س) در کتاب چهل حدیث، به نحوی دیگر، نقش قوای سهگانه را در سرنوشتبشر تشریح کردهاند . ایشان در این اثر، از قوای سهگانه وهم، غضب، شهوت، به عنوان "جنود رحمانی" ذکر کردهاند، که میتواند "موجب سعادت و خوشبختی انسان گردند" به شرط آنکه "تسلیم عقل" و تعالیم "انبیا عظیمالشان" شوند . و ممکن است که از "جنود شیطانی باشند" اگر "سرخود" رها شوند و "وهم" "بر آن دو قوه دیگر با اطلاق" حکومت کند .
چهلحدیث، صص ۱۶ و ۱۷ .
۲۰ . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۵۰ .
۲۱ . ارسطاطالیس، پیشین، ص ۱۳۲ .
۲۲ . همان .
۲۳ . همان .
۲۴ . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۵۰ .
۲۵ . همان .
۲۶ . همان، صص ۱۵۲ و ۱۵۳ .
۲۷. همان، ص ۱۵۳ .
۲۸ . امام خمینی (س)، اربعین حدیث، ص ۸ و همچنین صحیفه انقلاب، وصیتنامه سیاسی - الهی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۶۹، صص ۲، ۳ و ۸ .
۲۹ . شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص ۱۵۴ .
۳۰ . همان .
۳۱ . همان، ص ۱۵۵ .
۳۲ . همان، ص ۱۵۶ . همچنین، مراجعه شود به: چهلحدیث، ص ۱۶۹ .
۳۳ . همان، ص ۱۵۷ . همچنین درباره برنامه خودسازی انسان مراجعه کنید به: چهل حدیث، صص ۱۰ - ۶ .
۳۴ . همان، ص ۱۵۴ .
۳۵ . همان، صص ۱۵۴ و ۱۵۵ .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست