چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نقد گفتار دموكراسی
دموكراسی در ایران سابقه ای به اندازه برخی از بزرگترین كشورهای جهان دارد اما به اندازه آنها نهادینه و گسترده نشده است.از نخستین هنگامیكه اندیشه دموكراسی در ایران طرح شد بیش از یك قرن میگذرد اما این اندیشه نتوانست همجون بسیاری از سرزمینهای مشابه ریشه بدواند.
به راستی ریشه این كندی حركت دموكراسی را در كجا باید جست؟ چرا در شرایطی كه ایرانیها نسبت به كشورهایی همچون هندوستان كه تازه پس از جنگ جهانی دوم به استقلال رسیدند، سنت روشنفكری و جریان دموكراسی خواهی عمیق تری داشتند نتوانستند هم پای آنها به گسترش دموكراسی بپردازند؟
این پرسشی حیاتی در عرصه سیاست و حوزه تفكر در ایران است كه پاسخ آن میتواند برای جریانهای گوناگون فكری و سیاسی تعیین كننده باشد.برای پاسخ گفتن به این سؤال برخی به مطالعات جامعه شناختی متوسل شدند و با بررسی علمیو تجربی لایههای مختلف اجتماعی حامیو یا مخالف جریان دموكراسی به جوابهایی گاه جالب و گاهی ناسازگار رسیده اند.برخی به بررسی این جریان از منظر اندیشه و فلسفه پرداخته و تلاش كرده اند كه سازهها و ناسازههای اندیشههای موجود له یا علیه دموكراسی را بكاوند و تحلیل خود را بر پایه شناخت از خصوصیات این اندیشهها بنا سازند.
اما به دنبال شكل گرفتن موج جدید معرفت شناسی حاصل از نگرشهای نوین پست مدرن و نیز فلسفه تحلیلی و نظریه انتقادی راه و شیوه نوین و بسیار جالب و راه گشایی در شناخت این مقوله گشوده شده است.در این شیوه نوین، جریانهای سیاسی و اجتماعی و اندیشههای تعیین كننده در مسیر تحولات اجتماعی نه فقط به عنوان یك جریان و یا یك فلسفه و نظام فكری، بلكه به عنوان یك "گقتمان" خود را در عرصه جامعه بازمیتابانند و نه فقط حوزه سیاست كه نوع نگاه انسانهای درون این گفتمان به زندگی و مقولههای اجتماعی از دست را میپرورانند.درست است كه گفتگو و تضارب اندیشهها و معانی از شرایط لازم شكل گیری گفتمانها است اما گفتمان به معنی گفتگو نیست ، هر چند گفتمان در حال كنش متقابل دائمیبا نظامهای معنایی دیگر و شرایط خاص اجتماعی خود است.
در عرصه دانش اجتماعی و سیاسی روش تحلیل گفتمان روشی كاملا بدیع و جالب و در عین حال دشوار و ناشناخته است.گرچه در جامعه ما اصطلاح گفتار یا گفتمان به اصطلاحی پر كاربرد بدل شده و بسیاری درست یا غلط از آن بهره میبرند و یا نام بررسیهای ساده و عادی خود را تحلیل گفتمان گذارده و یا به سادگی و بدون دقت علمیاز عباراتی چون تبارشناسی و دیرینه شناسی استفاده میكنند اما اهل فكری هم هستند كه بنیادهای معرفت شناختی تحلیل گفتمان را به درستی شناخته و طریق به كار بستن آن را نیز یافته اند.
محمد جواد غلامرضا كاشی از جمله این دانشمندان است كه برای اولین بار در تحقیق و كتاب گرانمایه خویش با نام "جادوی گفتار" این راه نوین را برای دست یابی به گونه متفاوتی از شناخت را پیش پای اهل تفكر گشود و با كار جدید خود تحت عنوان "نظم و تحول گفتار دموكراسی در ایران" هم كار قبلی خود را تكمیل كرد و هم نشان داد كه استفاده از این شیوه نو و در چارچوب این معرفت شناسی جدید میتوان ابعاد نادانسته و خصوصیات ناشناخته جریانهای سرنوشت ساز در جامعه ایران را بازشناخت.
در این كتاب دموكراسی در ایران نه به عنوان یك ایدئولوژی و نه به عنوان یك فلسفه سیاسی بلكه به مثابه یك گفتمان یا به عبارت خود نویسنده به عنوان یك گفتار مورد بررسی قرار گرفته است.گفتاری كه از آغاز پیدایشش در مسیر تحول تاریخ ایران خصوصیات و ویژگیها و ساختارهای متفاوتی یافته است.
كاشی در جریان كاوش خود برای تحول گفتمان دموكراسی در ایران با مبنا قرار دادن تعبیر و تفسیرهابرماسی از گفتمان و چگونگی شكل گیری و تحول آن در بستر كنشهای متقابل نظامهای معنایی در بستر تاریخ و فضای بین الاذهانی، ۴ مقطع اصلی را در تاریخ ایران تشخیص داده و میخواهد نشان دهد كه این گفتمان در آن مقاطع معانی و مفاصل متفاوتی داشته و نقشهای متمایزی را ایفا كرده است.
مشروطیت ، دهه ۱۳۲۰ ، دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت ، و دوران مابعد از دوم خرداد ۱۳۷۶دورانهای اصلی مورد بررسی در این كتاب هستند كه گفتار دموكراسی در آنها هم خصوصیات متفاوتی دارند و هم ساختاری متمایز.اما در هر چهار دوره یك نقطه مشابه قابل مشاهده است و آن غیر دمكراتیك بودن ساختار گفتاری است كه مبین دموكراسی در ایران بوده است و این شاید بتواند مهم ترین و جدی ترین نقد گفتارهای دموكراسی در ایران باشد.
در دوران مشروطیت با تحلیل گفتمانی روزنامههایی كه بازتاب اصلی سخن دموكراسی در این دوران هستند این گفتارها واكاوی میشوند.مثلا با بررسی روزنامههای قانون و صوراسرافیل و تكیه در این زمان، گونههای متفاوت فهم دموكراسی و قرار گرفتن آن در قالبهای گفتمانی نشان داده میشود و به وضوح روشن میگردد كه یكی از آنها دموكراسی را بیشتر با عنصر آگاهی و انتخاب، دیگری دموكراسی را با عنصر ترقی و پیشرفت، آن یكی با مفهوم رهایی از ستم میآمیزد و در نظام معنایی خود آن را اینچنین بازمینماید.
البته در همگی به دلیل ویژگیهای دینی جامعه و آن دوران تاریخی سایه ای از باورهای دینی به چشم میخورد و در همه این گفتارها تلفیقی از ارزشهای دینی و آرزوی ترقی به چشم میخورد.این گفتمانها به گونه ای سازمان یافته اند كه انرژی و نیروی اجتماعی تولید میكنند و میتوانند به ایجاد جریانهای نیرومند و مؤثر در عرصه تحولات سیاسی و اجتماعی منجر شوند.
اما مهم ترین جریان دموكراسی خواهی در دوران معاصر كه تاثیر مستقیم آن بر زندگی امروزی ما حس میشود جریان پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ است.
در ابتدا و قبل از این انتخابات خود را در روزنامههای همشهری و سلام نشان داد و پس از آن به تعبیر كاشی به طور عمده در ۲ روزنامه جامعه و صبح امروز متجلی شد.در واقع این ۲ روزنامه نماینده ۲ گفتار متفاوت از دموكراسی در آن زمان بودند كه نه فقط در مفاهیم و وجوه ادراكی شان بلكه در لحن و ساختار گفتاری نیز باهم متفاوت بودند.در روزنامه جامعه گفتمان دموكراسی فقط مجموعه ای از مفاهیم سیاسی نبود بلكه صفحه پردازی، عكسها و تیترها و نوشتههایی متفاوت كه در آنها از زیباییهای انسانی و طبیعی سخن به میان میآمد همه نشانگر تصویر متفاوتی از زندگی بودند.
در كنار آن میتوان روزنامه صبح امروز نمونه بارزی از گونه دیگری از سخن دموكراسی است كه با نوشتههای روشنفكرانی چون اكبر گنجی برجسته میشود.كاشی گفتار روزنامه جامعه حاوی الگوهای جدیدی مانند الگوی كارناوالی كلام دمكراتیك و یا الگوی جدید طنز و نیز ظهور مفاهیم ممنوع میداند كه در مجموع به سوی تقدس زدایی از حوزه سیاست پیش میرود اما ضمن حفظ وجهه دینی با مواریث مشروعیت بخش سنتی ارتباطی نمییابد و نسبت دقیق خود را عرصه قدرت رسمیروشن نمیسازد.این امر در الگوی ستیزنده كلام دمكراتیك در روزنامه صبح امروز تا حدودی روشن تر است و همین امر به تعطیلی زودهنگام آن منجر میشود.
حاصل سخن كاشی در پایان بررسی تفصیلی اش از تحول گفتار دموكراسی در ایران این است كه این تحول در نهایت به اسطوره زدایی از كلام دموكراسی در ایران انجامیده است.او با استفاده از ساختار كلامیهابرماس كه سخن از اسطوره زدایی از قدرت و لیبرالیسم در دنیای جدید به میان میآورد، به این یافته خود اشاره میكند كه در جریان این تحول گفتمانی این اسطوره كه با فاعلیت مردم در قالبی دمكراتیك وضعیتی آرمانی پدید خواهد آمد، از میان رفته است.تحول اندیشه غربی كه در آن الگوهای ناب سیاسی مدرن به چالش كشیده شدند نیز بر این افسون زدایی افزوده است.به علاوه در جریان این تحول نه فقط "دیگر برتر"، یعنی دموكراسی بلكه الگوی بازگشت به خویش و هویت خویش نیز اسطوره زدایی شده است.
آنچه در این تحلیل درخشان گفتمانی بیان شده است در واقع بخش ناپیدای بررسیهای علمی، نظری و فلسفی در مورد جریان دموكراسی در ایران است.آمارها و ارقام تا حدود زیادی گویا هستند اما هرگز نمیتوانند آنچه را كه چنین تحلیلی بر ما آشكار میسازد بیان كنند.تحلیلهای ذهنی و فلسفی نیز بازگو كننده جنبههایی از واقعیتند اما آنچه را كه در بسترهای گفتمانی نهفته است از نظر آنها دور میماند.
در این كتاب نشان داده میشود كه تحلیل گفتمانی مجموعه ای از اصطلاحات نامعلوم و غیر قابل فهم نیست بلكه شیوه ای كارامد برای فهم ابعادی ناپیدا از جریانهای وضعیتهای مختلف سیاسی و اجتماعی است كه چون همگی در بطن آن قرار داریم ممكن است از آنها غافل بوده و یا امكان یافتن آن را در شرایط بررسیهای عادی علمینداشته باشیم.
از این جهت كار انجام شده در كتاب نظم و روند تحول گفتار دموكراسی در ایران قابل ستایش و تقدیر است.اما در عین حال چند پرسش اساسی در مورد این تحقیق مطرح است كه روشن شدن آنها میتواند به تكامل این نوع پژوهش بیانجامد:
نخست آنكه به راستی چارچوب نظریهابرماسی چه كمكی به این تحقیق كرده و چه تمایزی در آن ایجاد میكند؟ آیا صرف بیان وجود پدیدارهای بین الاذهانی در اندیشههابرماس میتواند مبنای نظری مناسبی برای تحلیل گفتمان باشد.آنهم در شرایطی كه خودهابرماس هرگز به این شیوه از تحلیل گفتمان نپرداخته است؟ آیا استفاده از روشهای جاری در فلسفه تحلیلی كه حاوی پیش قضاوتهایهابرماسی در مورد اسطوره زدایی از لیبرالیسم هم نیستند، نمیتوانست زمینه و مبنای نظری مناسب تری برای این بررسی بوده و آن را از پیش داوری در مورد برخی یافتههای پژوهش برحذر دارد؟
دوم آنكه آیا به راستی برخی از سخنهای برگزیده شده مانند كلام ماركسیستها و چپ گرایان و یا برخی از ناسیونالیستها پرشور نماینده گفتار دموكراسی در زمان خود بودند؟ به نظر میرسد كه آنها در زمان خود اندیشه و سخن مؤثر و گویا بوده اند اما در مورد اینكه نماینده و نمونه گفتار دموكراسی محسوب شوند تردیدی جدی وجود دارد.به همین دلیل نیز نمیتوان از كلام آنها برای تایید مفهوم اسطوره زدایی از دموكراسی بهره گرفت.سوم آنكه در بسیاری از نمونههای مورد تحلیل در این كتاب به ویژه در دوران مشروطیت و دهه ۱۳۲۰ ، سخنهای مورد استناد بیشتر نماینده گفتمان پیشرفت و ترقی هستند تا گفتار دموكراسی.
لذا این تردید جدی به وجود میآید كه آیا اصولا گفتمان دموكراسی در آن دوران در ایران شكل گرفته بود كه حال بخواهد مورد نقد و تحلیل قرار گیرد؟ چهارم اینكه در دوران پس از دوم خرداد به رغم اهمیت روزنامههای جامعه و صبح امروز آیا به راستی میتوان آنها را به عنوان تنها نمایندگان اصلی گفتار دموكراسی پس از دوم خرداد دانست؟ و آیا اصولا در این دوران كه زمانه اوج گیری رسانههای مختلف است میتوان به تحلیل روزنامهها اكتفا كرد؟
در شرایطی كه در جامعه ایران بیش از %۸۰ از جامعه اطلاعات و اندیشههای خود را از رسانههای تصویری مانند تلویزیون و ماهواره برمیگیرند، آیا روزنامههایی با عمر كوتاه و تیراژی حدود ۱۰۰۰۰۰ میتوانند تنها نمونههای مورد بررسی در یك تحلیل گفتمانی باشند؟ به علاوه آیا سخن شخص سید محمد خاتمیكه در رسانهها و مطبوعات منعكس بود نباید بخشی از تحلیل گفتمان را به خود اختصاص میداد؟
اگر نتایج انتخابات دور دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمیكه در آن بیشترین آراء در تاریخ ایران را به او داده شد و نیز نتایج انتخابات شوراهای دور دوم را بخشی از گویندگان روزنامههای جامعه و صبح امروز كاندیداهای آن بودند، را با هم مقایسه كنیم در مییابیم كه حداقل در جامعه شهری مانند تهران كلام خاتمیدارای جذابیت و انرژی بسیار بیشتری بوده است.شاید گفتار او بیشتراز گفتار ابراهیم نبوی و مرتضی مردیها و یا اكبر گنجی نماینده گفتمان دموكراسی در این دوره باشد كه هم نسبت خود را با دیانت سنتی حفظ كرده و هم با اسطوره زدایی از شخصیتهای سیاسی، نقش اساسی و نه اسطوره ای مردم را در جریان اصلاحات سیاسی و اجتماعی تبیین كرده است.
در نهایت باید به بازاندیشی در این باره پرداخت كه آیا به راستی دموكراسی در میان مردم و یا اهل اندیشه در جامعه ما چهره ای اسطوره ای یافته بود؟ و اصلا آیا این گفتار در ایران دیروز و امروز تببین درستی شده است؟
آیا به راستی همه آنها كه در كلام خود جایی اساسی به دموكراسی داده بودند آن را به مثابه یك اسطوره كه میتواند سیه روزیهای مردم را پایان بخشد، میدانسته اند؟ و یا آنها به دنبال قدرت، یافتن جایگاه اجتماعی و یا ترقی و رفع سلطه بیگانه بوده اند و دموكراسی برای آنها بهانه و یا دستاویزی برای تحریك تودههای مردم و روشنفكران دل بسته به آن بوده است؟
در ضمن آیا اسطوره زدایی از نقش مردم و دموكراسی به معنی آن است كه دیگر این مفاهیم در جامعه سیاسی ایران كارامد نیست؟ به نظر میرسد كه هنوز كلام دموكراسی قدرتمندترین كلام و پرنفوذترین گفتار در جامعه ایرانی است كه هر چند ممكن است كه روایتهای خاصی از منزوی شده باشند اما بالاخره همین گفتمان است كه میتواند زمینه یك دگرگونی بنیادین را فراهم سازد.
دكتر حسین سلیمی
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست