یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

واقعیت نامتناهی علی ع


واقعیت نامتناهی علی ع

علی همان بیکران دریایی است که خورشید همه ارزشهای زندگی و احساس و شعر انسانی از سویی از آن می دمد و از سویی در آن غروب می کند و گنجایش سطح هستی علی است که می تواند تمام فروغ های ارزیابی شده وجود را بگیرد و از خود متجلی سازد

من در این گفتار در پی آنم که زیرساز زندگی علی (ع) و اهمیت بحث در آن باره را تا حدی روشن کنم و فلسفه لزوم توجه به طرز فکر و عمل امام را اگر امکانات بگذارند بر ملا سازم، تا اجتماع ببیند که اگر هر صبح همراه نشریات یومیه، یک کتاب هم در زندگی علی به دست مردم بدهد زیاد نیست، بلکه تنها راه زنده نگه داشتن نوامیس ارزشمند زندگی همین است و بس، که زندگی علی روش و اجتماعی علی پسند بسازیم، و در این راه اگر نیروی شورانگیز ولای علی و معنویت خلاق تشیع و نشاط سازنده طبقه جوان به همگامی برخیزند، به رسیدن به مقصود، امیدها خواهیم داشت و دیگر گناه یأس مرتکب نخواهیم گشت.

پس اکنون، منظور این نوشته نشان دادن موقعیت تربیتی علی است در تاریخ انسان و هم نمایاندن فلسفه پیگیری از این رشته بحث و گفتگو که مخصوصاً نگارنده این صفحات در زندگی خویش زیاد بدان اهتمام ورزیده است و یقین است که در این گفتار از من توقع داشته نشده که درباره عظمت ذاتی و شخصیت علی سخن سر کنم و حتی از آن بیکرانه بحر قسمت یکروزه‏ای در کوزه ریزم، چه این کار از بزرگانی همچون ابن سینا و نصیرالدین طوسی بر نیامد که با کلماتی کوتاه دهشتزدگی خود را در برابر این عظمت بتوان عظمت نشان دادند و مبهوت به دیواره تاریخ تکیه کردند.

چون واقعیت علی همچون واقعیت اسرار بزرگ است که هر چه انسان بدانها نزدیک شود و بکاود و پی برد، بیشتر مرعوب می‏شود و از زبان می‏افتد.

درباره شخصیت و عظمت علی همین بس که انسان هر چند هم پر مطالعه و دانش اندوخته باشد به اشاره‏ای بگذرد، زیرا بعد شناسایی علی بعد مطالعه و دانشها و مقیاسهای بشری نیست.

آن کس که در دریایی بی ساحل و کبود دست و پا می‏زند و خورشید را می‏نگرد که از سمتی از آب طلوع می‏کند و از سمت دیگر در آب فرو می‏رود درباره این دریا، چه بگوید؟ جز این که همین قدر بفهماند که در دریا افتاده‏ام و در دامن امواج کوه پیکر این دریا خاره‏ای گران خاشه‏ای بیش نیست.

علی همان بیکران دریایی است که خورشید همه ارزشهای زندگی و احساس و شعر انسانی از سویی از آن می‏دمد و از سویی در آن غروب می‏کند و گنجایش سطح هستی علی است که می‏تواند تمام فروغ‏های ارزیابی شده وجود را بگیرد و از خود متجلی سازد، انسان در این دریا افتاده چه بگوید؟ جز این که بگوید من هم دستخوش امواج این دریا شده‏ام.

عشق همیشه از رسیدن به زیباییهای عظمت بار و پر غرور سرچشمه می‏گیرد و تا ممکن گردد درباره آن زیباییها گفتگو و تفسیر شود ولو در حدیث دیگران، چنان می‏شود، ولی همین که از حد تعریف گذشت زبان بسته می‏شود و چشم دل باز، و عشق در عمق روح ریشه می‏دواند و هر دم بر تجلیات و دامنگیری‏هایش افزوده می‏گردد. کم کم غبار و خاکستری نمی‏ماند و آتش گل انداخته عشق می‏سوزد و می‏سوزاند و بی سر و سامان می‏کند. عاشقان دیگر سر و سامان نمی‏دانند.

واقعیت متجلی علی در همه مظاهر زیباییهای عظمت پیوند: احساس، نفوذ، دید، عدالت، تقوا، شجاعت، رادی، بزرگی، سخاوت، اصالت احساس وظیفه، انسان دوستی بیکران، حقوق‏شناسی باریک، یتیم نوازی و زاغه جویی، پیریزی فلسفه‏های عمیق، محبت و شور زندگی، ایثار، نیایش و عبادت از گنجایش بدر، ولایت مطلق و نفوذ در روح عالم و تسلط بر ملکوت ماهیات به اذن و اراده خدا، روشن اندیشان را وا داشت، که نه تنها علی را پیشوای خود بدانند بلکه به او عشق بورزند، او را بزرگ دارند و بزرگ، آنگونه که انسانها هماهنگ شوند و انسانی را بزرگ دارند، برای انسانیت، برای حق... برای حقیقت جاودان... برای آن فروغ مطلق و بی انتهایی که از مرزهای اندیشه می‏گذرد.

آنان که به درستی شناختند که باید به فکر انسان باشند، آنان که فهمیدند که باید صخره مانند تکیه گاه پیکره‏ای واقع شوند که در پرتو شخصیتش کوچکترین پدیده حقوقی پایمال نگردد و تعلیماتش زندگی سازد و زندگی‏های مرگ گونه را خراب کند، آنان که دانستند که باید بکوشند تا یک روز، در یک اجتماع، یک طفل یتیم، حتی از یک حق خود هم محروم نماند و آنان که به اسنان و ارزش انسان ایمان آوردند، رفتند که علی را یاری کنند و طنین تکان دهنده این ندای حماسی را همه جا برسانند و همراه نور خورشید به هر کرانه‏اش بریزند.

این حقیقتها بود که عشقی خون فرجام و محبتی دامنگیر آفرید و برای اینها واین وظیفه بزرگ انسانی بود که انسانهای بزرگی همچون:

سلمان فارسی، اباذر غفاری، مقداد کندی، محمد بن ابی بکر، عبدالله بن مسعود، سعد بن عباده، قیس بن سعد، مالک استر نخعی، سعید بن قیس همدانی، هاشم مرقال، کمیل بن زیاد، حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی، میثم تمار، رشید هجری، سعید بن جبیر، عبدالله بن عفیف، سلیمان بن صرد خزاعی، عبدالله بن سعید آزدی، محمد ابن ابی عمیر، ابن سکیت و صدها نفر دیگر رفتند وبه جرم علی دوستی (که در واقع همان انسان دوستی مطلق بود، چه بگفته روسو: دوستی انسانیت جز دوستی علی نیست) سوختند و نابود شدند و خاکستر گرم خود را(۸) بر ارواح پاشیدند...

اینها بود که رفتند و تاریخ علی‏شناسی و تشیع را با خون آزادگان نوشتند و شهدای عظیم کربلا سرود پیروزی خونرنگ خود را در خیمه تاریخ نواختند و بزرگترین سرمشق را به آزدیخواهان و مصلحان دادند.

اینها بود که سادات حسنی و حسینی هر دم در هر گوشه خروج کردند. و زندگی خود را با تند رنگ خون زینت دادند و اولاد علی و فاطمه لای دیوارها گذارده می‏شدند و در ساختمان یک شهر اسلامی کار استوانه را به دوش می‏گرفتند، و ابو الفرج اصفهانی کتاب «مقاتل الطالبیین» را نوشت.

اینها بود که جوانان شیعه مذهب غیور که آتش عشق علی مشتعلشان ساخته بود، در کوچه‏ها و خیابانهای کوفه حرکت می‏کردند و پرچمهای خونین خود را در میان نخلستانها می‏گرداندند و با شعار شور آور «یا منصور امت» هیجان خلق می‏کردند.

اینها بود که اصحاب بزرگوار ائمه با چه خون جگرها و دردها و مشقتها، تعلیمات شیعه را نشر می‏دادند، عقیده شناسان و حقوقدانان بزرگ تربیت می‏شدند و امام صادق ۴۰۰۰ تن را تربیت می‏کرد و جابر بن حیان پدر شیمی را پرورش می‏داد.

اینها بود که محدثان و ادیبان و دانشمندانی مانند:

شیخ ابوالحسن علان رازی، حافظ بدیع الزمان همدانی، ابوالحسین بن طرخان کندی، ابوالمحاسن رویانی، شیخ ابو علی فتال نیشابوری، ابن هانی اندلسی، مؤید الدین طغرائی، شیخ جمال الدین حمدانی، شیخ حسن بن محمد سکاکینی، شمس الدین محمد مکی، حکیم صدرالدین دشتکی، شیخ نورالدین علایی محقق ثانی، شیخ زین الدین عاملی، شیخ شهاب الدین خراسانی، قاضی نورالله شوشتری و... که سر و کارشان با علم و کتاب و مدرسه بود به هیجان آمدند و در راه نوامیس انسانی تشیع شهید گشتند و سر فصل کتاب علم را با خون آذین بستند و خون جوشنده خود را بر افق تاریک پاشیدند و خاطرات «مرگ سقراط» را تجدید کردند، و علامه امینی از پس کرانه‏های احساسات خویش دست برآورد و کتاب آنان: «شهداء الفضیله» را نوشت.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.