یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
برای هنر تنها
۱- هر چقدر هم که زندگی روزمره مدرن، انسان را خسته و افسرده کند و هرچقدر هم که در ساعات یا لحظاتی از شدت هجوم اطلاعات درست و غلط کلافه شویم اما بازهم زندگی و الگوهای مدرن، چیزهایی دارند که ما را به خود وابسته و از آن بالاتر دلبسته میکنند. اما این دلبستگی در کدامسو و نقطه جهان مدرن، ما را به چنگ آورده است؟ ما در کجای این گستره عظیم گرفتار شدهایم؟ به گمان من گستره هنر مدرن، ورا و فراتر از ادبیات ایستاده و ما را محصور خود میکند و دلیل این ایستادن در اوج، همان مساله «تصویر» است. ما دیگر در جهان وابسته به «کلمه» زندگی نمیکنیم. کلمات سالهاست که ما را ترک کردهاند. خودشان که نه، ما آنها را طلاق دادهایم و فراموششان کردهایم.
چه خوب و چه بد، بدون آنکه بخواهم مانند بسیاری از اندیشمندان شجاع، مهر پایان بر اندیشهها و گسترهها بزنم، میتوان گفت که دیگر آنچنان چیزی از کلام باقی نمانده است. شاید یکی از دلایل این «باقینماندگی» همان اشباع و سرریز کلمات از اقیانوس فرهنگ و رسانههای جهانی باشد. کلام آنگاه که حاکم سرنوشت تمدنها شد بهتدریج باید آماده تبخیر نیز میشد. جهان با کلمه گسسته و توسط ترجمه، دوباره وصلهپینه میشد و این وصلههای ناجور با ایده و الگوی جهانیشدن در تضادی درونی بود. پس ترجمه در ظاهر به ما کمک میکند تا حرف دیگران را بفهمیم اما همزمان باعث سوءبرداشتها و سوءتفاهمات فراوانی نیز شده است و میشود. نمیگویم که زبان به پایان خود رسیده. مانند جوزف بویز هنرمند مفهومی که پایان نقاشی را اعلام کرد و یک لحظه به خود فرصت نداد که از استودیو کاری خود بیرون بیاید و دو کوچه بالاتر نمایشگاهی از گرهارد ریشتر نقاش برجسته آلمانی را ببیند. به هیچ پایانی اعتقاد ندارم. اما زبان و کلمه به شکلی کاربرد خود را در عرصه جهانی از دست دادهاند.
«زبان نفهمی عام» یا بابلی شدن آن چیزی است که کریستوا نیز به آن اشاره دارد. کلمات جایی برای خوش نشستن سوءتفاهمات هستند یا بهقول شهابالدین شهید: «کلمه خانه شیطان میشود.» نمیخواهم با آوردن مصادیقی از قدیم و جدید به اثبات حقانیت این عقیده بپردازم.
میخواهیم چیزی را پنهان کنیم و آنچه پنهان میشود نشان از بحرانی دارد که قطعا خود همین نوشته نیز دست به گریبانش است. متن بحرانی شده. حال چه شفاهی باشد و چه مکتوب. چه منظوم و چه منثور. بخشی از این بحرانی شدن متوجه خود نظام کلامپرداز است و بخشی دیگر در زایش تصویری جدید از جهان نهفته. تصویری که در لحظه ما را از یک نقطه به نقطه دیگر جهان میبرد البته بدون مترجم و ماشینهای ترجمه. جهان خود را با تصویر به ما نشان میدهد و نه با نوشتهها. نوشتهها نقش انضمامی را بر عهده گرفتهاند و شاعران و نویسندگان کمبهاتر شدهاند. شنیدهایم که میگویند یک تصویر به جای صدها مقاله و کتاب سخن میگوید. این شاید جملهای عامیانه باشد اما در عمل نیز خود را بر ما تحمیل کرده است.
اما این تصویر از جهان آیا با واقعیت در پیوند است یا سری در ایدهها و آرمانهای انتزاعی بشر دارد؟ هم این و هم آن و نه این و نه آن. هنر در میانه راه ایستاده و همزمان به گذشته، حال و آینده نگاه میکند. کاری که ادبیات نتوانست به انجامش رساند، همین بود: «شکار زمان حال حاضر.» ادبیات یا به گذشته نگریست یا به آینده. اما هنر با ابزارهایی متنوع حتی این سه زمان را با هم آشتی داد.
۲- آرمانهای انسانی همان آرزویهای تمدنی هستند و نه چیزی بیش از آن. صلح، آزادی، عدالت بیشتر مفاهیمی انتزاعی به نظر میآیند ولی نمیتوان ارزش آنها را دستکم گرفت. آنچنان که فروید گفته ما هرگز به صلح نخواهیم رسید اما تلاش برای رسیدن به صلح میتواند کمی (فقط کمی) از غریزههای وحشیانه بشری را سرکوب و او را در قالب تمدنی رام سازد.
هنر کامبیز درمبخش نیز در همین حوزه انتزاع میگنجد. او از صلح میگوید و از آزادی یا رهایی و در کل برای انسان میگوید. سه زمان گذشته، حال و آینده را چون شعبدهبازان در مقابل چشمهایمان ظاهر میکند. هنر درمبخش، ظریف، آرام و خلوت در نوعی سکوت همان مفاهیم انتزاعی که دربارهشان گفتیم را تصویری میکند و چون آثارش تصویری است در همهجای جهان ترجمانی یکسان دارد. به همین دلیل «جهان خانه اوست.» اگر تحولات اجتماعی و سیاسی را در ذهن خود فراموش کنیم باز هم میتوان به کارتونهای درمبخش اعتماد و روایت انسان را نزد هنرش جستوجو کرد. اینچنین بود انسان و آرزوهایش. این جملهای است که شاید صد سال دیگر مخاطبی با دیدن آثار درمبخش به زبان آورد. آن زمانی که از این دستنوشته که شما در حال خواندنش هستید چیزی به یاد نمانده باشد؛ که کلمه با فراموشی در ارتباطی تنگاتنگ است ولی تصویر هرگز.
زیاد شنیدهایم که برای تمجید از هنر درمبخش آن را شاعرانه میخوانند. این بارگذاری ارزشی را به هیچوجه قبول ندارم زیرا شعر و شاعرانگی امروزه نمیتواند زیباشناسی تصویری را نمایندگی کند و ارزشی افزونتر از هنر ندارد. آن زمان گذشت که برای ادیبان گریبانها پاره میکردند. هنر درمبخش شاعرانه نیست بلکه هنر او فقط و فقط هنر است به معنای واقعی کلمه. خارج از حد و حدود کلیشهسازیها. این دام- واژه «شاعرانگی» گریبان بسیاری از هنرمندان را گرفت. سینمای شاعرانه پازولینی هم از همین دست ماجرا داشت. اخیرا انتشارات معتبر میشل لافون فرانسه در اقدامی جالبتوجه مجموعهای از کارتونهای زیبای درمبخش را تحت عنوان «جهان خانه من است» منتشر و در معرض قضاوت دوستداران بیشمار کارتون در فرانسه قرار داده است؛ کشوری که خود را محل زایش کارتون میداند و بزرگانی چون سامپه و توپور را در دامان خود پروش داده است. موفقیت درمبخش در زمینه ارایه آثارش در فرانسه، چه به صورت کتاب و چه نمایشگاههای اخیرش بازتاب ذهنی آزاد و رها از قید مرزهای جغرافیایی است. به همین دلیل با استقبال فرانسویها نیز مواجه شده است. انتشارات لافون که به شکل تخصصی به ادبیات میپردازد چگونه حاضر میشود کتابی تصویری از آثار درمبخش را منتشر کند؟ این خود پرسشی است که پاسخی واضح دارد. جهان خانه هنر است و الزاما خانه هنرمندی چون کامبیز درمبخش.
علیرضا امیرحاجبی
عکس: عباس کوثری
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران دولت جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس گشت ارشاد رئیسی امام خمینی رئیس جمهور جنگ
آتش سوزی وزارت بهداشت سلامت تهران قتل شهرداری تهران سیل کنکور هواشناسی فضای مجازی پلیس پایتخت
خودرو دلار بازار سرمایه قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا مسکن تورم ایران خودرو
سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت مهران مدیری ترانه علیدوستی کتاب تئاتر
اینترنت خورشید کنکور ۱۴۰۳
جنگ غزه اسرائیل غزه رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس لیورپول
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا سامسونگ فناوری اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
بارداری کاهش وزن مالاریا زوال عقل