دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

ضرورت توجه به ارتباطات میان فرهنگی در جامعه ایران برای مواجه صحیح با تحولات جامعه اطلاعاتی


ضرورت توجه به ارتباطات میان فرهنگی در جامعه ایران برای مواجه صحیح با تحولات جامعه اطلاعاتی

ارتباطات میان فرهنگی هنگامی ظهور می کند که مردمانی با فرهنگ یا پاره فرهنگ های هویتی متفاوت به ارتباط میان خود بپردازند

ارتباطات‌ میان‌ فرهنگی‌ هنگامی‌ ظهور می‌کند که‌ مردمانی‌ با فرهنگ‌ یا پاره‌فرهنگ‌های‌ هویتی‌ متفاوت‌ به‌ ارتباط میان‌ خود بپردازند. (Jandt, ۱۹۹۵,P۴۰۸) در این‌ میان‌، فرد هنگامی‌نیازمند آگاهی‌ از راز و رمزهای‌ ارتباطات‌ میان‌ فرهنگی‌ می‌شود که‌ در یک‌ حس ‌فرهنگی‌(Cultural Sense) خود را متمایز از دیگران‌ ببیند. (Jandt, ۱۹۹۵,P۷) و ضمنا در تلاش‌ باشد که‌ به‌ مشابهت‌ معنی‌ در فراگرد ارتباط دست‌ یابد. ارتباط میان‌ قوم‌ها، نمونه‌ای‌ از چنین‌ ارتباطی‌ است‌. ایران‌ ازکشورهایی‌ است‌ که‌ تنوع‌ اقوام‌ در آن‌ مشهود و بارز است‌. اصولا این‌ دیدگاه‌ مطرح‌ است‌که‌ براساس‌ شواهد تاریخی‌، در طول‌ پنج‌ هزار سال‌ گذشته‌، ایران‌ هیچ‌گاه‌ مسکن‌ قوم‌واحدی‌ نبوده‌ است‌، بلکه‌ همیشه‌ اقوام‌ گوناگونی‌ در کنار هم‌ در این‌ سرزمین‌ زندگی‌می‌کرده‌اند. قوم‌(Ethnic) یکی‌ از انواع‌ اساسی‌ پاره‌ فرهنگ‌ها(Sub Culture) محسوب‌ می‌شود (که‌ در ارتباطات‌ میان‌فرهنگی‌ اصطلاح‌ پاره‌ فرهنگ‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ مناسب‌ نیست‌). قوم‌ مشابه‌ نژاد(race) است‌، با این‌تفاوت‌ که‌ قوم‌ در طی‌ زمان‌ تغییر می‌کند، در حالی‌ که‌ نژاد تقریبا ثابت‌ است‌. (Stavenhagen,۱۹۸۶) گروه‌های‌قومی‌ براساس‌ مشخصه‌ هایی‌ همچون‌ دین‌، زبان‌ و ویژگی‌های‌ جسمی (Physical Features) از یکدیگر متمایزمی‌شوند.( Jandt, ۱۹۹۵, P۱) بررسی‌ مشخصه‌های‌ اقوام‌ ایران‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تقسیم‌ مردم‌ ایران‌ براساس‌زبان‌ و دین‌ صورت‌ گرفته‌ و نژاد نقش‌ چندانی‌ ندارد. اگر چه‌ ویژگی‌های‌ نژادی‌ در بعضی‌موارد چون‌ ترکمن‌ها، هزاره‌ها یا بربرها چشم‌گیر است‌، ولی‌ حتی‌ در این‌ اقوام‌ نیز دین‌ وزبان‌ عامل‌ مهم‌تری‌ است‌ تا نژاد. در برخی‌ از کشورها، از میان‌ اقوام‌ مختلف‌، قومی‌ بیش‌ترین‌ خاک‌ سرزمین‌ را دراختیار دارد و بر بقیه‌ اقوام‌ مسلط است‌، در حالی‌ که‌ این‌ دیدگاه‌ مطرح‌ است‌ که‌ در ایران‌،برخلاف‌ بعضی‌ از کشورهای‌ چند قومی‌، نمی‌توان‌ از اکثریت‌ - اقلیت‌ گفت‌ و گو کرد، زیراهیچ‌ گروهی‌ به‌ تنهایی‌ بر همه‌ گروه‌ها مسلط نیست‌ و بیش‌ترین‌ قسمت‌ خاک‌ را در اختیارندارد. با وجود تنوع‌ قومی‌ در ایران‌، مذهب‌ شیعه‌ و زبان‌ فارسی‌ به‌ عنوان‌ عامل‌ وحدت‌ملی‌ و همبستگی‌ ملی‌ شناخته‌ شده‌اند. در واقع‌، این‌ نگاه‌ دیرینه‌ و جا افتاده‌ مبتنی‌ برشناخت‌ مذهب‌ و زبان‌ به‌ عنوان‌ عامل‌ وحدت‌ ملی‌، مبحثی‌ است‌ که‌ تاکنون‌ به‌ طور جدی‌مورد بحث‌ قرار نگرفته‌ است‌، در حالی‌ که‌ تحولات‌ جهانی‌ شدن‌ به‌ ویژه‌ طی‌ ۲۰ سال‌آینده‌، شرایطی‌ را فراهم‌ خواهد کرد که‌ قطعا این‌ دیدگاه‌ دیرینه‌ در ایران‌ را زیر سؤال‌خواهد برد. اگر به‌ پدیده‌ اقوام‌ در ایران‌، نه‌ از پشت‌ پنجره‌ پایتخت‌ و مقر حکومتی‌، بلکه‌ از پشت‌شیشه‌ عینک‌ اقوام‌ نگاه‌ کنیم‌، موضوع‌ روشن‌تر خواهد شد. نخست‌ آن‌ که‌، هریک‌ از اقوام‌ایرانی‌ از هویت‌ فرهنگی‌ خاصی‌ برخوردارند. فرد ای‌. جاندت‌، در کتاب‌ «ارتباطات‌ میان‌فرهنگی»‌، در مورد هویت‌ فرهنگی‌ می‌نویسد: هرگاه‌ اعضای‌ یک‌ جمعیت‌، به‌ طور آگاهانه‌خود را یک‌ گروه‌ بدانند که‌ در سلوک‌ با یکدیگر از یک‌ نظام‌ مشترک‌ نماد، معنی‌ و هنجاربرخوردارند، دارای‌ هویت‌ فرهنگی‌ مشترک‌ هستند. در واقع‌، احساس‌ هویت‌ ترکیبی‌ است‌ از همسانی‌ها و تمایزها.( Jandt, ۱۹۹۵, P۸) یک‌ مسلمان‌ اهل‌سنت‌ بلوچ‌ یا یک‌ عرب‌ زبان‌ خوزستان‌ در مواجهه‌ با فارس‌ زبانان‌ شیعه‌ هموطن‌ خود،احساس‌ تمایز و درمواجهه‌ با اعضای‌ قوم‌ خودی‌ احساس‌ همسانی‌ می‌کند و این‌ همان‌احساس‌ قومیت‌ است‌. به‌ دیدگاه‌ها و شیوه‌های‌ عمل‌ فرهنگی‌ که‌ اجتماع‌ معینی‌ از مردم‌ را متمایز می‌کنند،قومیت‌ می‌گویند. اعضای‌ گروه‌های‌ قومی‌، از نظر فرهنگی‌ خود را متمایز ازگروه‌بندی‌های‌ دیگر در جامعه‌ می‌دانند ودیگران‌ نیز آنان‌ را همین‌ گونه‌ در نظر می‌گیرند.درجه‌ این‌ احساس‌ همسانی‌ و تفاوت‌، تحت‌ تأثیر نوع‌ دیالکتیک‌ میان‌ فرد و جامعه‌ اوست‌.هر چه‌ قدر قوم‌ مداری‌ میان‌ اعضای‌ این‌ قوم‌ و یا در میان‌ اعضای‌ اقوام‌ دیگر، به‌ ویژه‌ اقوام‌مسلط، بیش‌تر باشد، احساس‌ تفاوت‌ بیش‌تر خواهد شد. قوم‌مداری(ethnocentrism) قضاوت‌ منفی‌ نسبت‌ به‌ فرهنگ‌ و پاره‌فرهنگ‌های‌ دیگر براساس‌معیارهای‌ فرهنگ‌ خودی‌ است‌. به‌ عبارت‌ دیگر، قوم‌ مداری‌ باور داشتن‌ برتری‌ فرهنگ‌خودی‌ است‌.( Jandt, ۱۹۹۵, P۴۰۵) در ایران‌، مشکل‌ از آن‌جا آغاز می‌شود که‌ برای‌ پاسداری‌ از تعریفی‌خاص‌ از همبستگی‌ ملی‌، آگاهانه‌ یا ناآگاهانه‌ شرایطی‌ ایجاد شود که‌ سهمی‌ از جمعیت‌ و یاحوزه‌های‌ قدرت‌، به‌ ویژه‌ قدرت‌ مرکزی‌، به‌ نوعی‌ قوم‌ مداری‌ دست‌ زند. در این‌ موردشواهدی‌ موجود است‌. این‌ شواهد را می‌توان‌ به‌ دو دسته‌ رویدادها و آمارها تقسیم‌ کرد: در زمینه‌ رویدادها، نزدیک‌ترین‌ مورد شکایت‌ ۱۹ نماینده‌ اهل‌ سنت‌ مجلس‌، در آذر۱۳۸۱ به‌ کمیسیون‌ اصل‌ ۹۰ است‌ که‌ شاکیان‌، معترض‌ برخوردهای‌ گزینشی‌ با پذیرفته‌شدگان‌ آزمون‌های‌ استخدامی‌ و اخراج‌ روحانیون‌ اهل‌ سنت‌ از مساجد بوده‌اند، و ازرویدادهای‌ دورتر، می‌ توان‌ به‌ وقایع‌ پس‌ ازنمایش‌ آخرین‌ قسمت‌ سریال‌ تلویزیونی‌ امام‌علی‌(ع‌) در برخی‌ از مناطق‌ سنی‌ نشین‌ - به‌ ویژه‌ کردستان‌ - اشاره‌ کرد. جایگزینی‌ اشعارخاص‌ روی‌ موسیقی‌ سنتی‌ سیستان‌ و بلوچستان‌ از سوی‌ رادیو و تلویزیون‌، پخش‌ تفصیلی‌خبر نماز جماعت‌ اقلیت‌ شیعه‌ زاهدان‌ در قبال‌ پخش‌ خلاصه‌ خبر نماز جمعه‌ اکثریت‌ اهل‌تسنن‌ در آن‌ شهر، نمونه‌ هایی‌ از رویدادهای‌ قوم‌گرایانه‌ و یا عواقب‌ آن‌هاست‌. در مورد آمارها، اصولا این‌ دیدگاه‌ مطرح‌ است‌ که‌ آگاهی‌ از وضعیت‌ اقوام‌ در ایران‌در هاله‌ای‌ از ابهام‌ قرار دارد. در هیچ‌ یک‌ از سرشماری‌های‌ کشور، تعداد اقوام‌ و یا متکلمان‌ به‌ زبان‌های‌ مختلف‌ مورد پرسش‌ قرار نگرفت‌، جز یک‌ بار، آن‌ هم‌ درپرسش‌های‌ سرشماری‌ ۱۳۶۵ که‌ آن‌ هم‌ به‌ رغم‌ نهایی‌ شدن‌، به‌ دلایل‌ خاصی‌ که‌ بیش‌تر ناشی‌ از شرایط اوایل‌ انقلاب‌ و اوضاع‌ و احوال‌ زمان‌ جنگ‌ تحمیلی‌ بود، از جمع‌ آوری‌اطلاعات‌ مربوط به‌ آن‌ها خودداری‌ شد. به‌ همین‌ ترتیب‌، منابع‌ آمارهای‌ رسمی‌ درباره‌توزیع‌ جمعیت‌ شیعه‌ و سنی‌ نیز تقریبا ساکت‌ هستند. سرشماری‌ سال‌ ۱۳۷۵ می‌گوید:

▪ ۹/۵۶ درصد جمعیت‌ مسلمان‌ هستند

▪ ۰/۱۳ درصد مسیحی‌

▪ ۰/۰۵ درصد زرتشتی‌

▪ ۰/۰۲ درصد کلیمی‌

و ۰/۰۹ درصد سایر ادیان‌; اما سهم‌ پیروان‌ مذاهب‌ شیعه‌ وسنی‌ مشخص‌ نیست‌. در مورد جمعیت‌ اهل‌ سنت‌، در صورتی‌ که‌ مذهب‌ جمعیت‌ ساکن‌ در استان‌های‌کردستان‌ و سیستان‌ و بلوچستان‌ را سنی‌ فرض‌ کنیم‌، می‌توان‌ برآوردی‌ کرد. بنا برمصاحبه‌با نخبگان‌ مناطق‌ مذکور، در برخی‌ از شهرها مانند چابهار، سراوان‌ و ایرانشهر، حدود ۹۵درصد جمعیت‌ اهل‌ تسنن‌ هستند، در حالی‌ که‌ این‌ نسبت‌ در شهرهایی‌ مانند زاهدان‌ به‌مراتب‌ کم‌تر است‌. از آن‌ سو بخشی‌ از جمعیت‌ اهل‌ تسنن‌ در مناطق‌ دیگر مانند خوزستان‌و فارس‌ نیز پراکنده‌اند. به‌ عنوان‌ مثال‌ جدول‌ ترکیب‌ قومی‌ و نژادهای‌ جهان‌، ۷ درصدجمعیت‌ ایران‌ را کرد می‌داند.( ابوطالبی‌، ۱۳۷۸، ص‌ ۱۴۳) تخمین‌ زده‌ می‌شود که‌ ۴۷ درصد کردهای‌ ایران‌ سنی‌باشند.( احمدی‌، ۱۳۷۸، ص‌ ۳۲۷) در این‌ مورد محمد حکیم‌ پور در گزارشی‌ تحقیقی‌ می‌گوید: «برخی‌ ازبرآوردهای‌ منعکس‌ در منابع‌ رسمی‌ دولتی‌، سهم‌ اهل‌ تسنن‌ در ایران‌ را حدود ۷ درصد ومنابع‌ غیررسمی‌ ۱۵ تا ۲۰ درصد برآورد کرده‌اند.»( حکیم‌ پور، ۱۳۷۷، ص‌ ۱۸) در مورد توزیع‌ زبان‌ در جمعیت‌ ایران‌، آمارها از شفافیت‌ بیش‌تری‌ برخوردارند. به‌عنوان‌ مثال‌، در مرداد ۱۳۷۰، هنگام‌ صدور شناسنامه‌ برای‌ نوزادان‌ درباره‌ زبان‌ ۴۹ هزارو ۵۵۸ مادر در سطح‌ کشور سئوال‌ مطرح‌ شد که‌ نتیجه‌ حاکی‌ از سهم‌ حضور ۵۳/۸درصدی‌ زبان‌های‌ غیرفارسی‌ در ایران‌ بود. براساس‌ نمونه‌گیری‌ مذکور، توزیع‌ سهم‌هریک‌ از زبان‌ها (به‌ درصد) به‌ این‌ شرح‌ بود:

▪ ۴۶/۲ فارسی‌

▪ ۲۰/۶ آذری‌

▪ ۱۰ کردی‌

▪ ۸/۹ لری‌

▪ ۷/۲ درصد گیلکی‌ و شمالی‌

▪ ۳/۵ عربی‌

▪ ۲/۷بلوچی‌

▪ ۰/۶ ترکمنی‌

▪ ۰/۱ ارمنی‌

و ۰/۲ سایر زبان‌ها.( زنجانی‌، ۱۳۷۹،ص‌ ۵۳) برخی‌ منابع‌ مکالمه‌ کنندگان‌ به‌ ترکی‌ را ۲۴ (ابوطالبی‌، ۱۳۷۷، ص‌ ۳۱) و برخی‌ ۲۵ درصد(ابوطالبی‌، ۱۳۷۷، ص‌ ۳۱) ذکر کرده‌اند.برآورد می‌شود که‌ این‌ نسبت‌ در آینده‌ به‌ دو علت‌ افزایش‌ یابد. نخست‌ آن‌ که‌ رشد جمعیت ‌ناشی‌ از افزایش‌ زاد و ولد در استان‌های‌ آذری‌نشین‌ بیش‌تر از دیگر استان‌های‌ کشوراست‌ (حکیم‌ پور، ۱۳۷۷، ۳۲); و دوم‌، کاهش‌ تمایل‌ به‌ سوادآموزی‌ فارسی‌ در میان‌ آذری‌ زبان‌ هاست‌. براساس‌آمارها، در حالی‌ که‌ سهم‌ باسوادان‌ آذربایجان‌ شرقی‌، در سرشماری‌ ۱۳۵۵، در رتبه‌ سوم‌استان‌های‌ کشور بود، در سرشماری‌ ۱۳۷۰، به‌ رتبه‌ بیست‌ و سوم‌ تنزل‌ یافت‌.( حکیم‌ پور، ۱۳۷۷، ۳۲) برخی‌منابع‌ سهم‌ ایرانیان‌ عرب‌ زبان‌ را حدود ۳ درصد، سهم‌ سایر زبان‌ها مانند لری‌، بلوچی‌،ترکمنی‌ و ارمنی‌ را حدود ۱۵ درصد، و سهم‌ جمعیت‌ فارسی‌ زبان‌ را ۵۱ درصد برآوردکرده‌اند.( ابوطالبی‌، ۱۳۷۸، ص‌ ۱۴۳) به‌ این‌ ترتیب‌، اگر مجموع‌ برآوردها را با یکدیگر مقایسه‌ کنیم‌، می‌توانیم‌ ترک‌زبان‌ها را بین‌ ۲۰ تا ۲۵ درصد، کردزبان‌ها را بین‌ ۶ تا ۹ درصد و فارس‌ زبان‌ها را بین‌ ۴۵تا ۶۰ درصد بدانیم‌. همچنین‌، آمارها نشان‌ می‌دهند که‌ توزیع‌ زبان‌ در برنامه‌های‌ درون‌ مرزی‌ رادیو وتلویزیون‌ ایران‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ متناسب‌ با توزیع‌ زبان‌ در میان‌ جمعیت‌ نیست‌، برای‌ مثال‌، درسال‌ ۱۳۸۰، مجموع‌ فرستنده‌های‌ رادیوهای‌ درون‌ مرزی‌ در ایران‌، ۱۹۳ هزار و ۳۴۳ساعت‌ برنامه‌ پخش‌ کردند که‌ ۱۷۵ هزار و ۲۸۸/۱ ساعت‌ آن‌ برنامه‌ها (۹۰/۶۶ درصد) به‌زبان‌ فارسی‌ بود. فرستنده‌های‌ رادیویی‌ آذربایجان‌ شرقی‌، آذربایجان‌ غربی‌، اردبیل‌،زنجان‌ و همدان‌ ۹ هزار و ۷۲۰/۳۸ ساعت‌ برنامه‌ ترکی‌، فرستنده‌ خوزستان‌ ۱۳۱۵ساعت‌ برنامه‌ عربی‌ و فرستنده‌های‌ آذربایجان‌ غربی‌، ایلام‌، کردستان‌، کرمانشاه‌، مهاباد وخراسان‌ ۴ هزار و ۸۴۳/۰۸ ساعت‌ برنامه‌ کردی‌ پخش‌ کردند. سهم‌ برنامه‌ها به‌ سایرزبان‌ها ۲ هزار و ۱۷۶/۵ ساعت‌ بود.( گزارش‌ عملکرد، ۱۳۸۰، صص‌ ۷۸و۷۲) در همان‌ سال‌، مجموع‌ فرستنده‌های‌ درون‌ مرزی‌ تلویزیون‌ در ایران‌، ۱۰۹ هزار و۶۷۷/۹ ساعت‌ برنامه‌ پخش‌ کردند که‌ ۱۰۴ هزار و ۹۷۲/۱ ساعت‌ آن‌ (۹۵/۸۶ درصد) به‌زبان‌ فارسی‌ بود. فرستنده‌های‌ آذربایجان‌ شرقی‌، آذربایجان‌ غربی‌، اردبیل‌ و زنجان‌ درمجموع‌ ۳ هزار و ۷۳۳/۹ ساعت‌ برنامه‌ ترکی‌، فرستنده‌های‌ ایلام‌، کردستان‌، مهاباد وآذربایجان‌ غربی‌ ۵۷۳/۲ ساعت‌ برنامه‌ کردی‌ و فرستنده‌ خوزستان‌ ۱۸۳/۵ ساعت‌ برنامه‌عربی‌ پخش‌ کردند. سهم‌ برنامه‌ها به‌ سایر زبان‌ها ۱۶۵/۲ ساعت‌ بود. در جدول زیر سهم زبان های اقوام ایرانی در رادیو تلویزیون ایران در سال ۱۳۸۰ نشان داده شده است. جدول فوق می گوید، در حالی‌ که‌ ۲۲/۵ درصد جمعیت‌ ایران‌ ترک‌ زبان‌ هستند، سهم‌برنامه‌های‌ ترکی‌ رادیو و تلویزیون‌ فقط ۴/۴۵ درصد (۵ برابر کم‌تر) است‌. این‌ نسبت‌هابرای‌ کردی‌ ۴ و برای‌ عربی‌ ۷ برابر است‌. در این‌ مورد که‌ چه‌ سهمی‌ از محتوای‌ سالانه‌ ۳۰۳ هزار و ۱۱ ساعت‌ برنامه‌ رادیو وتلویزیون‌ در ایران‌ در تأیید یا علیه‌ ارزش‌های‌ اقوام‌ مذهبی‌ ایرانی‌ است‌، اطلاعات‌ دقیقی‌در دست‌ نیست‌، ولی‌ شواهد حاکی‌ از آن‌ هستند که‌ حداقل‌ در بیست‌ و یکم‌ رمضان‌ و سوم‌جمادی‌الثانی‌ هر سال‌ محتوای‌ برنامه‌ها موافق‌ ارزش‌های‌ مذهبی‌ اقوام‌ اهل‌ تسنن‌ ایران‌نیستند و می‌توان‌ انتظار داشت‌ که‌ سهم‌ عمده‌ای‌ از برنامه‌های‌ دینی‌ و مذهبی‌ رادیو وتلویزیون‌ در ایران‌، چه‌ در برنامه‌های‌ آموزشی‌ و چه‌ در برنامه‌های‌ خبری‌ و یا سرگرمی‌،متمرکز بر ارزش‌ها و اعتقادهای‌ شیعه‌ است‌. این‌ وضعیت‌ شرایطی‌ را ایجاد کرده‌ که‌ از نوع‌ ارتباطات‌ افقی‌ نیست‌ و تنها شباهت‌ آن‌با ارتباطات‌ افقی‌ همان‌ است‌ که‌ دردهه‌ ۱۹۷۰ در ادبیات‌ مربوط به‌ جریان‌ یک‌ سویه‌برنامه‌های‌ تلویزیونی‌ کشورهای‌ پیشرفته‌ به‌ سوی‌ کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ با اصطلاح‌ خیابان‌ یک‌ طرفه‌ توصیف‌ می‌شد. در حالی‌ که‌ به‌ نظر می‌رسد تاکنون‌ وضعیت‌ ارتباطات‌میان‌ فرهنگی‌ در حوزه‌ مذکور، در ایران‌ از نوع‌ ارتباطات‌ افقی‌ نبوده‌ و بیش‌تر شکل‌ ارتباطات‌ عمودی‌ را داشته‌ است‌. به‌ نظر می‌رسد که‌ ترکیب‌ خیابان‌ یک‌ طرفه‌ و ارتباط عمودی‌، ترکیب‌ نادری‌ است‌ که‌مشابه‌ آن‌ را می‌توان‌ فقط در جوامعی‌ یافت‌ که‌ اقلیت‌های‌ فرهنگی‌ - از جمله‌ زبانی‌ ومذهبی‌ - در حصار چنین‌ خیابان‌ یک‌ طرفه‌ عمودی‌ قرار بگیرند. بدون‌ آن‌ که‌ به‌ منابع‌جایگزین‌ دسترسی‌ داشته‌ باشند، به‌ این‌ ترتیب‌، در چنین‌ شرایطی‌، آن‌ها را می‌توان‌ مخاطبان‌ ناخشنود نامید; مخاطبانی‌ که‌ هرگاه‌ قدرت‌ گزینشی‌ آنان‌ بالا برود، می‌توان‌انتظار داشت‌ که‌ به‌ طور ارادی‌ از مخاطب‌ بودن‌ خود کاملا اجتناب‌ کنند. ادبیات‌ ارتباطات‌ میان‌ فرهنگی‌ می‌گوید، یکی‌ از موانع‌ بزرگ‌ این‌گونه‌ ارتباطات‌وقتی‌ است‌ که‌ گروهی‌ با قدرت‌ بیش‌تر، استفاده‌ از زبان‌ خود را بر دیگران‌ تحمیل‌ کنند.( Jandt, ۱۹۹۵, P۱۴) تحمیل‌ زبان‌ فارسی‌ بر سایر زبان‌های‌ اقوام‌ ایرانی‌ و یا قوم‌ مداری‌ زبانی‌ در رادیو وتلویزیون‌ ایران‌ پیشینه‌ای‌ به‌ مراتب‌ بیش‌تر از دو دهه‌ مربوط به‌ دوران‌ انقلاب‌ اسلامی‌دارد. در واقع‌ منشاء آن‌، ترادف‌ یکسانی‌ زبان‌ و مذهب‌ با همبستگی‌ ملی‌ است‌. این‌ امر درهمه‌ کشورهای‌ جهان‌ سوم‌ رایج‌ نیست‌. به‌ عنوان‌ مثال‌، هند کشوری‌ است‌ که‌ مردم‌ آن‌ به‌ ۲۰زبان‌ اصلی‌ سخن‌ می‌گویند و از رسانه‌های‌ گوناگون‌ به‌ زبان‌ خود استفاده‌ می‌کنند که‌ در این‌میان‌ زبان‌های‌ هندی‌، اردو، بنگالی‌، ملایالامی‌، مراتی‌، گجراتی‌، کاندایی‌، تلوگو و تامیلی‌به‌ عنوان‌ زبان‌ رسمی‌ شناخته‌ شده‌(پارتا ساراتی‌، ۱۳۸۱، صص‌ ۳۶۲و۳۱۵) و طبق‌ مقررات‌ و قوانین‌ رسمی‌ کشور، هر فردی‌ درانتخاب‌ زبان‌ برای‌ فعالیت‌های‌ اداری‌ و آموزشی‌ خود، از میان‌ هریک‌ از زبان‌های‌ رسمی‌آزاد است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌، هر شهروند مجاز است‌ دادخواست‌ خود را به‌ مراجع‌ حقوقی‌ به‌هریک‌ از زبان‌های‌ مذکور ارائه‌ دهد.( Jandt, ۱۹۹۵, P۱۲) در حالی‌ که‌ اگر همبستگی‌ ملی‌ را برخورداری‌ ازاشتراک‌ هویت‌ ملی‌ بدانیم‌، خواهیم‌ دید که‌ چنین‌ هویتی‌ فراتر از زبان‌ و مذهب‌ است‌. دکتر شاپور رواسانی‌ در کتاب‌ زمینه‌های‌ اجتماعی‌ هویت‌ ملی‌ می‌نویسد: در تعریف هویت‌ ملی‌ تکیه‌ بر زبان‌، دین‌ و تاریخ‌ مشترک‌، اتکای‌ درستی‌ نیست‌ ، زیرا چنین‌اتکایی‌ دور شدن‌ از واقعیت‌های‌ تاریخی‌ و اجتماعی‌ است‌. در تعریف‌ هویت‌ ملی‌ باید به‌مبارزات‌ حق‌ طلبانه‌ و عدالت‌ خواهانه‌ طبقات‌ محروم‌ در تمام‌ طول‌ تاریخ‌ توجه‌ کرد. به‌عبارت‌ دیگر، در جامعه‌ای‌ که‌ عدالت‌ حاکم‌ نباشد، گروه‌ حاکم‌ از یک‌ سو بر حقوق‌ دینی‌،سیاسی‌ و اقتصادی‌ گروه‌های‌ دیگر خدشه‌ وارد می‌کند و از سوی‌ دیگر، در لباس‌نمایندگی‌ از سوی‌ اکثریت‌، چنین‌ خدشه‌ای‌ را - در ابعادی‌ گسترده‌تر - بر اقلیت‌های‌قومی‌، زبانی‌ و مذهبی‌ وارد می‌کند. در آن‌ شرایط، هویت‌ ملی‌ در همه‌ اجزای‌ ساختاری‌دچار بحران‌ و تزلزل‌ خواهد شد، زیرا تضاد در حرف‌ و عمل‌ به‌ اعتقادهای‌ توده‌ لطمه‌می‌زند. در واقع‌، هویت‌ ملی‌ برای‌ هر فرد، مواجه‌ شدن‌ او با سؤالاتی‌ اساسی‌ است‌ که‌ دردل‌ آن‌ها مقوله‌ زبان‌ و مذهب‌ نیز جای‌ می‌گیرند. رواسانی‌ بخشی‌ از این‌ سؤال‌ها را این‌گونه‌مطرح‌ کرده‌ است‌: «هویت‌ ملی‌ برای‌ هر فرد، مواجهه‌ او با این‌ سؤالات‌ است‌ که‌ به‌ چه‌ جامعه‌ای‌ و با چه‌ساختار مادی‌ و معنوی‌ تعلق‌ دارد؟ چه‌ روابط معنوی‌ و مادی‌ او را به‌ این‌ جامعه‌ و این‌جامعه‌ را به‌ او پیوند می‌دهد؟ و چرا او خود را بخشی‌ و جزئی‌ از این‌ جامعه‌ احساس ‌می‌کند؟ و این‌ احساس‌ تعلق‌ چه‌ تعهداتی‌ برای‌ او و جامعه‌ ایجاد می‌کند؟ و چه‌ روابطمادی‌ و معنوی‌ او را از جامعه‌ جدا و یا بیگانه‌ می‌کند؟ و چه‌ روابطی‌ او را دور وجدا نگه‌می‌دارد؟ گذشته‌ مشترک‌ او با این‌ جامعه‌ چیست‌؟ آیا او با کل‌ این‌ جامعه‌ گذشته‌ تاریخی ‌مشترک‌ دارد و یا با بخشی‌ از آن‌؟ در این‌ صورت‌ کدام‌ بخش‌ وچرا؟ او به‌ کدام‌ بخش‌ ازگذشته‌ تاریخی‌ تعلق‌ دارد؟ و نسبت‌ به‌ کدام‌ بخش‌ احساس‌ جدائی‌ می‌کند؟ و چرا؟ کدام‌ پیوند فرهنگ‌ معنوی‌ و یا مادی‌ او را به‌ کدام‌ بخش‌ از جامعه‌ پیوند می‌دهد و از کدام‌ بخش‌جدا می‌سازد؟ چه‌ بخشی‌ از فرهنگ‌ مادی‌ و یا معنوی‌ از این‌ جامعه‌ او را می‌پذیرد و چه‌بخشی‌ او را نفی‌ می‌کند؟ او با چه‌ بخشی‌ از جامعه‌ احساس‌ تعلق‌ و بیگانگی‌ دارد؟ و با چه‌نقشی‌ خصومت‌ دارد؟ آیا او وظایف‌ و تعهدات‌ خود را در برابر جامعه‌ انجام‌ داده‌ است‌؟و آیا جامعه‌ حقوق‌ او را رعایت‌ کرده‌ و می‌کند؟ آیا در روابط او با جامعه‌ مسأله‌ ظلم‌ وستم‌های‌ معنوی‌ و یا مادی‌ مطرح‌ بوده‌ و یا مطرح‌ هست‌؟ و او برای‌ جامعه‌ خود چه‌آینده‌ای‌ را می‌خواهد؟» (رواسانی‌، ۱۳۸۰، صص‌ ۲۶و۲۵) این‌ پرسش‌ها نشان‌ می‌دهد که‌ درجه‌ نابرابری‌ها و تمایزها یکی‌ از عوامل‌ اصلی‌ لطمه‌زدن‌ به‌ هویت‌ ملی‌ است‌.

نویسنده : دکتر مهدی محسنیان راد

فهرست‌ منابع‌

ابوطالبی‌، علی‌ ،

حقوق‌ قومی‌، اقلیت‌ها و همگرایی‌، ترجمه‌ علی‌ اکبر کریمی‌ مله‌،

فصلنامه‌مطالعات‌ ملی‌، شماره‌ اول‌، پاییز ۱۳۷۸.

اجلالی‌، پرویز،

سیاست‌گذاری‌ و برنامه‌ ریزی‌ فرهنگی‌ در ایران‌، تهران‌: آن‌، ۱۳۷۹

احمدی‌، حمید،

قومیت‌ و قوم‌ گرایی‌ در ایران‌، از افسانه‌ تا واقعیت‌.

فصلنامه‌ مطالعات‌ملی‌، شماره‌ ۲و ۳ - زمستان‌ ۱۳۷۸.

ارجمندی‌، سید مهدی‌ ،

تأثیر رسانه‌های‌ نوین‌ بر ارزش‌های‌ فرهنگی‌ در جهان‌ و ایران‌،تهران‌، مرکز تحقیقات‌، مطالعات‌ و سنجش‌ برنامه‌ای‌ صدا و سیما، ۱۳۷۸.

امان‌ الهی‌ بهاروند، سکندر،

بررسی‌ علل‌ گونه‌ گونی‌ قومی‌ در ایران‌ از دیدگاه‌انسان‌شناسی‌، فصلنامه‌ مطالعات‌ ملی‌، زمستان‌، ۱۳۷۹.

تامپسون‌، جان‌،

رسانه‌ها و مدرنیته‌، نظریه‌ اجتماعی‌ رسانه‌ها، تهران‌: سروش‌،۱۳۸۰.

پارتا ساراتی‌، رانگا سوآمی‌ ،

روزنامه‌ نگاری‌ در هندوستان‌، ترجمه‌ داود وحیدی‌، تهران‌:مرکز مطالعات‌ و تحقیقات‌ رسانه‌ها، ۱۳۸۱.

حکیم‌ پور، محمد ،

نقش‌ صدا و سیما در تحکیم‌ وحدت‌ ملی‌، تهران‌، مرکز مطالعات‌ وسنجش‌ برنامه‌ای‌ صدا و سیما، (۱۳۷۷).

رکس‌، جا ،

اقلیت‌های‌ قومی‌ و دولت‌ ملی‌، جامعه‌شناسی‌ سیاسی‌ جوامع‌ چند فرهنگی‌،ترجمه‌ سعید ذکایی‌، فصلنامه‌ مطالعات‌ ملی‌، سال‌ دوم‌، شماره‌ ۸، تابستان‌ ۱۳۸۰.

رواسانی‌، شاپور،

زمینه‌های‌ اجتماعی‌ هویت‌ ملی‌، تهران‌، مرکز بازشناسی‌ اسلام‌ در ایران‌،(۱۳۸۰).

زنجانی‌، حبیب‌ الله‌، محمد میرزایی‌،

کامل‌ شاپور و امیر هوشنگ‌ مهریار، جمعیت‌،توسعه‌، بهداشت‌ باروری‌، چاپ‌ دوم‌، تهران‌، نشر و تبلیغ‌ بشری‌، ۱۳۷۹.

سید امامی‌، کاووس‌،

ملی‌ گرایی‌ قومی‌، در جستجوی‌ درک‌ بیشتر، فصلنامه‌ مطالعات‌ ملی‌،سال‌ سوم‌، شماره‌ ۱۰، زمستان‌ ۱۳۸۰.

عیوضی‌، محمدرحیم‌،

جهانی‌ شدن‌ و هویت‌های‌ قومی‌، فصلنامه‌ مطالعات‌ ملی‌، سال‌ سوم‌،شماره‌ ۱۰، زمستان‌ ۱۳۸۰.

غراب‌، ناصرالدین‌ ،

معرفی‌ پایگاه‌های‌ اطلاع‌ رسانی‌ و اسلامی‌، تهران‌:خانه‌ کتاب‌، ۱۳۷۹.

کاظمی‌، سید علی‌ اصغر،

بحران‌ نوگرایی‌ و فرهنگ‌ سیاسی‌ در ایران‌ معاصر، تهران‌،۱۳۷۶.

کوثر،مسعود و سید محمد نجاتی‌ حسینی‌،

(به‌ کوشش‌) مشارکت‌ فرهنگی‌، تهران‌: آن‌،۱۳۷۹.

گزارش‌ عملکرد فعالیت‌های‌ سازمان‌ صدا و سیما در سال‌ ۱۳۸۰، تهران‌: معاونت‌تحقیقات‌ و برنامه‌ ریزی‌ صدا و سیمای‌ جمهوری‌ اسلامی‌، مرکز مطالعات‌ و ارزیابی‌،مدیریت‌ اطلاعات‌ و آمار پایه‌ای‌ .

گل‌ محمدی‌، احمد،

جهانی‌ شدن‌ و بحران‌ هویت‌، فصلنامه‌ مطالعات‌ ملی‌، سال‌ سوم‌،شماره‌ ۱۰، زمستان‌ ۱۳۸۰.

محسنی‌، منوچهر،

جامعه‌شناسی‌ جامعه‌ اطلاعاتی‌، تهران‌: نشر دیدار، ۱۳۸۰. محسنیان‌ راد، مهدی‌ ، ارتباطشناسی‌ (ارتباطات‌ انسانی‌، میان‌ فردی‌، گروهی‌ و جمعی‌)،تهران‌، سروش‌، ۱۳۶۹.

مقصودی‌، مجتبی‌ ،

فرهنگ‌، ارتباطات‌ و تحولات‌ قومی‌، (بررسی‌ نظری‌)، فصلنامه‌مطالعات‌ ملی‌، سال‌ دوم‌، شماره‌ ۶، زمستان‌ ۱۳۷۹.

همشهری‌ ، شکایت‌ نمایندگان‌ اهل‌ سنت‌ به‌ کمیسیون‌ اصل‌ ۹۰، شماره‌ ۲۹۲۵، ۲۱ آذر۱۳۸۱.

همشهری‌، مصاحبه‌ با آقای‌ میرسلیم‌، وزیر ارشاد اسلامی‌، شماره‌۱۴، اردیبهشت‌ ۱۳۷۳.

هینس‌، جف‌ دین‌، جهانی‌ شدن‌ و فرهنگ‌ سیاسی‌ در جهان‌ سوم‌، مترجم‌ داودیانی‌، تهران‌:پژوهشکده‌ مطالعات‌ راهبردی‌ ، ۱۳۸۱.

Elkins, David J. (۱۹۹۷).Globalization Teelecommunication and VirtualEthnic Communities. International Political Review , Vol.۱۸.No۲. Held , D.A. (۲۰۰۰). Globalizing World. London; The Open University. Jandt, Fred E. (۱۹۹۵). Intercultural Communication. London: Sage. Jacobson, (۱۹۹۸). Islam in Transition. London: Routledge. Jordon, J. (۱۹۹۴). Technical Diffeculties. Boston: Bacon Press. Stavenhangen, R.(۱۹۸۶). Problems of Multiethnic States Tokoyo : UnitedNations University


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.