چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

تجربه ای برای آینده


تجربه ای برای آینده

شاید عاقلانه ترین کار برای یک تحلیلگر این باشد که وارد فضای سیاسی ایران نشود, البته نه به آن جهت که همیشه خطراتی به همراه دارد بلکه به این دلیل که این فضا غیرشفاف, خارج از چارچوب های منطق و مهمتر از همه اینکه چنین عرصه ای شدیداً متاثر از حاشیه های خارج از متن است

در جهان امروز در قالب جامعه دموکراتیک و روند دموکراسی تصمیم گیری مردم برای انتخاب گزینه در شرایط تثبیت و پذیرش یک ساختار، نه بر مبنای نفی که براساس تائید شکل می گیرد. این شرایط تنها در زمان بروز انقلاب ها یا ظهور یک موقعیت استثنایی تغییر می کند که نمونه بارز آن انتخابات ریاست جمهوری فرانسه و رقابت بین «ژاک شیراک» میانه رو و «ژان ماری لوپن» افراطی بوده است که در ۵۰ سال اخیر در اروپا منحصر به فرد بوده و این روزها در محافل روشنفکری ایران مرتب به آن پرداخته شده است. مقایسه بین ساختارهای دموکراتیک یا حتی در حال گذار به دموکراسی با ایران می تواند از اساس اشتباه باشد چرا که در اینجا سنت ناکامی، شکست، یأس، انفعال و درس نگرفتن از تجارب قبلی پایدارترین عوامل نقش آفرین در عرصه سیاسی بوده است. معمولاً در ایران مردم چون از خانه به دوشی خود در بین جناح های سیاسی حاکم هیچ گاه نتیجه مورد نظر را کسب نکرده اند در بزنگاه هر انتخاباتی حداقل در دو دهه اخیر از صندوق رای برای تنبیه جناح حاکم استفاده می کنند. همین ویژگی موجب شده تا در مقاطع گوناگون و حاکمیت هرکدام از جناح های سیاسی یک انقلابی گری کاذب و خواسته های خارج از توان نظام مستقر در قالب ابزارهای قانونی از جمله انتخابات بروز یافته و فضای سیاسی _ اجتماعی کشور را پارادوکسیکال کند. در چنین شرایطی نه مردم به خواسته های خود می رسند و نه دولت جدید قادر به تحقق برنامه ها و وعده های انتخاباتی خویش است که همین وضعیت تداوم دست و پا زدن در سیکل معیوب گذشته خواهد بود. این نکته جالبی است که جناح های سیاسی در ایران در حالی که همیشه به نوعی در ساخت قدرت حضور فعالی داشته اند، طی مبارزات انتخاباتی با هیبت نفی گذشته عملکرد نظام و شعارهای ساختارشکنانه وارد می شوند. همین مسئله در بطن خود حامل یک تناقض آشکار است که به تجربه اثبات شده و همیشه هم به نفع تثبیت نظام حاکم تمام شده است، در صورتی که بدنه اجتماعی رای دهنده انتظارات خاص خود را داشته اند. وجود این تناقض ماهیت عینی تئوری «تز و آنتی تز» در شرایط انقلاب یا اصلاحات بنیادین است که باید منجر به «سنتز» کاملاً متفاوت از موقعیت موجود شود در حالی که مبارزه در شرایط تثبیتی یک نظام فاقد این ویژگی است. در چنین شرایطی طرح های ذهنی، شعارهای بی محتوا، سوءاستفاده یا سوءتفاهم در درک پیام رای دهندگان ایرانی موجب شده است تا همیشه واقعیت های عینی فدای تعبیرات خودخواسته از سوی پیروزمندان چنین عرصه هایی باشد. انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری ایران با تمام اما و اگرها و حاشیه های تاثیرگذار و بعضاً تعیین کننده آن پایان یافت و دکتر محمود احمدی نژاد با ۱۷ میلیون رای برای یک دوره چهارساله در این مسند انتخاب شد. در ماه های اخیر بسیاری از تحلیلگران و احزاب سیاسی ارزیابی خویش را از نتیجه این انتخابات مطرح کرده اند که به نظر می رسد همچنان افق نگاه ها در ساخت و تبعات شکلی موضوع محدود مانده است. اما با تمام اینها چنین موضوعاتی صورت مسئله یک معادله حل شده است که در هیاهوهای کنونی بنیان مسئله را از نظر پنهان می کند. در شرایط کنونی تحلیلگران و فعالان سیاسی باید چند موضوع را به لحاظ ساختاری مورد توجه قرار دهند، چرا که کلید حل بسیاری از سئوالات در آنجا نهفته است.

• تفاوت بین آرای مرحله اول و دوم انتخابات

بدون شک وزن واقعی کاندیدا و جناح های سیاسی کشور را با تمام کاستی هایی که وجود داشت باید در میزان آرای آنان در دور اول سنجید. در این مرحله از انتخابات با توجه به چندقطبی بودن انتخابات در قالب حضور گرایشات رقیب و گزینه های متفاوت سبد انتخاباتی ماهیتی تائیدی و ایجابی داشت که متاثر از هیچ «نه» به دیگری نبود. آرای سه جناح سیاسی کشور را فقط باید در سبد رای آقایان معین، هاشمی و لاریجانی _ احمدی نژاد دید که اولی اصلاح طلبان، دومی میانه روهای سیاسی - اجتماعی، تکنوکرات ها و اقتصادیون و سومی اصولگرایان را نمایندگی می کردند. رای آقای کروبی البته به جز درصد کمی از آن را باید بیش از هر چیزی مدیون وعده انتخاباتی وی دانست که از آن می توان به عنوان شورش فقر یاد کرد. رای آقای قالیباف به خصوص بعد از پشت کردن گروه ها و عناصر اصولگرا در روز پنجشنبه به ستاد وی را باید صرفاً یک رای شخصی دانست که مجذوب حرف ها و رفتار های جوان پسند وی طی این مبارزات انتخاباتی شده بودند. رای آقای مهرعلیزاده را نیز بهتر است در راستای یک ابراز وجود و حمایت از جانب هم میهنان آذری زبان به حساب آورد که بر طبق ضرب المثل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، به یک آشنای هم زبان داده شد. جنس واقعی آرای ریخته شده در صندوق های دور اول به خوبی نشان می دهد رای حزبی اصلاح طلبان را باید چیزی در حدود ۱۰ درصد، رای حزبی و ارگانی اصولگرایان تا حد ۱۵ درصد و رای سیاسی - اجتماعی میانه روها را در قالب تکنوکرات ها، فعالان اقتصادی و اجتماعیون غیرسیاسی در شاخک ۲۰ درصد قلمداد کرد. در اینجا بیش از نیمی از آرای بلاتکلیف وجود دارد که تنها با ابزارهای سازماندهی متمرکز و برخورداری از تشکیلات منسجم بومی در مناطق مختلف و عوامل دیگری مثل هزینه های حاشیه ای بر بستر تخریب رقیب و وعده های ملموس اقتصادی برای دهک های زیر خط فقر قابل دستیابی بوده است. مقایسه آرای نفر اول و دوم که به دور بعدی راه یافته اند نشان می دهد که قسمت اصلی آرایی که برخلاف پیش بینی ها نتیجه را رقم زد هیچ گونه قرابتی با نگرش سیاسی فرد پیروز ندارد. شاید یکی از کاستی های جامعه ایرانی این باشد که همگان دوست دارند در تاریکی قدم بزنند و زمانی که فضا روشن شد بروند در خانه بنشینند و بگویند که دیدی فلانی چشمانش ندید و در چاه افتاد، آن یکی سکندری خورد و آن دیگری چقدر زرنگ بود که داوران ندیدند که از اول دزدانه با چراغ آمده بود. قبل از انتخابات ده ها گروه و سازمان دست به نظرسنجی یا در خیلی از موارد نظرسازی می زنند اما به محض اینکه انتخابات تمام شد دیگر هیچ کسی نیست که از همین مردم سئوال کند که چرا اینگونه تصمیم گرفتند. پاسخ این مسئله روشن است چون گروه شکست خوردگان به واسطه عدم درک کار سیاسی مداوم و جایگاه حزبی منضبط دچار یأس و سرخوردگی شده و کار را برای همیشه تمام شده می دانند. از طرف دیگر گروه پیروزمند نیز هیچ گاه نمی خواهد زوایای تاریک و مسئله دار این پیروزی را مخدوش کرده و هدف خویش در مصادره به مطلوب این آرا را با اما و اگرهای مختل کننده روبه رو کند.

• کارکرد احزاب سیاسی در جامعه

اگر گفته شود هم اکنون هیچ حزب مدرنی براساس تعاریف علمی از هویت حزبی، در ایران وجود خارجی ندارد نباید شک کرد. حزب یعنی تشکیلات گسترده در قالب اساسنامه رسمی، انضباط بین ارکان، اعضا و تا حدودی لایه های سمپاتیک پیرامون حزب، ایمان و احساس مسئولیت تمامی رده های حزبی برای تحقق بخشیدن به برنامه ها و تصمیمات اخذ شده و موارد دیگری که در مجموع هویت سانترال - دموکراتیک به ارمغان می آورد. حزب می بایست هویت طبقاتی داشته باشد به این مفهوم که نماینده لایه خاصی از طبقات اجتماعی کشور باشد، در تمام دنیا حزب بی طبقه وجود خارجی ندارد. البته جبهه می تواند مفهوم ملی و گسترده تری داشته باشد و چندین لایه همسوی اجتماعی را در خود جای دهد اما همین جبهه نیز زمانی هویت و کارایی مورد نظر را کسب می کند که از بطن یک ائتلاف حزبی برخاسته باشد. در غیر این صورت جبهه تبدیل به کلوپی از افراد پراکنده خواهد بود که به جهت عدم برخورداری از انضباط حزبی فاقد مسئولیت پذیری و شرح وظایف اعضا است که همین مسئله ناقض اکتیو بودن آن است. احزاب کنونی در ایران به طور کلی کارکرد و جایگاه روشنفکری دارند و تنها در مقاطع خاصی از جمله انتخابات بروز و ظهور خود را اعلام می کنند. همین عدم وجود هویت حزبی موجب می شود تا هیچ رابطه تشکیلاتی و منضبط حزبی شکل نگیرد و تصمیمات آنان تنها در محافل خاص و محدودی قدرت تاثیرگذاری پیدا کند. اینکه معمولاً گفته می شود شرایط بسته سیاسی کشور اجازه تشکیل حزب را نمی دهد یک توجیه انفعالی است چرا که در اکثر کشورهای در حال توسعه و غیردموکراتیک ظهور احزاب از بستر مبارزه و هزینه های بزرگ برمی خیزد. اگر بپذیریم که حزب یعنی آلترناتیو بدیل برای جابه جایی قدرت، مسلم است که چنین پروسه ای مستلزم پرداخت هزینه خواهد بود. در اینجا می توان به یک نمونه عینی از کارکرد حزبی، البته به دور از هرگونه شبیه سازی در تاریخ سیاسی ایران اشاره کرد که در شرایط سخت و بسته تر دهه های ۲۰ و۳۰ شمسی توانست مفهوم جایگاه حزبی را تعریف کند. حزب توده در این سال ها با پرداخت هزینه های کلان توانست تشکیلات منضبط تعریف شده ای را تحقق بخشیده و با اینکه جامعه در دوران سنتی و بستر کمونیسم ستیزی قرار داشت خود را به عنوان برترین نیروی تشکیلاتی کشور مطرح کند. دلیل بارز تاثیر حزبی و تفاوت آن با احزاب شکلی را باید در انتخابات ریاست جمهوری در دور دوم مشاهده کرد که با تمام حمایتی که احزاب سیاسی از هاشمی کردند ولی آرای وی تفاوت چندانی نسبت به دور قبل نکرد. فارغ از تمامی اما و اگرها یکی از دلایل اصلی پیروزی دکتر احمدی نژاد در این انتخابات را باید استفاده وی از تشکیلات منضبطی دانست که هر چند رسماً حزب نبودند ولی به معنای واقعی کلمه کار حزبی انجام دادند. زمانی که هسته های تشکیلاتی هوادار وی حتی در دورترین روستاهای کشور مشغول جمع آوری آرا بودند احزاب رسمی ولی فاقد تشکیلات حزبی حامی رقیب، در محافل و اتاق های دربسته خود با هزار ناز و کرشمه تنها یک بیانیه صادر می کردند. اتفاقاً بر خلاف اینکه این روز ها گفته می شود احزاب در این انتخابات شکست خوردند نتایج اثبات کرد که تشکیلات منضبط که عنصر اصلی کارکرد حزبی است پیروز شد هر چند که نهادهایی در جایگاه احزاب چنین کاری را انجام داده باشند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.