جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا

نقد فمنیستی بر داستان به کی سلام کنم از سیمین دانشور


نقد فمنیستی بر داستان به کی سلام کنم از سیمین دانشور

نقدی از دید من به عنوان یک فمنیسم

"طبقه ی زحمت کشی به نام زن"

در کتاب "اتاقی از آن خود " ، ویرجینیا وولف ، معتقد است که تا آن زمان ( اوایل قرن بیستم ) ، زنان نتوانسته اند موضوعات زنانه را در ادبیات مطرح کنند و برای اولین بار اصطلاح" خواهران شکسپیر" را به کار می برد. نکته ای که او مطرح می کند این است : " اگر خواهران شکسپیر همان استعداد را داشتند ، غیر ممکن بود که بتوانند در جامعه ی دوران الیزابت به مقام شکسپیر دست یابند."

او معتقد است ادبیات حقیقی وقتی محقق می شود که ما از نقش های جنسیتی خود فراتر رویم و اصطلاح( Androgyny ) را مطرح می کند.وقتی التقاط بین دو جنس اتفاق می افتد ، باروری حقیقی در ذهن و در ادبیات روی خواهد داد. یک شخصیت از نظر او نباید " مرد ِ مرد " یا " زن ِ زن " باشد ، بلکه تلفیقی از این دو است که بارور کننده ی حیات ادبی است.

آنچه در پی می آید ، خوانشی است از میان خوانش های مکرر یک متن . داستان کوتاهی با نام " به کی سلام کنم؟ " از بانوی پیشروی داستان ایران زمین ؛ سیمین دانشور که از منظر نقد فمنیستی با در نظر داشتن نظریات ویرجینیا وولف و سیمون دوبوار خوانده شده است.

"طبقه ی زحمت کشی به نام زن"

نویسنده در این داستان از تکنیک تک گویی درونی به خوبی استفاده کرده است و توانسته است با استفاده ازاین تکنیک ، متناسب با تجربه های زیسته شخصیت اصلی داستان که یک زن است ، فضای تجربی زنانه ای در داستان فراهم آورد و با ایجاد حس سمپاتی میان خواننده و شخصیت اصلی داستان ، خواننده را در این تجربه ها سهیم کند و با هنرمندی این تجربه های زندگی زنان را فارغ از سنت داستان نویسی مردانه ، بیان کند .

یکی از شاخصه های این داستان شخصیت پردازی آن است که از خلال تلفیق

تک گویی درونی کوکب با روایت دانای کل محدود ، به خوبی شکل گرفته است. کوکب سلطان زنی تنهاست که به شدت در تقابل با موقعیت اجتماعی خویش است و این تقابل به تنهایی او در سراسر داستان دامن زده است . او آنقدر تنهاست که رفاقت با عنکبوت را غنیمت می شمارد. بعد از گم شدن همسرش نقش او را نیز در زندگی به عهده می گیرد و حتی شغل او را نیز. او زنی سنتی بوده است که در اثر معاشرت با خانم مدیر و به تاسی از او ، دچار تغییر سبک زندگی از"زنِ زن" به "زنِ مرد"

( Androgyny)می شود و از نقش جنسیتی مقرر خود فراتر می رود و لحن معترض او در سراسر داستان از تقابل این تغییر سبک با موقعیت اجتماعی خود و دخترش ناشی می شود.

خانم مدیر از جمله شخصیت های مهم و تاثیر گذار داستان است . او نمونه ی یک

(Modern woman) است. زن امروزی به تعبیر سیمون دوبووار که در سطح یک مرد می اندیشد و عمل می کند و کوکب سلطان تحت تاثیر اوست. حتی تاثیر شخصیت او را بر حاج اسمعیل نیز می بینیم.حاج اسمعیل نیز شخصیت ( Androgyny) دارد. کوکب خطاب به دخترش می گوید : "پدرت تو را قنداق می کرد ، لالایی می خواند ،

می شستت و به گردشت می برد..." در داستان او مردی است که زن وجودش را زندگی

می کند وبه همین دلیل تنها نکته ی شیرین زندگی کوکب در داستان فلش بک هایی است به خاطرات شیرین او با حاج اسمعیل . در عوض ربابه شخصیتی است که در داستان تابع و منفعل است.

او کاملا به تعبیر سیمون دوبووار ، جنس دوم ( second sex ) است و همان "دیگری" است . بدون استقلال مادی و شخصیتی است و هویت او در سایه ی مردی که نان آور دو بچه اش است ، تعریف می شود.استدلال او در برابر اعتراض مادرش به وضعیت او این است که صاحب دو بچه است و چه می تواند بکند.در واقع تصویر زن فرشته گون و از پیش ساخته شده ی "مادر" از او زنی ساخته است که تمام ناملایمات را تحمل می کند و عملا شیوه ی زندگی اش در داستان یک خود زنی به تمام معناست. داماد کوکب نیز یک شخصیت" مردِ مرد" است و شکاف جنسیتی بین او و ربابه تا آخر داستان باقیست و گویی هر لحظه عمیق تر می شود و در قالب شخصیت ایستایش در داستان باقی می ماند.

کوکب بسیار تلاش می کند که فرزندش را از شرایطش آگاه کند اما در نهایت این جامعه ی مردسالار است که در قالب دامادش پیروز میدان است و ربابه برای ایفای نقش مادر و همسر فرشته گون در خانواده تن به هرذلتی می دهد و از قضا چنان که در داستان می بینیم خانم مدیر خانوادهای ندارد و این شاید نقدی بر ساختار خانواده باشد. به طور کلی زنان در این داستان برای رسیدن به آزادی با موانع زیادی روبرو هستند .

در داستان چند بار به نقل از خانم مدیرشرایط حال زنان بسیاردشوار و بد ترسیم

می شود :"سعی داری ربابه را از طبقه ی خودش دربیاوری ، دیگر نمی دانی زن از طبقه ی زحمت کش است" و یا در جایی دیگر می گوید : " هر طور که حساب کنیم زن معناً از طبقه ی زحمت کش است ."

اما تصویر پایانی داستان که کمک کردن زن و مرد جوان به کوکب است ، نوید آینده ای روشن است. نویسنده با استفاده از تکنیک نشان دادن به جای گفتن ، به زیبایی با شرح لباس های این دو جوان ، تصویری مدرن و امروزی از آنان می سازد و شاید آرزوی زمانه را از زبان کوکب سلطان ، بیان می کند ، آنجا که در ذهن او نفوذ میکند و به جای او خیال می کند : "...خیال کرد که این جوان دامادی است که آرزو داشت ، داشته باشد و این زن دختر خودش است .... " و این تصویر پایانی می تواند آغاز یک حرکت باشد و به قول محسن نامجو : " شاید که آینده از آن ِ ما...."

روزبه پویان مهر