چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
انتخابات، آموزش عمومی و بحران آب
![انتخابات، آموزش عمومی و بحران آب](/web/imgs/21/151/oedsi1.jpeg)
یکی از مهمترین ابعاد فضای انتخابی در ایران، شعارهای انتخاباتی است که بهخوبی فضای عمومی دغدغهها و نیازهای مردمی و مکانیسمهای پرداختن به آنها را در رابطه با قدرت سیاسی نشان میدهد. تجربۀ عمومی از انتخابات بیانگر نوعی تعلیق قدرت و واژگونشدن رابطۀ بالادستی و پاییندستی است. همیشه مردم هستند که برای امورشان سراغ مقامات میروند، ولی اینبار مسیر حرکت برعکس است؛ کسی که مقام بلندپایهای (نمایندۀ مجلس/ خبرگان/ ریاستجمهوری یا حتی شورای اسلامی) است، به سراغ مردم میرود تا رأی جمع کند. در این فضای تعلیق قدرت و رابطۀ معکوس است که نیازها و دغدغههای مردمی به شعارهای انتخابات تبدیل میشوند تا بتوان فضای فکری ـ عاطفی رأیدهندگان را به سمت کاندیدای خاص جلب کنند. به همین دلیل شعارهای انتخاباتی بیانگر ذهنیت، دغدغه، خواستهها و اولویتهای مردم و سپس صاحبان قدرت است.
تجربۀ موجود بیانگر حسی از توخالیبودن شعارهای انتخاباتی و خلف وعده پس از آن است. حداقل در سطح نمایندگی مجلس و شورا، انتخابات به یک بازی صوری تبدیل شدهاست. فارغ از مسئلۀ صداقت و عدم صداقت کاندیداها، بخشی از این مسئله ناشی از ناآگاهی دقیق مردم از نیازها و مهمتر از همه راههای حل و مکانیسمهای پیگیری آن است. به همین دلیل دغدغهها در نهایت به شعارهای ضعیف و سطحی بدل میشوند که بهراحتی قابل تخلف و فراموشی خواهند بود. در نتیجۀ این شرایط، با نوعی شعارزدگی بیمحتوا و بیاثر مواجه میشویم که نه مردم میدانند دقیقاً چه میخواهند و صرفاً ایدههای کلی و متکثری دارند و مبهم هم هست و نه کاندیداها دقیقاً میدانند چه قولی دادهاند و لذا بهراحتی از زیر بار مسئولیت میتوانند شانه خالی کنند.
از سوی دیگر، عموماً مهمترین معنای انتخابات برای حکومت بازتولید مشروعیت ایدئولوژی و هژمونی خودش است و این مسئله در عریانترین وجه یعنی بیان صریح ایدئولوژی و تقاضای باورمندی مردم به آن خودش را نشان میدهد. به عبارت دیگر، باورمندی به ایدئولوژی دغدغۀ اصلی کاندیداهاست، زیرا تنها مقولۀ جدی و تعیینکنندۀ موقعیت کاندیدا در ساختار قدرت است. به همین دلیل کاندیداها نه بر اساس کارایی و سودمندی برای مردم، که بر اساس نسبتشان با ایدئولوژی حکومت تقسیم میشوند. توضیح اینکه شواهد نشان میدهد تفاوت دو جناح اصلی، در انتساب یا عدم انتساب به پیروی عملی از ولایت فقیه است. اما، این مسئله در فضایی که همۀ کاندیداها در قالب پذیرش اصل قانون اساسی و ولایت فقیه حق رقابت را دارند، نوعی دعوای بیفایده است؛ یعنی، رقیبان انتخاباتی محل نزاع را نه در راه حلهای متفاوت برای مشکلات جامعه، که در موضوع مشترک و غیرقابل بحث منتقل کردهاند که در نهایت فایدهای برای مردم ندارد.
این در حالی است که همۀ کاندیداها رسماً موقع ثبت نام پیروی از این اصل را اعلام کردهاند. در نتیجه، موضع غلط رقابت انتخاباتی در بلندمدت به هستۀ مرکزی نظام قدرت در ایران صدمه میزند. این در حالی است که این هستۀ اصلی، اصولاً نباید محل نزاع باشد. لذا، بخش زیادی از انرژی انتخاباتیِ ما صرف مجادلهای بیفایده برای مردم میشود، گویی ایدئولوژی جمهوری اسلامی همیشه در بحران است و باید با انتخابات آن را بازتولید کند. اگر در این شرایط، منازعه بر سر ایدئولوژی را برداریم، چیزی از انتخابات نخواهد ماند جز اندکی شعار کلیشهای. این در حالی است که سودمندی و کارایی نظام چرخش قدرت در رفع نیازهای مردم (البته نیازهای واقعی و جدی جمعی و عمومی)، بیش از هرچیز موجب اقتدار نظام خواهد شد. لذا، در گفتمان انتخاباتی، لازم است موضع رقابت نه بر سر هستۀ نظام سیاسی ایران (اندیشۀ ولایت فقیه)، بلکه باید بر سر مسائل کاربردی و دقیق مدیریت کشور یا منطقه و شهر باشد. از سوی دیگر، شاید مسئلۀ مبانی قدرت در ایران در جایی مانند کلانشهر تهران قابل طرح باشد، اما مسئله آنجاست که در شهرستانهای کوچک هم حول این مسئله نزاع رخ میدهد. از این منظر بهتر است به جای رویکردی مکانیکی و سطحی به انتخابات به مثابۀ فضایی برای گسترش صوری ایدئولوژی سیاسی و بازتولید تبعیت ایدئولوژیک، آن را به مثابۀ فضایی برای آموزش و ارتقای فرهنگ سیاسی و تغییر محل نزاع از موضوعات فرعی و بینتیجه به دغدغههای اصلی و حیاتی جامعه در نظر بگیریم. نگاه به انتخابات به مثابۀ فرصت آموزش و ارتقای فرهنگ سیاسی، بیانگر رویکردی است که شرایط خاص انتخاباتی را (که حاوی نوعی شور و شوق زنده برای مبادله با قدرت و گرفتن امتیازات است)، به فضایی آموزشی و تغییردهنده و ارتقابخش تبدیل میکند.
از این منظر میتوان بهخوبی به نقش انتخابات برای تعریف مسائل اصلی جامعه، ارائۀ راهکار و نحوۀ مؤثر پیگیری آن پی برد؛ به عنوان نمونه، در این نوشتار به مسئلۀ آب و وضعیت بحرانی آن توجه خواهیم کرد.
بحران آب در ایران به یکی از جدیترین بحرانهای تاریخ معاصر تبدیل شدهاست. روند فاجعهبار خشکسالی، استفادۀ نامناسب از ذخایر آب بهویژه در کشاورزی و مدیریت نامطلوب آب پیامدهای بسیاری داشته که نشست دشتها، خشکشدن دریاچهها و رودها، وضعیت تنش آبی و... از پیامدهای اولیۀ آن است. هرچند عموماً به غلط بحران آب را به تغییرات اقلیمی نسبت میدهند، درحالیکه تغییرات اقلیمی در ایران تا حدی به مسئلۀ بحران آب دامنزدهاست نه اینکه موجب آن شدهباشد. از سوی دیگر، عقلانیت محیطشناختی سنتی در فرهنگ ایران که در طی هزاران سال منطق استفادۀ پایدار را از منابع طبیعی شکل دادهبود، به حاشیه رانده شد و تحت تسلط ایدئولوژیهای نوسازی در قبل و بعد از انقلاب و شهوت توسعه، منطق استفاده از منابع طبیعی مبتنی بر تصوّر وجود منابع نامحدود و استخراج مهارناپذیر آن رواج یافت. در نتیجه آن وضعیت به تشدید بحران آب و محیط زیست در ایران منجر شد. البته، خود مفاهیمی که به کار میبریم به این فهم ناقص از بحرانها دامن میزنند؛ به عنوان مثال، ما معمولاً از واژۀ خشکسالی استفاده میکنیم، درحالیکه این واژه کفایت لازم را برای درک این بحران ندارد، زیرا این واژه بیانگر خشکی یک سال است و در دانش فرهنگی ما معمولاً سال یا سالهای بعد این بحران کمآبی را رفعشده تصوّر میکردند؛ لذا، باید آن را تغییر داد و از عصر و دورۀ خشکی یاد کرد، زیرا ما در سال یا سالهای معدود خشکی قرار نداریم، مسئلۀ بحران آب در ایران یک بحران جدی است که نهتنها میتواند بیش از یک دهه، بلکه میتواند چندین نسل ادامه پیدا کند. چون بحران اصلی نه در منابع آب، بلکه در نحوۀ استفادۀ جمعیت ایران از آب است؛ استفادهای مخرب و غارتگونه از منابع آب. لذا، دیر یا زود این بحران خودش را به شکلی جدی نشان میداد.
در جامعۀ ما، یکی از رویکردهای نادرست برای مواجهه با بحران آب، تقلیل آن به تحوّلات طبیعت و امر اقلیمی است. این رویکرد، انفعال موجود را توجیه میکند. اما، مطالعات اجتماعی و فرهنگی آب در ایران نشان میدهد که این بحران قبل و بیش از هرچیز یک مسئلۀ اجتماعی و فرهنگی است، زیرا ایرانیان همیشه در طول تاریخ با بحران آب مواجه بودهاند و به دلایل فرهنگی و اجتماعی خاصی توانستهاند این بحران را مدیریت کنند و تکنولوژی لازم را برای مدیریت آن (بهویژه قنات) خلق کنند.
آنچه در چند سال اخیر در صحبتهای محقّقان برجستۀ این عرصه دیده میشود تأکید بر یک نکته است: «چرا مردم و مسئولان نمیفهمند که آب نیست». این نکته نشاندهندۀ نوعی گلایه از جدینگرفتن بحران آب و انفعال در برای آن از سوی مردم و مسئولان است. در وضعیت فعلی سه رویکرد کلی در برابر بحران آب موجود است: رویکر اول، بحران را به گردن طبیعت و اقلیم خشک میاندازد؛ مقصر اصلی تغییرات اقلیمی است؛ رویکرد دوم، مردم و رفتار غلط آنها را عامل اصلی میداند، لذا دائما به آنها گفته میشود چه باید بکنند و چه نکنند، زیرا روشهای غلط استفاده از آب توسط آنها این بحران را ایجاد کردهاست؛ رویکرد سوم، مسئولان و دولت را مجرم اصلی تلقی میکند.
آنچه اهمیت دارد عدم اجماع بر درکی مشترک از این بحران است. منطق اصلی فهم این بحران انداختن تقصیرها به گردن «دیگری» است. این دیگری یا دولت است یا مردم یا طبیعت. این نوع بازنمایی بحران بیش از هرچیزی دو کارکرد ضمنی دارد که بسیار مهم هستند: کارکرد نخست، رفع اتهام از خویشتن (فرد/ ما) و کارکرد دوم، رفع مسئولیتپذیری از خویشتن در وضعیت موجود است. این دو وجه عمیقاً به هم پیوسته و وابستهاند و نتیجهاش این است که هرکس مقصر است، خودش درست کند. با شناخت این منطق و مکانیسم واکنش مردم و مسئولان در برابر بحران، میتوان درک بهتری از انفعال عمومی نسبت به این بحران بزرگ بهدستآورد. شکافی که میان آگاهی مردم از بحران بزرگی که در آن هستند (فاجعۀ خشکسالی بزرگی که در میانۀ آن هستیم و رو به وخیمترشدن دارد) و عدم تمایل به انجام وظیفه در قبال این مسئله و شانهخالیکردن از مسئولیتپذیری بیش از هرچیزی مبتنی است بر درکی غلط از منشأ بحران (دیگران) و راه حل آن (مقصر باید آن را حل کند). ارائۀ درکی غیرواقعی از بحران آب و علل و دلایل آن و مهمتر از همه مستثناکردن خویشتن در راه حلهای آن، خودش به این بحران دامن میزند، چراکه در وضعیت بحرانی و اورژانسی، هر خطای کوچک آسیبهای بزرگی را در پی خواهد داشت.
نکتۀ کلیدی برای فهم وضعیت آسیبشناختی مواجهۀ جامعۀ ایرانی با بحران آب، عدم درک آن به مثابۀ یک امر جمعی است. جمعیبودن به این معنا که ریشۀ این بحران در عملکرد جمعی و کل جامعه است و مسئولیت حل آن نیز بر عهدۀ همگان است. وضعیت موجود ایران در بحران آب همانند جمعی است که در قایقی در میان دریا هستند و هر حرکت بد فردی (تخریب قایق) جان همه را خواهد گرفت، چون این حرکت که از یک فرد یا چند نفر سر بزند، نتیجهاش برای همه است. لذا، باید همه مسئولیت حفظ سلامت قایق را به سهم خود داشتهباشند. این نوع درک از بحرانها تنها راه مناسب رفع خطر و حل مسئله است. بحران یک امر جمعی است و عزم جمعی را برای حل خودش میطلبد. دعوا و مناقشه بر سر پیداکردن مقصر، عاملی برای تداوم غفلت و انفعال موجود است.
در جامعۀ ما مهمترین فرصتی که در آن همۀ سطوح قدرت با هم مرتبط شده و به هم پیوند میخورد، فرصت انتخابات است؛ یعنی، جمعبودگی جامعه در این فضای تعلیق مجدداً بازتولید میشود، همه میفهمند که مسافر یک کشتی هستند نهاینکه هرکس مجزا و جزیرهای از دیگران باشد. از این جهت فضای انتخابات را میتوان نوعی فضای تعلیق دانست که درآن همۀ فاصلهگذاریهای قدرت و ایجاد تمایز میان سیاسیون و عامه کنار گذاشته میشود؛ قدرت در دست منبع اصلی خودش یعنی مردم قرار میگیرد و به صور نمادین چرخۀ قدرت مجدداً از مردم به سمت نمایندگان پارلمانی حرکت میکند. به دلیل تعلیق نظم روزمرۀ قدرت، همۀ جامعه در یک وحدت و همگونی نمادین با هم قرار میگیرند. به عبارت دیگر، حرف مردم در مقابل صاحبان قدرت خریدار و ارزش دارد. طالبان نمایندگی برای کسب رأی مجبورند خواستههای مردم و نیازهای آنها را بپذیرند و اراده و شعار سیاسیشان را در آن راستا مطرح کنند. به همین دلیل این فرصت جمعبودگی/ شدگی را باید فرصتی برای اصلاح نگرش مردم نسبت به بحرانهای حیاتی جمعی مانند تخریب طبیعت، خشکی و کمآبی دانست. آنچه مهم است آگاهی کنشگران انتخابات (نهادهای حکومتی، کاندیداها و عموم مردم) از یک مسئله و سهم خودشان در ایجاد آن و مهمتر از همه درک درست از راه حلهای آن و نحوۀ پیگیری آن است. شرایط انتخابات و فرصتی که برای شکلگیری درکی جمعی از مسائل جمعی است، به ما این امکان را میدهد همۀ سطوح جامعه را از عموم مردم تا کاندیداها (به تبع آن، بعدها مجلس و قانونگذاری و دولت و...) در این درک جمعی از مسئلۀ آب سهیم کنیم.
به عبارت دیگر، انتخابات فرصتی است برای تصحیح نگرش و عملکرد غلط مردم و مسئولان در مورد بحران آب. آنچه در انتخابات به مثابۀ فرصت آموزش و ارتقای فرهنگ سیاسی میتوان انجام داد به ترتیب شامل موارد زیر است:
-
ایجاد درک درست از مسئلۀ آب به عنوان یک امر جمعی و کلان برای همۀ اعضای جامعه؛
-
ایجاد درک دست از سهم مردم و سهم دولت در این بحران و برای حل آن؛
-
ایجاد آگاهی درست از راه حلهای مواجهۀ درست با بحران آب و سهم هر بخش در آن؛
-
ایجاد آگاهی درست از راههای پیگیری مؤثر راه حلها.
موارد چهارگانۀ بالا صرفاً در سطح آگاهی رخ میدهد، اما برای حل یک بحران صرفاً آگاهی از آن کافی نیست؛ باید آن را به یک امر حیثیتی و بسیار حیاتی تبدیل کرد. به عبارت دیگر، مسئلهای با این مؤلفههای چهارگانه باید به کانون فرهنگ سیاسی و فرهنگ عمومی کشور تبدیل شود. موقعیت کانونی بیانگر یک حس تعلق جمعی و بار عاطفی شدید آن مسئله برای مردم است. در نتیجۀ پیوند بار معرفتی و عاطفی و ارزشی حول یک مسئلۀ کانونی برای جامعه، آن مسئله در فرهنگ سیاسی و عمومی نهتنها نظارت و حمایت عرف، بلکه نظارت و حمایت قدرت را در همۀ سطوح به دنبال خواهد داشت و هرگونه طفرهرفتن و خطا و کمکاری موجب دریافت تنبیه و مجازات از جانب عرف و نهادهای رسمی خواهد شد. این فرآیند دقیقاً مشابه روندی است که برای انرژی هستهای رخ داد که یک امر بسیار تخصصی سیاسی و تکنولوژیکی، به دغدغۀ کانونی فرهنگ عمومی و سیاسی و حتی به بخشی از ایمان مردم تبدیل شد و هیچکس حق و جرئت تخطی از آن را نداشت. همۀ دستگاههای تبلیغاتی دینی و فرهنگی در این راستا عمل میکردند.
تبدیلشدن بحران آب به مسئلۀ کانونی، آن را به منافع حیاتی تمام سطوح جامعه و لایههای قدرت تبدیل میکند. لذا، ارادۀ جمعی و عمومی را برای پیگیری و اجرای آن ایجاد میکند در نتیجه مانع تبدیلشدن آن به یک شعار انتخاباتی تو خالی خواهد شد، بلکه آن را به یک وعدۀ حیثیتی و حیاتی تبدیل خواهد کرد. هم مردم میدانند دقیقاً دولت چه کارهایی را باید بکند و خودشان چه باید بکنند، هم سیاسیون میدانند عدم تحقّق وعدهها یعنی پایان حیات سیاسی برای آنها. هرکسی هم حق خودش را میداند و هم مسئولیت خودش را. متأسفانه، باید گفت که بدون شک روند موجود به گونهای است که آب به یک شعار پوشالی توخالی مبدل خواهد شد و هرچه بیشتر سبب ادامۀ بحران و گسترش آن به واسطۀ انفعال مداوم جمعی نسبت به آن خواهد شد.
اما، این مسئله هم قابل طرح است که باید این مسئله را به شیوهای درست طراحی و اجرا کرد تا این فرصت آموزشی انتخابات به مزیدی بر بحران تبدیل نشود. برای این کار لازم است پیوندی میان تحقیقات علمی، روشنفکران و نخبگان و فرهنگ عمومی ایجاد شود. منطق پيشنهادي طراحي راهکار عملي در اين نوشتار مبتني بر اين ايده است كه بحران طبيعت و آب و مؤلفهها و راهكارهاي آن و آگاهي از سهم گروهها و نهادها براي حل اين بحران توسط محقّقان و روشنفكران به يك بخش مهم از آگاهي عمومي و مطالبات مردمي تبديل شود تا نمايندگان و كانديداها لزوماً و اجباراً از اين بخش از فرهنگ عمومي سياسي شعارهايشان را انتخاب كنند. براي این كار لازم است كه نخست آگاهي معتبر لازم توليد شده و سپس وارد حوزۀ عمومي و فرهنگ سياسي مردم شود و در نهايت هم تأثيرش را بر جهتگيري انتخاباتي و شعارهاي كانديداها بگذارد. به عبارت دیگر، مراحل این کار بدینگونه خواهد بود:
الف. در حیطۀ علم و تحقیق
-
انجام تحقیقات علمی بسیار دقیق در حیطۀ مطالعات اجتماعی و فرهنگی آب؛
-
تبدیل این نتایج به گزارشهای راهبردی دقیق برای مقامات؛
-
تبدیل آنها به گزارشهای عمومی برای مردم به جهت اصلاح درک آنها از مسئله؛
-
ارائۀ دقیق راهکارهای علمی برای حل این بحران و مشخصکردن سهم مردم، دولت و تعامل میان آنها و تعیین دقیق و کاربردی مراحل آن از قانونگذاری تا نهادسازی و اجرای راهکارها؛
-
تنظیم این مباحث متناسب با شرایط و الزامات هر منطقه، زیرا مسئلۀ آب در همهجا یک فرم و یک وضع ندارد؛ راه حلها هم بسته به منطقه میتواند متفاوت باشند.
ب. در حیطۀ روشنفکران و نخبگان
آگاهی درست از مسئلۀ آب و راههای حل آن میبایست توسط نخبگان و گروههای مرجع دائماً و مکرر گفته شود. در منابر و مجالس مذهبی، علما به عنوان گروه مرجع کانونی قدرت میبایست حمایت اعتقادی و دینی از این مسئله ایجاد کنند و نوعی وظیفۀ شرعی و اخلاقی را برای حل آن شکل دهند. سایر نخبگان و روشنفکران در فضاهای عمومی دیگر مانند رسانه و محافل علمی ـ فرهنگی میبایست آب را به مثابۀ یک مسئلۀ کانونی و دغدغۀ حیاتی مردم تعریف کنند (البته، علما و روشنفکران میبایست از طریق تحقیقات علمی درست اطلاعات لازم را به دست آورده باشند).
ج. در حیطۀ رسانهها
بحران محیط زیست و آب در ایران باید به یکی از محورهای کلیدی در حوزۀ عمومی از طریق رسانههای ایران در سطح محلی و ملّی تبدیل شود. البته، باید ملاحظات منطقهای هر استان و شهر را در صورتبندی پروبلماتیک آب به مثابۀ یکی از پروبلماتیکهای محوری فرهنگ سیاسی رعایت کرد. هرچند تبدیل مسئلۀ آب به یک مسئلۀ کانونی در فرهنگ سیاسی ایران سبب میشود این مسئله در وهلۀ بعد در موقعیتهای محلی بازتولید محلی پیدا کند، بهتر است برای جلوگیری از سوءتفاهم نسبت به صورتبندی بحران آب در شرایط منطقهای، با استناد به تحقیقات علمی در سطح منطقهای پرداخته شود. مسئلۀ آب اگر جزء کلیدی فرهنگ سیاسی شود، خودش راه خودش را در گفتمانهای محلی سیاست باز خواهد کرد. اما، رسانههای محلی (شبکههای استانی، هفتهنامههای استانی و سایتهای خبری استانی و شهری) هرکدام میتوانند راهی برای توسعۀ این مسئله باشند. حتی، شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک، تلگرام، وایبر و... هرکدام به نوبۀ خود میتوانند به بسط و توسعۀ آگاهی از مسئلۀ آب در حوزۀ عمومی کمک کنند.
در نهایت آنکه با شکلگیری آگاهی عمومی درست از بحران آب و راه حلهای آن در مسیرهای پیگیری و مسئولیت هرکس در آن و تبدیلشدن آن به دغدغۀ فرهنگی عمومی و مهمترین خواست جامعۀ ایرانی از کاندیداها این مسئله سبب انتقال آگاهی درست مردم از بحران به فضای انتخاباتی و تبدیلشدن آن به شعار انتخاباتی خواهد شد و عملاً غیرمستقیم این درک درست و جمعی از بحران و حل آن به نظام قانونگذاری نظارت و قدرت منتقل میشود. به عبارت دیگر، ما با شکل جدیدی از فهم و حل مسائل اجتماعی مواجه خواهیم شد: نوعی بسیج عمومی از پایین، از طریق مکانیسمها و فرصتهای ناشی از انتخابات، برای ارتقای فرهنگ سیاسی و هدایت عقلانی آن به سمت درک درست از مسئله و راه حل آن؛ یعنی انتخابات را به مثابۀ فرصتی برای حل مسائل اجتماعی باید دانست.
بحران آب فقط در صورتی قابل حل است که به کانون فرهنگ عمومی و مهمتر از همه به کانون فرهنگ سیاسی و منافع ایدئولوژیک نظام سیاسی ایران پیوند بخورد. در غیر این صورت، کشتی جامعۀ ایرانی دچار بحرانهای بسیار بزرگ و خطرناکی میشود که قطعاً تلفات و هزینههای بسیاری خواهد داشت. نظام سیاسی ایران (در خردترین سطوح قدرت تعامل یک کنشگر با جامعهاش و در کلانترین سطح مدیریت کلان و قانونگذاری و اجرا) باید به این باور برسد که آب شرط بقای آن است. نهتنها مسئلهای کانونی برای بقای حکومت که شرط بقای جامعۀ ایرانی است. بحران آب به طور خاص و بحران محیط زیست به طور عام باید به مسئلهای کانونی در هرگونه ایدئولوژی سیاسی در ایران و به عنوان بخشی از نظام ارزشی و ایمانی عمومی تبدیل شود. تنها راه بقای جامعه آن است که مسئلۀ آب و بحران محیط زیست جدی گرفته شود. انتخابات فرصتی است برای نجات جامعۀ ایرانی از طریق آموزش و ارتقای فرهنگ سیاسی و درک بحرانها، راه حلها و پیگیری آنها. انتخابات فرصتی است برای ارتقای بحرانهای جدی و اصلی به کانون فرهنگ سیاسی و عمومی و ایجاد عزم ملّی برای حل آنها. البته، به شیوهای معکوس هم میتواند برای تحریف آگاهی و فرهنگ سیاسی و تخریب و سوء استفادۀ گروهی از آن استفاده شود و این به معنای تداوم و بدترشدن بحرانهاست.
این مطلب پیشتر در کتاب زیر منتشر شده است
"جستارهایی در ایران در آستانه انتخابات"،ناشر : شورای اجتماعی کشور و پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
انتخابات ریاست جمهوری مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ایران جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی دولت ریاست جمهوری
تهران شهرداری تهران پلیس قتل سلامت قوه قضاییه وزارت بهداشت حوادث آموزش و پرورش خانواده سازمان هواشناسی آتش سوزی
مسکن خودرو وام مسکن قیمت طلا قیمت دلار تورم دولت سیزدهم بازار خودرو قیمت خودرو قیمت سکه بازار سرمایه دلار
تلویزیون سینما تئاتر بازیگر علیرضا قربانی محرم سینمای ایران تخت جمشید سارا بهرامی کنسرت رسانه ملی دفاع مقدس
ماهواره کنکور ۱۴۰۳
رژیم صهیونیستی روسیه ترکیه فلسطین جو بایدن جنگ غزه آمریکا غزه اسرائیل دونالد ترامپ فرانسه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 سپاهان باشگاه پرسپولیس کریستیانو رونالدو باشگاه استقلال تیم ملی پرتغال جام ملت های اروپا لیگ برتر نقل و انتقالات
هوش مصنوعی گوگل نمایشگاه الکامپ سامسونگ عیسی زارع پور نخبگان وزیر ارتباطات اپل ایرانسل فیبرنوری
تب دنگی کاهش وزن برنج پارکینسون سرطان مغز سیب زمینی دیابت مو بارندگی