دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
ایده های جدید اقتصادی در دانشگاه ها بارور نمی شوند
دانشگاهها در غرب و در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و حتی کشورهای در حال توسعه غالبا بر پایه یک مکتب فکری شکل میگیرند و دانشجویان در کنار فراگیری بعضی از مکاتب دیگر بهصورت تخصصی در یک مکتب فکری تحصیل میکنند.
در ایران اما تاکنون این گونه نبوده است. دانشگاهها اگرچه بعضا به گروه یا حلقهای مشهور است اما در مجموع چندان خط فکر یا جریان فکری را در حوزه اقتصاد و دیگر رشتههای علوم انسانی دنبال نمیکنند. دکتر سعید مشیری، استاد دانشگاههای ایران و کانادا در گفتوگو با ماهنامه تحلیلی دنیای اقتصاد در این زمینه نکاتی را متذکر شد که از حیث مقایسه ایران و دیگر کشورهای دنیا جالب توجه است.
▪ شما چندسالی است که در دانشگاه علامه طباطبایی تدریس کردهاید. آیا این دانشگاه در روش و محتوای آموزشی از مکتب اقتصادی خاصی پیروی میکند؟
من حوزه کاریام دانشکده اقتصاد است و هرچند به اعتبار مسوولیت مرکز تحقیقات اقتصاد ایران و عضویت در شورای پژوهشی دانشگاه در ارتباط با سایر دانشکدهها و بخشهای دانشگاه نیز بودهام، اما شاید بهتر بتوانم تنها در مورد دانشکده اقتصاد نظر بدهم. به طور کلی میتوانم بگویم که دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در روش و محتوای آموزشی خود از مکتب اقتصادی خاصی پیروی نمیکند. در این دانشکده بیش از ۶۰ عضو هیات علمی وجود دارد که در چهار گروه اقتصاد (اقتصاد نظری، اقتصادی بازرگانی، اقتصاد توسعه و اقتصاد کشاورزی) و یک گروه آمار، ریاضی و کامپیوتر فعالیت دارند. تا جایی که من اطلاع دارم، اعضای هیات علمی که در گروههای اقتصادی فوق عضویت دارند دارای دیدگاههای متنوع اقتصادی هستند و به هیچ وجه نمیتوان آنها را پیرو یک مکتب اقتصادی خاص دانست. همانطور که میدانید مکاتب اقتصادی مختلف را میتوان درمیان دو قطب مختلف نظام متکی بر بازار و نظام متکی بر برنامهریزی مرکزی قرار داد. در میان این دو قطب مخالف، جریانی از تفکرهای اقتصادی وجود دارند که برخی از آنها به نظام بازار و برخی دیگر به برنامهریزی متمرکز نزدیکتر هستند. در واقع، در حال حاضر زمینهای برای این دو قطب افراطی نظامهای اقتصادی وجود ندارد و شاید نتوان صاحبنظر مشخصی را یافت که مدافع و مروج آنها باشد.
جریانهای فکری اقتصادی رایج جهان در طیفی بین این دو قطب قرار دارند. به عنوان نمونه، بیشتر اقتصاددانان امروزه معتقدند که نظام بازار منجر به تخصیص بهینه منابع میشود اما در شرایط خاصی نتایج مطلوبی به دست نمیدهد. به عنوان مثال، میتوان از مواردی مانند نقض رقابت کامل و ایجاد انحصار، یا وجود تاثیر مثبت یا منفی معاملات اقتصادی بر کسانی که مستقیما ارتباطی با آن معاملات ندارند، یا کالاهای عمومی که تولید و مصرف آنها از حوزه خصوصی افراد خارج شده اثر عمومیتری برجامعه دارند و یا وجود اطلاعات نامتقارن بین معاملهکنندگان نام برد. علاوه بر اینها، نظام بازار از این نظر که ممکن است منجر به ایجاد شکاف وسیع بین گروههای درآمدی مختلف شود نیز از سوی بعضی از اقتصاددانان مورد اشکال قرار میگیرد.
اقتصادادنان امروزی را میتوان براساس نظریاتشان در مورد این که چگونه میتوان این نارساییهای نظام بازار را ترمیم کرد، گروهبندی نمود. برخی معتقد به اصلاح نظام بازار از طریق دخالتهای مستقیم دولت، به ویژه در شرایط رکود اقتصادی هستند. برخی به کارکرد سریعتر و کارآتر سیاستهای پولی از طریق دخالتهای بانکهای مرکزی اعتقاد دارند. برخی نیز معتقدند که دخالت دولت با توجه به نارساییهایی که از نظر تشخیص، تنظیم برنامه و اجرای سیاستهای اصلاحی دارد نمیتواند مشکلات نظام بازار را حل کند، حتی در برخی موارد ممکن است آنها را تشدید نیز کند. در این میان، بحثهای زیادی در مورد اصلاح ساختار دولت به نحوی که بتواند کارآتر عمل کند، در چارچوب اقتصاد سیاسی وجود دارد. بنابراین میتوان گفت که همه اقتصاددانان به نحوی به نقش موثر دولت و سیاستهای مالی و پولی به ویژه در کوتاه مدت برای اصلاح نقاط ضعف بازار اعتقاد دارند، اما در مورد چگونگی این دخالتها و نتایج آنها اختلافنظرهای زیادی وجود دارد.
در دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی نیز چنین طیف وسیعی از تفکرات اقتصادی وجود دارد و میتوان تنوع نظریات گوناگون اقتصادی در بین اساتید را به راحتی مشاهده نمود. نکته جالب و بسیار مهم در این دانشکده این است که تاکنون محدودیتی جدی برای ابراز نظر دیدگاههای اقتصادی و انجام کارهای علمی در دانشکده وجود نداشته است و اساتید توانستهاند در یک فضای پویا به تدریس و پژوهش خود بپردازند. شاید یکی از علل به وجود آمدن چنین فضای مناسب علمی در یک دانشکده اقتصاد در ایران به نحوه تشکیل این دانشکده مربوط شود. دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی پس از انقلاب از ادغام چندین دانشکده و مدرسه عالی بوجود آمد و به طور طبیعی گرایشهای و دیدگاههای متنوع اقتصادی از مراکز مختلف را در یک جا جمع کرد. خوشبختانه شرایط علمی و کاری در این دانشکده تاکنون به گونهای بوده است که کسی به طور سازماندهی شده قصد از بین بردن و یا تضعیف سیستماتیک گرایشهای اقتصادی دیگر را نکرده است. در واقع اکثریت اساتید به گونهای حرفهای سعی در ایجاد و نگهداری چنین محیط صمیمی توام با درک متقابل که از ویژگیهای بسیار مهم یک محیط علمی پویا است داشته و تاحد زیادی موفق نیز بودهاند. البته نباید فراموش کرد که این دانشکده نیز یکی از دانشکدههای دانشگاهی در ایران با همه محدودیتها و ویژگیهای خاص علمی و فرهنگی آن است. منظورم این است که شرایط فوق در دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی به هیچ وجه قابلمقایسه با شرایط یک دانشکده اقتصاد دانشگاه پیشرفتهای مانند دانشگاههاروارد یا امآیتی نیست.
▪ آیا هیچ دانشگاهی در ایران وجود دارد که از مکتب اقتصادی خاصی پیروی کند؟
تا جایی که من اطلاع دارم، خیر. اصولا دانشکدههای اقتصاد ایران بر اساس مکاتب اقتصادی طراحی نشدهاند. به جز موارد خاصی، استخدام اساتید به صورت متمرکز از جانب دانشگاه یا وزارت علوم انجام شده است و در نتیجه اساتید موجود در یک دانشکده در جذب اعضای هیات علمی جدید تاثیر چندانی نداشتهاند. گزینش استادان در دانشگاهها تابع مقررات گزینش عمومی وزارتخانه بوده و گرایشهای مکتبی اقتصادی در ارزیابی صلاحیت استادان مورد توجه خاص نبوده است. البته ممکن است گرایش به مارکسیسم حساسیتهایی به وجود آورده باشد اما این حساسیت شاید بیشتر مبنای مذهبی و سیاسی داشتهاند تا دیدگاههای اقتصادی این مکتب. بنابراین استادان با طیفی از دیدگاههای اقتصادی جذب دانشگاههای کشور شدهاند. تعداد فارغالتحصیلان دانشگاههای معتبر خارج از کشور در رشته اقتصاد که پس از انقلاب جذب دانشگاههای کشور شدهاند نیز بسیار کم است و روند فزایندهای از نظر جذب فارغالتحصیلان دورههای دکترای داخل در دانشگاهها وجود دارد. این مساله سبب شده است که دانشگاهها کمتر در معرض افکار جدید اقتصادی قرار گیرند و تحول مهمی از این نظر صورت نگیرد.
▪ اساسا تابعیت از مکتب خاصی برای آموزش دانشجویان در رشته اقتصاد امرمطلوبی است؟ یعنی اگر دانشگاه به تدریس عمومی همه این مکاتب بپردازد و در نهایت دانشجویان را برای قضاوت در انتخاب مسیر اقتصادی مختار نماید، این امر مطلوبی است؟
بدیهی است که اگر شرایطی فراهم شود که دانشجویان بتوانند در معرض افکار و نظریههای متفاوتی قرار گرفته خودشان با پژوهش و تجزیه و تحلیل بهترین آنها را بپذیرند، ایدهآل خواهد بود. در واقع، کار دانشگاه باید همین باشد که به دانشجویان چگونگی پژوهش و تجزیه و تحلیل علمی و نقد و بررسی افکار گوناگون را آموزش دهد. دانشگاه محلی نیست که در آن یک سری اصول محدود از قبل مشخص شده تحویل دانشجویان داده شود و از آنها انتظار برود که مطالب دیکته شده را با دقت فرا گیرند. این الگو مربوط به دوران گذشته و کالجهای مذهبی در غرب بود ولی از هنگامی که دانشگاههای مبتنیبر پژوهش ایجاد شدند، نقش اساتید و دانشجویان نیز از تدریس و آموزش صرف به انجام پژوهش و طرح سوال و ارائه نوآوریهای علمی تغییر کرد. خوشبختانه پژوهش در دانشگاههای ما با وجود محدودیتها و مشکلات زیاد ساختاری و اداری طی دهههای اخیر رونق یافته است ولی هنوز از نظر ارتباطات بینالمللی، کیفیت کارهای علمی، استمرار و پایداری و نهاد سازی فاصله زیادی با کشورهای پیشرفته و حتی برخی کشورهای در حال توسعه مانند ترکیه، چین و هند دارد.
▪ چرا دانشگاهها در غرب براساس مکاتب تاسیس میشوند و این امر چه کمکی در فرآیند آموزش میکند؟
همه دانشگاهها و دانشکدههای اقتصاد در غرب بر اساس مکاتب تاسیس نشدهاند. تاریخچه دانشگاههای آمریکای شمالی نشان میدهد که بیشتر آنها ریشه در کالجهای کوچک مذهبی داشتهاند و بهتدریج با گسترش الگوهای دانشگاهی آلمان و فرانسه تبدیل به دانشگاههای آزاد که پژوهش در آنها نقش اساسی دارد، شدهاند. محور اصلی حاکم بر این دانشگاهها آزادی اندیشه و حق طرح سوال در همه زمینهها و تلاش برای یافتن پاسخ از روشهای علمی بوده است. اداره دانشگاهها، چه دولتی و چه خصوصی، نیز به صورت دموکراتیک با حق رای اساتید در همه زمینهها شامل محتوای دروس، نوع پژوهش، مقررات استخدام اساتید جدید و حتی نحوه جذب دانشجو صورت پذیرفته است. در چنین شرایطی، طبیعی است که در برخی دانشگاهها استادان شاخص معتقد به یک مکتب فکری بتوانند همفکران خود را در دانشگاه جذب کرده بهتدریج آن را به صورت یک قطب فکری خاص درآورند.
به عنوان نمونه، دانشکده اقتصاد دانشگاه شیکاگو توانسته است افراد زبده و صاحبنظر در مکتب اقتصادی معتقد به نظام بازار را در آن جا جمع کند که به مکتب اقتصادی شیکاگو معروف است. از اعضای هیات علمی این دانشکده، تاکنون ۹ نفر جایزه نوبل گرفتهاند که هر کدام منشا نظریه یا روش جدیدی در زمینههای گوناگون اقتصاد بودهاند. گرایش یک دانشکده به مکتب اقتصادی خاص این مزیت را دارد که شرایط مناسبی برای پژوهش تخصصی در یک زمینه و گرایش خاص را فراهم میآورد و در واقع با تمرکز صاحبنظران معتقد به یک مکتب در یک دانشکده کارهای پژوهشی تخصصی به طور فزایندهای تقویت پیدا میکند. چنین تمرکزی اگر بتواند شرایط طرح و نقد علمی آزاد سایر دیدگاههای مخالف را نیز فراهم کند، میتواند در مجموع اثر مثبتی بر پیشرفت علمی داشته باشد. اما اگر در دانشگاهی تکیهبر مکتب خاص از چهارچوب علمی فراتر رفته و بعد ایدئولوژیک و تعصب به خود گیرد، دیگر نمیتوان انتظار پویایی و تحرک و نوآوریهای علمی از آن دانشگاه را داشت.
▪ دانشگاهی که شما در آن درس خواندهاید و دانشگاهی که در آن تدریس کردهاید، از مکتب خاصی پیروی میکند؟
در دانشگاههایی که من درس خوانده و تدریس کردم طیف وسیعی از صاحبنظران اقتصادی با گرایشهای متفاوت وجود داشتند. به عنوان مثال در دانشگاه تورنتو در اقتصاد کلان پروفسورهاینز دیدگاه کلاسیکی و در اقتصاد توسعه پروفسور هلاینر یا پروفسور بری دیدگاه توسعهای با گرایش کینزی داشتند.
در اقتصادسنجی نیز هر دو گرایش کلاسیک و بیزی مطرح بودند. در دانشگاه مانی توبا نیز گرایشهای متنوعی وجود داشت ولی استادان با گرایشهای غیرکلاسیک تقریبا قویتر بودند. البته شرایط در حال حاضر کمی تغییر کرده است و با بازنشسته شدن استادان قدیم و جابهجایی برخی از آنها به نظر میرسد که گرایشهای کلاسیکی تقویت بیشتری یافتهاند. نکته جالب توجه این است که در هر دو دانشگاه با وجود اختلافنظرهای زیاد بین استادان، محیط علمی سالم و پویایی وجود داشت به طوری که استادان آزادانه میتوانستند به فعالیتهای علمی و پژوهشی خود بپردازند. اتحادیههای استادان دانشگاه از قدرت بسیار بالایی برخوردار هستند و کلیه قوانین و مقررات حاکم بر فعالیتهای علمی و پژوهشی و استخدامی و مالی استادان توسط این اتحادیهها با هماهنگی دانشگاه تنظیم میشود. یکی از موارد مهم این قوانین و مقررات، لزوم تامین شرایطی است که استادان بتوانند آزادانه نظریهها و عقاید علمی شان را بدون نگرانی ارائه دهند. استادان در انتخاب محتوای دروس، کتابهای درسی و چگونگی ارائه درسها، آزادی زیادی دارند و آنها را متناسب با دیدگاهها و تجربههای خود تنظیم میکنند. البته راه طولانیای برای رسیدن به چنین استقلال و آزادیای طی شده است و هنوز هم ممکن است برخی از مسوولان دانشگاهها یا دولتها گرایش به اعمال نظر یا تحدید آزادیهای استادان دانشگاه داشته باشند ولی تاکنون این گونه اختلافنظرها از طریق مذاکرات اتحادیههای استادان با مسوولان دانشگاه در زمانهای تمدید یا تنظیم مقررات جدید به نفع استادان حلوفصل شده است. لازم به یادآوری است که ابزار قانونی در اختیار استادان و اتحادیههایشان، حق اعتصاب است که در صورت شکست مذاکرات میتوانند از آن استفاده کنند. من چندین مورد از این اعتصابها را در دوران دانشجویی و استادی تجربه کردهام.
▪ آیا در این زمینه تفاوتی بین دانشجویان ایرانی و غربی نیز دیدهاید؟
در مورد دانشجویان نیز آزادی نسبتا زیادی در زمینههای گوناگون وجود دارد. به عنوان نمونه دانشجو در انتخاب رشته تحصیلی یا تغییر آن آزادی کامل دارد. دانشجو در انتخاب استاد نیز آزاد است و میتواند با توجه به گرایشهای مختلف استادان، استاد خود را انتخاب کند. به هرحال شرایط به گونهای است که حتی اگر استاد معتقد به گرایش خاصی باشد زمینه برای ابراز نظر و انتخاب گرایش یا مکتب متفاوت اقتصادی یا سیاسی برای دانشجویان به صورت کاملا بازی وجود دارد. برخی دانشجویان درس خاصی را صرفا جهت آشنایی با نظریه خاصی میگیرند بدون اینکه به آن نظریه اعتقاد داشته باشند. نکته اصلی این است که دانشجو آزادانه رشته خود را انتخاب میکند و «علاقه» در کنار انتظارات شغلی سهم عمدهای در این انتخاب دارد. اگر هم در عمل آن علاقه مورد انتظار برآورد نشد، انعطافپذیری کامل در مورد تغییر رشته وجود دارد. بنابراین، به طور طبیعی مشارکت دانشجویان در بحث و گفتوگوها و انجام پژوهش در حد قابلتوجهی است. در ایران، متاسفانه عامل «علاقه» در انتخاب رشته خیلی دخالت ندارد و در واقع، باید این علاقه به رشته به اجبار در طول تحصیل به وجود آید. وضعیت ناامیدکننده بازار کار در دوران اخیر برای فارغالتحصیلان آموزش عالی نیز مشکل را بیشتر کرده است. دانشجویی که احتمالا علاقه به رشته تحصیلیاش ندارد و نسبت به آینده شغلیاش نیز بسیار امیدوار نیست، اگر تحصیل را جدی بگیرد، بسیار تعجبآور خواهد بود. در چنین شرایطی حوصله و دقت لازم برای کندو کاوش مباحث علمی و تجزیه و تحلیل نظریههای گوناگون وجود نخواهد داشت.
این وضعیت دو تفاوت بارز بین دانشجویان ما و دانشجویان دانشگاههای خوب غرب به وجود آورده است. تفاوت اول مربوط به پژوهش است. انجام پژوهش برای دانشجویان ما سختترین کار تلقی میشود و بیشتر آنها سعی میکنند به هر روشی از زیر بار آن شانه خالی کنند یا متاسفانه به کپیبرداری از کارهای دیگران روی آورند. در برخی موارد، پایان نامه یک دانشجوی کارشناسی ارشد اولین پژوهش جدی وی در طول انجام تحصیلات عالیاش است. البته این به هیچ وجه به معنی نادیده گرفتن پشتکار قابلتحسین برخی دانشجویان با این شرایط سخت نیست ولی برداشت عمومی من از شرایط دانشجویان چنین است. در نظامهای آموزشی جدید، پژوهش از همان ابتدای دوره آموزشی و حتی از دوران مهد کودک، شروع میشود. تکالیف خانه دانش آموزان به جای نوشتن مشق و حفظ کردن مطالب درسی در منزل به صورت کار در کتابخانه و جستوجو در مطالب حتی از طریق اینترنت است. دانش آموزان با روش پژوهش آشنا میشوند و دستاوردهای خود را با لذت خاص به دیگران ارائه میدهند. نتیجه این کار ایجاد اعتماد به نفس و تشویق روحیه جستوجو و نوآوری و همچنین آشنایی با اصولی مانند رعایت حق معنوی و پرهیز از تقلب و کپیبرداری است.
تفاوت دوم مربوط به رعایت مسائل اخلاقی دانشگاهی است. دانشجویان غربی از دوران آموزش ابتدایی یاد میگیرند که به حقوق معنوی دیگران احترام بگذارند و به هیچ وجه مجاز نیستند که از کار دیگران کپیبرداری کنند. این مساله چه در مورد انجام تمرینات درسی، امتحانات، تهیه گزارشهای پژوهشی مربوط به دروس یا پایان نامهها و رسالههای دورههای عالی به شدت مورد توجه و دقت قرار میگیرد. همچنین بسیار کم ممکن است مشاهده شود که دانشجویی از استاد تقاضای نمره کند. البته مساله اعتراض امر دیگری است که طبق قانون و رعایت شرایط مشخص دانشجو حق دارد به طور رسمی به نمرهاش اعتراض کند. متاسفانه این مساله در دانشگاههای ما کمتر رعایت میشود و ما شاهد موارد متعددی از این مشکلات هستیم. جالب این است که این نحوه رفتار در دانشگاههای ما بسیار شبیه رفتار دانشجویان سایر کشورهای در حال توسعهای مانند چین یا روسیه است. برداشت من از این وضعیت این است که در این کشورها ارتباط تنگاتنگی بین آموختهها و مهارتهای دانشجویان با شغلهای آتی آنها وجود ندارد و عوامل دیگری مانند ارتباط با افراد یا حزب در یافتن شغلهای مناسب یا ارتقای آنها تعیینکنندهتر هستند. بنابراین، رفتار عقلایی ایجاب میکند که دانشجو به هرقیمتی که شده مدرک را به دست آورد و اهمیت زیادی به محتوای آن ندهد، زیرا این مدرک است که ارزش بازاری دارد نه سطح دانش و مهارت. برعکس، جالب است که بدانید در بسیاری موارد کارفرمایان غربی مدرک علمی افراد را جزو مدارک درخواستی استخدامشان درخواست نمیکنند و تاکنون شاید هیچ موردی پیش نیامده است که فردی با مدرک قلابی در جایی استخدام شود. دلیل این امر این است که افراد با توجه به ویژگیهای علمی و مهارتی شان ارزیابی میشوند نه بر اساس مدرک. در چنین شرایطی، اگر کسی هم بدون زحمت زیاد به مدرک دست یافته باشد باید انتظار یافتن شغل متناسب با آن مدرک را از سر بیرون کند.
▪ بعد از بحران اقتصادی آمریکا بسیاری بر این باورند که در سالهای آینده مکتب اقتصادی مارکس یا کینزینها در دانشگاهها اوج خواهد گرفت. شما از این گزاره چه پیشبینی دارید؟
نظریههای اقتصادی، به ویژه در حوزه اقتصاد کلان، متاثر از شرایط و تغییر و تحولات اقتصادی غرب بوده است. اما به این معنی نیست که کلیه نظریههای اقتصادی ریشه در چنین تحولاتی دارند. همان گونه که میدانید، اقتصاد کلان به صورت یک شاخه علم اقتصاد همزمان با نظریههای کینز که نوعا برای حل مشکلات بحران بزرگ دهه ۱۹۳۰ میلادی ارائه شده بودند، شکل گرفت. هنگامی نیز که شرایط اقتصادی تغییرکرد، برخی از این نظریهها کارآیی خود را از دست دادند و با تغییرات و تعمیمات جدیدی مطرح شدند. اما نظریه فریدمن مبنیبر اینکه منحنی فیلیپس در بلندمدت نمیتواند وجود داشته باشد، یک نظریه محض بود و تحت شرایط اقتصادی مطرح نشد. همین طور دیدگاههای نئوکلاسیکی بر اساس یک سری اشکالات نظری که از لحاظ روش شناسی بر دیدگاههای کینزی وارد کرد، ارائه شد. بحران اخیر مالی در واقع فرصت دیگری برای صاحبنظران اقتصادی است که نظریههای موجود در این بخش را دوباره ارزیابی کنند. به طور طبیعی، گرایشهای گوناگونی که در اقتصاد کلان وجود دارند، هر یک به نوعی بحران اخیر را تجزیه و تحلیل میکنند و نهایتا آن نظریهای در صحنه خواهد ماند که بتواند از سازگاری درونی برخوردار بوده و تناقضی با واقعیات موجود اقتصادی نداشته باشد. در حال حاضر کمی زود است که نسبت به گرایش حاکم در آینده با توجه به بحران اخیر قضاوت کرد، اما شاید بتوان مساله لزوم بازنگری در تنظیم مقررات بازارهای مالی داخلی و بینالمللی را به عنوان موضوع مورد اتفاق بیشتر اقتصاددانان مشاهده کرد. اقتصاددانان نزدیک به گرایش بازار اعتقاد داشتند که بازارهای مالی میتوانند به صورت خودکنترلی عمل کنند و با توجه به اعمال کنترلهای بازار نیازی به برقراری مقررات زیاد و دست و پا گیر دولتی نیست. هرچند مقررات زدایی منجر به رشد زیاد بخش مالی و اقتصاد کشور شد، اما بحران اخیر به لزوم بازگشت برخی مقررات برای تنظیم بازار و محافظت از سایر بخشهای اقتصادی ضرورت دارد. هرچند که شرایط اخیر لزوم دخالت دولت برای رفع بحران و جلوگیری از سرایت آن به سایر بخشها را آشکار ساخت، اما فکر نمیکنم که ما شاهد موج جدیدی از نظریههای اقتصادی کلان و مالی باشیم.
▪ در دانشگاههای اقتصادی غرب هم اینک کدام یک از مکاتب اقتصادی بیشتر مورد توجه دانشجویان قرار دارد و به سوی آن جذب میشوند؟
به نظر من جریان اصلی حاکم بر بیشتر دانشکدههای اقتصادی غرب، جریانهای متاثر از اقتصاد کینزی است. البته جریانهای کلاسیکی و یا چپ (دیگر اندیش) نیز در دانشگاهها وجود دارند ولی قرائتهای نو از اقتصاد کینزی که مبتنیبر اصول اقتصاد آزاد ولی دخالتهای کارآی بخش عمومی برای رفع مشکلات احتمالی و پیشگیری از نوسانات تند اقتصادی از طرفداران بیشتری برخوردار است.
▪ چرا در دانشگاههای ما افکار و روشهای جدید علمی مطرح نمیشوند؟ چه تفاوتی بین دانشگاههای ما ودانشگاههای غرب وجود دارد؟
دانشگاههای ما در حال حاضر دچار مشکلات اساسی هستند. هنوز جایگاه دانشگاه در جامعه به صورت شفاف و روشن تعریف نشده است و در نتیجه یک سیاست با ثبات و هموار در مورد اداره دانشگاهها و توسعه آنها وجود ندارد. این عدم ثبات متاسفانه لطمههای جبرانناپذیری به رشد علمی کشور زده است. دانشگاههای ما، هنوز به عنوان موسسات آموزشیای که وظیفه اصلیشان تدریس یک سری دروس علمی، که منشا آنها نیز در خارج از کشور است، تعریف شدهاند. به عبارت دیگر جایگاه پژوهش در این نظام مشخص نیست و در نتیجه دانشگاه پویایی علمی خود را از دست داده است. یکی از دلایل این مساله همان نگاه حاکم بر دانشگاهها است که آن را به عنوان یک نهاد مستقل علمی که باید آزادانه به طرح سوال و تلاش برای یافتن آن باشد، قبول ندارد. هر چند این مساله در مورد رشتههای علوم انسانی و احتماعی با توجه به حساسیتهایی که در جامعه وجود دارد، حادتر است ولی متاسفانه به سایر رشتههای تجربی و کاربردی نیز عمومیت پیدا کرده است. دلیل دیگر شاید شرایط اجتماعی جامعه ما است که با توجه به رشد سریع جمعیت و مشکل اشتغال جوانان، تقاضای آموزش عالی به شدت افزایش یافت و مسوولان وظیفه اصلی خود را گسترش کمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دیدند تا به نحوی پاسخگوی موج تقاضای فزاینده باشند. متاسفانه با توجه به سیاستها و نگرشهای حاکم، اعزام دانشجو به خارج از کشور نیز دچار وقفههای طولانی شد که بر عرضه استادان اثر منفی گذاشت.
افزایش تقاضا و محدودیت عرضه استادان و حتی امکانات فیزیکی سبب شد تا از یک طرف فشار مضاعفی بر فعالیتهای آموزشی استادان موجود وارد شده و فعالیتهای پژوهشی شان را دچار وقفه کند و از جانب دیگر، افراد پیش از کسب توانمندیهای کافی به عنوان استاد وارد نظام آموزش عالی شوند. چنین وضعیتی کیفیت آموزش عالی و به ویژه شرایط پژوهشی دانشگاهها را به شدت متاثر کرد و سرمایه انسانی کشور را با محدودیتهای جدیای مواجه ساخت. اما در غرب، فعالیتهای پژوهشی علمی از سوی بنیادهای خصوصی یا عمومی صورت میگرفت. در اواخر قرن نوزدهم، دانشگاهها بهتدریج به صورت مراکزی که میتوانند سه کار اساسی را انجام دهند، فعالیت خود را گسترش دادند. سه کار اساسی دانشگاهها عبارت بود ازتربیت نیروی انسانی ماهر و کارآ، ارائه راهکارهای علمی برای حل مشکلات فنی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و نهایتا گسترش مرزهای علمی. دانشگاهها برای انجام چنین وظایفی، تلاش بسیارکردند تا محیط مناسبی نیز فراهم آورند. اولین پیش نیاز چنین محیطی، تامین آزادی استادان و دانشمندان برای انجام فعالیتهای علمی شان بود. بنابراین بسیاری از مقررات اداری و اجرای حاکم بر دانشگاهها در جهت تامین استقلال و امنیت دانشگاهها تغییر کرد و احترام به علم و دستاوردهای علمی محور و معیار اصلی اداره و سازماندهی دانشگاهها شد. دانشگاهها از حالت مراکز آموزشی ملی بیرون آمده تبدیل به مراکز بینالمللی شدند تا بتوانند از کلیه امکانات و استعدادهای موجود در جهان استفاده کنند. دولتها و بنیادهای خصوصی سرمایهگذاری بسیاری در دانشگاهها کردند و امکانات مالی مناسبی در اختیار دانشگاهها قرار گرفت. دانشگاهها نیز از مراکز آموزشی محدود و ایستا تبدیل به مراکز پویایی شدند که علاوهبر تامین سرمایه انسانی مورد نیاز جامعه، افقهای ناشناختهای را کشف کرده و خدمات شگرفی در جهت بهبودی زندگی انسانها ارائه دادند.
مجید یوسفی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست