یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
فلسفه دین
فلسفه دین رشتهای از مطالعات انسانی است كه به یكی از مهمترین عوامل مؤثر در زندگی انسان میپردازد. دین حقیقتی است كه خواهناخواه و فارغ از بحثهای انتزاعی، در جهان حضور دارد و بر همه ابعاد زندگی انسان سایه افكنده است. بحث از مبانی عقلانی مؤلفههای این عامل سرنوشتساز و تاثیرگذار، وجهه همت فیلسوفان دین است كه اگرچه ریشههای آن در قرون وسطای مسیحیت و اندكی در اسلام وجود داشته، در چند دهه اخیر در غرب رواج فراوانی یافته است و به تبع آن كشور ما نیز بینصیب نمانده بحثهای فلسفه دین در مجلات تخصصی و ترجمههای آثار غربیان ظاهر گشته است. اثر حاضر كتابی است جامع در این موضوع كه چهلودو مقاله از سیوپنج فیلسوف از سنتهای مختلف مسیحی و الحادی، همچون جان هیك، ویلیام الستن، الوین پلا نتینجا و مایكل مارتین را دربردارد. كتاب مشتمل بر مقدمه و هفتبخش است; هر یك از بخشهای كتاب به یكی از سرفصلهای اصلی فلسفه دین پرداخته است: ایمان و عقل، ادله اثبات وجود خدا، مسئله شرور و راه حلهای آن، صفات خدا، معجزات، مرگ و جاودانگی و پلورالیسم دینی. مؤلف در مقدمه سیزده صفحهای خود، سیر تاریخی و نظریات مطرحشده در هر یك از بخشها را مطرح كرده آنگاه به اختصار به محتوا و هدف هر یك از مقالات كتاب پرداخته است. این مقدمه چشماندازی كلی به مسائل فلسفه دین است و میتواند در فهمیدن نسبتبین دیدگاههای متفاوت در هر مسئله مفید باشد. در این راستا و در جهت آشنایی با مقالات كتاب ترجمه این مقدمه ارائه میگردد: فلسفه معاصر غربی به دو سنت تقسیم میگردد: سنت تحلیلی و سنت قارهای (اروپایی). سنت اول، سنت غالب در جهان انگلیسیزبان است. فیلسوفان قارهای نوعا توجه زیادی به ادله اثبات وجود خدا ندارند، اما علاقه شدیدی به هرمنوتیك و تجربه دینی نشان میدهند. در مقابل، فیلسوفان دین تحلیلی ادله اثبات وجود خدا و مفاهیم مربوط به اعتقادات دینی را مورد دقت فراوان قرار دادهاند و بحث پیرامون صفات خدا به خصوص صفات مطلق در میان آنها شدت دارد. مجموعهای كه در این كتاب گردآوری شده است در محدوده عناوین اصلیای است كه در اكثر كتابهای فلسفه دین رایج در غرب وجود دارد. به منظور ارائه سیر تاریخی اندیشهها و استدلالها، خلاصهای از هر كدام از این عناوین ارائه میگردد:
۱. ایمان و عقل
هنگامی كه سیرمان را به وادی فلسفه دین آغاز كنیم، شاید اصلیترین موضوعی كه خودش را بر ما تحمیل میكند، مسئله رابطه بین ایمان و عقل است. این مسئله به شكلهای گوناگون، به عنوان رابطه بین ایمان و علم، بین كلیسا و مدرسه، بین اورشلیم و آتن، تعبیر شده است. اینكه چگونه به سایر بخشهای فلسفه دین نگاه كنیم و آنها را به هم بپیوندیم، تا حد زیادی به روشی كه مفاهیم مرتبط با این موضوع را تنظیم میكنیم و نتایجی كه میگیریم، بستگی دارد. كاملا قابل پیشبینی است كه شخص ایمانگرا، اگر اصلا علاقهای به ادله اثبات وجود خدا داشته باشد، این علاقه اندك خواهد بود، هرچند كه آن ادله با دقت و به شكل متقاعدكنندهای طرح شده باشند. ایمانگرایان احتمالا كسانی را كه به شكل تحلیلی به بحث میپردازند و دلیل ارائه میكنند به عنوان افرادی افراطی و خشك رد میكنند، هرچند آن دلیلها دقیق و قانعكننده باشند. اما با كمال تعجب، میتوان حتی مخالف سرسختسنت رقیب و دستاوردهایش را در بین كسانی كه دارای گرایش تحلیلی هستند نیز یافت. از لحاظ تاریخی چهار دیدگاه در مورد رابطه بین ایمان و عقل را میتوان بازشناخت: (۱) عقل تنها (عقلگرایی دینی، رنه دكارت); (۲) ایمان تنها (ایمانگرایی، سورن كی یركگور); (۳) عقل مقدم بر ایمان (توماس آكویناس); (۴) ایمان به عنوان پیش شرط معرفت (آگوستین، آنسلم). با این وجود موضع پنجمی نیز قابلتشخیصاست كه تقدمی برای هیچ كدام معتقد نیست، بلكهآنها را مكملهم و همیشه مربوط به یكدیگر میداند. بخشاول كتاب بهبحثهایمعاصر در موضوع عقلایمان عنایت دارد. بحثهایی كه: (۱) در جهت نزدیك كردن عقل به ایمان كار میكنند، (۲) به بررسی ایمانگرایی سورن كی یركگور میپردازند، (۳) گونههای متداول بنیانانگاری و قرینهگرایی را مورد ملاحظه قرار میدهند. ما بحث را با متكلم عقلگرای نظاممند، ولف هارت پانن برگ و گزینش او از كتاب سؤالات اساسی در الهیات آغاز میكنیم، به خصوص به دلیل آگاهی و علاقه او به همكنشی عقل و ایمان و به خاطر تاكید او بر تبیینهای بسیاری كه توجیهكننده قرار دادن او در زیر پرچم عقلگرایی است. شایان ذكر است كه تبیین او از عقل با آگاهی از «ماهیت پیشانگارانه مطلق عقل» آمیخته با تلاش در جهت اینكه آن را دارای بافتی آخرتی بداند، تقویتشده است. افزودن این بعد به ایمان، نقش مستقیمی در معرفی آیندهای ایفا میكند كه عقل از آن، ارزش و معنایی كاملتر اخذ میكند. به علاوه، آیندهای كه ایمان بدانسوی جهتگیری میكند، ایمان و عقل را با هم سازگار نه ناسازگار میسازد. نزد پانن برگ، ایمان به واسطه اینكه عقل را «برای خودش در تاملاتش (تاملات عقل) كاملا شفاف میكند» به عقل یاری میدهد، استنتاج او در موضوع مورد بحث این است كه ایمان را میتوان به عنوان «ملاكی برای معقولیت عقل» به سبب «جهتگیریاش به سوی یك آینده غایی، آخرتی» تصدیق كرد. بخش مقالات مربوط به كی یركگور شامل مقاله انتقادی رابرت آدامز و دو نوشته دیگر است. مقاله رابرت آدامز تحلیل دقیق سه دلیل كی یركگور را مطرح میكند: دلیل تقریب، دلیل واپساندازی و دلیل رنج. استنتاج او بهطور خلاصه چنین است: موضع كی یركگور «ساختاری منطقیتر از آن كه انسان در ابتدا فكر میكند» دارد، و این واقعیت ممكن است اجتناب از توجیه عینی را برای كی یركگور مشكلتر از آنچه كه او تصور میكند بگرداند. مارلین پایتی به دیدگاههای كییركگور در مورد چیستی عقلانیت انسان در زمینه ارتباط بین «تفسیرهای رقیب از وجود» پرداخته است. او اظهار میدارد كه دیدگاه كی یركگور در مورد عقلانیت، برتریهایی بر روش سنتیتر بیطرف در تفسیر عقل داشته، در عین حال استدلال میكند كه عقل «بیگرایش» و «بیطرف» نیست. به علاوه، تبیین او تصویر كاملتری از عقل ارائه میكند; زیرا كه عقل را به عنوان «تجسم مثبت از آنچه ما ذاتا هستیم، اذهانی كه در جریانی كه وجود زمانی ما را میسازد قرار گرفته به شدت گرفتار آن شدهاند» مینگرد. ملاحظه او به ما این امكان را میدهد كه «فشاری را كه به نظر میآید توسط ذات ما برای انتساب به وجود ذهنیمان تحمیل شده است توجیه كنیم». مقاله آخری كه در خصوص كی یركگور میباشد، بحث استفن ایوانز پیرامون نسبت دلیل تاریخی با موضع كی یركگور است. او اظهار میدارد كه راهی برای جدا كردن ایمان مسیحی از «مخاطرات نقادی تاریخی» وجود ندارد. نقادی تاریخی در «میثاقهای ایمان» مجسم شده، و ممكن است راه را بر مسیحیان جهت این استدلال باز كند كه عقاید تاریخی «كه جزئی از ایمان آنها است، وقتی در زمینه مناسبشان; یعنی در یك مواجهه دست اول با عیسی مسیح، نگریسته شوند» به حد كافی مستدل خواهند بود. سه مقاله دیگر حول مفاهیم بنیانانگاری و قرینهگرایی متمركزند. الوین پلانتینجا با اثر دوجلدی اخیرش در باب دلیل ( Warrant) ، مرحله اصلی را در شناختشناسی به دست آورده است. شناختشناسی تعدیلشده او برحسب دلیل و نه توجیه بسط یافته است و دارای جهتگیری غیر وظیفه شناختی در «توجیه و خداگرایی» میباشد. پلانتینجا اظهار میدارد كه یك باور، از چشمانداز خداگرایانه، وضعیتشناختی مثبت دارد، دقیقا در موردی كه قوه شناختی انسان كه آن را ایجاد كرده است، مختل نباشد و در محیطی مناسب كار كند. نیكولاس ولترستورف این سؤال را مطرح میكند كه «آیا اعتقاد به خدا اگر هیچ بنیانی نداشته باشد، میتواند معقول باشد؟» دغدغه اصلی او چالش قرینهگرایانه با اعتقاد خداگرایانه است، به طور اخص اینكه، آیا این چالش منطقی و قابل دفاع استیا نه؟ در نظر ولترستورف، عقلانیت تنها توجیه ابتدایی ارائه میكند و فقدان آن تنها در وهله اول به «ناروایی» منجر خواهد شد. او در ادامه تحقیق خود چالش قرینهگرایانه جان لاك را مورد بررسی قرار میدهد و آن را متقاعدكننده نمییابد. فیلیپ كوین نظر تندی به شناختشناسی تعدیل شده پلانتینجا میافكند و حكم میكند كه او نتوانسته است این ادعایش را به خوبی مطرح كند كه ملاك بنیانانگاران جدید برای بنیادی بودن به معنای اخص، به خودی خود غیر منسجم بودنش را آشكار میكند. او چنین استدلال میكند كه اگر چنین چیزهایی به عنوان باورهای بنیادی به معنای اخص وجود داشته باشد، حتی نزد خداگرایان معاصر كه در مورد باورها و تعهدات دینی خود به دقت میاندیشند و انتقادی فكر میكنند، چنین باورهایی احتمالا غیر كارآمد خواهند بود. موضوع ایمان و عقل با بررسی فردریك فره از جایگاه شك در مورد تكنولوژی، شان دیگری پیدا میكند. حتی اگر چنان شكی مجاز باشد، ضرورتا به «یاس و ناامیدی از هر تكنولوژی» منجر نخواهد شد. او نتیجه میگیرد كه شاید بتوان از تركیب عشق مسیحی با هوش سرشار مسیحی، آن هم با امید تعدیلشده مسیحی به آیندهای همراه با تكنولوژی اصلاحشده امید داشت.
۲. ادله اثبات وجود خدا
از میان همه سؤالهایی كه برای نوع انسان مطرح است، هیچ كدام برای پاسخ دادن اصلیتر و ضروریتر از این سؤال نیست كه آیا خدا وجود دارد؟ آیا دلایل متقاعدكننده و متقنی وجود دارد؟ آیا برهانی بر وجود خدا هست؟ اگر كسی به این نتیجه برسد كه دلیل معتبری بر وجود خدا نداریم، این مطلب چه چیزهایی را در پی خواهد داشت؟ ادله وجود خدا از الهیات طبیعی مایه گرفتهاند. هنگامی كه برخی مبادرت به این كار را به دلایلی نامناسب میبییند، دیگران چنین میاندیشند كه میتوانند وجود او را بهگونهای اثبات كنند كه به همه بحثها خاتمه دهند. كسانی كه این تلاش را بخشی از هنر خود میدانند، در این نكته توافق ندارند كه كدام نوع ادله ارزش جستجو و پیگیری را دارند. آكویناس میاندیشید كه استدلال وجودشناختی ارزش تلاش را ندارد و ریچارد سویین برن نیز با او موافق است. دیگر فیلسوفان مانند پلانتینجا، پنداشتهاند كه بهتر استشكل متقاعدكنندهای از آن را بیابند. آنسلم كانتربریایی دستكم یك راه را ابداع كرد; برخی گمان میكنند او دو یا چند دلیل گوناگون در این مسیر ارائه كرده است. اولین بیان، روایت غیرمشروط از دلیل وجودشناختی است كه تقریبا به شكل زیر است: مقدمه ۱: خدا آن هستی است كه چیزی بزرگتر از آن نمیتوان تصور كرد. مقدمه ۲: ما معنای مقدمه اول را میفهمیم.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس شورای اسلامی مجلس حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران گشت ارشاد پاکستان رئیسی امام خمینی رئیس جمهور
هواشناسی تهران سیل پلیس شهرداری تهران قتل کنکور وزارت بهداشت فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی پایتخت
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی قیمت طلا سایپا مسکن ایران خودرو تورم مالیات
سریال سینمای ایران تلویزیون سینما موسیقی سریال پایتخت قرآن کریم فیلم مهران مدیری کتاب
خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی آمریکا غزه فلسطین جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی فوتسال جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور سپاهان باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری سامسونگ ناسا اپل بنیاد ملی نخبگان آیفون نخبگان
دندانپزشکی خواب کاهش وزن بارداری مالاریا