شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مرگ در فقر فلسفه


مرگ در فقر فلسفه

ما در زمانه ای پر از جنب وجوش حرکت می کنیم زمانه ای مملو از تبادل اطلاعات, فرهنگ و اندیشه

ما در زمانه‌ای پر از جنب‌وجوش حرکت می‌کنیم؛ زمانه‌ای مملو از تبادل اطلاعات، فرهنگ و اندیشه. در این وضعیت خواندن و یافتن درکی از پیرامون، یک امر لازم به‌نظر می‌رسد؛ امری که گم‌کردن آن معادل فرورفتن مداوم در ندانستن ضربه‌هایی است که به ما وارد می‌شوند و نمی‌توانیم تحلیل کنیم که آنها از کجا نشات گرفته یا حداقل علت‌های به وجود آمدن آن چه چیزهایی نیز می‌توانست باشد.

نبود مطالعه در میان زندگی روزمره یک شهروند ایرانی، فقری از درک نسبت به زندگی و جهان پیرامونی را به وجود آورده است که در نتیجه هزینه‌های قابل توجهی را در روابط روزمره برای انسان‌های ایرانی به همراه می‌آورد. خواندن کتابی چون رمان، خود شکلی از تجربه زندگی است که با خوانش آن سطح درک را نسبت به امکان‌های دیگر زندگی بالا برده‌ایم. حضور اساسی ما در ترافیک خیابان، شتابی را شکل داده که قدرت تامل را از شهروند ربوده و نوعی از قضاوت و داوری شتاب‌زده را به جای آن قرار داده است.

این شکل از بودن در روابط زندگی چیزی جز ایجاد شدن فقری فلسفی نسبت به وجودمان در زندگی به بار نیاورده است و نتیجه‌اش شیوع بیماری‌های روانی و پرخاشگری‌هایی است که امروزه جزیی جدا‌ناپذیر از هستی یک شهروند ایرانی را تشکیل می‌دهد.

شیوع استفاده از حضور روان‌شناسان در برنامه‌هایی که از رسانه‌های ارتباط جمعی پخش می‌شود خود شاهدی بر کنترل و در پی یافتن راه‌حلی برای مشکلات در روابط زندگی اجتماعی است. در حالی‌که همه چیز به روان‌شناسی ختم نمی‌شود و این یکی از نقاط کوری است که مدام بر آن تاکید می‌شود. استفاده مفرط از روان‌شناسی برای حل مساله‌ای از این دست به نتیجه‌ای ختم می‌شود که ما از امور، تحلیل درستی را به دست نمی‌دهیم و دچار کاهش در علت‌یابی‌ها می‌شویم. به بیانی شهروند ایرانی از کمترین سطح مهارت در تحلیل امور و دریافت مشکلاتی است که برایش پیش می‌آید. این شرایط تمام بار را بر دوش روان‌شناسی می‌اندازد و آن تنها قسمت محدودی از مساله را می‌تواند برای ما مشخص کند و نه تمامی حوزه موضوع را.

از این جهت نبود برنامه‌های آموزشی مناسب در آموزش فلسفه، دانش اجتماعی و تشویق به خوانش ادبیات از مهم‌ترین معضلاتی است که فرهنگ امروزین ما را به پایین‌ترین سطح خود از لحاظ برقراری در روابط، درک متقابل و تحلیل مسایل آورده است. ما در برنامه‌های رسانه‌ای خود چیزی به مفهوم فلسفه به زبان ساده برای خانواده‌ها یا معرفی کتاب‌ها یا رمان‌های مناسب برای خوانش خواننده نیز نداریم. این مساله به فقر فلسفه در جامعه موجب می‌شود ما را در بدترین شرایط از نظر برخورد با مسایل قرار می‌دهد. این نقشی است که باید در ایجاد کردن آن حساسیت به خرج داده شود و برای حل مسایل زندگی روزمره بار را بیش از اندازه و هر جایی بر دوش روان‌شناسی قرار ندهیم.

فلسفه رویکرد به تحلیل هستی دارد و اندیشه تحلیلی را بالا می‌برد همچنان که دانش حضور در جامعه تصوری از جامعه‌شناسی ایجاد می‌کند که به مفهوم برقراری روابط، ترمیم آنها و فن سخن‌گویی در حل مشکلات برمی‌گردد. یکی از معضلات امروزین یک شهروند ایرانی نداشتن مهارت در گفت‌وگو و داشتن صبر برای پرهیز از پیش‌داوری است و در نتیجه شکلی از شتاب‌زدگی و پیش‌داوری را به وجود آورده که نتیجه‌اش به چیزی بین خوب‌ها و بدها منجر شده است. افرادی در این میان خیلی خوب هستند یا افرادی خیلی بد. این دسته‌بندی به این شکل نمی‌تواند فرد را در حل مشکلاتش به سمت یک روابط مسالمت‌آمیز راهنمایی کند و تنش را برای او دوچندان خواهد کرد.

این فرضیه‌ای است که می‌تواند مورد آزمایش قرار بگیرد اما همین تاثیرات حاصل از نبود آن، ما را به این سمت سوق می‌دهد که احساس شخصیت اجتماعی خود را خدشه‌دارشده دریافت کنیم و نتوانیم به تحلیل مناسب امور دست بزنیم، در نتیجه تنها باری از سرخوردگی ما را در برگرفته و انتظار خواهد کشید. این سرخوردگی حاصل قرار گرفتن در امور سربسته و از دست رفتن قدرت تحلیل در برابر حرکت به سمت به وجود آوردن نظم نوین در روابط بین امور است. زندگی ایرانی قدرت به دست آوردن نظم نوین را دارا نیست و مدام در یک آشفتگی به سر می‌برد؛ مرحله‌ای از آشفتگی که برای او تبدیل به امر مطلق شده است.

حامد کیا



همچنین مشاهده کنید