جمعه, ۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 24 January, 2025
عراق را فراموش کن
دولت نوپای نخستین رئیسجمهوری سیاهپوست ایالات متحده باید برای ثبت موفقیتی به نام خود در تاریخ سیاست خارجی وطنش در خاورمیانه، دغدغه خود را به فراتر از مرزهای عراق پرواز دهد. باید راهکاری برای حل صلحآمیز پرونده هستهای ایران یافته و البته رویای تشکیل دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل در کنار را هم اندکی تحقق بخشد.
باراک اوباما در قامت چهل و چهارمین رئیسجمهوری ایالات متحده پس از به دست گرفتن قدرت در ماه ژانویه سال ۲۰۰۹ میلادی دغدغههای بسیاری در خاورمیانه در چنته دارد. دغدغههایی که نه چندان ساده است و نه میتوان ضربالاجلی برای پایان یافتن آنها تعیین کرد. مشکلاتی که آنچنان در هم گره خورده است که به سختی میتوان نقطه کور آن را یافته و تعمیرش کرد. عراق، به شکل سنتی نخستین چالش پیش روی باراک اوباماست. کشوری که خشونت در آن همچنان قربانی میگیرد و البته انگشت اتهام همگان در قبال حوادث آن به سمت واشنگتن دراز است. ایران دغدغه دوم دولت تازهنفس واشنگتن است. ایرانی که به ادعای غربیها و بیش از آنها کاخ سفید در حال تلاش برای دستیابی به تسلیحات هستهای است! پس از ایران نوبت به مناقشه پایانناپذیر فلسطین و اسرائیل میرسد. مناقشهای که جورج بوش رئیسجمهور فعلی ایالات متحده امیدوار بود تا پایان دوران ریاست جمهوریاش موفقیت آن را در تاریخ به نام خود ثبت کند. رویایی که محقق نشد و به شکل دردسری خاورمیانهای به باراک اوباما به ارث رسید. دولت نه چندان قوی که در لبنان پا گرفته است هم به خودی خود بهنوعی مشکلآفرین است. از همه این دردسرها در حوزه سیاست خارجی که گذر کنیم به تنزل جایگاه ایالات متحده در سطح بینالمللی میرسیم. هشت سال شکستهای پیاپی و البته تغییر ناگهانی در مواضع ایالات متحده در قبال بسیاری از کشورها ابرقدرت جهان را تبدیل به منفورترین قدرتها کرده است. باراک اوباما اندکاندک این حقیقت تلخ را خواهد پذیرفت که زمان برخلاف میل او حرکت میکند.
در طول شش سال گذشته محور سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه را عراق تشکیل داده بود. اوباما نه تنها نباید این سیاست را ادامه دهد که باید عراق را از اولویت برنامههای سیاسی خود هم خارج کند. دولت اوباما بیشک قادر خواهد بود اندکاندک از تعداد سربازان خود در خاک عراق بکاهد. ارتش حتی میتواند نقش پررنگ خود در عملیاتهای نظامی را هم تا حدودی کمرنگ کند. زمان آن فرا رسیده است که سربازان عراقی هم بخش اعظم مسوولیت تامین امنیت در این کشور را بر عهده بگیرند. البته تمامی این نقشهها و برنامهها باید با تدبیر و به تدریج پیش رود. همه چیر باید به گونهای برنامهریزی شود که دستاوردهای امنیتی اخیر امریکا در عراق به خطر نیفتد.
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اوباما میتواند با تغییر اولویت خود از عراق به ایران، بحث پرونده هستهای این کشور را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهد. کارشناسان افراطی نزدیک به کاخ سفید ادعا میکنند که زنگهای خطر از جانب ایران به صدا درآمده است و زمان آن فرارسیده است که عراق جای خود را به ایران بدهد. بر همین اساس نخستین پیشنهاد تحلیلگران مسائل سیاست خارجی به دولت اوباما مذاکره غیرمستقیم با دولت ایران است. البته این مذاکرات باید طبق نظر ایرانیها بیهیچ قید و پیششرطی انجام گیرد. در شرایطی که تهران تا کنون بارها بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای خود تاکید کرده است، واشنگتن همچنان ادعا میکند که تهران در مسیر دستیابی سریع به تسلیحات هستهای قرار گرفته است! اوباما اما در زمان رقابتهای انتخاباتی ایالات متحده هم بارها اعلام کرده بود که برای به کنترل درآوردن ایران در مقابل خواستههای بینالمللی دست به دامان تحریمهای اقتصادی هم خواهد شد.
از زمان آغاز رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری در ایالات متحده تا آن شب چهارم نوامبر که باراک اوبامای سیه چره نام خود را به عنوان چهل و چهارمین رئیسجمهوری ایالات متحده در تاریخ ثبت کرد، بسیاری از تحلیلگران بر این باور بودند که باراک حسین اوباما قرار است سیاستی نرمتر از دولت بوش در قبال ایران اتخاذ کند . اما اندکی پس از این پیروزی انتصابهایی که در کابینه باراک اوباما رسمی شد، بر همگان آشکار کرد که دیدگاههای این سناتور دموکرات هم تفاوت چندانی با جورج بوش جمهوریخواه ندارد. از نخستین لحظات پیروزی باراک اوباما سیلی از تحلیلهای بینالمللی بر روی میز کار او قرار گرفت که در همگی آنها نسبت به حمله نظامی به ایران هشدار داده شده بود. کارشناسان بینالمللی همچنان بر این باورند که هر نوع حمله بازدارنده به ایران چه از جانب اسرائیل و چه از جانب ایالات متحده اندک ثمری به دنبال نخواهد داشت. بهایی که ایالات متحده برای این حمله باید پرداخت کند، بسیار بیش از میزان دستاوردهای آن خواهد بود. هر چند هستند در جبهه مقابل افراطیونی از جنس جان بولتون که تاکید دارند به جهانیان بفهمانند که گزینه نظامی همچنان بر روی میز کار بوش قرار دارد و پس از اسبابکشی اوباما به کاخ سفید هم این گزینه بر روی میز کار او جا خشک خواهد کرد. تا زمانی که کاخ سفید بتواند ایران را با توسل به راهکارهای دیپلماتیک، متقاعد به تن دادن به خواستهای بینالمللی کند تنها راه برای ساکت کردن اسرائیل و ممانعت از حمله بازدارنده آنها به ایران ، مجهز کردن ارتش این رژیم به انواع موشکهای دوربرد و بالستیک است. بدین ترتیب اسرائیل هم از توهم حمله ایران به این رژیم درخواهد آمد.
پس از ایران نوبت به روابط چندجانبه اسرائیل با کشورهای عرب همسایه میرسد. باراک اوباما باید از تمامی فرصتهای موجود در این چهار سال کمال استفاده را بکند تا بتواند رابطه میان تلآویو و کشورهای عربی را گسترش دهد. رابطهای که تجربه سالها تخاصم را به نام خود ثبت کرده است. در میان تمامی این کشورها، سوریه از اهمیت استراتژیک بیشتری نسبت به سایر کشورها برخوردار است. کشوری که از چندی پیش در مسیر بازسازی روابط با لبنان و البته اسرائیل قرار گرفته است. کاخ سفید امیدوار است که بتواند با برقراری روابط دیپلماتیک میان تل آویو و دمشق از صمیمیت رابطه میان سوریه و ایران کاسته و بدین ترتیب از نفوذ سیاسی ایران بر این کشور هم بکاهد. در مرحله بعدی دستاورد دوم برقراری روابط دیپلماتیک میان دمشق و تلآویو کمرنگ شدن همکاری میان حماس و حزب الله با دولت رسمی سوریه خواهد بود. دستاورد سوم هم به گمان کاخ سفید، رسیدن لبنان به حکومتی مرکزی و مستقل خواهد بود.
در خصوص مناقشه میان اسرائیل و فلسطین هم تنها راه یافتن راهکاری سریع برای تشکیل دو کشور مستقل در کنار هم است. امری که تحقق آن چندان هم آسان نیست. رویایی که جامه عمل پوشیدن آن، مستلزم مذاکراتی فشرده است. مذاکراتی که بی شک شکننده هم خواهد بود. از سوی دیگر جامعه جهانی باید پیش از تشکیل دو کشور مستقل در کنار هم به این اطمینان برسد که دولت فلسطین از توانایی کافی برای کنترل مرزها و حوادث داخلی برخوردار است. از سوی دیگر ادامه اختلافات داخلی میان حماس و فتح به عنوان قدرتهای مطرح فلسطین ، خود مانعی بزرگ بر سر راه نیل اسرائیل و فلسطین به صلحی پایدار است. بدین ترتیب با لحاظ تمامی این موانع به نظر نمیرسد که تشکیل دو کشور مستقل رویایی باشد که تحقق آن یک شبه ممکن باشد. در شرایط فعلی تمامی تلاشهای جامعه جهانی برای نزدیکی مواضع دو طرف به هم در حقیقت نوعی سرمایهگذاری برای روزی است که دامنه اختلافات به حداقل خود رسیده باشد.
ایالات متحده با تغییر مواضع در عرصه سیاست خارجی در قبال عراق، ایران، فلسطین و لبنان در حقیقت به جهانیان اثبات میکند که آمریکا در دوران باراک اوباما حربه حمله نظامی را به فراموشی سپرده و به دنبال دخالت دادن دیپلماسی در تمامی معادلات بینالمللی است. ایالات متحده از این پس نمیتواند بدون کمک متحدان منطقهای خود نظیر چین و روسیه به اهداف کوتاه و بلندمدت خود دست یابد
در این میانه هستند منتقدانی که بر این باورند که خاورمیانه دیگر بیش از این ارزش جلب توجه کاخ سفید را ندارد. آنهایی که گمان میکنند آمریکا در طول هشت سال گذشه در حقیقت به اندازه کافی خون برای برقراری رابطه دیپلماتیک حسنه با کشورهای خاورمیانه هزینه کرده است و اکنون نوبت به توجه به سایر مناطق بینالمللی است. بسیاری ادعا میکنند که خاورمیانه به دلیل ماهیت فرهنگی و مذهبی متفاوت با سایر مناطق بینالمللی نمیتواند تبدیل به بهشت موعود آمریکاییها شود. این در حالی است که خاورمیانه و تحولات آن بحثی نیست که برای مطرح شدن احتیاجی به جلب نظر مساعد اوباما داشته باشد . این منطقه از آنچنان اهمیت استراتژیکی برخوردار است که هر رئیسجمهوری به خودی خود نمیتواند نام آن را از گفتوگوهای روزمره سیاسی حذف کند. حقیقت آن است که تبعات آنچه که در خاورمیانه رخ میدهد تنها گریبانگیر خود این منطقه به تنهایی نیست و نخواهد بود. ایالات متحده بر هر حوزهای که متمرکز شود از منع تکثیر تسلیحات هستهای تا مبارزه با تروریسم باید حل آن را از منطقه خاورمیانه آغاز کند.
● بازگشت نفوذ و اعتبار از دست رفته
از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی سابق در سال ۱۹۹۱، این ایالات متحده بود که حرف نخست را د ر تمامی معادلات بینالمللی میزد. ابرقدرتی که به تمام معنا بر خاورمیانه و تحولات آن تسلط داشت. روزهای خوش ابرقدرتی ایالات متحده اما چندان به درازا نکشید. ظرف چند سال اخیر ناتوانی این کشور در حل مناقشه میان فلسطین و اسرائیل تبدیل به دستاویزی شد برای تقلیل جایگاه آن در خاورمیانه. اعتبار آمریکا اندکاندک از دست رفت. پس از آن نوبت به جنگ عراق رسید. بهانهای که این کشور برای حمله به عراق تراشیده بود هرگز عینیت نیافته و در نتیجه آمریکا باز هم منفورتر از پیش شد. از سوی دیگر سکوت کاخ سفید در برابر کشورهای خودکامه عربی و نقش حقوق بشر در این کشورها هم به خودی خود تبدیل به پرتگاهی برای سقوط این کشور شد. از بیش از یک دهه پیش تا کنون، ایالات متحده نتوانسته است در حل بسیاری از مناقشههای منطقهای نقشی چندان اساسی ایفا کند. برخوردهای دوگانه این کشور در قبال بسیاری از کشورهای منطقه بیش از پیش حیثیت این کشور را لکهدار کرد. نزول اعتبار ایالات متحده در سطح خاورمیانه تاثیری شگرف بر کاهش محبوبیت آن در سطح جهانی هم داشت. دولت جورج بوش دستاورد بسیار مهمی را در تاریخ ایالات متحده به نام خود ثبت کرد: جهانیان به تمام معنا به اعتبار بینالمللی این کشور شک کردند. بسیاری حتی به موفقیتهای دولتهای پیش از بوش هم شک کردند. شک و شبههای که با بحران مالی شکل گرفته در سطح جهانی بیش از پیش در ذهن جهانیان جا خشک کرد. ایالات متحده در هشت سال گذشته نتوانست به بسیاری از تعهدات بینالمللی خود عمل کند و در مواردی که اندک هم نبودند با دخالت خود حتی وضعیت را بدتر هم کرد.
با تمامی این تفاسیر هنوز هستند کشورهایی در خاورمیانه که به ایالات متحده به عنوان تنها نیروی تضمینکننده امنیت خود نگاه میکنند. تنها نیرویی که قادر است به آنها در نیل به اهداف بینالمللیشان کمک کند. بسیاری از مردم در همین منطقه خاورمیانه هنوز با ارزشهای آمریکایی خود را میسنجند. انتخاب اوباما که هم سیاهپوست است و هم جوان به منزله صحهای بود بر ارزشمداریهای آمریکایی در خاورمیانه. اوباما با زیرکی تمام و البته سخنوری بیسابقه اش توانست احترام جوانان عرب را برای خود بخرد. احترامی که میتواند رهبران کشورهای عربی را برای همکاری سیاسی با اوباما تحت فشار قرار دهد.
در این میانه باراک اوباما باید از شور و شعفی که در میان جوانان عرب برانگیخته است نهایت استفاده را بکند. اوباما اکنون در مسند مردی نشسته است که میتواند باتوسل به دیپلماسی رابطه حسنه کشورش با بسیاری از کشورهای خاورمیانه را تا چهار سال آینده تضمین کند. البته جورج بوش پس از گذشت نخستین دوره ریاست جمهوریاش اندک اندک و در طول دو سال اخیر تمام تلاش خود را برای توسل به دیپلماسی به کار گرفت.
در معادله با کره شمالی که در نخستین سالهای حضور بوش محور شرارت نام گرفته بود، در نهایت واشنگتن وادار به توسل به راهکاری دیپلماتیک شد. در نهایت هم این دیپلماسی بود که کیم جونگ ایل لجوج را وادار به همکاری با جامعه بینالمللی کرد. رویکرد تقریبا دیپلماتیک بوش در سالهای آخر حضور در کاخ سفید هم اما نتوانست چندان در احیای اعتبار از دست رفته نقش مثبتی ایفا کند. اوباما اکنون در قامت رئیسجمهوری که محبوبیت بینالمللی یافته است میتواند با اتکا به همین حمایت اعتبار کشورش را بازگرداند. تیم سیاست خارجی باراک اوباما اما در حال حاضر نیازمند بازتعریف استراتژیهای این کشور در خاورمیانه است. مبارزه با تروریسم از جمله اولویتهایی است که همچنان باید پله نخست استراتژیهای آمریکا در خاورمیانه را به خود اختصاص دهد. البته ایالات متحده از این پس نباید نقش پیش برنده این استراتژی را ایفا کند. دولت اوباما باید در مرحله نخست توانایی ملی و داخلی را برای مبارزه با تهدیدهای تروریستی افزایش دهد. پس از آن نوبت به ممانعت از قدرت گرفتن مجدد القاعده در عراق میرسد. باراک اوباما که بسیاری او را بر خلاف ادعای خودش مسلمان میدانند باید پس از به دست گرفتن قدرت در ماه ژانویه از نخستین روزهای حضور در کاخ سفید استفاده کرده و مستقیما با مسلمانان صحبت کند. او باید در جامه مردی که به عقاید اقلیتها احترام میگذارد به مسلمانان بفهماند که او به دنبال جنگ با مسلمانان نیست. اوباما باید بر این حقیقت صحه بگذارد که مبارزه با تروریسم به معنای مبارزه با شورشیان افراطی است و نه مسلمانان میانهرو.
دولت جورج بوش برای تحقق شعار بسط و گسترش آزادی به آنچنان حربههای خشونتآمیزی متوسل شد که جهان عرب از ارتقای آزادی آمریکایی به ستوه آمد. البته تاکید دولت بوش بر برپایی انتخابات در لبنان،عراق و فلسطین به بسیاری از گروههای مخالف حاکمیت رسمی این کشورها فرصت نفس کشیدن در فضایی دیپلماتیک را داد. هر چند موضع نه چندان عاقلانه بوش پس از پیروزی حماس در این انتخابات اعتراض کشورهای عربی را برانگیخت. بدین ترتیب بوش به اتخاذ سیاست دوگانه در قبال کشورهای متفاوت خاورمیانه متهم شد.
رسالت دیگری که بر دوش باراک اوباما سنگینی میکند،ایجاد توازن میان منافع ایالات متحده و ارزشهای این کشور است. حکومتهای عربی دیکتاتوری و خودکامه که اندک توجهی به خواست و اراده شهروندان خود نمیکنند نباید بیش از این مورد حمایت کاخ سفید قرار گیرند. در بسیاری از کشورهای عربی مخالفان پس از ناتوانی در مقابله دیپلماتیک با دولت مرکزی مجبور به تجمع در مراکز به ظاهر مذهبی و تشکیل شبکههای مقاومت میشوند. ایالات متحده باید با درایت تمام دست از حمایت کورکورانه از این کشورها بردارد. برگزاری انتخابات زودهنگام در این کشورها بیشک راهکاری مناسب نیست چرا که در بسیاری از موارد مخالفان تبدیل به شبهنظامیان شدهاند. تنها راه برای ارتقای دموکراسی در این کشورها حرکت آرام و تدریجی در مسیر اعتلای آزادی است. آمریکا باید به جای تلاش برای هدیه دادن یک شبه آزادی، به دنبال تحقق شعار آزادی مدنی باشد. فضای باز سیاسی تنها نیاز بسیاری از کشورهای تحت حکومت حاکمان خودکامه است. آزادی بیان و آزادی مطبوعات، ارجحیت قانون بر منافع حکومتی و رعایت حقوق زنان از جمله حقوق اولیهای است که اوباما باید در راستای تحقق آنها در کشورهای عربی تلاش کند. از سوی دیگر ایالات متحده باید جوانان عرب را به آینده امیدوار کرده و آنها را از افراطیون مذهبی دور نگاه دارد.
یکی از مهمترین گامهایی که باراک اوباما باید در طول یک سال نخست ریاست جمهوریبردارد، فراموش کردن نسبی عراق است. کاهش تعداد سربازان آمریکایی حاضر در عراق، تغییر در استراتژیهای نظامی آمریکا و رغبت طیفهای شیعه و سنی برای دخالت در امور مملکتی و تامین امنیت زمینهساز تغییر اولویت آمریکا در خاورمیانه است. اکنون زمان آن فرا رسیده است که دیگر کشورهای منطقه در رأس این هرم قرار گیرند. میزان خشونت در عراق به طرز فاحشی کاهش یافته است. شاخه فعال القاعده در این کشور هم در حال ریشهکنی است. البته شرایط امنیتی همچنان شکننده است. تا اواسط سال ۲۰۱۰ میلادی دولت اوباما باید در مسیر بازگرداندن تعدادی از سربازان آمریکایی به منزل قرار گیرد. توافقنامه امنیتی میان آمریکا و عراق که اخیرا به امضای پارلمان عراق رسید هم بر همین حقیقت صحه میگذارد. از سوی دیگر ایالات متحده باید دولتهای تحت حاکمیت اهل تسنن همجوار با عراق را هم به برقراری رابطه دیپلماتیک و حسنه با این کشور تشویق کند. آنچه که بیش از پیش اهمیت دارد زمان و نحوه این عقب نشینی است. عقب نشینی بیموقع یا زودهنگام از خاک عراق میتواند منجر به بازگشت خشونت به این کشور شود. فرصتی طلایی که در اختیار القاعده و سایر افراطیون قرار خواهد گرفت. اوباما میتواند با خروج بهنگام از عراق به جهانیان اثبات کند که در مسیر واگذاری این مسوولیتها به دولت عراق قرار گرفته است. از سوی دیگر آمریکاییها هم به این باور خواهند رسید که ماموریت آنها در عراق به پایان رسیده است.
ریچارد هاس،
ریاست شورای روابط خارجی ایالات متحده را عهدهدار است.
مارتین ایندیک،
سفیر سابق آمریکا در سرزمینهای اشغالی در حال حاضر ریاست مرکز مطالعات خاورمیانهای سابان در واشنگتن را برعهده دارد.
ترجمه: سارا معصومی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست