پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

لطفا از خرس بترسید


لطفا از خرس بترسید

نگاهی به فیلم خرس

خرس به راحتی قابلیت تبدیل شدن به یک اثر تراژیک داشته ولی به طرز غمناکی سرنوشت خودش تبدیل به تراژدی شده است. اثر تازه خسرو معصومی نمونه واضح ایده جذاب از دست رفته است. گو اینکه این یک اصل در آثارمعصومی تبدیل شده که یک سکانس جذاب و معمول تکان دهنده را محور ساخت اثرش قرار می دهد و در این مسیر مقدمات رسیدن به این سکانس نهایی را تبدیل به یک اثر سینمایی می کند. پاشنه آشیل اثر تازه معصومی دقیقا در مرحله چینش داستانک ها و تعریف روابط علی و معلولی برای خلق فضای داستان و البته ترسیم چارچوب شخصیت های قصه اش نهفته است. به نظر می رسد خود معصومی هم در مرحله نوشتن فیلمنامه مجذوب ایده شده و تماشاگر را هم قانع شده تصور می کند.

شخصیت پردازی "خرس" در کنار رویه ورود نورالدین به داستان پس از سالها مرده تصور شدن و البته نحوه رویارویی نورالدین و خرس مهمترین ارکان اقناع تماشاگر برای پذیرش اتفاق نهایی فیلم است. درست هیمنجا است که معصومی از پس چفت و بست بخشیدن به داستان برنیامده است. اصولا می بایست مطابق با قاعده وضع شده از سوی فیلم، تماشاگر برداشتی غیر سمپاتیک از شخصیت "خرس" داشته باشد و در مقابل همراهی و همدلیش با نورالدین باعث پررنگ تر شدن وجوه منفی پیدا و پنهان شخصیت خرس شود. اما نکته اینجاست که نه تنها نحوه کنار هم چیدن موقعیت های داستانی کمکی به ترسیم درست مختصات شخصیت خرس نمی کند بلکه انفعال غیر قابل توجیه نورالدین که در مقاطعی طعنه به حماقت می زند نگاه تماشاگر را به سمت محق بودن خرس می برد. به بیان ساده تر در "خرس" رویه بیان دیالوگ ها با سکانس کلیدی نهایی و هدف احتمالی معصومی در تناقض واضح هستند.دیالوگ ها در "خرس" در تلاش هستند تا همراهی مخاطب مبنی بر منفی بودن شخصیت خرس و همراهی برانگیز بودن نورالدین و گلی را برانگیزاند.اما این دیالوگ ها هستند که به جای تصاویرو موقعیت های داستانی فیلم را به سمت سکانس نهایی می کشانند! و البته وظیفه قابل پذیرش بودن این سکانس با پیش زمینه ای چند ده دقیقه ای را عهده دارند.

این مسئله به طرز گل درشتی در مرحله ورود نورالدین به شهرو نحوه مواجهه اهالی با بازگشت مرده زنده شده یا در نمونه وحشتناکتر آن نحوه رویارویی گلی و نورالدین پس از سالها یا سکانس روبه رو شدن نورالدین و پسر تابه حال نداشته اش قابل ردیابی است.پرداخت این سکانس ها آن قدر دم دستی است که گویی در مناطق قطبی اتفاق می افتند چیزی تخت عنوان همراهی احساسی مخاطب با موقعیت تعریف بیرونی ندارد.این سکانس ها طبیعتا نقاط عطف فیلم محسوب می شوند ولی به طرزی غیر منطقی تخت و پرداخت نشده برگزار می شوند.ضعف در پرداخت دیالوگ ها و شخصیت ها در مورد شخصیت خرس به مثابه شخصیت کلیدی فیلم هم صادق است به نحوی که تنها بعد منفی این شخصیت به طرزی گل درشت مربوط به قمارباز و بداخلاق بودن و ضعف در برقراری ارتباطش با زنان می شود.

این خصوصیات جدای از کلیشه بودن می توانستند به مدد پرداختی داستانی و تصویری به اقناع تماشاگر کمک کنند ولی نکته اینجا است که این هدف به مدد بیان دیالوگ های بیرون زننده از کلیت اثر دنبال می شود ونه با کمک ابزار سینما.در واقع گویی جایگاه نریتوری داستان فیلم دست به دست میان بازیگران فیلم جابه جا می شود و ما در ادامه خلاصه داستان های آنها، مقداری تصاویر سینمایی و احتمالا رخدادهای دراماتیک هم می بینیم. در مجموع می توان "خرس" را ایده ای جذاب دانست که با کمک گرفتن از یک سکانس به شدت درست و تاثیرگذار و رو خوانی گروهی از نریتورهای در قامت بازیگر درآمده سعی در همراه کردن مخاطب دارد.نتیجه اینکه "خرس" فیلم تک سکانس قتل مادر دختر خانواده توسط پدر است با چاشنی بازی دوست داشتنی فرهاد اصلانی.

نویسنده : محمدرضا مقدسیان