سه شنبه, ۲۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 11 February, 2025
فیلمی خوش ساخت اما بی معما
![فیلمی خوش ساخت اما بی معما](/web/imgs/16/143/3lg081.jpeg)
● یک: عبور از «وحشت» به «دلهره»
آنچه در حوزه «ترس» برای ادبیات و سینما، تاکنون تعریف شده، از چهار گزاره تجاوز نمیکند:
۱) آثاری که با واژه «دلهره» تعریف میشوند یعنی محور روایت، ترس آدمی است اما این ترس، ریشه در «واقعیت» و «فیزیک» دارد نه متافیزیک [آثار «معمایی» چه در رده پلیسی چه جاسوسیشان، در این گزاره تعریف میشوند و مشهورترین چهره این گزاره در سینما، «هیچکاک» است که به «استاد دلهره» مشهور است]
۲) آثاری که با واژه «وحشت» تعریف میشوند یعنی محور روایت، ترس آدمی است اما این ترس ریشه در متافیزیک دارد و عواملی که با علوم عینی قابل رصد نیستند این ترس را رقم میزنند. مشهورترین چهره این گزاره، در سینما «راجر کورمن» است [که هم «استاد وحشت» هم استاد کم هزینه تمام کردن پروژههای سینماییاش بود]
۳) آثاری که ابتدا با «دلهره» شروع میشوند اما به «وحشت» میانجامند. ابتدا، عوامل «فیزیکی» ما را درگیر ماجرا میکنند اما سرانجام کار با حضور عوامل متافیزیکی رقم میخورد. [«تیغ نورد» رادلی اسکات و «پاندول مرگ» راجرکورمن از مشهورترین آثار این گروهاند.]
۴) آثاری که ابتدا با «وحشت» شروع میشوند اما به «دلهره» میانجامند. ابتدا، فیلمساز اینطور به ما القا میکند که عوامل متافیزیکی در روایت دخیلاند ولی در انتها، مشخص میشود که عوامل فیزیکی، این «وضعیت» را رقم زدهاند و در نهایت، روایت داستانی یا اثر سینمایی، به «تریلر» یا «ژانر دلهره» بدل میشود. «بتمن میآغازد» و «شخصیت» کریستوفر نولان، «دکتر مابوزه» فریتزلانگ، «جیغ» وکلیه آثاری که در آنها دسیسهای انسانی، توهم حضور عوامل «متافیزیکی» را رقم میزنند، از جمله نمودهای سینمایی این گزارهاند.
«آل» ساخته بهرام بهرامیان، نمونهای است از آثار گروه چهارم. واقعیت امر این است که فیلمهای متعلق به این گروه سینمایی، بسیار دشوار به مقصد میرسند چون این چرخش باید «باورپذیر» به نظر برسد و مخاطب گمان نکند که فریب خورده است. بهترین آثاری که از این گروه سینمایی میشناسیم این باورپذیری را در سایه «رازآمیزی» تأمین کردهاند. تأمین «رازآمیزی» در انتهای اثری معمایی، به خودی خود، امری دشوار است که به «روایتورزی مدید» هم توسط فیلمنامهنویس، هم توسط کارگردان، نیازمند است. متأسفانه در ایران، به دلیل محدودیتهایی که هم حاصل تنگناهای مالی و هم دستکم گرفتن مخاطبان است، فیلمسازان از میان ۴ گزاره یادشده، فوراً به سراغ این گزاره میروند و مخاطبان هم، به این گونه فیلمها میگویند «سرکاری!»؛ در آثار ایرانی این گروه، یا آخر فیلم متوجه میشویم که راوی فیلم دارای مشکلات روانی و توهم بوده یا شخصیت «محوری» قصه از خواب بیدار میشود یا کلاهبرداری یکی از شخصیتهای اثر رو میشود.
این آثار، عموماً از فیلمنامههای بد، گفت وگونویسی غیرقابل تحمل و کارگردانی غیرمرتبط با ژانر برخوردارند اما «آل» ... نه! باید پذیرفت که نه فیلمنامه بدی دارد نه گفتوگونویسیاش غیرقابل تحمل است و نه کارگردانیاش غیرمرتبط با ژانر است. حتی به گمان من مشکل این فیلم، باورپذیری نهایی قصه نیست چون در سایه اشارات [نه اشارهای ناگهانی، بلکه شبکهای منتشر از اشارات در کل اثر] این باورپذیری تأمین میشود؛ با این همه آن تکیه کلام مشهور «سرکاری بود!» را پس از اتمام فیلم و هنگام خروج از سالن نمایش شنیدم. چرا؟ بیایید از اول فیلم را بررسی کنیم و ببینیم مشکل از کجاست؟
● دو: غیاب «معما» و پیشروی به سوی ملودرام
ساخته شدن «آل» چند مشکل اساسی در «سینمای وحشت ایرانی» را به ما گوشزد میکند، مشکلاتی که این فیلم، آنها را پشت سر میگذارد:
۱) «معماری» در شکلگیری «حال و هوا» و «فضا»ی این گونه آثار بسیار دخیل است و «معماری ایرانی» نمیتواند تأمینکننده این «فضا» باشد. معماری ایرانی، کلاً با ترس در تضاد است بنابراین فیلمنامهنویسان [بهرام عظیمی و امیر پوریا] «مکان» فیلم را در «ایروان» جمهوری ارمنستان تعریف کردهاند
۲) گفتوگونویسی این آثار، نه باعث «توسعه روایت» میشود، نه «شخصیتها» را تعریف میکند و نه حتی به عنوان یک رویکردی خنثی و طبیعی، خلأ میان «کنشها» را پر و به توازن در هارمونی صوتی اثر کمک میکند: این مشکل را هم فیلمنامهنویسان حل کردهاند، گرچه گفتوگوها به «توسعه روایت» نمیانجامند اما دو وظیفه دیگر را به خوبی انجام میدهند
۳) سینماگرانی که در ایران به سراغ «ژانر وحشت» میروند اکثر اوقات، از فیلمبرداری خاص این ژانر، هماهنگی میان «نماهای امن» و «نماهای زنگدار اعلام خطر» و ایجاد «ریتم ویژهای که منجر به تعلیق خواهد شد» غفلت میکنند بهرام بهرامیان، این سدها را هم پشت سر میگذارد و از این نظر نمیتوان ایرادی به فیلم گرفت اما مشکل «آل» از همان آغاز رقم میخورد یعنی معمایی وجود ندارد که پس از مرحله پایانی، فیلمساز یا فیلمنامهنویسان در فکر باورپذیر کردنش باشند. «معما» شکل نگرفته، «راز» شکل نگرفته. ما با یک «ملودرام» روبهروییم که قرار است با امکانات «ژانر وحشت» تعریف شود، بنابراین میتوان برگشت به مبدأ یعنی «فیلمنامه» و گرهگشایی کرد از پانویس پوستر «آل» که «بهرام عظیمی» را فیلمنامهنویس و امیر پوریا را «بازنویس» فیلمنامه معرفی میکند. فیلمنامه، تعمیری است.
خیلی خوب تعمیر شده اما آدم را یاد آن ساختمان مدرنی میاندازد که پلنگ صورتی واردش میشود و بعد، نمای جلوی آن به زمین میافتد و یک ساختمان ساده و کلاسیک، مقابلمان ظاهر میشود! «امیر پوریا» نتوانسته «جانمایه» اثری متعلق به «گزاره چهارم ترس» را به فیلم ببخشد [مطمئناً چنین کاری، برای یک بازنویس، فوقالعاده مشکل است] در نتیجه، فیلم بدل شده به چیستانی که از آغاز مشخص است جوابش چیست و این جواب حاضر و آماده، «ریتم مخاطبپسندی اثر» را کند کرده و «زمان» فیلم را طولانی مینمایاند، در حالی که فیلم طولانی نیست. وقتی انتظار چیزی را نداشته باشید صرفاً به کمک گفتوگو و معماری و نماهای خوب طراحی شده، که نمیتوان شما را به انتظار واداشت که دیدن فیلم را ادامه دهید. ابتدا فیلم به ما میگوید که شخصیت محوری فیلم چون مادرش هنگام تولدش مرده، دچار توهم شده که ممکن است همسرش هم موقع تولد فرزندش بمیرد و انتهای فیلم هم، ما چیزی جز عینی شدن این «توهم» نداریم. درواقع «وضعیت ثانویه» در قصه شکل نگرفته است.
یزدان سلحشور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست