چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
چالش های پیش روی سینمای ایران
با نزدیک شدن به پایان سال همواره به موقعیت خود یا دغدغههایمان نگاهی میاندازیم و شاید برای نویسندگان و منتقدان سینما نیز هیچ چیز به اندازه سینما، سوژه مناسبی به منظور بازنگری و بازخوانی نیست.
سینما در مقام یک هنر، صنعت، رسانه و نمادی از فناوری و شاخصه دنیای مدرن، بیتاثیر از تقدیر تاریخی جوامع و وضعیت انسانی آن نبوده و همواره در یک تعامل و خوانش مداوم با ساحتهای فراذاتی خود شکل گرفته و تداوم یافته است. چنانچه امروزه از آثار هنری به جا مانده از ادوار تاریخی گذشته به عنوان ابزاری برای تحقیق و درک دقیق آن دوره خاص استفاده میشود بعدها (و چه بسا اکنون) سینما، ابژه شناختی خوبی برای جامعهشناسان و مورخان خواهد بود.
سینما به قول ژاک لوکگدار واقعیت بازتاب است، اما بازتاب واقعیت نیز هست. واقعیت تاریخی انسانی که در بستر بیانی هنری به ماندگاری بیشتر و پردامنهتری از حقیقت میانجامد و هویتی بصری میبخشد، هویتی که بر پایههای قدرتمند تصویر بنا شده و قوام میگیرد. سینما، زبان گویای زمان خویش است و تجلی برونی و آشکار تحولات درونی عصر خود!
در عصر رسانهای امروز که جهان به واسطه فناوری ارتباطی به دهکدهای کوچک بدل شده و تصویر، هژمونی فنی خود را بسط تاریخی داده است، سینما در مقام خداوندگار تصویر به آتوریته بیبدیل این جهان بدل شده و قدرت ذاتی خود را به اقتداری فراذاتی بدل کرده است.
به عبارتی دیگر، سینما بیش از مظاهر دیگر تمدن جدید حضور خود را در زیست جهان انسان مدرن، تثبیت و حتی در مواقعی تحمیل کرده است. امروزه کمتر جامعهای یا انسانی پیدا میشود که سینما و به طور کلی دنیای تصویر را درک نکرده و تجربه مشترک زیست با آن را نداشته باشد؛ البته رشد و توسعهیافتگی سینما متناسب با وضعیت مدرنیته در جوامع مختلف فرق میکند و بنا بر تجربههای تاریخی کشورها، متفاوت است. سینما در ایران بیش از کشورهای منطقه همزمان با آغاز روند مدرنیسم متولد شد و مورد توجه قرار گرفت.
بر اساس روانشناسی اجتماعی فرهنگ ایرانی، علاقه آنها به قصهپردازی و داستانسرایی و البته سابقه تاریخی آنان در پردهخوانی و نمایش و تعزیه را باید در عنایت به این هنر در نظر داشت.
اساسا هنر پیش از تولد فرزند هفتم آن در ایران سابقه و جایگاه تاریخی والایی داشت و مورد توجه سلاطین و پادشاهان نیز بود. همین سینما و دوربین و تصویر شاید اگر مورد توجه ناصرالدین شاه قرار نمیگرفت صنعت سینما به این زودی در کشور ما پا نمیگرفت. پشتیبانی نظام سیاسی در توسعه این صنعت نقش بسزایی دارد و موجب تسریع در تحولات آن میشود. ساختار قدرت، امروزه از سینما به عنوان اهرمی قدرتمند در تبلیغ، توجیه ایدئولوژیک معرفی فرهنگ و تمدن جامعه خود و در نهایت شکلدهی و هدایت افکار عمومی استفاده میکند و اکنون دیگر این یک حقیقت غیرقابل انکار است که قدرت بدون تصویر قابل تصور نیست!
کافی است به سیر تحولات سینمای ایران در همین عمر ۵۰ساله آن نگاهی بیندازید تا همواره ردپای سیاست را در آن پیدا کنید. یکی از مهمترین مکانهایی که در هنگامه انقلاب اسلامی مورد هجو و حمله مردم قرار میگرفت سینماها بودند. وزن سینما را در ترازوی سیاست میتوانید با حادثه سینما رکس آبادان محک بزنید تا به اثرگذاری این صنعت جذاب در معادلات سیاسی اجتماعی پی ببرید. قدرت اجتماعی فرهنگی سینما نیز غیرقابل انکار است.
تاثیر فیلمها، ستارههای سینمایی، هنرپیشههای عامهپسند بر رفتار و منش نسل جوان بر کسی پوشیده نیست. مصداق این مد و الگوهای سینمایی را دستکم میتوان در آثار اجتماعی فیلم قیصر قبل از انقلاب ردیابی کرد. مجموعه این عوامل موجب میشود تا سینما بیش از یک هنر صرف شناخته شود و به همین میزان تاثیر بگذارد. عنصر مخاطب و تماشاگر عام را باید در این گستردگی دخیل دانست که شاید تنها «موسیقی» از میان انواع هنرها در این زمینه با سینما هماوردی کند.
مخاطبان و مدیران سینما امروز هم در سینمای ایران، مهمترین چالش به حساب میآیند. سینما صرفا بر پایه کارگردان و بازیگر و دیگر عوامل و عناصر فیلم بنا نشده است. بخش عمدهای از توسعه یا عقبماندگی در صنعت سینما به مدیریت سینما در جامعه برمیگردد. این مدیریت سینما در کشور است که با اخذ سیاستهای خاص سینمایی، بسترهای رشد و توسعه یا رکود و بحران این صنعت را فراهم میکند. از سوی دیگر سینما به عنوان یک مدیوم و ژانر رسانهای بدون مخاطب، هویتی ندارد یا اینکه موجودیت آن به خطر میافتد و تهدید میشود. سینمای ایران در حال حاضر از این دو جایگاه تهدید شده و دچار بحران است. بحران مخاطب و بحران مدیریت فرهنگی؛ البته تحلیل این بحرانها را باید در ذیل جامعهشناسی سینمای ایران قرارداد، به این معنی که در این مقاله قرار نیست مسائل و چالشهای سینمایی ایران با رویکرد ذاتی سینما بررسی شود که چنانچه از این منظر نگریسته میشد باید به مشکلات فیلمنامهنویسی، ضعف کارگردانی، سطح بازیگری و بسیاری دیگر از عوامل درونی سینما میپرداختیم، اما نگاه من ناظر بر مسائل سخت افزاری و برونذاتی سینماست، رویکردی که سینما را نسبت به مولفههای فرهنگی اجتماعی مرتبط با آن میسنجد، بنابراین وقتی از بحران مخاطب صحبت میکنیم عوامل موثر نرمافزاری و درونی سینما را کنار میگذاریم و صرفا به بررسی عناصر موثر حاکم بر سینما میپردازیم، جالب آنکه از این خاستگاه آنچه زمینههای بحران مخاطب را برای سینمای ایران فراهم کرده است به دنیای تصویر و خانواده سینما مربوط میشود. رشد روزافزون و سریع انواع فناوریهای بصری و صوتی تصویری و توسعه شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای اگرچه به عنوان توسعه ارتباطات و بسط عالم تصویر قلمداد میشود و فیلم و سینما را در ظرفیتی گستردهتر در زیست جهان آدمیان جاری میسازد اما خود علیه آن قرار میگیرد و موقعیت سینما را به خطر میاندازد، یعنی رسانه علیه رسانه!
امروزه با انواع متنوع شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای و تولید برنامههای مختلف سرگرمکننده که با مانیتورهای رنگارنگ و در ابعاد و اندازههای مختلف که به مدد پیشرفت سرویسهای مخابراتی از کیفیت تصویری بالایی و چه بسا بهتر از پرده سینما برخوردارند، میل رفتن به سینما کمتر شده است. مخاطبان ترجیح میدهند در وضعیتی راحت در منزل خود بنشینند و فیلم تماشا کنند تا اینکه مشکلات شلوغی و ترافیک و مهمتر از همه هزینه بلیت سینما را به جان بخرند.
نبود قانون کپیرایت در ایران و قاچاق فیلمهای روی پرده نیز در سالهای اخیر به این مساله اضافه شده است و وضعیت خراب اقتصاد سینمای ایران را با تهدید جدی مواجه کرده است؛ عاملی که بیش از آنکه به مخاطب مربوط شود (که البته به فرهنگ عمومی جامعه نیز برمیگردد) به ضعف مدیریت فرهنگی کشور برمیگردد.
در واقع عامل دومی که وضعیت کنونی سینمای ایران را رقم زده این است که مدیریت سینمای کشور بیش از آنکه ساختاری فرهنگی داشته باشد زیر سایه سیاست قرار دارد و از حیات مستقل و ذاتمداری برخوردار نیست. سوگیریهای سیاسی جناحی، فقدان اطلاعات کافی و صحیح در حوزه فرهنگ و شناخت و تصویر غلط از سینما در برخی از مدیران سینمایی موجب شده تا افسار سیاستگذاری سینمایی به جای فرهنگ در دستان سیاست بیفتد و در نتیجه هویت فرهنگی سینما در پس بازیهای سیاسی مخدوش شود. عدم حمایتهای مالی از سینماگران، کمبود وضعیت نامناسب سینماهای کشور، خط قرمزهای پررنگ برای فیلمنامهها و توقیف فیلمهای سینمایی بخشی از عملکرد سینما در سالهای اخیر است که نتیجه آن وضعیت ورشکستگی و بحرانزده کنونی سینماست. متاسفانه سیاستزدگی یا سیاستسالاری در سینما و هنر مستلزم فضایی آزاد برای تجربههای تازه از لایههای عمیق جامعه انسانی است تا بتواند به دور از پیشفرضهای کلیشهای و تحمیلی به بازنمایی واقعیت بپردازد. سینمای ایران در وضعیت کنونی بیش از آنکه نیازمند حمایتهای دولتی باشد که هست محتاج فرهنگسازی و تثبیت کنش فیلم دیدن به عنوان بخشی از بازیابی حقیقت و نهادینه کردن در زیست جهان خود است. سطحینگری در بدنه مخاطبین سینمای ما آزاردهنده است.
سینمای امروز ایران از وضعیت تاریخی اجتماعی آن جدا نیست؛ پارادوکسهای رفتاری چالش سنت و مدرنیسم. تضادهای بنیادین فکری و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی در هنر هفتم نیز اثر خود را گذاشته است، از همین روست که زبان سینمای ایران دچار لکنت شده و حتی از بیان درد خویش هم عاجز است. این بحران زمانی تشدید میشود که سینما راه خویش را از طریق ضرورت هنریاش پیدا نکند و دیگران خارج از متن آن با حاشیههای غیرفرهنگی بخواهند آن را به راه راست هدایت کنند!
سیدرضا صائمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست