سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

ادب دعا کردن


ادب دعا کردن

بعضی از ما اهل دعا هستیم. حتی زیاد هم دعا می کنیم اما دایره دعاهایمان از مساحت خانه خودمان هم فراتر نمی رود. اگر همه دعاهایمان را فهرست کنند می بینیم جز برای خود چیزی نخواسته ایم. …

بعضی از ما اهل دعا هستیم. حتی زیاد هم دعا می کنیم اما دایره دعاهایمان از مساحت خانه خودمان هم فراتر نمی رود. اگر همه دعاهایمان را فهرست کنند می بینیم جز برای خود چیزی نخواسته ایم. اصلا انگار در دایره دعامان کس دیگری وجود ندارد. متاسفانه به کوچکی خود دعا می کنیم نه به بزرگی حضرت حق که باید اجابت کند دعاها را. نمی دانم چرا، این را به گمانم پیشتر هم نوشته ام، که این قبیل دعا کردن ها مرا یاد آن ماجرا می اندازد که وقتی ابر پرباران شد، باغچه گفت: ببار، ابر گفت: کجا؟ باغچه گفت: این جا باغ گفت: ببار! ابر گفت: کجا؟ باغ گفت این جا.

مزرعه گفت: ببار! ابر گفت: کجا؟ مزرعه گفت: این جا، زمین گفت: ببار! ابر گفت: کجا؟ زمین گفت: همه جا! بله، هر کدام به وسعت دست ها و آغوش خود، طلب باران می کردند. حال آن که ظرفیت آسمان و ابر بیشتر از این ها بود، اما زمین همه جا را گفت و ... این قصه ما آدم ها هم هست هر کداممان باغچه و باغ و مزرعه خود را می بینیم در صورتی که همان عزیزی که گفته اجابت مان می کند اگر او را بخوانیم، کرامتش برای همه است.

رحمتش عام است و مهربانی اش نیز هم. پس بکوشیم در این لحظه های نورانی، که «اندرون از طعام خالی» است و فرصت آن که در خویش «نور معرفت» بینیم فراهم است، دست هایمان را چنان به آسمان بفرستیم که فاصله زمین و آسمان به صفر برسد. در این لحظه ها که دست در دامن عرش می زنیم برای هم دعا کنیم. من برای تو، تو برای من و نیز برای همه حالا که قرار است رفع گرسنگی را بخواهیم چرا فقط برای خود؟ خدایی که می تواند مرا سیر کند توان سیر کردن همه را دارد. پس «اللهم اشبع کل جائع» چرا دایره دعا را چنان تنگ بگیریم که فقط خود در آن قرار بگیریم؟ چشم از خود برگیریم تا همه را ببینیم و بخوانیم «اللهم اکس کل عریان» وقتی عضوی از بدنمان درد می گیرد فقط همان را در نظر نیاوریم بلکه به حرمت وسعت شفای خدای شافی دعا کنیم و بخوانیم «اللهم اشف کل مریض».

در دعا اصلا نباید حسود بود بلکه باید دل دریا کرد تا دست هایی که در آسمان پرواز می کند، آزادی را برای همه بخواهد و به زمین آورد به حرمت «اللهم فک کل اسیر» در دعا باید از اسیران ظاهری فراتر رفت و چنان دعا کرد و آمین گفت که همه از بند اسارت نفس و شیطان آزاد شویم. از آمین گو سخن به میان آمد، من باور دارم گاه، حرمت «آمین گوست» که دعای دعا کننده را مستجاب می کند و خدا آن قدر عاشق تواضع آمین گوست که گاه ابر را هم همراه او می کند، چنان که در قصه ای تمثیلی می خوانیم در بیابان دو همراه بودند و هوا سوزان، یکی گفت دعا کنیم خدا ابری بفرستد تا سایه سرما شود در زیر تیغ خورشید. اولی به دومی گفت دعا کن، دومی با خود گفت آن قدر گناه کرده ام که شرمم می کند دعا کنم.

با کدام رو خدا را بخوانم؟ پس به اولی گفت شما از ظاهرتان پیداست، اهل صلاحید دعا بفرمایید تا به اجابت رسد و اولی دعا کرد و دومی آمین گفت و ابری پدیدار شد بر سرشان اما وقتی راهشان از هم جدا شد، ابر بر سر آمین گو رفت... آری گاه آن که صادقانه آمین می گوید گره گشا می شود، پس برای همه دعا کنیم و همه آمین بگویند تا راه آسمان باز شود. خوبی ها را هم برای همه بخواهیم تا در هم افزایی خوبی ها، همه از آن بهره مند شویم و جامعه ای داشته باشیم سرشار از نور که همه جایش روشن باشد و چشمان همه نیز روشن شود، البته باید هم آداب دعا را رعایت کرد و هم ادب دعا خواندن و آمین گفتن را رعایت کرد. آیت ا... شیخ مجتبی تهرانی در این باره می گویند: « اهل معرفت گفته اند که یک «قرآن نازل» داریم و یک «قرآن صاعد» داریم؛ آن هم کلام است، این هم کلام است؛ آن کلام رب است با عبد. این کلام عبد است با رب؛ هر دو هم قرآن است.

بنابراین اصلا این ماه اختصاص به این رد و بدل شدن سخنان بین «رب و عبد» و «عبد و رب» دارد. از آن طرف، قرآن نازل شده است و از این طرف هم قرآن صاعد- بالا رونده- را داریم که عبارت است از آن راز و نیازهایی که بندگان صالح خداوند و اولیای خاص حق- به اذن رب- با او داشته اند و سخن گفته اند.ما از آن سخن گفتن ها، به «ادعیه ماثوره» ائمه اطهار تعبیر می کنیم. اصلا ماه رمضان ماه «قرآن» و «دعا» است و این آداب ظاهری که در این ماه داریم، همه برای فراهم کردن زمینه همین رابطه «رب و عبد» و «عبد و رب» است تا این ها با هم حرف بزنند، که از پایین به بالا، یعنی از طرف عبد به سوی رب، تقاضا و طلب و سوال و درخواست است که ما از آن تعبیر می کنیم به «دعا». پس دعا سخنی بین عبد و رب است.

یعنی بنده با پروردگارش صحبت می کند و از او درخواست می کند.به این تعبیراتی که علی (ع) در این مناجات به کار برده است نگاه کنید: «اللهم صل علی محمد وعلی آل محمد و اسمع ندائی اذا نادیتک واسمع دعائی اذا دعوتک». اول صلوات می فرستد و بعد شروع می کند به گفتن آن جملات تا به این جا می رسد که «واقبل علی اذا ناجیتک». این جا دیگر بحث «مناجات» است. «ندا» یعنی این که انسان کسی را با صدای بلند فرا بخواند. «دعا» هم با صدا است، اما صدای بلند نیست. «مناجات و نجوا» بی صدا است.لذا این جا تعبیر می کند «واقبل علی»، دیگر نمی گوید «واسمع»؛ چون مناجات جنبه صوتی ندارد و صدا و آهنگ ندارد؛ بلکه یک امر درونی و قلبی است. این از تعبیرات زیبا و لطیف علی (ع) است. البته هم دعا و هم ندا و هم نجوا، نوعی رابطه «بین اثنینی» و دو طرفه هستند، ولی این تفاوت ها را با یکدیگر دارند...

رهگذر