دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

آینه تمام قد فرهنگ وسترن


آینه تمام قد فرهنگ وسترن

نگاهی به «رودخانه مرموز» فیلم تحسین شده ایستوود

شاید کمتر کسی فکر می‌کرد آن سرباز ترکه‌ای که طی جنگ جهانی دوم و حمله به کره، دچاره سانحه هوایی شد و سه مایل را تا ساحل شنا کرد تا زنده بماند، روزی جرات کند با دو نفر از دوستان ارتشی‌اش سراغ سینما بیاید و بعد از مدتی تبدیل به کسی شود که به گفته اکثر سینما دوستان با سه دهه فعالیت حرفه‌ای دنیای بازیگری در دهه ۶۰، ۷۰ و ۸۰ متداوم‌ترین فوق ستاره دنیای سینماست. کلینت ایستوود این هفته تولد ۸۰ سالگی خود را جشن گرفت و به جا بود به عنوان نمونه نگاهی به یکی از فیلم‌هایش یعنی «رودخانه مرموز» که در سال ۲۰۰۳ ساخته شد، بیندازیم. ایستوود با این فیلم دوران دوم اوج‌گیری خود را که از سال ۹۲ و با ساخت« نابخشوده» شروع کرده بود، ادامه داد تا نشان دهد «نابخشوده» یک اتفاق نبوده و خاطره نه چندان مطلوب فیلم‌هایی که بعد از «نابخشوده» ساخت و نظر منتقدان را جلب نکرد (مثل «جنایت واقعی»(۱۹۹۹) یا «کار خونین»(۲۰۰۲)) را پاک کند. هر چند به عقیده خیلی‌ها «رودخانه مرموز» موفقیت «نابخشوده» را تکرار نکرد اما در یک نگاهی کلی می‌توان «رودخانه مرموز» را مصداق تمامی فرمول‌های فیلم‌سازی ایستوود دانست.

قصه آدم‌هایی که ایستوود عاشق‌شان است و این عشق را به نوعی از دوران بازیگری‌اش و همکاری‌هایش با سرجیو لئونه افسانه‌ای به حرفه فیلمسازی خودش به همراه آورده. آدم‌هایی که چه مثبت و چه منفی، تنها هستند با کوله‌باری از غم و غصه که در گذشته دفن شده و آنها را آزار می‌دهد یا مثل «نابخشوده» یا «کار خونین» یا «گراند تورینو»(۲۰۰۸) خودش آنها را بازی می‌کند یا مثل «دنیای بدون نقص» (۱۹۹۳) یا همین «رودخانه مرموز» آنها را به بازیگرانی مثل کوین کاستنر یا شان پن می‌سپارد.«رودخانه مرموز» داستان سه دوست دوران کودکی است که برای یکی‌شان یعنی دیو بویل اتفاق وحشتناکی می‌افتد. وی توسط دو مرد که وانمود می‌کنند پلیس هستند، ربوده شده و مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرد تا اولین قسمت پازل ایستوود یعنی گذشته تاریک شکل بگیرد. سپس به زمان حال می‌رسیم که هر سه بزرگ شده و ازدواج کرده و هر سه هم مشکلات خاص خود را دارند.

جیمی مارکوم با بازی بی‌نظیر شان پن اکنون صاحب یک فروشگاه است و سه دختر دارد. بویل که نقش‌اش را تیم رابینز به عهده گرفته، حالا ازدواج کرده و یک پسر کوچک دارد و آرزویش است که وی بازیکن بزرگی در بیسبال شود و نفر سوم یعنی شان دواین با بازی کوین بیکن اکنون یک پلیس است با زندگی نه چندان مطلوب و همسری که ترکش کرده.به مانند اکثر فیلم‌های ایستوود که یا با مرگ شروع می‌شوند یا با مرگ تمام می‌شوند اینجا هم در شروع فیلم شاهد کشته شدن وحشیانه دختر جیمی هستیم تا وی که عاشقانه دخترش را دوست داشت تصمیم بگیرد انتقام وی را از قاتلش بگیرد و همین حس انتقام باعث می‌شود وی اشتباها دوست دوران کودکی‌اش دیو بویل را قاتل فرض کند. فیلم از لحاظ بازی بازیگرانش به راستی در بهترین وضعیت قرار دارد و همه نقش خود را عالی بازی می‌کنند.

جدای شاون پن و رابینز که برای نقش‌هایشان اسکار گرفتند، نباید از بازی خوب مارشا گی هاردن در نقش سلست گذشت و حتی کوین بیکن که بازیگر شناخته شده‌ای نبود و قرار بود نقشش را مایکل کیتون بازی کند ( که در ابتدای پروژه طی اختلافاتی با ایستوود از کار کناره‌گیری کرد) با چند هفته حضور در اداره پلیس ماساچوست و اخت شدن با نقش توانست بازی نسبتا خوبی از خود به نمایش بگذارد. ایستوود که برای اولین بار به طور اتفاقی و طی پروژه «هری کثیف» در سال ۱۹۷۱ با مریض شدن کارگردان، یک سکانس معروف را هدایت کرد و وارد دنیای کارگردانی شد، در «رودخانه مرموز» توانست با استفاده مناسب از دوربین و فضا یکی از فیلم‌های موفق کارنامه هنری‌اش را ثبت کند. شاید تاثیر برانگیزترین صحنه‌ها که کاربرد عالی دوربین در آن به چشم می‌خورد به صحنه‌هایی باز می‌گردد که دوربین به گونه‌ای شناور خیابان را نشان می‌دهد و ماشینی که در حال حرکت است .

این صحنه را اولین بار هنگام ربوده شدن دیو و دفعات بعد در انتهای فیلم هنگام صحبت جیمی و شان و فاش شدن حقیقت مشاهده می‌کنیم و حتی ایستوود از عمد فضای آن سکانس ابتدایی را به انتهای فیلم تزریق می‌کند تا جیمی مارکوم و شان دواین را به دوران کودکی شان وصله کند و نشان دهد به راستی در باطن مشخص نیست از این سه نفر کدام‌شان سوار آن ماشین شدند و زندگی شان را از دست دادند. چنان که شون می‌گوید:«بعضی وقتها احساس می‌کنم ما هر سه تامون سوار اون ماشین شدیم و الانم ۱۱ سالمونه و آرزو می‌کنیم از سلولمون فرار کنیم....»

ایستوود که این فیلم را با برداشتی از کتابی به همین نام اثر دنیس لهان ساخته بود بارها و بارها ضمن حفظ داستان اصلی نظرات شخصی‌اش را به فیلمنامه‌ای که برایان هلگلند می‌نوشت، اضافه کرد. مثل صحنه‌ای که دیو بویل کودک داخل ماشین می‌شود و ما شخص کنار راننده را می‌بینیم که برمی‌گردد و در دستش در نمایی واضح انگشتر صلیب شکلی را می‌بینیم که نشاندهنده کشیش بودن این مرد است و این موضوع با نظر مستقیم ایستوود و به خاطر رسوایی اخلاقی‌ای که یک کشیش در بوستون به بار آورده بود اضافه شد. برخلاف «نابخشوده»،ایستوود در «رودخانه مرموز» خیلی نتوانست از نور استفاده کند و سایه روشن‌هایی که از شناسه‌های فیلمسازی وی هستند، در «رودخانه مرموز» منهای صحنه‌هایی که از رودخانه گرفته شده و تلالو نور را در سطح آب مشاهده می‌کنیم،دیده نشدند.

ایستوود که منظم بودن‌اش در هالیوود معروف است در ۳۹ روز فیلمبرداری را به پایان رساند تا فیلم علاوه بر فروش خوبش و جوایزی که در اسکار برد در جشنواره کن هم نامزد نخل طلا شود و جایزه ویژه golden coach را به خود اختصاص دهد. در کل ایستوود به گفته خودش، سینمایی متعهد به فرهنگ را دوست دارد. او علاقه دارد فیلمی که یک آمریکایی می‌سازد نه تاثیر گرفته از سینمای هنری اروپا بلکه آیین‌های تمام قد از تاریخ و فرهنگ آمریکای وسترن باشد و به همین خاطر است که در فیلم‌ های او(که بسیاری از آنها مشابه هم هستند)، خیلی نباید به دنبال اصول فیلمسازی هنری گشت.

هرچند مسلما آثاری که او آفریده محبوبیت خاصی در دنیای سینما دارند و در یک نگاه کلی شاید کمتر کسی را به یاد بیاوریم که نزدیک به پنج دهه نامش در سینما بر سر زبان‌ها باشد. او در اظهار نظری جالب درباره طریقه فیلمسازی‌اش می‌گوید:«من همانطوری فیلم می‌سازم که وقتی بازیگر بودم دوست داشتم کارگردان فیلمم بسازد.» گفتنی است، وی هم اکنون در حال فیلمبرداری آخرین فیلمش « hereafter» است.

میلاد ماه‌جورقانی