جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چرا به جای انتقاد قهر می كنیم


چرا به جای انتقاد قهر می كنیم

در تعریف و تبیین واژه انتقاد و قهر و تعاملی كه بین این دو رفتار وجود دارد, باید متذكر شد واژه قهر كه در پی می آید در انواع مختلف آن می تواند قهر رفتاری, قهر گفتاری, قهر شنیداری, قهر احساسی و در نهایت سكوت معنی شود

در تعریف و تبیین واژه انتقاد و قهر و تعاملی كه بین این دو رفتار وجود دارد، باید متذكر شد واژه قهر كه در پی می آید در انواع مختلف آن می تواند قهر رفتاری، قهر گفتاری، قهر شنیداری، قهر احساسی و در نهایت سكوت معنی شود. به عبارتی برخلاف همیشه می توان گفت سكوت علامت رضا نیست و دیگر اینكه قهر در موارد ذیل با فرض وجود رابطه ای معنی می یابد و اگر رابطه یا مراوده ای در میان نباشد طبیعتاً قهر معنی خود را از دست می دهد و قابل بحث نیست، در تعامل با واژه انتقاد می توان تذكر داد كه هدف از آن اصلاح ساختار موجود و تلاش، همدلی و یك صدایی جهت نفی فردی و جمعی است. چرا كه انتقاد از هر وضعیتی اگر منجر به نفع فردی نشود چطور می توان توقع داشت كه نفع اجتماعی از آن بهره ای گیرد. سئوال این است: چرا بسیاری به جای انتقاد قهر می كنند؟ ۱- ساده ترین جواب آنكه درك واضح، صحیح و معقولی از واژه نقد احساس نمی شود، انتقاد جای آنكه اصلاحات ایجاد كند و شاخه های زائد و اخلال كننده در رشد را هرس نماید منجر به عیب جویی شده و نه تنها روند رشد را مختل می كند بلكه با بزرگ نمایی عیوب بحث را دچار دور و تسلسل كرده و حیات را نیز از شاخه اصلی می گیرد. ۲- استوار نبودن رابطه دوجانبه بر پایه های منطقی و علت و معلولی، انتقاد را به سمت غرض ورزی سوق داده و فرد برای عدم درگیر شدن در این وضعیت خود را به سمت قهر و سكوت می كشاند. چون اساساً شناخت و درك متقابل وجود خارجی نداشته است پس عدم اعتماد طرفین به یكدیگر منجر به غرض خواهد شد. ۳- از بین رفتن نفع فردی (مادی - معنوی) می تواند قهر را جایگزین انتقاد نماید چرا كه عدم النفع در هر رابطه ای منجر به گسست آن خواهد شد، اگر در محیط كار انتقاد سازنده از رئیس یا مدیرمان منجر به از دست رفتن منافع مان شود، قهر را بر انتقاد ترجیح داده و در پی حفظ منافع فردی موجود هستیم. ۴- قهر می تواند گاهی اقدامی تربیتی تلقی شود. فرد در مقابله با فرد دیگر یا در مقابله با اجتماع به دلیل آنكه طرف مورد نظر (فرد، اجتماع، حزب، گروه) به خود آید و در رفتار خود تامل كند و در جهت اصلاح خود اقداماتی به عمل آورد این رفتار را اتخاذ می كند. ۵- در یك جامعه، متفاوت بودن هدف افراد امری طبیعی به نظر می رسد، اما انتقاد روش منطقی جهت رسیدن به اهداف را ساختارمند می كند. گوناگونی مقاصد و تقابل آنها به خودی خود بحث ایجاد كرده و هر كس روش و مقصد خود را ارجح می شمارد، بی اهمیتی طرفین (فرد - فرد، فرد- اجتماع) نسبت به اهداف متغیر یكدیگر، منجر به بی حوصلگی، بی تفاوتی و منفعل بودن نسبت به هم خواهد شد. برای دوری از این وضعیت و توجه به خودبینی می توان قهر را جایگزین گفتمان كرد. ۶- احساس خودبزرگ بینی و نگاه فرودستانه به دیگران منجر به منفك كردن خود از جامعه شده، هر چند كه تحقیقاً سطح ادراك فرد بالاتر از سطح جامعه باشد، ساده ترین تصمیم ممكن قهر و سكوت و انزوا است، چه بسیار افراد روشنی در حوزه های مختلف اجتماعی از تاریخ مشروطه تا امروز چنین رفتاری اتخاذ كرده و گوشه عزلت گزیده و چه بسیار مهاجرت را بر هر چیز دیگر ترجیح داده اند. ۷- مهارت تحمل شرایط غیرمطلوب امری است لازم، نه در جهت هضم شرایط بلكه مقدمه ای است برای گفتن آرای مفید و سعی در جهت بهبود وضعیتی كه منجر به اصلاحات شود. مسلماً فقدان چنین تربیتی چاره ای جز قهر به بار نخواهد آورد. ۸- راضی بودن به وضع موجود هر چند كه در آرمان فردی نباشد، افراد را به سوی كسب نفع فردی می كشاند و فرد را به سوی محافظه كاری پیش می برد و انتقاد را از بین خواهد برد، چرا كه همواره افرادی كه به وضعیت موجود راضی باشند، خطری ایجاد نخواهند كرد. ۹- انتقاد اصولاً احساس ناخوشایندی به دیگران (فرد - اجتماع) می دهد، هر چند مستمع پذیرا باشد. انتقاد بدون بحث و جدل به نتیجه نخواهد رسید. بعضاً افراد برای اینكه شخصیتی مثبت از خود ارائه بدهند و بد جلوه نكنند تصمیم به سكوت و قهر می گیرند و قائل به این هستند كه سری كه درد نمی كند دستمال نمی بندند. ۱۰- چه بسیار شنیده ایم كه طرف ظرفیت انتقاد را ندارد، بدین علت با وجودی كه فرد رفتارهای غلط خود را درك می كند اما حاضر به پذیرفتن نادرستی رفتار خود از زبان دیگران نیست و دائماً توجیه رفتاری دارد، چرا كه مهارت «نه گفتن و نه شنیدن» را به او آموزش نداده اند. به علت این ضعف رفتاری واضح است كه قهر در انواع مختلف آن شیرین تر از هر چیز دیگری است. ۱۱- با علم بر اینكه تمام رفتارهای انسان تحت تاثیر كودك - بالغ - والد درون خود است و عكس العمل های رفتاری وی دائماً در حال رفت و برگشت در مسیر فوق است، قهر رفتاری است كه ریشه در احساس كودك درون دارد و نقد ریشه در بالغ. آنجا كه كودك بر بالغ برتری پیدا كند رفتاری كودكانه چون قهر بروز می یابد و تعقل و انتقاد معنی خود را از دست می دهد، روشن است كه چنین رفتارهایی برای یك انسان بلوغ یافته از نظر جسمی تعجب آور به نظر می رسد. ۱۲- گاه انسان با تكرار انتقاد از فرد و اجتماع و عدم پاسخ مناسب از طرف مقابل سرخورده شده. به جای ادامه دادن رویه فوق به علت تحلیل انرژی درونی، رفتاری قهرآمیز از خود بروز می دهد چرا كه تحمل خستگی ناشی از این روند بر شانه های او سخت سنگینی می كند. نتیجه این مقال اینكه اگر به علت های منفی فوق پرداخته و به نكات مثبت آن توجه شود، روحیه نقادی در جامعه دمیده خواهد شد و تمام آحاد اجتماع قائل به خردورزی شده و رفتارهای ناشی از دیدگاه های غلط، كمرنگ و كمرنگ تر خواهد شد و این چیزی جز فرهنگسازی در این زمینه نیست و بالعكس از آنجایی كه قهر در فرهنگ عامیانه مردم امری ناپایدار و مذموم شده تبیین شده است و هیچ قهری پایدار به نظر نمی رسد و بودن فرهنگی چون فراموش كردن گذشته ها و مراسم آشتی كنان امری است ریشه دار، وضعیت بازسازی شده براساس آشتی و فراموشی متزلزل تر و شكننده تر از قبل شده و مجدداً رفتارهای قهرآمیز جلوه گر می شود. دور باطل.

محمد راد