سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
بررسی برهان وجودی آنسلم
وجه تسمیه برهان
در تاریخ اندیشه اسلامی ضمن اعتراض به صدیقی بودن برهان بوعلی كوشش شده است تا براهین دیگری كه دارای ویژگی برهان صدیقین باشد، اقامه شود. برخی از براهین دیگری كه خصوصا از ناحیه اهل معرفت اقامه شدهاند، در صورت تام بودن از خصوصیتبرهان صدیقین برخوردار خواهند بود، زیرا در آن براهین به چیزی غیر از وجود نظر نمیشود، بلكه تلاش میشود با نظر به خود وجود واجب بر وجوب آن استدلال شود. در تاریخ فلسفه غرب نیز برهانی اقامه شده است كه در صورت تام بودن میتواند ویژگی مورد نظر در برهان صدیقین را داشته باشد. این برهان، به برهان وجودی آنسلم شهرت یافته است. وجودی نامیدن این برهان ناظر به برخورداری آن از خصلتبرهان صدیقین نیست، بلكه متاثر از تقسیم سهگانه كانت نسبتبه براهین اثبات واجب است. او براهینی را كه در اثبات واجب اقامه میشود، به سه دسته تقسیم میكند: اول، براهینی كه از تجربهای معین و خصوصیتی ویژه جهان حسی، مانند نظم یا غایات موجود در امور محسوس و طبیعی آغاز میشوند، و تا اثبات برترین علت ادامه مییابند.
دوم، براهینی كه از تجربهای نامعین آغاز میشوند.
سوم، براهینی كه به هیچ تجربهای از جهان واقع متكی نیست و تنها بر مدار مفاهیم محض سازمان مییابد.
او برهانهای دسته نخست را گیتی - یزدانشناختی (۱) نامید كه پس از او برهان غایتشناختی (۲) یا نظم نامیده میشوند. انتبراهین دسته دوم را براهین جهانشناختی (۳) و براهین دسته سوم را براهین وجودشناختی (۴) یا وجودی نام گذارد.(۱)
بر اساس تقسیمی كه كانت از براهین دارد، برهان امكان و وجوب به دلیل آن كه از تجربه و شهود انسان نسبتبه اصل واقعیت استفاده میكند، برهانی جهانشناختی است. از دیدگاه كانت، اولا: تجربه و شهود واقع تنها محدود به حس است و ثانیا: «وجود» یكی از مفاهیم و مقولات پیشینی ذهن آدمی است و به همین دلیل از نظر او، اگر برهانی با تامل در وجود و هستی شكل گیرد، یك برهان مفهومی محض است. با معیاری كه كانت ارائه میدهد، هر برهانی كه ویژگی مورد ادعای برهان صدیقین را داشته باشد، یعنی از نظر و تامل در وجود شكل بگیرد، اولا: از براهین دسته سوم است و ثانیا: اثری از شهود و تجربه واقعیت در آن نیست. براساس تقسیمی كه كانت نسبتبه براهین انجام میدهد و براساس تعریف و تبیینی كه او از هستی و وجود دارد، برهان امكان و وجوب به دلیل آن كه از تجربه و شهود انسان نسبتبه اصل واقعیت استفاده میكند و به تحلیلهای مفهومی محض محدود نمیشود، برهانی وجودی نیست. برهان مبتنی بر امكان فقری و همچنین برهانی كه از علامه طباطبایی بیان داشته است، به دلیل اعتمادی كه به اصل واقعیت دارند و از جهت پیوند و ارتباطی كه با متن واقع پیدا میكنند، نمیتوانند در ذیل عنوان براهین وجودی كانت قرار گیرند. براهینی را كه از احكام امكان ماهوی یا از احكام امكان فقری استفاده میكنند، شاید بتوان به دلیل استفادهای كه از احكام واقعیتهای مقید میكنند، و در عین حال به واقعیتیا ماهیتی خاص نیز نظر نمیدوزند، در زمره براهین جهانشناختی كانت قرار دارد، ولی تقریری كه علامه طباطبایی از برهان صدیقین دارد، در ذیل براهین دسته دوم نیز قرار نمیگیرد، زیرا این برهان به احكام هیچ یك از واقعیتهای محدودی كه به تجربه و شهودهای حسی درمیآیند نظر نمیدوزد، تا در ذیل یكی از دو دسته براهین نخست كانت قرار گیرد. این برهان در جستجوها و تحلیلهای منطقی مربوط به مفهوم وجود نیز محدود نمیشود تا در ذیل براهین دسته سوم قرار گیرد. برهان صدیقین علامه طباطبایی و هر برهان دیگری كه از ویژگی مربوط به برهان صدیقین به راستی برخوردار باشد، نظر به وجودی میدوزد كه اولا مفهومی ذهنی نیست، بلكه واقعیتی خارجی و مصداقی عینی است و ثانیا امری محدود و مقید كه به شهود و تجربه حسی درآید، نمیباشد. البته كانت نه به چنین واقعیتی اذعان دارد و نه برهانی را كه حاصل نظر و تامل در آن باشد، قبول میكند.
به نظر كانت، برهانی كه از طریق تامل در صرف وجود شكل گرفته باشد برهانی خواهد بود كه در حوزه كاوشهای صرفا مفهومی سازمان مییابد و با آگاهیها و قضایایی كه از طریق مواجهه با واقعیت پدید میآیند، بیارتباط است البته این خصوصیات نسبتبه برخی از تقریرهای برهان صدیقین و از جمله، برهانی كه آنسلم ارائه میدهد، صادق است.
صورت برهان در كلام آنسلم
برهان آنسلم (۱۱۰۹-۱۰۳۳) با استفاده از تعریفی است كه درباره خداوند بیان میشود. او درباره خداوند از همان مفهومی استفاده میكند كه از عبارت «اللهاكبر» میتوان فهمید. «اللهاكبر» به این معناست كه خداوند برتر از آن است كه به كنه آن پیبرده شود یا به وصف درآید. لازمه معنای «اللهاكبر» این است كه خداوند از هر مفهومی كه انسان تصور كند، كاملتر است، به گونهای كه كاملتر از او نمیتوان فرض كرد. آنسلم درباره خداوند مینویسد: بزرگتر و یا افضل از آن را نمیتوانیم تصور كنیم.
آنسلم در فصل دوم از كتاب پروسلوگیون، (Proslogion) به احمقی اشاره میكند كه بنابر نقل مزامیرداود (مزامیر ۱۳:۱) با خود میگفت: خداوند موجود نیست و مینویسد:
ما ایمان میآوریم كه نمیتوانیم بزرگتر از تو را تصور كنیم. آیا حقیقتی كه این گونه است میتواند موجود نباشد، آنچنان كه آن احمق با خود میگفتخداوند موجود نیست؟ بدون شك، آن احمق گفته ما را میشنود كه میگوئیم «نمیتوانیم بزرگتر از او را تصور كنیم» و درباره آنچه میشنود اندیشه میكند، و آنچه میاندیشد در ذهن او موجود استحتی اگر او درباره موجود بودن آن، اندیشه نكند. زیرا بین وجود یك شیء در ذهن با اندیشه درباره این كه آن شیء موجود است، فرق است. هنگامی كه نقاش تابلویی تصور میكند كه قصد ترسیم آن را دارد، آن تابلو به وجود ذهنی در ذهن او موجود است، لكن او درباره وجود خارجی آن تابلوها كه هنوز محقق نشده است، اندیشه نمیكند، زیرا تاكنون آن را ترسیم نكرده است.
نقاش آنگاه كه تابلو را میكشد، در ذهن او هم تصور تابلو موجود است و هم علم به این كه آن تابلو موجود است، زیرا او خود آن را ترسیم كرده است. از این جهت آن احمق باید بپذیرد كه در ذهن او دستكم، چیزی كه نمیتوانیم بزرگتر از آن را تصور كنیم، وجود دارد، زیرا وقتی او این عبارت را میشنوند درباره آن میاندیشد و آنچه درباره آن اندیشه و تعقل میشود، در ذهن موجود است. بدون شك چیزی كه بزرگتر از آن را نمیتوان تصور كرد، امری نیست كه تنها در ذهن موجود باشد، زیرا اگر فقط در ذهن موجود باشد، میتوان موجود بودن در خارج را نیز درباره آن اندیشه كرد و چیزی كه در خارج نیز موجود باشد، بزرگتر از آن خواهد بود و بر این اساس، اگر موجودی را كه نمیتوانیم بزرگتر از آن را تصور كنیم، فقط در ذهن موجود باشد، در این صورت همان موجودی كه بزرگتر از آن را نمیتوان تصور كرد، چیزی خواهد بود كه بزرگتر از آن را میتوان تصور كرد و این محال است. پس شكی نیست كه چیزی كه بزرگتر از آن را نمیتوان تصور كرد، هم در ذهن و هم در خارج موجود است.(۲)
برهان فوق در قالب قیاس خلف است و از راه ابطال نقیض مطلوب، به اثبات نتیجه پرداخته میشود. نقیض مطلوب، موجود نبودن شیئی است كه بزرگتر و افضل از آن تصویر نمیشود كه موجود نبودن آن مستلزم تناقض است و باطل. پس شیئی كه بزرگتر از آن نمیتوان تصور كرد، موجود است. تناقضی كه از موجود نبودن بزرگترین و برترین شیئ لازم میآید از آنجا ناشی میشود كه موجود بودن در مفاد بزرگترین یا برترین شیئ نهفته است و آنسلم در تحلیل خود، در حقیقت اشتمال بزرگترین یا برترین شیئ را نسبتبه موجود بودن در خارج اثبات میكند.
البته اشتمال بزرگترین یا برترین شیئ نسبتبه هستی و وجود، اشتمال مفهومی نیست، زیرا هستی و وجود خارجی داشتن و شیئی كه بزرگتر از آن را نمیتوان تصور كرد، به لحاظ مفهومی مغایر با یكدیگر هستند، ولی این دو مفهوم از مصداقی واحد انتزاع میشوند، یعنی شیئی كه بزرگتر از آن را میتوان تصور كرد، به حقیقتی اشاره میكند كه موجود بودن نیز از آن انتزاع میشود.
چیزی كه موجود بودن در خارج از آن انتزاع نشود، كاملترین شیئ نیز از آن انتزاع نمیشود. معدوم بودن در خارج مفهومی است كه از نقص حكایت میكند، و شیئی كه از همه نقصهای قابل تصور منزه است، نمیتواند ناقص باشد.
خلط مفهوم و مصداق در برهان آنسلم
اشكال اساسی و مهمی كه بر برهان آنسلم وارد است، همان اشكالی است كه بر بسیاری از براهینی كه به عنوان برهان صدیقین مطرح میشوند، وارد میگردد و آن اشكال، ناشی از خلط مفهوم و مصداق و امتیاز نگذاردن بین حمل اولی ذاتی و شایع صناعی است. چیزی كه خارجی بودن ضروری آن است و در صورتی كه در خارج نباشد تناقض لازم میآید، مفهوم بزرگترین و برترین یا كاملترین شیئی كه میتوان تصور كرد، نیست، بلكه مصداق آن است.
مفهوم «شیئی كه برتر از آن نمیتوان تصور كرد»، مفهومی است كه حكایت از مصداقی میكند كه آن مصداق یك امر ذهنی نیست، بلكه امری خارجی است. خارجی بودن شیئی كه برتر از آن را نمیتوان تصور كرد، حكم مفهوم مزبور نیستبلكه حكم مصداق آن میباشد.
مفهوم «شیئی كه برتر از آن را تصور نمیتوان كرد»، نظیر دیگر مفاهیم، یك امر ذهنی است و این مفهوم چون خارجی بودن از ویژگیهای مربوط به مصداق آن است، نظیر مفاهیم ماهوی نمیباشد. مفاهیم ماهوی مفاهیمی هستند كه خارجی بودن یا ذهنی بودن از ویژگیهای مصداق آنها نیست و به همین دلیل، همانگونه كه در ذهن فهمیده میشوند به خارج نیز نسبت داده میشوند. به بیان دیگر، مفاهیم ماهوی به كنه ذات خود، معروف و معلوم انسان میشوند ولی مفاهیم غیرماهوی كه خارجی بودن از مختصات مصادیق آنهاست، در زمره معقولات ثانیه فلسفی به حساب میآیند. این دسته از مفاهیم حتی اگر بسیط و بدیهی باشند به رغم دلالت واضح و آشكاری كه نسبتبه مصداق خود دارند، هرگز كنه ذات مصداق خود را در معرض آگاهی و علم انسان قرار نمیدهند. با توجه به فاصله عظیمی كه بین این دسته از مفاهیم با مصادیق آنها وجود دارد، خلط مفهوم و مصداق و انتساب احكام یكی از آن دو به دیگری اشتباهات عظیمی را به دنبال میآورد.
«شیئی كه برتر از آن را نمیتوان تصور كرد» نه تنها وجود خارجی دارد، بلكه همه كمالات دیگری را كه آنسلم در بیستو شش فصل كتاب پروسلوگیون از آنها سخن میگوید، برای او ثابت است. اما وجود خارجی و همه آن كمالات از احكام مربوط به مصداق آن شیئ است. اما مفهوم آن در حوزه ذات و ذاتیات خود و به حمل اولی ذاتی هیچ یك از آن كمالات را و بلكه دیگر مفاهیم مربوط به آن كمالات را نیز واجد نیست. مفهوم برترین شیئ غیر از مفهوم وجود است، همانگونه كه مفهوم وجود غیر از مفهوم وجوب، وحدت و مانند آنها است. وجوب، وجود، وحدت، خیر، كمال، فعلیت، به لحاظ مصداق مساوق هستند، یعنی مصداق هر یك از آنها مصداق برای دیگر مفاهیم مساوق نیز میباشد ولی هر یك از آنها در حوزه معنای مفهومی خود و به حمل اولی تنها معنای مختص به خود را ارائه میدهد.
شیئی كه بزرگتر و برتر از آن را نمیتوانیم تصور كنیم، شیئی است مصداق آن امری ذهنی نیست، بلكه واقعیتی عینی است، ولی مفهوم این شیئی از آن جهت كه مفهوم است، یك پدیده ذهنی و از زمره معقولات ثانیه فلسفی است و این مفهوم عقلی، برخلاف مفاهیم ماهوی، ذهنی بودن از لوازم آن استیعنی جز در موطن ذهن یافت نمیشود و همانگونه كه مصداق آن هرگز به ذهن وارد نمیشود، مفهوم آن هیچگاه به خارج راه نمیبرد.
پس وجود خارجی داشتن یا خارجی بودن از خصوصیات مفهوم مذكور در كلام آنسلم نیست، بلكه از خصوصیات مصداق آن است و خلط مفهوم و مصداق و مغالطه ناشی از دو حمل اولی ذاتی و شایع صناعی، از بیتوجهی به همین مساله ناشی میشود، زیرا هنگامی كه مفهوم «شیئی را كه بزرگتر و برتر از آن را نمیتوانیم تصور كنیم»، در ذهن خود تصور میكنیم، شكی نداریم كه مفهوم آن در نزد ما حاضر است و همچنین شكی نداریم كه مفهوم آن به وجود ذهنی موجود است و تردید نداشتن درباره حضور و وجود یك مفهوم در ذهن موجب انتفاء تردید درباره تحقق مصداق آن نمیباشد. البته شكی نیست كه اگر مصداق مفهوم محل بحث محقق باشد، آن مصداق یك امر خارجی است و علاوه بر خارجی بودن از بسیاری خصوصیات دیگر از جمله وجوب، وحدت و مانند آن برخوردار میباشد، ولی آنسلم تحقق مصداق را برای آن مفهوم چگونه اثبات میكند؟ او به دلیل امتیاز نگذاردن بین حمل اولی و شایع، از حضور مفهوم «شیئی كه برتر از آن را نمیتوان تصور كرد» به مصداق آن منتقل شده و احكام مصداق یا احكامی را كه به حمل شایع بر آن مترتب است، به مفهوم نسبت داده است.
در تحلیل و اشكال فوق بر این نكته تاكید شد كه مفهوم شیئی كه بزرگتر از آن را نمیتوان تصور كرد، به حمل اولی مشتمل بر مفهوم وجود خارجی، وجوب و دیگر كمالات نیست. اینك به این نكته نیز باید توجه داد كه اگر مفهوم شیئی كه بزرگتر از آن را نمیتوان تصور كرد، به حمل اولی شامل همه مفاهیم یاد شده باشد، یعنی این مفهوم مفهومی مركب باشد كه مشتمل بر همه مفاهیم كمالی است، بدون مغالطه مزبور نمیتوان بر وجود خارجی آن استدلال كرد، زیرا حضور ذهنی مفاهیم یاد شده هرگز از تحقق خارجی مصادیق آنها خبر نمیدهد و مستلزم آن نیز نمیباشد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست