شنبه, ۲۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 15 March, 2025
مصر لوحه آرایش نارمر,معماری, پیکر تراشی,نقاشی و نقش برجسته

● نخستین دوره سلسله ها و پادشاهی کهن
کشور مصر از روزگاران کهن به پادشاهی دو سرزمین معروف بوده است ، واین شهرت از تقسیم بندی طبیعی و سیاسی اولیه آن به مصر علیا و مصر سفلی گرفته شده است . مصر علیا سرزمینی خشک وناهموار با فرهنگی ساده و روستایی بود ؛ مصر سفلی سرزمینی پر نعمت ، شهری شده و پرجمعیت بود . حتی در دوره پیش از سلسله ها یا دوره پیش از پادشاهی ، به احتمال زیاد این دو با یکدیگر در ستیز بوده اند زیرا همچنان که می دانیم مصریان باستان ، تاریخ این کشور را با اتحاد اجباری دو سرزمین به وسیله منس نامی آغاز کردند
● لوحه آرایش نارمر
می گویند منس همان نارمر پادشاه است که تصویرش روی یک سنگ لوح در هیراکونپولیس به دست آمده است . سنگ لوح یا لوحه مزبور در اصل به عنوان لوحی برای تهیه داروی آرایش چشم (برای محافظت چشم از نورخورشید و جلوگیری از سوزش ) مورد استفاده قرار می گرفت . لوحه آرایش پادشاه نارمر ، نمونه عالی و رسمی یک وسیله کار در دوره پیش از سلسله ها است . این لوحه نه فقط به عنوان یک سند تاریخی که وحدت دو بخش مصر و آغاز دوره سلسله ها را بر خود ثبت کرده بلکه به عنوان نخستین نمونه فرمولی برای نمایش پیکره که تا ۳۰۰۰ سال بر هنر مصری مسلط بود نیز اهمیت بسیار دارد .
در پشت لوحه ، پادشاه در حالی که تاج دراز و دوکی شکل مصر علیا را بر سر گذاشته ، در صدد است دشمنی را به عنوان قربانی بکشد . در برابرش یک شاهین یعنی نماد هوروس خدای آسمان و نگهبان پادشاه ، تکه زمین انسان سری را که بر سطحش پاپیروس می روید (نماد مصر سفلی ) به اسارت گرفته است .
زیر پای پادشاه ، دو تا از نفرات دشمن بر زمین افتاده اند و بالای سرش دو سردیس هائور، الهه ای که نظر مساعدی نسبت به نارمر دارد دیده می شوند . در سوی دیگر این لوحه ، نارمر با تاج از مار کبرا که مختص مصر سفلی است در حال سان دیدن از انبوه جسدهای بی سر شده دشمن نمایانده شده است . در هر دو مورد ، مساله مهم این است که پادشاه ، در جایی بالاتر از زیردستان خود و دشمنانش چون مقامش برتر است وظیفه آیینی اش را به تنهایی انجام می دهد روایت تاریخی به شکلی که در نقشهای برجسته ین النهرین دیدیم ، در این اثر اهمیت درجه اول ندارد ؛ آنچه اهمیت دارد تمرکز توجه بر شخص پادشاه به عنوان موجودی خدایی ، جدا از همه انسانهای عادی و به مراتب برتر از ایشان است که به تنهایی مسئول و عامل پیروزیهای خویش است .
در همان نخستین روزهای ساخته شدن لوحه آرایش نارمر ( حدود ۳۰۰۰ ق. م ) ، مدرکی از این میثاق مصری تفکر ، هنر ، و سیاست دولتی به دست بشر می رسد و معلوم می شود که مقام پادشاهی ، مقامی خدایی است و حیثیت آن با حیثیت خدایان برابری می کند .
اگر آنچه به خدایان و به طبیعت تعلق دارد تغییر ناپذیر است و اگر پادشاهی مقامی خدایی دارد ، در این صورت صفات وی باید جاودانی باشد . پیش از این در بررسی هنر بین النهرین دیدیم که شکلهای همیشه متغیر با حالتها ، رفتارها ، و کردارهای ساده ای نمایانده می شوند . همین وضع را در هنر مصر نیز می بینیم ، گرچه در اینجا علاقه درونی به میثاق ، هنر مزبور را به سوی سبکی نسبتا متفاوت می کشاند .
در پیکره نارمر ، تقلیدی از والا مقامی شاهانه را می بینیم که با چندین تغییر جزیی در بازنمایی بعدی پادشاهان مصر بجز آخناتون در سده چهاردهم [ق. م ] تکرار خواهد شد . شاه با پرسپکتیوی مرکب از نماهای نیمرخ سر ، پاها ، و دستها با نماهای روبرویی چشمها و بالا تنه دیده می شود . با آنکه ابعاد و نسبتهای پیکره تغییر خواهد یافت . روش بازنمایی یا نمایش آن به صورتی استاندارد برای کل هنر مصر در سده های بعدی در خواهد آمد . لوحه آرایش پادشاه نارمر همچون مجموعه ای از فرمانهای کهن ، قوانینی بنیادی را مطرح کرد که تا هزاران سال بعد بر کل هنر در امتداد رود نیل حاکم شدند .
در نقاشی دیواری هیراکونپولیس پیکره ها به طرزی کم و بیش تصادفی در صفحه دیوار پراکنده شده بودند ؛ در اینجا سطح سنگ به چند نوار تقسیم شده است ، و عناصر صوری به طرزی ظریف و منظم در جای سازمان یافته خود گنجانده شده اند . خطوط افقی جدا کننده نوارها زمینه نگهدارنده پیکره ها را نیز مشخص می کنند - واین روش است که بعدها در هزاران کیلومتر نقاشی دیواری و نقشهای برجسته به حیات خود ادامه می دهد .
سیصد سال بعد میثاقهای بنیادی پیکره نمایی مصری را که در لوحه آرایش پادشاه نارمر تثبیت شده بودند از نو به شکلی تهذیب و انتظام یافته در پیکره کنده کاری شده چوبی هزی رع مقام عالی رتبه درباره پادشاه زوسر می بینیم .
شکلهای بر آمده این پیکره با ظرافتی بیشتر نمایانده شده اند و تناسبهایش بر هم خورده و او را به صورت یک انسان چهار شانه ، کمر باریک و کمال مطلوب قهرمانی در آورده است ؛ هنرمند در اینجا به جای روشن بصری ، روش مفهوم نمایی تصادفی از موضوع کارش آنچه را که در خصوص موضوع درست می داند مجسم می کند و برجسته ترین و مهمترین بخشهای آن را عمود بر خط دید ما نشان می دهد . این روش یا برخورد مفهومی بیانگر علاقه به نمایش جنبه ثابت و بی تغییر اشیاء است و برای روشهای انتظام یافته پیکره سازی مناسب است. این ورش هر چند ممکن است به آن سادگی نباشد که اروین پانوفوسکی توصیف کرده است ، ولی این شرح او چنین است :
شبکه [ مربعهای متساوی ] مصری که خطوط مهمترش در نقطه های در نقطه های خاصی از بدن انسان کوبیده شده اند . بی درنگ به چهره نگار یا پیکر تراشی مصری نشان می دهد که چگونه پیکره را ساماندهی کند : او از همان آغاز خواهد دانست که قوزک پا را باید روی نخستین خط افقی ، زانو را روی ششمین خط افقی قرار دهد ... ولی آخر ... مثلا در مورد پیکره ای که یک پایش را بلند کرده ... توافق شده بود که طول گاو تقریبا باید ده و یک دوم واحد برسد ، چهار و یک دوم یا پنج و یک دوم واحد تعیین شده بود . بی آنکه اغراق گویی کرده باشیم می توان گفت که وظیفه نمایش یک پیکره ایستاده ، نشسته ، یا گام برداشته را به هنرمند مصری آشنا با این شبکه تناسبها واگذار می کردند ، نتیجه به محض مشخص شدن اندازه آن پیشاپیش معلوم می شد .
لوحه آرایش پادشاه نارمر علاوه بر ثبت یک رویداد مهم تاریخی و وضع قواعد بنیادی برای هنرهای تصویری چندین مرحله از تکامل خط مصری را نیز تجسم بخشیده است . داستان پیروزیهای نارمر در صحنه های مختلف با درجات متفاوتی از نماپردازی نمایانده شده است از روایت صریح تصویری برای نشان دادن شاه در حالی که از پی پرچمدارانش در یک رژه پیروزی می رود و از جسدهای کشتگان دشمن سان می بیند استفاده شده است .
این شیوه تصویر نگاری ساده وقتی نمادین می شود که در صحنه پایین ، پادشاه را به صورت گاوی می بینیم که دیوارهای یک دژ دشمن را در هم میشکند . نمادپردازی در نمایش انبوه نفرات بی سر شده دشمن ، انتزاعی تر می شود : در اینجا هر جسد در حالی که سرش با آراستگی و زیبایی خاصی میان دو پا گذارده شده ، احتمالا نمادی عددی برای نمایش تعداد معینی از نفرات کشته شده دشمن است . سرانجام ، در علایمی که نزدیک سرهای پیکرهای مهمتر ظاهر می شوند ، علایم تصویر نگار دارای ارزش صوتی می شوند ، چون اسامی افراد مربوط با هیروگولیفهای حقیقی نوشته شده اند .
● معماری
در طراحی مقبره مصری ، این نمادخانه ابدی و خاموش مردگان نیز از اصول ماندگاری و نظم مشابهی پیروی شده است .
شکل رایج این مقبره ، مصطبه است. مصطبه ، (در عربی : سکو) ساختمان چهار گوشه ای از آجر یا سنگ با دیواره هایی پر شیب است که بر روی مقبره ای زیر زمینی که به وسیله هواکشی با خارج ارتباط پیدا می کرد ساخته می شد شکل مصطبه احتمالا از تپه هایی خاکی یا سنگی که مقبره های پیشین را می پوشانید گرفته شده است . لازم به ذکر است که در بین النهرین تقریبا گونه ای بی تفاوتی به آئین تدفین مردگان و ماندگاری مقبره ها وجود داشت ، حال آنکه در مصر این گونه مسائل را در درجه اول اهمیت قرار می دهند .
در حدود سال ۲۷۵۰ ق. م. هرم پله دارپادشاه زوسر از سلسله سوم در سقاره یا گورستان باستانی ( شهر مردگان ) ممفیس بر پا داشته شد . این هرم که احتمالا کهن ترین بنای سنگی مصر است ، نخستین مقبره عظیم پادشاهی بود . شکل هرم مزبور که ظاهرا چیزی در حد واسط بین مصطبه و هرمهای ( حقیقی ) بعدی در جیزه است ، در واقع کپه ای از چندین مصطبه تدریجا کوچک شونده است که در پایان کار ساختمانی مشابه زیگوراتهای بزرگ بین النهرین از آب در آمده است . اما هرم زوسر بر خلاف زیگوراتها یک مقبره است نه یک معبد ، و ارتفاعش از بناهای شهر مردگانی که پیرامونش ترتیب یافته ، بلند تر است .
مقبره ای چون مقبره زوسر ، وظیفه یا کارکردی دوگانه داشت : حفاظت از پادشاه مومیایی شده و متعلقاتش ، و مجسم ساختن قدرت متعلق و خداگونه وی به کمک جسامت و صلابت خویش ، این ساختمان ، با معبدهایش ( امروزه آن را یک زیارتگاه درمانی می پردازند ) . مجموعه مهتابیهای محصور ، و حیاط بزرگش آفریده اینحوتپ یعنی نخستین هنرمندی بود که نامش در تاریخ مدون آمده است .
او که وزیر اعظم پادشاه زوسر و مردی با نیروی افسانه ای بود ، در جهان باستان نه فقط به عنوان یک مهندس معمار بلکه به عنوان انسانی فرزانه ، جادوگر ، حکیم ( پدر علم پزشکی ) ، کاهن ، کاتب گونه ای نابغه همه چیز دان که بعدها به عنوان خدا پرستیده شد نیز ستوده می شد در جیزه ، غرب قاهره امروزی ، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم خوفو ( خئو پس یونانی ) ، خفرع ( خفرن یونانی ) ، و منکورع ( موکرینوس یونانی ) وجود دارد این هرم ها که پس از سال ۲۷۰۰ پیش از میلاد ساخته شده اند ، با رمز و علم ( پنهانی ) ارتباط پیدا کرده اند و نمادهای موضوعات بسیار- حکمت ازلی ، سرزمین مصر ، پایداری ابدی و فنون جادوگری بوده اند . اهرام جیزه ، نقطه اوجی در تکامل آن شیوه معماری است که با ساختن مصطبه ها آغاز شد . ساختمان این اهرام زاییده ضرورتی خاص نبود ؛ پادشاهان می توانسته اند مصطبه ها را تا بی نهایت بر روی هم انباشته و مقبره هایشان را سنگین تر کنند بلکه می گویند وقتی پادشاهان سلسله سوم اقامتگاه دایمی خویش را به ممفیس انتقال داده اند تحت تاثیر هلیوپولیس که در مجاورتشان بود قرار گرفتند . این شهر مرکز کیش نیرومند رع خدای آفتاب بود که بتش به صورت یک سنگ هرمی شکل به نام بن بن ساخته شده بود .
در دوران سلسله چهارم ، فراعنه مصر ، خود را به فرزندان رع نامیدند و به همین علت از آن پس کوشیدند او را بر روی زمین مجسم کنند . بنابراین فراعنه دیگر فاصله ای از اعتقاد به وجود روح و قدرت رع در سنگ هرمی شکل بن بن تا اعتقاد به امکان نگهداری از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طریق مشابه در درون مقبره های هرمی شکل نداشتند .
در این صورت آیا شکل هرمی ، اختراعی است که از یک نیاز دینی الهام شده و نتیجه تکاملی در شکل نبوده است ؟ در انیجا نیازی به پاسخگویی قطعی نیست .
زیرا توجه ما بیشتر به مشخصات برجسته هرم متعلق به سلسله چهارم معطوف است . از اهرام سه گانه جیزه ، هرم خوفو کهن ترین و بزرگترین است . به استثنای راهروها و اتاقک تدفین ، توده غول پیکری از بنایی با سنگ آهک یا کوهی از سنگ است که مطابق همان اصول ساختماین هرم پله دار پادشاه زوسر در سقاره ساخته شده است ، فضاهای درونی موجود در کف و بالا تر از آن نسبتا کوچکند ؛ گویی در اثر فشار تنهای سنگ در نقشه اصلی ایجاد د شده اند. سنگ آهک از صخره های شرق نیل به دست می آمد و با استفاده از طغیان های سالانه نیل به ساحل غربی آن انتقال داده می شد . پس از آنکه سنگ تراشها کار تراش دادن سنگها را به پایان می رساندند برای آنکه جای هر قطعه سنگ را در بنای هرم مشخص کرده باشند آنها را با مرکب قرمز علامت گذاری می کردند .
آنگاه گروههای بزرگی از کارگران ، دست به دست هم می داند و سنگها را از روی خرپشتهای موقتی بالا می کشیدند ( چرخ تا آن زمان اختراع نشده بود ) و رج رج روی هم می نهادند . سر انجام ، نمای هرم با پوششی از سنگ آهک سفید مروارید رنگ پوشیده می شد ؛ این سنگها را با چنان ظرافتی می تراشیدند که درزهای میانشان را به سختی می شد با چشم تشخیص داد . هنوز هم تعدادی از سنگهای قله هرم خفرع را می توان دید که پس از صدها سال کندن و بردن و بردن سنگهای اهرام مزبور برای معماران اسلامی قاهره بر جا مانده اند .
عظمت هرم خوفو را می توان از روی برخی از ابعاد آن به عدد درست نشان داد . طول ضلع قاعده هرم ۲۲۷ متر ، طول هر یالش ۲۱۷ متر ، ارتفاع کنونی اش ۱۳۸ متر است و قاعده اش بیش از پنج هکتار زمین را فرا گرفته است . مطابق نظر فلیندرز پتری ، این ساختمان از حدود ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار قطعه سنگ ساخته شده است که وضع متوسط هر یک دو و یک دوم تن می رسد ؛ بنا به یک مصاحبه ، با این مقدار سنگ می شود دیواری کوتاه به گرد سراسر فرانسه کنونی کشید . اما هنر سازندگان این هرم فقط به عظمت کار و مهندسی موفقیت آمیزشان محدود نمی شود بلکه طراحی صوری تناسبها و ابهت بیکران آن که این چنین با کار کرد تدفینی و مذهبی اش سازگار بود و با محیط جغرافیایی اش جور در می آمد را نیز در بر می گیرد .
چهار گوشه قاعده هرم به سوی چهار جهت قطبنماست و مقبره و توده ساده سنگ ، بر چشم انداز گسترده افق مسلط است نتیجه طنز آلود این تلاش طاقت فرسا را می توان از روی مقطع عمودی هرم مشاهده کرد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست