دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا

از رده بندی ارسطویی تا رده بندی ایرانی


از رده بندی ارسطویی تا رده بندی ایرانی

بی گمان یکی از دانستنی های پایه ای برای زیست شناسی, رده بندی جانداران است بدون نام گذاری درست و دسته بندی جانداران در گروه های همانند, زیست شناسان در هر شاخه ای که از این دانش پژوهش می کنند, با دشواری رو به رو می شوند

بی‌گمان یکی از دانستنی‌های پایه‌ای برای زیست‌شناسی، رده‌بندی جانداران است. بدون نام‌گذاری درست و دسته‌بندی جانداران در گروه‌های همانند، زیست‌شناسان در هر شاخه‌ای که از این دانش پژوهش می‌کنند، با دشواری رو به رو می‌شوند. برای نمونه، یک زیست‌شیمی‌دان ماده‌ی سودمندی را از گیاهی مانند گون، به دست آورده است و می‌خواهد دستاورد پژوهش خود را گزارش کند. تنها در کشور ایران صدها گونه گیاه گون از جنس‌های گوناگون وجود داد. او چگونه می‌تواند گزارشی بنویسد که همگان با خواندن آن دریابند آن دانشمند روی کدام گون پژوهش کرده است؟

با همین نمونه‌ی بسیار ساده به‌خوبی می‌توان دریافت که نوآوری کارل فون لینه، دانشمند سوئدی، در نام‌گذاری دو بخشی جانداران و رده‌بندی آن‌ها بر پایه‌ی شباهت‌های ساختاری تا چه اندازه ارزشمند است. اما در کتاب‌های رده‌بندی گیاهان و جانوران در کنار نام لینه و حتی پیش از او با نام دانشمندان یونان باستان، از جمله ارسطو، بر می‌خوریم که کوشش‌هایی برای رده‌بندی جاندارن انجام داده بودند. ارسطو گیاهان را در سه گروه درخت‌ها، درختچه‌ها و علف‌ها دسته‌بندی کرده بود. او جانوران را به دو دسته‌ی بزرگ مهره‌داران و بی‌مهرگان بخش کرده و برای هر کدام از آن‌ها زیرگروه‌هایی آورده بود.

در بیش‌تر نوشته‌های پژوهشگران ایرانی پیرامون رده‌بندی، چه در کتابی جداگانه یا بخشی از یک کتاب زیست‌شناسی، با نام ارسطو و شیوه‌ی او در رده‌بندی جاندران بر می‌خوریم و در بیش‌تر آن‌ها نیز به ناکارآمد بودن آن شیوه اشاره شده است. این موضوع حتی در کتاب‌ها درسی دوره‌ی راهنمایی و دبیرستان نیز بازتاب یافته است. به بیان دیگر، دانش‌پژوهان ایرانی از دوران آموزش دبستانی تا زمانی که در دانشگاه آموزش می‌بینند و حتی در زمینه‌ی رده‌بندی کارشناس می‌شوند و کتاب می‌نویسند، با ارسطو و رده‌بندی ناکارآمد او آشنا می‌شوند.

چرایی این کار را نیز شاید بتوان این گونه بیان کرد که پرداختن به رده‌بندی ارسطو ارزش تاریخی دارد و هر نویسنده‌ای می‌کوشد در کتاب خود به گوشه‌هایی از تاریخ علم بپردازد. این رویکرد را در بیش‌تر کتاب‌هایی که در نظام‌های آموزشی غربی نوشته شده است، می‌بینیم و رویکرد درستی است، چرا که پرداختن به تاریخ علم، سوای ارزش‌های دیگر ، کارکرد فرهنگی دارد. پرداختن به شخصیتی مانند ارسطو، به هر بهانه‌ای که باشد، پل زدن به فرهنگ و تمدنی است که غربی‌ها بر این باورند آن‌چه اکنون دارند ریشه در آن دارد.

با این همه، به نظر نمی‌رسد پرداختن به رده‌بندی ارسطو در کتاب‌هایی که پژوهشگران و نویسندگان ایرانی نوشته‌اند، بر پایه‌ی آن کارکرد فرهنگی که گفته شد، انجام شده باشد. بیش‌تر به نظر می‌رسد یک گرته‌برداری از کتاب‌هایی باشدکه غربی‌ها نوشته‌اند و چون آن‌ها در کتاب‌های خود به ارسطو پرداخته‌اند، ما هم برای علمی نشان دادن کتاب‌های خود، باید چنین کنیم. ای کاش ما هم همان کارکرد فرهنگی را ،که بسیار مورد توجه غربی‌هاست و حتی آن را در سندهایی آموزشی خود به عنوان یک هدف بنیادی تعریف کرده‌اند، درباره‌ی فرهنگ و تمدن خود به کار می‌گرفتیم. ای کاش در کنار شیوه‌ی رده‌بندی ارسطو، به شیوه‌ی رده‌بند جانداران در ایران باستان و ایران دوره‌ی اسلامی نیز می‌پرداختیم.

● پیرامون بندهش

نگارنده در کوشش برای گام نهادن در این راه با کتاب ارزشمندی به نام بندهش(bondahesh) آشنا شد که بخش‌هایی از دانش ایرانیان باستان را در خود دارد. نام این کتاب دانش‌نامه‌گونه از دو واژه‌ی بن به معنی آغاز و خواستگاه و دهش به معنای آفرینش ساخته شده و روی هم به معنای آفرینش آغازین یا آغاز آفرینش است. با این همه، آن‌چه در کتاب آمده تنها پیرامون آفرینش نیست، بلکه دانستنی‌های جغرافیایی، زمین‌شناسی، جانورشناسی، گیاه‌شناسی، مردم‌شناسی، گاهشماری، اخترشناسی، دودمان‌شناسی و پیشگویی‌هایی پیرامون آینده‌ی جهان نیز در آن گنجانده شده است.

کتاب بندهش را موبدی زردشتی به نام فرنبغ‌دادگی یا دادویه در سده‌ی سوم هجری از روی نوشته‌های باستانی ایران گردآوری کرده است. فرنبغ خود در آغاز کتاب به بهره‌گرفتن از زند، تفسیر اوستا، اشاره کرده و در جای‌جای کتاب عبارت‌هایی مانند "آن گونه در دین گوید"، "چنین گوید به دین" یا "در دین گوید"، نوشته است که در همگی آن‌ها دین به معنای اوستا و زند است. بررسی کتاب هشتم دینکرد، یکی دیگر از کتاب‌های دینی و کهن ایرانیان، نشان می‌دهد که بسیاری از دانستنی‌های بندهش در دام‌دادنسک اوستایی، وندیداد، سپندنسک و چهردادنسک وجود داشته است. بنابراین، آن‌چه در بندهش آمده، ریشه در نوشته‌های بسیار کهن‌تر ایرانیان دارد.

از بندهش دو گونه متن بلند و کوتاه به زبان پهلوی در دست است. متن بلند ایرانی خوانده می‌شود، زیرا هر سه دست‌نویس موجود از آن، در ایران نوشته شده است. دو تا از آن متن‌ها در سده‌ی نوزدهم میلادی از یزد به هند برده شد و نسخه‌ی سوم نیز، بی‌آن‌که سرنوشت آن را به درستی بدانیم، از هند سر درآورد. متن کوتاه را متن هندی می‌خوانند، زیر در هندوستان از روی نسخه‌های بلند ایرانی نوشته شده است. انکتیل دوپرون دست‌نویسی را از هندبه فرانسه برد و ترجمه‌ای از آن را به زبان فرانسه در سال ۱۷۷۱ منتشر کرد. سپس ترجمه‌هایی از این کتاب به زبان آلمانی و انگلیسی منتشر شد.

ترجمه‌ی روانی از بندهش به زبان فارسی امروزی بر پایه‌ی سه دست‌نویس ایرانی پس از کوشش ۲۰ ساله‌ی شادروان مهرداد بهار انجام شده است. در این‌جا بخش‌هایی از این کتاب که پیرامون رده‌بندی گیاهان و جانوران است، می‌آید(از چاپ دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰). برپایه‌ی این نوشته گیاهان را به روزگار ساسانیان در شانزده گروه دسته‌بندی می‌کردند و سودمندی که از گیاه به آدمی می‌رسیده، پایه‌ی رده‌بندی بوده است. البته، در این متن هفده گروه نوشته شده که گروه هیزم چوب همه‌ی گیاهان را در بر می‌گیرد. در این بخش‌بندی جایی برای گیاهان دارویی وجود ندارد که به نظر می‌رسد از متن افتاده یا چنان تخصصی بوده که در این متن نیامده و در جای دیگری آمده است.

● درباره‌ی چگونگی گیاهان

باشد که گیاه این چند گونه است: دار، درخت، میوه، دانه، گل،‌ اسپرغم، تره ۱ ، افزار ۲ ، گیاه، نهال، ‌دارو، چسب، هیزم،‌ بوی، روغن،‌رنگ و جامه.

تفصیل آن را گویم:

۱. هر چه را بار به خواربار مردمان میهمان نیست و سالوار است،‌ مانند سرو و چنار، ‌سپیدار و شمشاد و شیز۳ و گز و دیگر از این گونه، دار خوانند.

۲. هر چه را بار به خواربار مردمان میهمان است و سالوار است،‌ مانند خرما،‌کنار، ‌انگور،‌ به، سیب،‌ بادرنگ و انار و شفتالو و امرود و انجیر و گوز و بادام و دیگر از این گونه،‌ میوه خوانند.

۳. هر چه را بار شایسته‌ی خواربار مردمان باشد و نباشد و سالوار باشد، درخت خوانند.

۴. هر چه به خوراک هر روزه شایسته است و چون بر بستانید، بن بخشکد،‌ مانند گندم و جو و برنج و گرگر،‌ مژو، بنو، ‌ ارزن و گاورس و نخود و دیگر از این گونه را، دانه خوانند.

۵. هر چه را برگ بویا و به دست‌ورز مردمان کاشته شود و همواره هست،‌ اسپرغم خوانند.

۶. هر چه را شکوفه خوشبوی است و به (دست)‌ورز مردمان هنگام هنگام باشد، یا بن همواره هست و ، به هنگام، ‌‌شکوفه‌ی خوشبوی (از او) بشکفد، مانند گل و نرگس و یاسمن و نسترن و آلاله،‌ کبیکه، کیده و چمبگ، خیری،‌کرکم ،‌ زردک ،‌ بنفشه ، کاردک و دیگر از این گونه، گل خوانند.

۷. هر چه را بار خوشبوی یا شکوفه‌ی خوشبوی است و دست‌ورز مردمان نیست و بهنگام۴ باشد، ‌نهال۵خوانند.

۸. هر چه بار خواربار ستوران و گوسفندان میهمان است، گیاه خوانند.

۹. هر چه به پیشپارگی در شود۶ ، ‌افزارها خوانند.

۱۰. هر چه با نان و خوراک خوردن میهمان است،‌ چون اسفناج و کرفس و گشنیز و کاگیزه۷ ،‌ تره خوانند.

۱۱. هر چه، چون شان۸ و نای۹ ،‌ پنبه و دیگر از این گونه را، ‌جامه خوانند.

۱۲. هر چه را مغز دارای چربی است،‌ چون کنجد دوشدانه۱۰ و شاهدانه و زیت و دیگر از این گونه، روغن خوانند.

۱۳. هر چه را جامه به (آن) شاید رشتن۱۱ ، ‌مانند کرکم، دارپرنیان، زردچوبه، روناس و نیل، رنگ خوانند.

۱۴. هر چه را ریشه یا پوست،‌ یا چوب بویا است،‌ چون کندر، راشت ، کوست۱۲، صندل، پلنگ مشک۱۳، کاکوله۱۴ ،‌ کافور، بادنج بوی۱۵ و دیگر از این گونه،‌ بوی‌دار خوانند.

۱۵. هر چه را از او چسب گیاهی بیاید،‌ ژده۱۶ خوانند.

۱۶. این همه چوب این گیاهان را،‌ چون بریده شد، خشک یا تر، هیزم خوانند.

۱۷. این همه گیاهان را به تنهایی تاک، دار، ون خوانند.

گیاهان همه بر دو گونه‌اند ( که آن‌ها را) دو بخشی‌ها و یک بخشی‌ها۱۷ خوانند.

میوه‌های مایه‌ور سی گونه است. ده گونه‌اش را درون و بیرون شاید خوردن، مانند انجیر و سیب و به و بادنگ و انگور و توت‌بن و امرود و ... . ده (گونه) را بیرون شاید خوردن، درون نشاید خوردن، مانند خرما و شفتالو، زردآلو، سنجد، کنار،‌ آلوچه و ... . ده (گونه)‌ آن است که درون را شاید خوردن، بیرون را نشاید خوردن، مانند گردو، بادام و نارگیل و فندق و شاه‌بلوط و درخت گرگانی که پسته خوانند و چیزی بیش از ( این)‌است، اما مایه‌ور این چند است.

آن را که از پیوند دو درخت نشانند، مانند به، خرمل، آلوچه، بادام و دیگر از این گونه، پیوندی خوانند.

● باره‌ی چگونگی جانوران

بخش جانورشناسی بندهش اندکی آشفته است. این متن در کتاب زادسپرم نیز آمده است. زادسپرم نیز گزیده‌ای از کتاب‌های دینی زردشتیان است که نویسنده‌ای به همین نام در دوران عباسیان گردآورده است. در این جا نمایی از رده‌بندی جانوران در هر یک از آن کتاب‌ها بر پایه‌ی پژوهش مهرداد بهار می‌آید.

● رده‌بندی بندهش

● نخست سه کرده:

۱. چرا ارزنی و گریشک(دام و دد)

۲. پرنده

۳. جانوران آبی

● این سه کرده به پنج آینه بخش شد:

۱. دو کافت پای چراکننده

۲. خرپای

۳. پنج انگشت

۴. پرنده

۵. جانوران آبی

● این پنج آینه به دویست و شصت و دو سروده بخش شد:

۱. بز، پنج سرده

۲. میش (= گوسفند)، پنج سرده

۳. شتر، ‌دوسرده

۴. گاو، شانزده سرده

۵. اسب، شش سرده

۶. سگ، ده سرده

۷. خرگوش، پنج سرده

۸. راسو،‌ هشت سرده

۹. موش/ مشک، ‌هشت سرده

۱۰. مرغان، یک‌صد و ده سرده

۱۱. شب‌کور،‌ دو گونه

۱۲. ماهی، ده سرده

از اختلاط این سرده‌ها(۱۸۵ سرده که شامل دو گونه‌ی شبکور می‌شود)، روی هم ۲۶۲ سرده پدید آمد. یک‌صد و ده سرده‌ی مرغان به هشت گونه بخش شد.

پی‌نوشت

۱. سبزی که خام یا پخته خورند.

۲ ادویه‌ی خوشبو که در غذا ریزند.

۳. درخت آبنوس را گویند.

۴. یعنی فصلی است.

۵. درختان وحشی که گل یا میوه داشته باشند.

۶. اشتهاآور باشد.

۷. ترتیزک را گویند.

۸. کنف را گویند.

۹. شاید نی حصیر باشد.

۱۰. کرچک را گویند.

۱۱. رنگ کردن را گویند.

۱۲. گوشنه، گیاهی از تیره‌ی زنجبیل.

۱۳. فرنجمشک از تیره‌ی نعناییان.

۱۴. شاید قاقوله یا رازیانه باشد.

۱۵. بادرنجبویه از تیره‌ی نعناییان.

۱۶. به معنای چسبنده است.

۱۷. روشن نیست. شاید گیاهان یک‌پایه و دوپایه را می‌گویند. شاید به تک‌لپه بودن و دو لپه‌بودن اشاره دارد.

نویسنده: حسن سالاری


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.