پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خلاقیت حلقه ی مفقوده در اقتصاد هنر


خلاقیت حلقه ی مفقوده در اقتصاد هنر

امروزه وضعیت معاش و در آمد هنرمندان و خانواده های آنها, یک بحث جدی و چالش برانگیز در محاسبات و معادلات اقتصادی مسولین و مدیریت های کلان کشور است که حوزۀ بسیار ظریف, آسیب پذیر و تاثیر گذار در فضای فرهنگی کشور است

امروزه وضعیت معاش و در آمد هنرمندان و خانواده های آنها، یک بحث جدی و چالش برانگیز در محاسبات و معادلات اقتصادی مسولین و مدیریت های کلان کشور است که حوزۀ بسیار ظریف، آسیب پذیر و تاثیر گذار در فضای فرهنگی کشور است. زمانی که هنرمندان بعنوان تولید کنندگان خوراک فکری و فرهنگی جامعه، به سبب نداشتن چتر حمایتی، منبع درآمد و تامین نبودن، دچار بحران های مالی و آسیب پذیر می شوند و در نهایت مجبورمی شوند زیر فشار بحرانهای مالی واقتصادی ، هنر و فرهنگ را دو دستی تقدیم کنند وزمین بگذارند و برای دوام وبقای زندگی، وارد عرصه های

دیگری غیر از دغدغه های فرهنگی وهنری شوند، آنگاه زنگ خطر بحران فرهنگی برای مسولین و متولیان به صدا در خواهد آمد و بایستی بعنوان یک آسیب جدی، مورد توجه و بررسی قرار گیرد.

بدون شک هنرمندان، تولید آثار و فعالیت های هنری، می تواند بعنوان یکی از منابع ارز آوری و درآمد زائی، به ویژه در صنعت توریسم و جذب گردشگران قلمداد گردند.هنرمندان علاوه بر تولید پول و ثروت، می توانند در ایجاد فضای پرشور ونشاط، تلطیف فضای زندگی شلوغ و پر استرس امروز، بالا بردن درک وشعور بصری عموم مخاطبان و زیبا سازی وتزیین فضای زندگی خصوصی وعمومیدر قالب گرافیک محیط شهری موثر باشند..

اما در باب خلاقیت، تعریف و تاثیر آن در فعالیت های هنری بحث های زیادی صورت گرفته است. خلاقیت یعنی چند بعدی دیدن و توانایی دیدن موضوعات از زوایای جدید تر وغیرمتعارف تر.

خلاقیت یعنی جور دیگر نگریستن، نگاهی نو و دگرباره به مولفه های مختلف زندگی، جوردیگر فکرکردن و رفتارکردن و در نهایت کشف و شناسایی راه ها وراه حل های دیگری برای رفع موانع موجود در مسیر رسیدن به خواسته ها و موفقیت ها . خلاقیت فقط به آفرینش و خلق آثار هنری و تلاش برای پیدا کردن ایده های بکرو نودر محتوا و همچنین به کار بردن مواد ومصالح در تکنیک، ساختار وقالب آثار هنری، محدود و منحصر نمی شود.

آگاهی وشناخت ازساز وکار خلاقیت بعنوان یک ابزار کارآمد و تاثیر گزار در مسائل متعدد و پیچیده ای زندگی مدرن، دارای جایگاه ارزنده ای در اقتصاد مدرن و پیشرفته ی کشورهای توسعه یافته می باشد.

اما بطور ویزه در فرایند تولید وخلق آثار هنری یعنی در مرحله ایده پردازی و محتواو همچنین در تکنیک، نبود خلاقیت و نداشتن دیدی چند بعدی باعث رکود فکری و توقف اندیشه های پویا و خلاقانه درآثارهنری می شود.این آسیب در اقتصاد و معاش هم دیده می شود. فارغ التحصیلان دانشگاه ها و مراکز هنری، بعد از فراغت از تحصیل و زمانی که بایستی از دانش ومهارتهای هنری خود در خارج از فضای خشک و نظام مند دانشگاه ، بهره برداری نمایند و صاحب شغل و درامدی شوند، به خاطر نداشتن نگاه خلاقانه و چند بعدی و داشتن نگاه تک بعدی و خطی به مسله ی درآمد و سایر مسائل زندگی، متاسفانه با چالشهای روحی، روانی و اجتماعی زیادی روبه رو خواهند شد.

برای روشن شدن موضوع مثالی می زنم از فارغ التحصیلان رشته های هنری و مثلا معماری که بنابرذهنیتی تک بعدی، سنتی و کلیشه ی به مسله ی کار و اشتغال که متاسفانه محصول آموزش ها و تربیت های غیرخلاقانه و بیمارگونه ی محیط خانواده، مدرسه ودانشگاه است، در تلاش برای یافتن شغل مرتبط، به دنبال راه ها، مسیرهاو ظرفیت های شغلی محدود و سنتی می رود که قبلا توسط نیروهای دیگر، اشباع و اشغال شده است. از نظر این دانشجو، تنها گزینه ی پیش رو استخدام در یک ارگان یا نهاد دولتی مثل مسکن وشهرسازی و یا در نهایت گزینه ی دوم، همکاری و استخدام در یکی از شرکت های مرتبط مهندسی و شهرسازی می باشد و در صورت نتیجه نگرفتن از این دو گزینه و به امید تدریس در مراکزعلمی ودانشگاهی به تکمیل تحصیلات می پردازد ویا درنهایت ناکام و شکست خورده، بی هدف، سرخورده و سرگردان هنر را کنار گذاشته و وارد عرصه های دیگری برای کسب درآمد خواهند شد.

این افراد یاد نگرفته اند و به این شناخت نرسیده اند که می توان به مسیرها، راه ها و کانال های مرتبط دیگری برای کسب درآمد و یافتن شغل فکر کرد، و با بهره گرفتن از سایر توانایی ها و استعدادها مثلا بعنوان منتقد و تئوریسین در قالب برنامه های تحقیقاتی و پژوهشی، نوشتن یادداشت، مقاله و درج آن در مطبوعات ونشریات تخصصی و همچنین بهر ه برداری از ظرفیت ها و پتانسیل های فضای مجازی، ساخت و طراحی وبلاگ و سایت های تخصصی مرتبط با معماری و شهرسازی جهت تبلیغ نوع خدمات یا کالا، ارتباط و تعامل، تبادل اطلاعات و تجربیات با افراد متخصص ، آموزش و تدریس مبانی و اصول معماری در موسسات وآموزشگاه های عمومی وخصوصی، مراجعه به ارگانها و مراکز دولتی وخصوصی در سایر شهرستانها و در زمانهای مختلف، چاپ و انتشار نشریات ومجلات تخصصی و... که هر کدام از این منابع و فرصت ها با بهره گیری صد درصدی از ظرفیت ها و پتانسیل های انها، می توانند با تلاشهای پیگیر، مداوم و پیوسته و داشتن صبر، امید وعشق به کار و داشتن نگاهی جدی و حرفه ای به هنرو تخصص خود، زمینه کار ودرآمد زائی را برای هنرمندان جویای کار فراهم نمایند

البته بایستی اشاره کرد که برای حصول نتیجه بهتر و تسریع در روند موفقیت، دانش و تئوری اگر در کنار فن ومهارت لازم همراه باشد می توان به پیدا کردن فرصت ها و موقعیت های شغلی، امیدوارتر شد.

جامعه مایک جامعه در حال گذار از فضای سنتی به مدرن است و مظاهر مدرنیته امروزه در جزئی ترین مسائل زندگی، نمود پیدا کرده است.در چنین شرایطی باید این سوال و پرسید که هنرمندان جویای کار، چقدر توانسته اند ازشرایط به وجود آمده به واسطه مدرنیته و ظرفیت ها و پتانسیل های آن بهره برداری نمایند و چقدربا فضای مجازی آشنایی و به آن تسلط دارند؟

در حال حاضربسیاری از هنرمندان عرصه های مختلف هنری، به واسطه شناخت و آشنایی با فضای مجازی، اینترنت و طراحی، ایجاد سایت یا وبلاگ به معرفی و عرضه ی آثار هنری، فروش آنها و ایجاد درآمد پرداخته اند و تنها با داشتن یک سیستم خانگی، پرینتر،اسکنر و اتصال به شبکه ی اینترنت، توانسته اند برای خود ایجاد درآمد نمایند.

بنابراین باید مجدد این سوال اساسی و پرسید که آیا هنرمندان ما، تمام ظرفیت ها، پتانسیل ها، منابع و افراد تاثیر گذاری که می توانند با کار وتخصص وی، مرتبط و دررشد و ارتقاء انها موثر باشند در محل زندگی و شهرستان خود، مورد شناسائی قرار داده اند و آیا این مراکز و منابع و فرصت های شغلی فقط محدود و منحصر به فرصت های دولتی و پشت میز نشستن می شود؟ آیا با یکبار مراجعه کردن به این افراد یا مراکز، می توان امیدوار به کسب نتیجه ی دلخواه بود یا بایستی به دفعات و بطور مستمر و مداوم به این مراکز و افراد تاثیر گذار رجوع نمایند؟

همچنین یکی دیگر از موانعی که باعث شده هنرمندان ما با وجود داشتن مهارت، مدارج و مدارک عالی ازمراکز معتبر، در حاشیه بمانند و منزوی شوند تواضع و فروتنی بیش از حد می باشد. تواضع و فروتنی بعنوان یک صفت پسندیده انسانی البته قابل ستایش می باشد ولی اگر این امر باعث شود تا هنرمند آنچنان که بایسته و شایسته می باشد نتواند، از هنرش به نفع رشد فکری و فرهنگی افراد وجامعه ی تشنه و نیازمند به خوراک فکری و هنری ، بهره برداری نماید، بیشتر آسیب رسان وضربه دهنده است تا یک نقطه ی قوت و قابل قبول.این امر همچنین موجب می شود تا هنرمند نماها وافراد بی هنر و نالایق، میدان هنر و فرهنگ جامعه را با بی توجهی و سطحی نگری ، مورد تاخت وتاز خود قرار دهند که بطور حتم باعث به حاشیه راندن هنرمندان صاحب قلم، تاثیرگذار، مولف وجریان ساز خواهند شد.

بطور کلی می توان به چند عامل یا مانع در عدم موفقیت هنرمندان اشاره کرد:

۱- نداشتن مهارت وتخصص: مهمترین فاکتور در عدم موفقیت و اشتغال زائی بسیاری از هنرمندان نداشتن تخصص لازم و مهارت هنری می باشد.برخی از هنرمندانی که به شکل خودجوش و با تجربه در فضایی خارج از آموزش های آکادمیک، آموزش های لازم را فرا گرفته اند، موفق تر از فارغ التحصیلان همان رشته ها عمل کرده و توانسته اند زمینه ی کار ودرآمد را برای خود و خانواده فراهم نمایند. مثلا در مراکز دانشگاهی علمی وکاربردی برخی از همین افراد به واسطه داشتن تخصص و مهارت لازم با عنوان(( خبرگی)) توانسته اند به امر آموزش و تدریس در چنین مراکزی بپردازند.

۲- نبود تشویق و تایید در محیط های غیر خلاق:

نبود اهرم های تایید کننده و تشویق کننده، عدم توجه و نداشتن کلاس کاری یا نگاه حرفه ای از طرف جامعه و خانواده ها و همچنین دیر کشف شدن استعدادها و توانایی های هنری، باعث بی انگیزه شدن هنرمندان و تغییر جهت واولویت های هنری شان در زندگی شده است.در فضایی که هنرمندان آن، جایگاه، سطح ویا شانی همانند سایر علوم ندارند و یا در حدی نیستند که این افراد را تشویق و توانای ها واستعدادهای انها را جدی بگیرند، نیز موجب بی میلی، بی علاقگی و از دست دادن شور وشوق و اشتیاق برای ادامه مسیر هنری می شود.

۳- عدم خلاقیت:

بسیاری از هنرمندان اگرچه دارای مهارت، تخصص لازم و تجربه ی کافی وحتی مدارک عالی دانشگاهی هستند اما به علت نداشتن دید خلاق و چند بعدی وعدم آگاهی و شناخت لازم از کاربرد و نقش حیاتی خلاقیت در موفقیت، باعث شده تا دستیابی آنها به منابع درآمد زائی با مشکل روبه رو شود.

۴- مدرگ گرایی با هدف دست یافتن به پایگاه های اجتماعی:

یکی دیگر از گزینه های که در صورت عدم دستیابی به شغل و یا خواسته های مورد نظر توسط هنرمندان دنبال می شود، ادامه تحصیلات و دست یابی به مدارج بالاتر و موقعیت های اجتماعی است که باعث می شود درصد بسیار زیادی از هنرمندان، به جای صرف انرژی و پرورش مهارت ها و تخصص که مهمترین فاکتور لازم برای موفقیت می باشد، و به امید اینکه روزی در مراکز دانشگاهی به امر خطیر اموزش و تدریس بپردازند و پایگاه اجتماعی مناسب تر و در خور شانی پیدا نمایند، ادامه تحصیل را بعنوان راهی آسانتر یا آخرین گزینه ی که به ذهن خطور می کند، انتخاب می کنند.

نتیجه این انتخاب رشد قارچ گونه اساتید هنری که فاقد مهارت های عملی و توانایی های لازم برای پرورش هنرجویان است . اساتید مذکور حتی در انتقال مباحث نظری و تئوری هم، فاقد دانش روز و داده های کاربردی درباره ی جریانات هنری معاصر جهان می باشند.

۵- عدم استفاده صد در صدی از ظرفیت های هنر:

در بیشتر موارد فارغ التحصیلان هنر بدون توجه و بهره برداری موثر و سودمند از ظرفیت های صد درصدی مهارت و تخصص های هنری خویش در قالب آموزش در مراکز مختلف، برگزاری نمایشگاه های هنری در زمان ها و مکان های مختلف داخل و خارج از کشور وسفارش کار، همکاری با نشریات تخصصی هنر و..... که هر کدام به نوبه ی خود و با صرف زمان و مداومت و استمرار در تکرار آن به شکل حرفه ای، می توانند در به وجود آوردن فرصت ها و موقعیت های شغلی تاثیر گذار باشند، هنر خود را رها و به شاخه های دیگر روی می آورند. طبیعی است که اگر با همین دیدگاه غیر خلاق وارد حوزه های دیگر شوند، نتیجه ی خوبی نخواهند گرفت.

فخرالدین دوست محمد