سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

روش شناسی سیستم ها


روش شناسی سیستم ها

ظرافت طراحی تعاملی و جادوی تناوب ساختار, كاركرد و فرایندها, هنگامی كه با تفكر عملیاتی تركیب شده و فهم عمیقی از اصول سیستم ها و ابعاد آنها فراهم آورد, متدولوژی مناسب و بدیعی را خلق می كند كه قادر به تشریح چالشهای جدید در مورد سیستم های به ظاهر آشفته و سیستم های اجتماعی فرهنگی است

● زبان كل‌نگر تعامل و طراحی

واقعا چه خبر است؟ ظاهرا كسی نمی‌داند. بعضی‌ می‌برند، بعضی‌ می بازند و هر دو به دلایلی نادرست. این اتفاقات بدون دلیل و بی‌حساب، حس عدم امنیت را در ما زنده می سازد. به طوری كه موفقها هم دیگر به خود مطمئن نیستند. بازیها در حال دگرگونی اند، اما بر خلاف مخالفتهایی كه مطرح می شود، فرهنگ غالب مدیریت، همچنان در حال تولید هزارباره نا-راه‌حلها (NON-SOLUTIONS) است. ما دنیایی را مشاهده می‌كنیم كه هر روز پیچیده‌تر و آشفته‌تر می‌شود زیرا ما از مفاهیم نامناسبی برای توصیف و توجیه آن استفاده می كنیم. وقتی‌كه با خود می اندیشیم كه چیزی را فهمیده‌ایم، دیگر آن را پیچیده یا آشفته نمی‌بینیم. به نظر می رسد كه برای بازی جدید، نیازمند آموختن زبان جدیدی هستیم.

در خلال ۵۰ سال اخیر ما با جابه جایی جهان‌بینی در دوبعد‌ مواجه بوده‌ایم؛ نه تنها برداشت ما از ماهیت پدیده‌های اجتماعی، دچار دگرگونی شده، (از دیدگاه «سیستم مكانیكی فاقد فكر»، به یك «سیستم اجتماعی- فرهنگی چند-ذهنی» ) بلكه خود روش شناخت نیز دچار یك تحول اساسی گردیده است. این تحول از تفكر تحلیلی، (علمِ رویارویی با مجموعه‌های مستقلی از متغیرها)، به سمت تفكر سیستمی (علم و هنرِ دست و پنجه نرم كردن با مجموعه‌ای از متغیرهای وابسته) روی داده‌است.

درحالی‌كه تفكر تحلیلی نزدیك به ۴۰۰ سال دست نخورده باقی مانده است، تفكر سیستم‌ها سه نسل تغییر را پشت سر گذاشته است: از پژوهش عملیاتی تا سایبرنتیك و سرانجام طراحی تعاملی(INTERACTIVE DESIGN). این سیر تطوری پاسخی است به چالشهای سیستم‌های اجتماعی-فرهنگی. متدولوژی سیستم‌ها نه تنها قادر به كار با وابستگیهای متقابل و پیچیدگی سیستم‌های خود- سامان و توصیف رفتار مختار سیستم‌های چند- ذهنی است.

سیستم‌های اجتماعیِ پیشرفته، از سایر سیستم های زنده متفاوت هستند..عناصر این سیستم، هنگامی كه از پناهگاههای امن خود خارج می شوند، شبكه در هم تنیده‌ای را تشكیل می دهند كه فرهنگ پدرسالاری و رفتار خودمختاری را از خود نشان می‌دهند كه پدیده انتخاب در آن كاملا محسوس است. مادامی كه تفسیر درستی از این رفتار نداشته باشیم، درك ما دچار اشكال خواهد بود. از طرفی دیگر، برخلاف باور رایج، آنچه كه به‌عنوان نظریه غالب استفاده می‌شود، رویكرد چند- رشته‌ای است نه رویكرد سیستم‌ها.

در حقیقت، توانایی تركیب یافته‌های جداگانه در یك كل منسجم، بسیار كلیدی‌تر از توانایی خلق اطلاعات از منظرهای متفاوت است. بدون در اختیار داشتن یك روش تركیب كه به نحو مناسبی تعریف شده باشد، فرایند كشف به‌وسیله رویكردی چند- رشته‌ای تجربه دشواری خواهد بود، درست مانند انسانهای كوری كه تلاش می كنند تا یك فیل را توصیف كنند. آنها هر بار كه به قسمتی از بدن فیل دست می زنند، یافته متفاوتی را از منظر خود اعلام می‌كنند. از نظر آنها فیل شبیه به مار، ستون، باد بزن و یا نیزه است.

در مثال بالا تلاش ما برای درك كل بدون دانستن مفهوم فیل بیهوده است. اما من مطمئن هستم كه این تلاش بیهوده برای شما در هنگام مرتب كردن اطلاعات نامرتبی كه در داستان بالا گفته شد، اتفاق نیفتاده است و شما از همان اطلاعات نامرتب توانسته اید چشم اندازی را برای خود بسازید، زیرا گوینده داستان از پیش به ما گفته است كه موضوع «فیل» است. به نظر می‌رسد كه قبل از آنكه نظم موجود را از درون آشوب استخراج كنیم، نیازمند پیش تصوری از كل هستیم.

روایت دیگری از همین داستان در ادبیات پارسی نیز وجود دارد كه توسط مولانا نقل شده است و درجه ای از پیچیدگی را، در حالتی نشان می‌دهد كه پیش‌تصویری از موضوع نداریم. داستان درباره عده‌ای است كه در تاریكی كامل قصد دارند تا شیء ناشناخته ای را بشناسند.

تا هنگامی كه خود گوینده داستان در تاریكی است، نمی تواند تصویر روشنی از موضوع ارائه دهد. در چنین وضعیتی تمام تلاشهایی كه برای شناسایی شیء با لمس اجزاء مختلف آن صورت می‌گیرد بیهوده است. بالاخره فردی چراغ به دست وارد می شود. چراغ (روشنایی) در این داستان استعاره‌ای است برای متدولوژی، كه سرانجام همه آنها را قادر می سازد تا آن كل را ببینند.

داستانی كه مولانا نقل می كند، به‌این معناست كه متدولوژی سیستم‌های عملیاتی مانند چراغی است كه ما را قادر می‌سازد تا كل را مشاهده كنیم. حكمت صوفی‌گرایانه مولانا پیشنهاد می كند كه برای دریافت آن چراغ و روشنایی، فرد نیاز دارد كه خود را با جهان آفرینش هماهنگ سازد. معنای عملیاتی هماهنگ ساختن، با توجه به هدفی كه ما دنبال می كنیم، این است كه فرد بایستی قادر باشد تا پیش فرضهای خود را درباره طبیعت و ماهیت سیستم‌های اجتماعی- فرهنگی به طور واضح و قابل تائیدی بنا كند. سپس نیاز دارد تا فرایند جستجوی مكرری را توسعه دهد كه سبب ظهور مفروضات اولیه و متعاقب آن یك چشم‌انداز رضایت بخش از كل شود.

● متدولوژی سیستم‌ها

متدولوژی سیستمی‌ كه در این مقاله معرفی شده است، به ما قدرت مشاهده از خلال آشفتگی و درك پیچیدگی را می دهد. این متدولوژی، زبانی است كل‌نگر كه با تاكید بر روابط بین اجزای سیستم و تكیه بر روش طراحی سیستم‌ها ابداع شده است.این روش برای حل مسئله پیچیده سیستم‌های اجتماعی به‌كار می‌رود؛ سیستم‌هایی كه در آن اجزای تشكیل دهنده رفته رفته مختار شده و رفتار مستقلی را از خود نشان می‌دهند. در عین حال، به میزان فزاینده‌ای به هم وابسته بوده و كلیت واحدی را شكل می‌دهند.

بنیان این مفهوم خارق‌العاده براساس تعامل چهار جزء تفكر سیستمی است:

۱ - تفكر كل‌نگر: تناوب ساختار، كاركرد و فرایند؛

۲ - تفكر عملیاتی: درك آشفتگی و پیچیدگی؛

۳ - نظریه های سیستم‌ها: منظر اجتماعی- فرهنگی؛

۴ - طراحی تعاملی: ایجاد كل ممكن از اجزاء ناممكن

● تفكر كل‌نگر

تفكر تحلیلی بر این فرض استوار است كه، درك ساختار برای درك یك سیستم كافی است. از نقطه نظر تفكر تركیبی، كاركرد كلید درك «كل» است. رفتارگرایان، بر خلاف دو تفكر پیشین برای درك «كل» به فرایند می‌نگرند، آنان به‌دنبال پاسخ پرسش «چگونه» هستند. هر كدام از منظرهای ذكر شده، به مجموعه متفاوتی از سوالها پاسخ می‌دهند؛ با كنار هم قراردادن آنها، اطلاعات و دانش بسیار زیادی را درباره سیستم كسب خواهیم كرد.

تحلیل، اساس علم كلاسیك است. روش علمی بر این فرض استوار است كه، «كل» چیزی نیست به جز مجموع اجزاء؛ بنابراین درك ساختار، برای درك «كل» لازم و كافی است.

تركیب ابزار اصلی، رویكرد كاركردی است و یك سیستم را از روی ستانده‌های آن تعریف می‌كند. تركیب، موضوع را در زمینه سیستمِ وسیع‌تری كه خود موضوع، جزئی از آن است قرار می‌دهد و به مطالعه تاثیرات می پردازد كه بر محیط اطراف خود می‌گذارد.

فرایندگرایی، نقطه تمركز علوم رفتاری است و به‌طور اساسی به دنبال پاسخ به پرسش «چگونه» است.

مكتب كلاسیك مدیریت، حوزه‌ای آشنا و كاربردی است كه با توجه به ورودیها، به بررسی ساختار می‌پردازد. مكتب نئو-كلاسیك، در قالب نظریه «مدیریت بر پایه اهداف»، به كاركرد توجه دارد و جنبش كیفیت جامع، با توجه به مفهوم كنترل، تمركز خود را بر فرایندها قرار داده‌ است

ساختار، كاركرد و فرایند نگاه به یك شیء واحد از سه منظر متفاوت است كه با اضافه كردن محیط اطراف آن، مجموعه كاملی را شكل می دهند.

هر سه منظر، كل را تعریف می‌كنند و درك كل را امكان‌پذیر می سازند. ساختار، اجزاء و ارتباط بین آنها را تعریف می‌كند؛ كاركرد، ستانده‌های تولید شده و یا نتایج را تعیین می كند؛ فرایند، توالی فعالیتها و چگونگی تولید ستانده‌ها را مشخص می‌سازد.

مجموعه‌ای از متغیرهای به هم وابسته ارتباط دایره‌واری را شكل می دهند كه در شكل‌گیری و شكل دهی یكدیگر بسیار تاثیرگذار هستند. اینكه كدام متغیر ابتدا وارد می شود چندان مهم نیست زیرا هیچ یك از آنها بدون سایرین وجود نخواهند داشت. همه آنها الزاماً در یك زمان واحد روی نمی‌دهند. در صورتی‌كه اهمیت این وابستگی‌ها به‌درستی درك نشود، جنبه مهمی از چالش موجود نادیده گرفته خواهد شد. درك جامع از متغیر‌ها، نیازمند فهم هر كدام از آنها درون یك مجموعه و در ارتباط با سایر متغیرها است. انجام این فرآیند مستلزم استفاده از جستجوی متناوب است.

تناوب، كلید فهم پیچیدگی است. قابلیت خارق‌العاده طبیعت در خلق پدیده‌های پیچیده بدون هیچ كوششی و به‌وسیله یك فرایند متناوب كه از قوانین ساده‌ای پیروی می‌كند، انجام می‌گیرد. تناوب ساختار، كاركرد و فرآیند در زمینه موجود، مفروضات و ویژگیهای هر یك از عناصر را به‌طور مستقل و سپس در ارتباط با دیگر متغیرهای همان مجموعه، مورد آزمون قرار می‌دهد. تناوبهای متوالی این امكان را فراهم می آورد كه اعتبار مفروضات، مورد تائید قرارگرفته و در نهایت طرح یكپارچه‌ای شكل بگیرد.

اصل جستجوی متناوب توسط مكتب تجربه‌گرایی «سینگر» تقویت شده است. هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد. برای درك واقعیات ابتدا باید آنها را فرض كنیم. حقیقت نقطه شروع نیست اما قطعا نقطه پایان هر جستجوست و پس از هر تناوب‌، درك بهتر و دقیق‌تری در مورد ماهیت كل حاصل خواهد شد.

● تفكر عملیاتی

پیچیدگی امری نسبی است. پیچیدگی به تعداد و ماهیت تعاملات متغیرهای موجود بستگی دارد. سیستم های حلقه- باز (OPEN-LOOP SYSTEM) با متغیرهای مستقلِ خطی از سیستم های حلقه- بسته با متغیرهای غیرخطی وابسته‌ به هم و با تاخیر در پاسخ‌گویی، ساده‌تر هستند. واژه‌های كلیدی گزاره بالا، «حلقه- بسته»، «غیرخطی»، و «تاخیر در پاسخ‌گویی» هستند. اولین مرحله در درک پیچیدگی، توجه به تناوب و متعاقب آن ماهیت پویای سیستم‌های حلقه - بسته و رفتار نامعقول آنهاست. به دو مثال ساده زیر توجه كنید:

۱) یك حساب پس‌انداز (بانكی) با نرخ بهره‌ی ساده ۱۰ درصد ، مانند یك سیستم حلقه- باز رفتار می كند.

اگر درآمد سالانه و موجودی اولیه ، هر دو ثابت باقی بمانند، جمع كل با یک روند آهسته افزایش خواهد یافت.

۲) با این حال، اگر همین حساب پس‌انداز با ۱۰ درصد نرخ بهره‌ مركب باشد، مانند یك حلقه‌ بسته رفتار می كند و پول موجود در حساب پس‌انداز به طور نمایی افزایش خواهد یافت، و هر هفت سال مقدار آن دو برابر خواهد شد. چنانچه موجودی اولیه ۱۰ هزار دلار باشد پس از ۶۵ سال یك میلیون و ۲۸۰ هزار دلار خواهد شد. این مقدار را با ۶۶ هزار دلار حاصل از حالت اول (با بهره ساده)، مقایسه كنید.

اگر نرخ بهره در مثال بالا بر اساس شرایط، مجددا تغییر کند، یک سیستم غیرخطی را تشکیل خواهد داد. به یادداشته باشید که در تفکر حلقه- بسته، خطی و غیرخطی بودن به نرخ تغییر اشاره دارد نه به حالت یک سیستم.

حال به بررسی رفتار پویای یك حلقه بازخور منفی ساده ( هدفجو) می پردازیم. به تاثیر ورود تابع تاخیر بر در حلقه و ایجاد رفتار نوسانی توجه كنید.

در این مرحله یك پدیده متداول به نام حلقه بازخور مثبت را در نظر می گیریم. این حلقه سبب ایجاد منحنی رشد نمایی می شود.

حال اگر تاثیر تابع تاخیر (CARRYING CAPACITY) و ظرفیت مجاز یا پتانسیل بازار را به حلقه بازخور مثبت موجود اضافه كنیم، احتمالا چیزی می سازیم كه «سیستم بازخور غیر خطی چند حلقه ای» نامیده می شود. بر اساس نظریه آشوب، این همان سیستمی است كه رفتار آشوبناك را می‌سازد و بر پایه‌ی آن می‌توان افول شركتهای اینترنتی، انرون و بسیاری دیگر از شركتها را توضیح داد كه استراتژی های رشد كوتاه مدت را بدون توجه به محدودیتهایی كه از جانب ظرفیت مجاز یا محیط بر سیستم تحمیل می‌شود، دنبال كرد. سناریوی فراجهش (OVER SHOOT) و افول بازتاب مواردی است كه در آن استراتژی رشد ، تاثیرات منفی جانبی بر ظرفیت مجاز سیستم می‌گذارد.

موضوعی كه باید مورد تاكید قرار گیرد این است كه تعامل بین بازخورهای چند حلقه ای، منبع اصلی برای تولید آشوب و پیچیدگی است. درك این پویایی قدم مهمی در مواجهه با نظریه وابستگی متقابل و رفتار نامعقول سیستم‌های اجتماعی است.

متاسفانه توانایی شناختی ما در حیطه فرضیه‌های علّی یك سویه یا تفكر حلقه باز، پیشرفت‌كرده و بر پایه استقلال متغیرها شكل گرفته است. بنابراین، تجربیات ما درباره نشان دادن رفتار متغیرهایی با وابستگی متقابل یا ستاده سیستم های حلقه بسته، با دشواریهای بسیاری همراه است.

بر اساس نظریه «بری ریچموند»، خالق مدل i-think «شیوه تفكر ما منسوخ شده، در نتیجه شیوه فعالیت ما و آنچه كه انجام می دهیم برایمان مشكل ساز می‌شود . به واسطه همین شیوه تفكر ، ابزار مناسب برای ریشه یابی مشكلات در اختیار نیست».

منابع و ماخذ:

۱ - Ackoff, R. L., Creating the Corporate Future. New York: John Wiley, and Son, ۱۹۸۱

۲ - Ackoff, R. L., and Fred E. Emery, On Purposeful Systems. Chicago: Aldine-Atherton.۱۹۷۲

۳ - Beer, Stafford, Brain of the Firm. Harmondsworth: Penguin Press, ۱۹۶۷.

۴ - Boulding, Kenneth E, The image, Ann Arbor: University of Michigan Press, ۱۹۵۶

۵ - Churchman, C. West, Design of Inquiring Systems. `New York: Basic Books, ۱۹۷۱.

۶ - Dewey, John, Freedom and Culture. New York: Prometheus Books, Great Books in

Philosophy, ۱۹۸۹.

۷ - Forrester, Jay W., “Counter Intuitive Behavior of Social Systems” Technology Review, Vol. ۷۳

No. ۳ Jan. ۱۹۷۱, pp. ۵۲-۶۸.

۸ - Gleick, James, CHAOS: Making a New Science. Viking Penguin Inc: New York, ۱۹۸۷.

۹ - Gharajedaghi, Jamshid, Systems Thinking, Managing Chaos and Complexity a Platform for

Designing Business Architecture: Boston, Butterworth Heinemann, ۱۹۹۹.

۱۰ - Richmond, Barry, An Introduction to Systems Thinking, (ithink software), High Performance

Systems, Inc, ۲۰۰۱

۱۱ - Singer, E. A., Jr., Experience and Reflection. C.W. Churchman ed., Philadelphia: University of

Pennsylvania Press, ۱۹۵۹.

۱۲ - Sterman, D, Business Dynamics, systems Thinking and Modeling for a Complex World. Irwin,

McGraw Hill ۲۰۰۰

۱۳ - Wolfram Stephen. New Kind of Science Canada: Wolfram Media inc., ۲۰۰۲

مقاله حاضر برگرفته از منبع زیر است:

http://www.acasa.upenn.edu/jgsystems.pdf

نویسنده: جمشید قراچه داغی

مترجمان: سحر سلطانی جنابی، حسین حقیقت ثابت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.