جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
آموزش راه حل شایسته سالاری
با افشین یداللهی به دلایل مختلفی می شود گفتگو کرد؛ میتوان با او به عنوان یکی از معروفترین ترانهسرایان این روزگار مصاحبه کرد؛ گاهی میتوان به خاطر شهرت و «تلویزیونی بودن» او به سراغش رفت؛ و صد البته بسیاری از اوقات هم به خاطر تخصص او که روانپزشکی است! متن حاضر گزارشی است که بر پایه گفتگو با دکتر افشین یداللهی به عنوان روانپزشک نگارش یافته است!
آنچه مسلم است آن است که سالاری از نوع مردسالاری یا زنسالاری مضرات خود را به همراه داشته و بصورت مستقیم و غیرمستقیم پیامدهای منفی در خانواده خواهد داشت.
دکتر افشین یداللهی، روانپزشک، در این رابطه میگوید: "دختر یا پسری که مدام از سوی والدین و یا دیگران سرکوب میشوند، با قرارگرفتن در جامعه و تشکیل زندگی مشترک، فضای بیشتری حس کرده و به جبران سرکوبگریهای خود، به زنسالاری یا مردسالاری روی میآورند. البته، بعضا هم دیده میشود که این فرزندان برخلاف رفتار والدین خود عمل میکنند."
ایشان معتقدند اصول زندگی مشترک، آموختنی است و انسانها صرفا با رسیدن به سن بلوغ، نحوه برخورد مناسب با جنس مخالف را نمیآموزند. «نباید اختلافات زن و مرد به لحاظ جسمیِ، عاطفی، نیازها و توانمندیهایشان را فراموش کرد. در واقع باید دانست که برابری زن و مرد، لزوما به معنای یکی بودن حیطه کارها، رفتارها، برخوردها و قابلیتهای آن دو نیست، بلکه اینها تنها در کنار یکدیگر است که تکمیل میشوند. با کسب این نوع آگاهیها، زاویه نگاه زن و مرد از زن یا مردسالاری به شایستهسالاری تغییر مییابد. زن و مرد باید بیاموزند که چگونه میتوان در شرایط بحرانی به تفاهم رسید و به گونهای عمل کرد که هر دو احساس رضایت کنند. یعنی هر یک از آنها بتواند در موارد و شرایط مختلف با مشورت و راضی کردن یکدیگر در حوزهای که آگاهی بیشتری دارند، تصمیم نهایی را بگیرند. بدین ترتیب طرفین احساس رضایت خواهند کرد. در مواردی که هریک از زن و یا مرد بخواهد به تنهایی تمام اختیارات را در دست بگیرد، حس منفی طرف دیگر در روند رابطه تاثیرات منفی مستقیم و یا غیرمستقیمی خواهد گذاشت.»
افشین یداللهی "سالار بودن" را چند نوع میداند. برای مثال مردی را در نظر بگیرد که از خانواده مردسالار پدری خود آموخته که نیازها و عواطف زن هرچند منطقی، بایستی نادیده گرفته شود و در زندگی، این مرد است که باید حرف آخر را بزند. این نوع مردان که زن را جنس دوم و تنها موجودی برای تولید مثل میدانند، عاطفهای برای زن متصور نشده و او را نادیده میانگارند. اما در باور برخی دیگر از مردان سالار، مرد باید به همسر خود رسیدگی و نیازهایش را برآورده کند. این نوع مردان اگرچه همسر خود را در سختی و مشکلات همراهی میکنند، اما معتقدند که در هر حال این مرد است که باید تصمیم نهایی را بگیرد. این نوع سالاری با نوع اول که هیچ ارزشی برای همسر قائل نیست، تفاوت دارد.
وی در پاسخ به این سوال که ریشه سالاری در چیست گفت: «برخی مردسالارها و یا زنسالارها، تنها به دلیل کمبود اعتماد به نفس و احساس ناامنی از ابراز وجود همسر، به دور خود و طرف مقابلشان، حصاری کشیده و اجازه نمیدهند کسی از این محدوده فراتر رفته و یا رفتاری کند که موجب خدشهدار شدن اعتماد به نفس آنها شود. در واقع آنها میترسند همسرشان با نشان دادن تواناییهایی خویش بتواند سررشته زندگی را در دست بگیرد؛ بدین ترتیب در ادامه زندگی دیگر کسی حاضر نیست به صحبتهای غیرمنطقی و درخواستهای ناشی از کمبود اعتماد به نفس آنان، جامه عمل بپوشاند.» او ادامه داد: «برخی دیگر از باورهای سالارگونه، ناشی از آموزههای غلط فرهنگی و یا الگوپذیری افراد از خانواده و اجتماع میباشد. بسیاری اوقات نمیتوانیم دیگران را در محدودهشان آزاد بگذاریم، زیرا آزادی آنها را تهدیدی بر قدرت شکننده و پوشالی خود میدانیم. نکته مهم در این رابطه دانستن این نکته است که گاهی باید در دفاع از حقوق خود و تعیین حریمهای خصوصی خویش از خود انعطاف نشان دهیم. تشریک تمام زندگی به فراخور ظرفیت رابطه میتواند روز به روز گسترش پیدا کرده و حتی به حداکثر و صد درصد برسد، ولی این حرکت، بایستی روندی منطقی داشته باشد.
وقتی ما برای خود، ارزش و هویت قائلیم، یعنی قاعدتا آموختهایم که برای دیگران هم ارزش قائل باشیم؛ بنابراین هر دو در حیطه اختیاراتمان، خود و ارزشهایمان را محترم میشماریم. فردی که دیگران را نادیده میانگارد، در واقع برای خود ارزشی قایل نشدهاست که نمیتواند به دیگران هم بها دهد.
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
دکتر یداللهی در ادامه صحبتهای خود به این موضوع نیز اشاره داشتند که برخی خانمها با حرفشنوی از همسرشان احساس خوبی دارند. ممکن است این نوع از زنان در جامعه نیز زنان موفقی باشند، اما برای آنها کسب رضایت همسر، اهمیت زیادی دارد. مهم این است که توجه داشته باشیم که پویایی همیشه باید در طول رابطه جریان داشته باشد.
برای مثال زن در جامعه فعالیتهای قابل قبول و منطقی داشته و در محیط خانه نیز مسئولیتپذیر است، در عوض در منزل تابع تصمیمات همسر خویش است. گاهی اوقات نیز بالعکس است یعنی زن در محیط منزل مقتدرانه عمل میکند، اما بگونهای رفتار میکند که همسرش هیچگاه احساس نمیکند احترام و ارزشهای وی، نادیده گرفته میشود. در هر دو این حالات، زن و مرد باید بدانند که در هر یک از لحظات بحرانی زندگیشان، کدامیک به تصمیمگیری ارجحیت دارند. به عبارت دیگر باید بدانیم چه کسی، در چه لحظهای، تصمیم بهتری میگیرد. از آنجا که در برخی موارد مرد و گاهی زنان به تصمیمگیری ارحجند، بهتر آن است که برای هر شرایط بحرانی یک نفر را انتخاب کنیم تا بعد از مشورت، با توجه به تواناییاش تصمیم نهایی را بگیرد.
در این رابطه که آیا لزوما خانوادهای که در آن زن یا مردسالاری حاکم است، به مشکل برخواهند خورد، دکتر گفت: «ممکن است تربیت خانوادگی زن یا مرد اینگونه بوده و آنها با این موارد کنار بیایند. گاهی برخی زنان در حیطه کارهای اجتماعی خویش، تربیت فرزندان و رسیدگی به امور منزل، حمایت از همسر را هدف خود معرفی میکنند. در واقع زن آموخته که با گرم نگاه داشتن کانون خانواده و رسیدگی به تربیت صحیح فرزندان، بهتر میتواند در رسیدن اهداف همسرش، او را کمک کند، اما در صورتی این روند طبیعی خواهد بود که زن به رشد خود نیز اهمیت داده و با فعالیت اجتماعی و مطالعه رابطه را پویا نگاه دارد. برخی زنان از خواستههای منطقی خود نیز چشمپوشی میکنند تا همسرشان فرصت کافی برای رسیدگی به امور مهمتر را داشته باشد، اما باید بدانند که این از خود گذشتگی، حتما بایست از روی آگاهی باشد. زیرا اگر از روی آگاهی نباشد، در واقع آنان در دام یک رابطه بیمارگونه گرفتار شدهاند. زنانی هستند که وابستگی زیادی به مرد دارند و حاضرند برای رضایت او تن به هر کاری دهند، در مقابل مردانی هم هستند که میخواهند همیشه کسی را داشته باشند تا به او زور گفته و او را مطیع خود سازند. در هر دو حالت، این افراد به لحاظ خصوصیات انسانی دچار مشکل و دارای اختلال شخصیتی هستند، اگر در رابطه احساس رضایت هم کنند، باید بدانند که این رابطه اگرچه در ظاهر به خوبی ادامه دارد، اما رابطه ناسالم و بیمارگونهای که در آن سازندگی وجود ندارد و از درون نیز در حال تهی شدن است. انسانها باید بیاموزند که نباید تو سری خور و وابسته باشد، نباید اجازه دهد که هرطوری که می خواهند با آنها رفتار شود.»
«فردی که همیشه تو سری می خورده و از این وضعیت هم احساس رضایت میکند، فردی است که حاضر هست به هر کاری تن دهد ولی شخصیت مقابل او را رها نکند. از مرد توهین، کتک، ضرب و شتم نصیب زن می شود اما زن می گوید فقط باشد، بزند! این فرد اگر جدا هم بشود می رود مجددا با مردی ازدواج می کند که وی را کتک زده و هر چیزی را به او تحمیل می کند.
اگر کسی باشد که به او احترام بگذارد از او جدا می شود! حالا فرض کنید ملاک یک نفر اینطور باشد که من را بزند، تحقیر و توهین بکند، برای من ارزش قائل نباشد و من دنبالش راه بیافتم و به او بگویم هر کار می خواهی انجام بده ولی باش! چنین رابطه ای هر چقدر هم تداوم داشته باشد یک رابطه معیوب است.»
به نظر میرسد که اگر قرار باشد در هر یک از امور زندگی زن و مرد با هم مشورت کنند، باز با این مشکل برخورد میکنیم که در نهایت چه کسی بایست حرف آخر را بزند؟! اما دکتر در این رابطه میگوید: «مشورت کردن، به معنای به کرسی نشاندن حرف یک نفر نیست. در بسیاری موارد، نظرات زن و مرد در مشورت یکی خواهد بود، اما در زمانهایی که نظرات آنان با هم در تضاد قرار میگیرد، بایستی هر یک از طرفین دلایل خود را برای یکدیگر بازگو کنند تا بدین ترتیب هر دو به شیوهای کاملا منطقی، به توافق رسیده و تصمیم عادلانهای بگیرند که در نهایت هر دو راضی باشند.»
آقای افشین یداللهی در پیامدهای سالاری در دراز مدت گفتند: «سالاریهای مکرر از جانب زن یا مرد، موجب از بین رفتن صمیمیت میشود. در حقیقت، شخص به قیمت گرفتن روح رابطه، حرف خود را به کرسی مینشاند. احتمال دارد این رابطه در کوتاه مدت به جدایی نرسد، اما احساس صمیمیت و پویایی در رابطه وجود ندارد.
وقتی علیرغم دفاع زن از نظراتش، مرد با او مخالفت کرده و خود تصمیم میگیرد، بایست به این نکته توجه داشته باشد که این قضیه باید در جای دیگری به لحاظ روحی، عاطفی و هیجانی جبران شود، یا حتی اگر در جایی دیگر، قضیه برای فرد تصمیمگیرنده مهم نیست، اجازه دهد، این بار طرف مقابل تصمیم بگیرد. آقای دکتر از اینکه نهادهای فرهنگی کار اساسی در ترویج شایستهسالاری انجام نمیدهند اظهار نگرانی کرده و گفتند: " یکی از مشکلات موجود این است که ما توانایی های زندگی کردن را آموزش نمی دهیم. در طول دوران مدرسه، فرزندان ما ریاضی، جبر، مثلثات، شیمی را آموزش میبینند، اما هرگز به آنها آموخته نمیشود که چگونه در شرایطی که باید پاسخ منفی داد، با قاطعیت بتوانند «نه» بگویند! آنها حتی نمیآموزند که نحوه برقراری یک رابطه صحیح چیست، چطور باید ابراز وجود و و ابراز احساسات کرد و یا حتی چگونه باید جنس مخالف را به درستی شناخت. هیچ یک از این موارد را به ما آموزش نمی دهند، در حالیکه ما می گوییم آموزش و پرورش. در واقع به پرورش پرداخته نمی شود. در حقیقت آموزش وجود دارد، ولی پرورش در این نوع مسائل و تواناییهای زندگی کردن، خیر، وجود ندارد.
مسلما اگر از مقاطع سطح پایین، تواناییها و قابلیتها را به کودکان آموخت، مسلما فرد آگاهیهای لازم و ضروری را خواهد آموخت. آنها میآموزند که همه ما انسانهای محترمی با دو جنس و خصوصیات مختلف هستیم که در کنار هم زندگی کرده و با هم تعامل داریم. هیچیک هم برتر از دیگری نیست، ضمن این که هیچ قانون کلی را نمی توانیم برایش متصور شویم.»
افشین یداللهی در پاسخ به آخرین سوال که "اگر مجبور باشید بین زن سالاری و مردسالاری یکی را انتخاب کنید، کدام را انتخاب میکردید؟" گفت: «لزوما اجباری پیش نمی آید!»
سارا خاتمی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب دولت رئیسی افغانستان دولت سیزدهم گشت ارشاد پاکستان توماج صالحی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور تهران سیل سیستان و بلوچستان هواشناسی سازمان سنجش فضای مجازی سلامت خراسان جنوبی شهرداری تهران پلیس اصفهان
خودرو قیمت خودرو آفریقا دلار قیمت طلا قیمت دلار بازار خودرو بانک مرکزی ارز ایران خودرو مسکن سایپا
خانواده موسیقی تلویزیون فیلم مهران مدیری ترانه علیدوستی سینمای ایران سحر دولتشاهی بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه رژیم صهیونیستی حماس ایالات متحده آمریکا اوکراین طوفان الاقصی طالبان
پرسپولیس فوتبال آلومینیوم اراک استقلال جام حذفی فوتسال بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال باشگاه پرسپولیس تیم ملی فوتسال ایران
هوش مصنوعی سامسونگ همراه اول ناسا بنیاد ملی نخبگان تسلا تیک تاک فناوری
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه