سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

جاده ها را از زباله پاک کنید


جاده ها را از زباله پاک کنید

شاهد احمدلو, کارگردان و بازیگر به دنیای شهرها و آدم ها سفر می کند تا به خدا نزدیک تر شود

من در تهران به دنیا آمدم. اصولا افراد چون همواره و در گذر زمان از کنار مکان‌های قدیمی و دوست‌داشتنی محل زندگی‌شان بیشتر می‌گذرند، برای دیدن و شناخت آنها کمتر وقت می‌گذارند. این قاعده برای تهران نیز وجود دارد و همان طور که می‌بینیم تهرانی‌ها ترجیح می‌دهند معمولا هنگام سفر از شهر خود خارج شوند.

البته مطالعه نداشتن و شرایط کنونی موجب شده این بیگانگی با محل زندگی پررنگ تر از گذشته باشد. ولی من از این قاعده مستثنا هستم و بهتر است بگویم من یکی از بچه های حرفه ای تهران هستم. زیرا در منطقه نازی آباد در جنوب شهر تهران به دنیا آمدم و همان طور که بزرگ تر می شدم همراه خانواده ام در تهران به مناطق بالاتر نقل مکان کردیم. البته اگر از کلمه بالای شهر استفاده می کنم، فقط به دلیل رایج بودن این اصطلاح عمومی است. وگرنه من همیشه به محل به دنیا آمدنم افتخار می کنم. همین نقل مکان ما موجب شد من محله های مختلف و آدم ها و فرهنگ های متفاوت را ببینم. از طرف دیگر کار من ایجاب می کند لوکیشن های متنوع و ناب را ببینم و با حساسیت آنها را در فیلم هایم انتخاب کنم. همین کار موجب می شود من کنجکاوانه به اطرافم نگاه کنم. تمام فیلم های من بجز یکی دو تا، همه در تهران ساخته شده است. زیرا من علاقه خاصی به تهران و بویژه آدم ها و محله های قدیمی اش دارم.

همان طور که شیراز و اصفهان و تبریز و آبادان و اهواز و خیلی از جاهای دیگر، شهرهای پرخاطره مردم هستند و آثار تاریخی و طبیعی متعددی دارند، تهران نیز پرخاطره و پرجاذبه است، اما پایتخت بودنش از دیرباز موجب شده رنگ و بوی قدیمی تر داشته باشد. من آنقدر به محله های قدیمی علاقه دارم که همین یکی دو هفته پیش بود که قدم زنان با پدرم به محله بازار، سرچشمه، مولوی، منوچهری، کوچه ملی و... رفتیم و صحبت کردیم و عکس گرفتم. بشدت علاقه دارم این صحنه ها را در فیلم هایم نیز ثبت کنم.

یکی از برنامه های آینده من با برادرم این است که ایرانگردی کنیم. فقط کافی است کمی شرایط پیرامونم آرام تر شود و احساس امنیت بیشتری به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشیم تا بار سفر را ببندیم و ایران را ببینیم، اما این دلیل بر اهل سفر نبودن من نیست. من شرق و غرب و جنوب و شمال ایران را بسیار دیده ام؛ از جنگل و کوهستان گرفته تا کویر و دریا.

به کشف مناطق دیده نشده و رفتن به روستاها و همصحبتی با مردم و تلاش برای شناخت آنها علاقه زیادی دارم تا از این طریق خودم را به روز کنم و معتقدم چون من هوای چنین جاهایی را دوست دارم، باید دمای آن را نیز دوست داشته باشم. مثلا یکی دو سالی است منطقه ای به نام وانا را در شمال کشور کشف کرده ام. وانا در جاده هراز قرار دارد. وقتی می گوییم شمال، همه به یاد محمودآباد، رامسر، نمک آبرود، متل قو و... می افتند. ولی من می گویم حتی در شمال کشور، روستاها و مناطقی وجود دارد که اتفاقا سر راه هم هستند، ولی کمتر کسی به سراغشان می رود؛ به همین جهت کشف نشده باقی مانده اند. وانا یک منطقه زیبا و ییلاقی است که زیاد با خدا فاصله ندارد.

در اینجا می خواهم به زادگاه پدر و مادرم نیز اشاره کنم. آنها اراکی هستند از روستایی به نام چشمه سفید . من حتی فیلم کوتاهی با نام چشمه سفید ساخته ام و دیدن این روستا را به دیگران نیز پیشنهاد کرده و همان گونه رفتن به وانا را سفارش می کنم.

برنامه ریزی شده ترین سفرهای من سفرهای خارجی ام بوده است که از زمان تصمیم گیری تا رسیدن به نتیجه، حتی یک ماه هم طول نکشیده است. در کل برای سفرهایم اهل برنامه ریزی نیستم. یک مرتبه می بینم هوا خوب است و کار خاصی ندارم، به دوستان نویسنده و بازیگرم پیشنهاد سفر می دهم و راه می افتیم. من عاشق این هستم که در جاده رانندگی کنم. سفرهای جاده ای را در فصول مختلف بویژه پاییز دوست دارم. بارش برف و باران من را به سفر بیشتر ترغیب می کند. رانندگی در این شرایط جوی را با رعایت اصول ایمنی بسیار دوست دارم.

کوه، رودخانه، دریاچه، آسمان آبی و هوای پاک، همگی دنیای زیبایی دارند که در سراسر ایران هم وجود دارد و پیشنهاد می کنم هر کس قصد سفر دارد آنها را عاشقانه ببیند. من هم در سفرهای کوتاهم به دنبال آنها هستم. ولی به این راحتی ها نمی توانم بگویم از کدام جاده یا منطقه بیشتر خوشم آمده است. راستش من حدود دو سال در خارج از کشور یعنی در سوئیس و فرانسه زندگی کرده ام و اکنون همین که در ایران هستم و در کشورم می توانم زیبا سفر کنم، برایم دنیایی ارزش دارد. در عین حال، بیش از همه به جاده های جنگلی و کوهستانی علاقه دارم؛ یعنی ارتفاعات بلند را دوست دارم، زیرا قرار گرفتن در ارتفاع من را به خودم و خدا نزدیک تر می کند.

با وجود تمام این زیبایی ها، مسائلی هم هست که من را آزار می دهد. مثلا در بعضی جاده های پرتردد، آشغال پلاستیک، لیوان یکبار مصرف، جلد چیپس، پفک و... به وفور دیده می شود. شاید بخشی از این مساله به دلیل سوء مدیریت باشد که کمتر برای جمع کردن زباله ها اقدام اساسی می کنند. ولی اگر مدیران بخواهند، می توانند فرهنگسازی کنند و به مردم آموزش دهند که در طبیعت زباله نریزند. حتما مردم این را یاد خواهند گرفت. همان طور که پس از یک دوره مردم یاد گرفتند حتما کمربند ایمنی را ببندند. یکی از کارهایی که من بتازگی انجام می دهم این است که هر آشغال و خرده ریزی را که می بینم، جمع می کنم و در یک کیسه قرار می دهم. اگر هر ایرانی این کار را انجام دهد، به اندازه همان یک نفر منطقه پاک می شود.

به هر حال، سفر احتیاج به هوای پاک و محیط پاک دارد و این ما هستیم که این پاکی را از طبیعت می گیریم. گردشگر یا مسافر خوب آن است که از زیبایی های بصری و لطافت طبیعت بیشترین بهره را ببرد. شاعر درست گفته است که «علفی را بکنم، خود هم مرد» و ما گاه درختی را می کنیم تا آتشی برافروزیم. طبیعت مال ماست. پس باید گردشگر و مسافر طبیعت دوستی باشیم./ ضمیمه چمدان

حورا نژاد صداقت



همچنین مشاهده کنید