سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
ما پاک دیده ایم و تو پاکیزه دامنی
درباره بزرگان تاریخ گذشته، داوریهای متفاوت و متناقض بسیار دیده میشود. سعدی، یکی از همان بزرگانی است که درباره مسائل مختلف زندگی و اندیشگانی او در میان سعدیپژوهان اختلافهای گونهگون وجود دارد، اختلاف در زمان تولد، نام، وجه تخلص، سفر، مذهب، عرفان، تاریخ درگذشت و....
برای نمونه در پیوند با مذهب سعدی، گروهی او را «شیعه خالص» دانسته و با یادکرد دلایلی بر نظر خود تأکید کردهاند و برخی دیگر با دلایلی دیگر، بر سُنی بودن او پای فشردهاند ؛ همین گونه اختلافنظرها، درباره باورهای صوفیانه و عارفانه سعدی نیز دیده میشود.
اما آنچه در این مقاله به کوتاهی بررسی خواهد شد، عشق عفیف و نگاه پاک از دیدگاه سعدی است. درباره مفهوم عشق و مصداق آن در غزلهای سعدی ـ مانند برخی دیگر از موضوعاتی که بدان اشاره شد ـ میان سعدیپژوهان اختلافنظر وجود دارد؛ برخی عشق او را یکسره زمینی و جسمانی پنداشته و تاویل عرفانی غزلهای سعدی را نادرست دانستهاند و برخی دیگر با تاکید بر اندیشههای عرفانی سعدی، معشوق او را در غزلها، معشوق آسمانی و عرفانی شناختهاند. برخی دیگر نیز با روشی معتدل، بخشی از سرودههای سعدی را عرفانی و بخشی دیگر را غیرعرفانی دانستهاند.
پیش از بررسی سرودههای سعدی چند نمونه از دیدگاههای مختلف مطرح شده را باز مینگریم:
عبدالعلی دستغیب: «توصیف عشق در زبان سعدی، بیشتر با تمایلات نفسانی مربوط است... سعدی وقتی از زیبایی معشوق سخن میگوید، کاملا نشان میدهد که توصیف وی واقعی و دقیق است.»
منوچهر مرتضوی: «تعمق در روحیه و افکار و عقاید و ذوق رندانه سعدی نشان میدهد که ادعای او در معانی و معارف، از نوعی خودبینی و خودپسندی که مخالف حقیقت عرفان و معنویت و عشق است، خالی نمیباشد و از صداقت و لطافت عرفانی حافظ و کمال و عمق معنوی مولانا بهرهای ندارد. جمالپرستی سعدی نیز از شائبه جسمانیت و میل غریزی خالی نیست و با نظر لطیف و عارفانه حافظ و نظر عمیق مولانا مشابهتی ندارد.»
سعید حمیدیان:«کسانی که غزل سعدی را در مایه مجاز یا عاشقانه انسانی میدانند، همین موجود انسان دو پا پنداشتهاند و حال آنکه او نیز معشوقی درونی است و برخاسته از سر و سویدای دل شاعر... و نیز حتی همان محبوبی که آمیزهای از کمال زیبایی صورت و سیرت است، کسی نیست جز همان مفهوم و موجود مثالی درونی، منتها سعدی برای آن که غزلش به تجرید محض میل نکند، او را چنان در شعر میآراید و مینشاند که گوییا «برابر چشم است» هرچند «غایب از نظر» باشد.»
اینک برای روشن شدن موضوع، نگاه سعدی را در آینه غزلهایش واکاوی و بررسی میکنیم. سعدی بارها و بارها بر مفهوم بنیادی چند بیت زیر پای فشرده است:
هر آن ناظر که منظوری ندارد
چراغ دانشش نوری ندارد
چه کار اندر بهشت آن مدعی را
که میل امروز با حوری ندارد
میان عارفان صاحبنظر نیست
که خاطر پیش منظوری ندارد
زیباییدوستی و جمالپرستی از کلیدیترین مضمونهای غزل سعدی است و سعدی آشکارا، نظر کردن بر زیبارویان را دین خود دانسته و خلاف آن را برگشت از دین ( ارتداد) شمرده است:
نظرکردن به خوبان دین سعدیست
مباد آن روز کاو برگردد از دین
*
مرا شکیب نمیباشد ای مسلمانان
ز روی خوب، لکم دینکم ولی دینی
*
خود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفر است
من از این باز نگردم که مرا این دین است
جمالپرستی و نظربازی، پیشینهای دیرینه دارد، اما مفهومی را که سعدی از آن اراده میکند، پیش از او در نگاه کسانی چون احمد غزالی، عینالقضاه.. همدانی و بویژه روزبهان بقلی شیرازی آشکارا دیده میشود:
نظر با نیکوان رسمیست معهود
نه این بدعت من آوردم به عالم
سعدی هم مانند شیخ شهابالدین سهروردی و شیخ نجمالدین کبرا به روزبهان شیرازی ارادت داشته و در سرودهای اینگونه به حق او سوگند خورده است:
خوشا سپیده دمی باشد آن که بینم باز
رسیده بر سر اللهاکبر شیراز...
بهذکر وفکر و عبادت به روح شیخ کبیر
به حق روزبهان و به حق پنج نماز(کلیات سعدی، ص ۷۲۶)
اما آنچه بهگونهای فراگیر و گسترده در سراسر غزلهای سعدی به چشم میخورد و سعدی با تاکید فراوان بر آن پای میفشرد، نگاهی است پاک و به دور از آلودگیهای شهوانی. سعدی مانند بسیاری دیگر از عارفان عاشق، عالم را محل تجلی حضرت حق میبیند و هرگونه زیبایی را پرتویی از زیبایی الهی میپندارد:
حسنلی: آنچه در سراسر غزلهای سعدی به چشم میخورد و او با تاکید بر آن پای میفشرد نگاهی است پاک و به دور از آلودگیهای شهوانی. سعدی مانند بسیاری دیگر از عارفان عاشق، عالم را محل تجلی حضرت حق میبیند
به جهانخرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
سعدی به جای آنکه دیگران را از دیدن زیباییها ـ و از آن جمله روی زیبا ـ منع کند، آنها را به زلال کردن درون و پاک کردن نگاه فرا میخواند و خود را صاحب چنین نگاهی معرفی میکند. آنچه از دیدگاه او زشت، پلشت و ناپسند است، آلودگی دل و ناپاکی دیده است:
این عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیدهایم و تو پاکیزهدامنی
*
ما را نظر به خیر است از حُسن ماهرویان
هر کاو به شر کند میل او خود بشر نباشد
از همینروست که او حتی در غزلهایی که نشانههای روشنی از مفاهیم معرفتمآبانه و نصیحتگرانه دارد، باز هم از نگاه به زیبارویان غافل نمیشود و آن را تأیید میکند؛ برای نمونه در غزلی که با مطلع زیر آغاز میشود و بیت دوم آن نیز در تایید بیت آغازین، به نفی صورت و رها کردن هستی میپردازد، بیت سوم را ـ چونان یادآوری بایستهای ـ در مباح بودن نگاه پاک میآورد:
هرکه با یار آشنا شد، گو: ز خود بیگانه باش
تکیه بر هستی مکن، در نیستی مردانه باش
کی بود جای مَلَک در خانه صورتپرست
رو چو صورت محو کردی، با مَلَک همخانه باش
پاکچشمانرا ز روی خوب دیدن منع نیست
سجده کایزد را بود، گو سجدهگه بتخانه باش...
سعدی آنقدر این مفهوم را تکرار میکند و بر آن پای میفشارد که گمان میرود او همواره در هراس بوده است تا مبادا کسی نظربازیهای او را از سر هوسبازی بپندارد و در گمان ناشایست افتد:
باور مکن که صورت او عقل من ببرد
عقل من آن ببرد که صورتنگار اوست
گر دیگران به منظر زیبا نظر کنند
ما را نظر به قدرت پروردگار اوست
*
گر بهرخسار چو ماهت صنما مینگرم
به حقیقت اثر لطف خدا مینگرم
حتی در غزلی مانند غزل زیر که سراسر پند و نصیحت است و سعدی در جایگاه شیخی نصیحتگر نشسته تا مخاطب خویش را به راستروی و معرفتاندوزی سفارش کند و از گناهکاری و شهوتپرستی برحذر دارد، در بیت دوم به روشنی یادآوری میکند که اگر نگاه او شهوانی نباشد، به هر چه نظر کند، به شاهد ازلی نگریسته است، به عبارتی دیگر «هر آن کس عاشق خوبان مهروست» چنانچه آلودگی دل و چشم نداشته باشد «بخواهد یا نخواهد عاشق اوست»، غزل سعدی را باز میخوانیم:
پاکیزهروی را که بود پاکدامنی
تاریکی از وجود بشوید به روشنی
گر شهوت از خیال دماغت به در رود
شاهد بود هرآنچه نظر در وی افکنی
...
زنهار، گفتمت قدم معصیت مرو
ورنه نزیبدت که دم از معرفت زنی
سعدی، هنر نه پنجه مردم شکستن است
مردی درست باشی، اگر نفس بشکنی
در دیدگاه سعدی، «عشق» حقیقتی پاک است که با شهوت در نمیآمیزد، به زبانی دیگر، هرگونه دلبستگی و خواهش که شهوت در آن شریک شود، عشق نخواهد بود. عشق از یک سو با شهوت سر ناسازگاری دارد و از سویی دیگر با پرهیزگاری. جالب است که سعدی در مقطع دو غزل با یک وزن و قافیه این دو مفهوم را به روشنی بازگفته است. یکی از این غزلها در «بدایع» است و دیگری در «خواتیم».
مقطع غزل اول، از بدایع:
سعدیا عشق نیامیزد و شهوت با هم
پیش تسبیح ملایک نرود دیو رجیم (ص ۶۳۵)
مقطع غزل دوم، از خواتیم:
سعدیا عشق نیامیزد و عفت با هم
چند پنهان کنی آواز دهل زیر گلیم (ص ۶۳۷)
دکتر کاووس حسنلی
عضو هیات علمی دانشگاه شیراز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست