یکشنبه, ۲۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 16 March, 2025
روز ها و فرشته ها در ایران باستان

● فرهنگ:
ایران ؛ یونان؛ مصر ؛ روم و چین؛ دنیای شناخته شدهی دیروز و امروز ؛دارای اندیشهها و باورهای بلند و ماندگاری هستند، که امروزه این کشورها بهآنها ارج نهاده و آنها را مایهی فخر و مباهات خود میدانند.
«یونان» هم که همواره موجب غرور غربیها بوده و برای شکوفایی فرهنگ خود، یونان را در اوج قله قرار دادهاند. وچه نمایشنامهها و داستانهایی که بر اساس الهههای یونان و باورهای آنان بروی صحنه نمایش نرفته است تا نسل جوان و دنیا را با فرهنگ و هویت خودشان آشنا سازند و آن را بهرخ همگان بکشانندو برای الهه های یونانباستان مانند: /Themisالههی عدالت و فرمانو Nemesis/ نمسیس،الههی انتقام و Pan/الههی چوپانی و Mnemosyneیا الههی خاطره و همچنین در «مصرباستان »با الهههایی مانند: Maat/الههی راستی و Min/خدای آسمان و Neith/الههی شکار و جنگ وNephthys/بانویخانه وMut=الههی مادر بانوی آسمان ؛ داستان ها بسرایند که در خاطر بسیاری از جهانیان شناخته شده است.
ولی متاسفانه در ایران هیچگاه از باورهای نیاکان خود نخواهید شنید و گویی سخن گفتن دربارهی آنها کاری ناشایست و مخالفت با بسیاری از جریانهاست و شاید اگر کوشش روشنفکران ایراندوست چند دهه پیش نبود، ما نیز هماکنون، این چندنام را که نشاندهندهی باورها و فرشتههای ایران باستان هستند، را در ماههای خود نمیشنیدیم و بکار نمیبردیم .
● «روزها (فرشتهها) »در ایران باستان :
▪ باد: در پهلوی بهشکل «وات- vat» و در اوستایی بهشکل « واتَه- vata»یا «وایو- vayu » آمده است و ابوریحان بیرونی در فهرست روزهای ایرانی این روز را «باد» آورده و در سغدی و خوارزمی از آن بهشکل «واذ» یاد کرده است.
زرتشتیان امروز نیز این روز را «باد» خوانند.(روزشماری برگهای ۵۳و۵۴) از (حاشیهی برهان قاطع چ معین : باد) و در سنسکریت و اوستا اسم مخصوص پروردگار و ایزد مخصوص عنصر باد است و نخستین ایزد مخصوص عنصر باد است و نخستین ایزدی ست که نذور را میپذیرد. در وید(ودا) گاهی برای اسم خاص ایزد باد آمده است. در یشتها سه بار وات بهمعنی فرشته آمده(مهریشت، رشنیشت، و فروردینیشت. این واژه را از «وا - Va» بهمعنی وزیدن گرفته شده است." وا "(ویو) یکی از دیو ها ی خیر می باشد که نگهبان هوای پاک است وسود بخش ؛ هرچند دیوی دیگر نیز بوده است که نشانهی هوای ناپاک و زیانآور و در فرگرد وندیداد بهروشنی از این دیو یاد شده و با دیو مرگ یکجا نام برده شدهاست.
روز بیستو دویم از هر ماه شمسی تدبیر ومصالح آن روز بدو تعلق دارد ونیک است در این روز نو بریدن و نو پوشیدن و بر اسب نو سوار شدن.
باد نام فرشتهای موکل بر تزویج و نکاح ونام فرشتهی موکل بر تدبیرو مصالح روز نیز " باد" است.رافعی میگوید : همیشه تا بود از پیش رش مهر و سروش- چنانکه از پس بهرام، رام باشد و باد.
منوچهری گوید: می خور کت باد نوش بر سمن و پیلگوش- روز رش و رام و گوش روز خور و ماه و باد .زرتشتبهرام گوید: بههنگام آبانمه و روز باد - فلک داد مر باب او را
▪ بباد(دین) : در پهلوی بهشکل «دین- din» و در اوستایی بهشکل «دینا-daena» و در پازند«din» و ارمنی «den» آمده است. ابوریحان بیرونی نیز در فهرست نامهای روزهای ایرانی نام این روز را «دین» و در سغدی هم «دین» و در خوارزمی نیز «دین» یاد کرده است. دینا از مصدر اوستایی «da» «شناختن و اندیشیدن» آمده که برابر است با ریشهی «dhi» در سنسکریت .دین، نام فرشتهای است که بهمحافظت(نگهبانی) قلم مأمور است. و این فرشته از ایزدان آیین زرتشتی است و نگهبانی روز بیست و چهارم ماه به ایزد «دین» سپرده شده است .روز بیستوچهارم بود از ماههای شمسی و نیک است در این روز فرزند به مکتب فرستادن و نکاح کردن.
فردوسی گوید: بمان تا بیاید مه فروردین- که بیفزاید اندر جهان هور دین .
مسعود سعد گوید: دین روز ای روی تو آکفت دین - می خور و شادی کن و خرم نشین.
▪ ارد: در پهلوی "ارد " بهشکل« ارت » و در اوستایی بهشکل« اشی- ونگوهی» آمده است. در اینجا «ونگهو» صفت یا ویژگی است بهمعنی «نیک و خوب» و معنای روی هم رفتهی آن«اشی نیک» است و در گاتها و دیگر بخشهای اوستا،«ارت (اشی)» گاه اسم مجرد بهمعنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و پاداش و بهره و گاه اسم خاص آیزدی که نگهبان مال و خواسته و دارائی است، آمده است. نام این فرشته در گاتها یاد شده است. وی مانند سپندارمذ، اناهید و چیستا (فرشتهی دانش) مؤنث شناخته شده است. در جهان مینوی و روز واپسین، پاداش کارهای نیک و سزای کردارهای زشت بهیاری او انجام میشود. در تفسیر پهلوی، در شرح یسنای ۶۰، بند ۴ واژهی «اشی(ارت)» را چنین تفسیر کردهاند:«توانگری که از درستکاری و رستگاریست. ارت ایزد؛ خانهی بهشتی است و بهتر است که او را اَهلیشوَنگ بنامید، برخی نیز او را اشیشونگ مینامند، او بهفر و شکوه خانه میافزایإ»ارد برگرفته شده از« اَرْتَه (arta) و اَرِتَه (areta) و اِرِتَه (ereta)» اوستایی و «رتَه» سنسکریت، و بهمعنی « درستی و راستی و پاکی و تقدس» آمده است و همین واژه در نیمهی نخست، اردشیر و اردوان و اردویراف و اردیبهشت و به شکل مکان در نامهای، اردبیل و اردستان و اردکان، آمده است.ارد نام ایزدی در آیین ایرانیان باستان است .
▪ اشتاد: در پهلوی بهشکل «اشتات» و در اوستایی بهشکل «ارشتاد» آمده است.نام روز بیستوششم است از هرماه شمسی. نیک است در این روز صدقه دادن و جامه پوشیدن و حاجت خواست. ایزد اشتاد نام یکی از ایزدان همکار هفتمین امشاسپندان «امرداد» بوده است و همچنین نام فرشتهای است موکل بر مصالح و اموری که در روز اشتاد واقع میشود.به باور ایرانیان قدیم، نام فرشتهای که موکل روز اشتاد است.
زراتشت بهرام می گوید : روانت باد ویژه جان ودل شاد//نگهدارت سروش و شن و اشتاد.
به اوستایی ارشتاد بهمعنی روح صداقت آمده. ارشتاد نام فرشتهای هم بود.( لغت شاهنامه ص ۲۵).
مسعود سعد: اشتادروز و تازه گل بوستان- ای دوست می ستان ز کف دوستان.
▪ آسمان: در پهلوی بهشکل «آسیمان» و در اوستایی بهشکل«آسمن» بوده است.نام روز بیستوهفتم از هرماه شمسی است. و در این روز نیک است بهسفر دور شدن و نشاید هیچکار دیگر کردن.
فردوسی گوید: مه بهمن و آسمانروز بود- که فالم بدین نامهپیروز بود.
مسعود سعد: آسمان روز ای چو ماه آسمان- بادهنوش و دار دل را شادمان.و این بیت مسعود، مثال برای روز ۲۷ است و بس.
در تداوم عوام، هوای بیابر. نام فرشتهی موکل تدبیر امور و مصالح آسمانروز:همهساله ز اشتاد و از آسمان- تن و جانت با شادی و کامتان. و دیگر آنکه نام فرشتهی موکل بر ممات یعنی عزرائیل نیز می باشد
▪ زمی یا زمامیاد: در پهلوی بهشکل «زمیک زمامیات ـ زامدات- zamik » و در اوستایی بهشکل «زام» آمده است و نام روز بیستوهشتم است از هرماه شمسی و گویند دراین روز تخم افکندن و درخت نشاندن و عمارت کردن بسیار خوب است.
ابوریحان بیرونی نام این روز را در فهرست روزهای ایرانی «زامیاد» و در سغدی «رامجید» (کتاب روزشماری در ایران باستان،بقلم دکتر معین) و در خوارزمی، راث یاد کرده زرتشتیان این روز را زامیاد خوانند.
مسعود سعد: چون زامیاد نیاری زمی تو یاد- زیرا که خوشتر آید می روز زامیاد خاصه بپادشاه ملک ارسالان که چرخ- هرگز نداشت چو او هیچ شاه یاد.
در پارسی زمی بهمعنی زمین و فرشته آن هر دو آمده است.نام فرشتهای است که به نگهداری حوران بهشتی و تدبیر مصالح این روز گماشته شده است. سروشی است که به نگهداری حوران بهشتی مأمور است و تدبیر امور و مصالح روز معاد بدو متعلق است. پورداود:" نوزدهمین یشت از بیستویکمین یشت اوستا، زامیادیشت است که اما نظر به مندرجاتش باید آن را کیانیشت نامید، چنانکه در یک نسخهی قدیم ... زامیاد یعنی زم یزد یا بهعبارت دیگر فرشتهی زمین.
دکتر معین درمزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی آرد: ایزدان بزرگ نیز خود بنوبت از همکاران امشاسپندان هستند... و ایزد زامیاد از ایزدان همکار امرداد(امشاسپندی که ماه مرداد بنام او است) میباشد.. و در ص ۴۳۲، از آن کتاب آمده: در مزدیسنا همهی عناصر و بهویژه «زمین» مقدس و زامیاد یعنی: زمیزد یا بهعبارت دیگر فرشتهی زمین(در اوستا:زم« zam »محترم است و نام او در ردیف فرشتگان سی روز ماه یادشده و از این جهت آبادانی زمین و زراعت بر مزدیسنان واجب بوده است.
▪ امشاسپند سپندارمذ در اوستا: سپنتهآرمئنی« Spenta Armaiti ») فرشتهی نگهبان زمین و گاه نیز خود زمین بهشمار رفته است.
در کتاب روزشماری در ایران باستان، تالیف دکتر معین آمده: زامیاد مرکب است از دو جزء زام که ایزد و فرشتهی زمین است و جزء دوم یاد از حروف زواید و پسوند است که در اوستا و پارسیباستان(دات) آمده، چنانکه در واژههای بنیاد و فریاد دیده میشود. ایزد زامیاد(زمین) با ایزد آسمان اغلب یکجا یا در هر دو مقدس شمرده شدهاند. نگهبانی روز ۲۸ با ایزد نامبرده است.
در فرهنگها آمده در این روز درخت بنشاندن و تخم کاشتن و عمارت بغایت خوب است.(روزشماری ص ۶۳-۶۴)زَمی مخفف زمین است که برگرفته شده از زم«با واژهی زم در پهلوی که بهمعنی سرما و زمستان است، اشتباه نشود و در اوستا زیم آمده (حاشیهی یشتها جلد۲ برگ۳۰۳، زمین و زم)» ماراسپند ـ مهرسپند:مارسپند،ماراسفند در پارسی و در پهلوی بهشکل «امهراسپنت» و در اوستایی بهشکل «مَنَثرَهسپَنتَ»« Manthra Spenta » آمده است و بهمعنی کلام مقدس.. نام روز بیستونهم از هر ماه شمسی است.
مسعود سعد: ای دلارام روز ماراسپند- دست بیجام لعل میمسپند.
نام فرشتهای که موکل آب است و امور مصالح این روز بهاو تعلق دارد.
فردوسی: به روز زمیاد مهر اسفند - نبیند ستم خلق و دشمن به بند.آمده که؛ نام پدر آذرباد، ماراسپند بوده است که یکی از موبدان ایشان بوده.(برهان) در کتب زرتشتی«اتورپات ماریسپندان»« Aturpat Marispandan » یا آذرپاد پسر ماراسپند یاد شده است(مزدیسناص۱۰۳ وآذرپاد و خرده اوستا ص۳۰ فصل ۳۳، بندهشن،بند۳)
▪ انیران: در پهلوی و پارسی بهشکل «انیران- aniran » آمده و در اوستایی بهشکل« انغره ــرئوچه»«anaghra raoca» آمده است، که بخش نخست آن از «اَنan.» که علامت نفی و «اغره» بهمعنی «پایان و حد و حصر» و بخش دوم بهمعنی «روشن» است و رویهم رفته یعنی «روشنی بیپایان» است.
انغره ــ رئوچه بارگاه شکوه و بزرگی اهورامزداست یا عرش اعظم به شمار آمده و علاوه بر آن نام فرشته یا ایزدی است که نگهبانی روز سیام بدو سپرده شده است.(انیران بهمعنی بیگانه و غیر ایرانی است).(حاشیهی برهان قاطع چ معین)ابوریحان بیرونی در فهرست روزهای ایرانی این روز را «انیران» و در سغدی «نغز» و در خوارزمی«اونرغ» آورده و زرتشتیان امروز «انارام» گویند. دیگر انیران از اوستایی «اَنْ ائیریا- an -airya » است که از دو بخش بوجود آمده است که بخش نخست «اَنْ- an » که علامت نفی و بخش دوم بهمعنی« آریایی و ایرانی» است و روی هم رفته غیرآریایی«ناایرانی» معنیمیدهدنام فرشتهای است که موکل بر عقد و نکاح میباشد.(برهان قاطع)،(ناظمالاطباء).
مسعود سعد : انیران ز پیران شنیدم چنان/ که می خورد باید به رطل گران.
زرتشتبهرام: سفندارمذ ماه رفته تمام / بروزی که خوانی انیرانش نام/ در این روز زردشت پاکیزهدین/درآمد سوی حد ایرانزمین.
▪ مهر: در پهلوی بهشکل(میتر)، در اوستایی بهشکل(میثرَ)و در پارسی باستان بهشکل(باگ یادیش)، بوده است. میترا (ایزد خورشید یا مهر) یکی از ایزدان آریایی یا هندوایرانی پیش از روزگار زرتشت بوده است.
پس از آمدن زرتشت، یکی از فرشتگان آیین مزدیسنا گردید.آریاییان به مظاهر قدرت طبیعت یعنی:
۱) ایندرا (ایزد تندر و جنگ)
۲) وارونا(ایزد آسمان پرستاره)
۳) میترا (ایزد خورشید یا مهر)
۴) آگتی (ایزد آتش) «دئوه» میگفتند.
البته برتر از دیگر مظاهر ایندرا بوده است که اژدهاکش و ایزد«تُندر»(رعدوبرق) و «جنگ»به شمار میآمده است.
این ایزد با این نام در میان آریاهای ایران آن رواج را که میان هندوان میداشت، نیافت. نزد ایرانیان ظاهراً پرستش میترا «مهر» جای آن را گرفت و ایندرا رفتهرفته و بهویژه پس از زرتشت در ردیف دیوان مردود درآمد
در فرهنگهای ایرانی یا فارسی، مهر را فرشتهای دانستهاند که موکل است بر مهر و محبت و تدبیر امور مالی و مصالحی که در ماه مهر (ماه هفتم) و روز مهر (روز شانزدهم هر ماه) بدو متعلق است و حساب و شمار خلق از ثواب و عقاب بهدست اوست. (از یشتها جلد۱دیوان چ دبیر سیاقی،برگ۱۳۳): «آنکه گردون را به دیوان برنهاد و کار بست/ وان کجا بودش خجسته مهر اهرمین گرا»
فردوسی :«چو آذرگسب و چو خرداد و مهر/ فروزان به کردارگردان سپهر» . مهر نام آتشکدهای بزرگ بوده است.
▪ سروش: سروش در اوستایی به شکل «سَرئوشَ-Sraosha» آمده است و به معنی «اطاعت و فرمانبرداری» و به ویژه پیروی از دستورات خداوندی است و آن را از ریشهی اوستائی (سرو-)(sru سرو-srav ) به معنی «شنیدن» آمده است.
در گاتها بیشتر سرئوشه به همین معنی یاد شده(یسنا،۴۴، قطعهی۱۶،یسنا۴۵،قطعهی۵،و جز آن) و نیز در دیگر بخشهای اوستا بدین معنی بارها آمده و همچنین در اوستا سرئوشه بهعنوان علم(دانش) برای فرشتهای یاد شده و او را مقامی مهم دارد و به صفت«میهن»و «بزرگ» متصف گردیده است.
(گاتها،یسنا۳۳،قطعهی۵).وی مظهر(نشانهی) اطاعت(فرمانبرداری) و نمایندهی صفت (ویژگی) خشنودی و فرمانبرداری در برابر دستورات اهورایی است.
سروش از جهت مقام با مهر برابر است و گاه او را در جزو امشاسپندان به شمار میآورند. در ادبیات متأخر زرتشتی سروش از فرشتگانی است که در روز رستاخیز به کار حساب و میزان گماشته خواهد شد و از گاتها نیز بر میآید که این فرشته در اعمال (کارهای) روز جزا(پاداش) دخالت دارد(یسنا۴۳،قطعهی۱۲).
و هم در کتابهای متأخر زرتشتی و فرهنگهای فارسی سروش پیک ایزدی و دربردارندهی وحی خوانده شده، از اینرو در کتابهای فارسی اور را با جبرئیل سامی یکی دانستهاند. نگاهداری روز هفدهم هرماه به سروش ایزد سپرده شده.
بیرونی در فهرست روزهای ایرانی (آثارالباقیه) روز یاد شده را «سروش» و در سغدی«سرش» و در خوارزمی «اسروف» یاد کرده است.نام روز هفدهم باشد از هر ماه خورشیدی. نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن و باقی امور بد است.(برهان)مسعود سعد: «روز سروش است که گوید سروش/ باده خور و نغمهی مطرب نیوش»
فردوسی: «کی مایهور بود با فر و هوش/ سرهندوان بود نامش سروش» . سروش نام ستارهشناس هندی در دربار یزدگرد(ویس و رامین) : «و با دیوان به گردون بردویدند/ که گفتار سروشان میشنیدند»
خاقانی:«تف آه از دلم سرشته بهخون / سبحهسوز سروش میشود»
نظامی:«سروش مرا دیو مردم مکن/ سررشته از راه خود گم مکن»
سعدی:«دو کس بر حدیثی گمارند گوش / از این تا بدان اهرمن تا سروش»
حافظ:«الا ای همای همایون نظر/ خجسته سروش مبارک خبر»
▪ رشن: نام روز هیجدهم از ماه پارسی مرادف رش است.(آنندراج)،(از انجمنآراء)
مسعود سعد : «روز رشن است ای نگار دلربای // شاد بنشین و به جام می گرای»
نام اوستایی رش یا رشن،«رشنو» است که نام فرشتهی دادگستری است. روزی است از ماه ایرانیان که آن رش خوانند.(لغت فرس اسدی).مخفف رشت هم میباشد.
روز هیژدهم (هیجدهم) از هر ماه خورشیدی و در این روز با دوستان صحبت داشتن و سفر کردن ممنوع است(فرهنگ جهانگیری)
خسروی: «می سوری بخواه که آمد رش/ مطربان پیش دار و باده بکش»
فردوسی:«چو هور سپهر آورد روز رش/ ترا زندگی باد پدرام و خوش»
فردوسی:«درآمد در آن خانهی چون بهشت/ به روز رش از ماه اردیبهشت»
نام فرشتهی که تدبیر امور و مصالح روز رشن با اوست.(از شعوری، جلد۲، برگ۱۲) و نام یکی از ایزدان همکار امشاسپند امرداد است.(از مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی،برگ۱۶۲)
▪ فروردین: در پهلوی بهشکل «فرورتینfravartin-»، در اوستایی بهشکل«فرهوشی»، و در پارسی باستان بهشکل «فرورتینام» «fravartinam» آمده است. و بهشکل فرورتی در حالت اضافی است و به معنی «فروردهای پاکان و فروهرهای پارسیان» است.
بنابراین «ین» علامت نسبت نیست.(از حاشیهی برهان چ معین). نام ماه نخست شمسی باشد و آن بودن آفتاب است.
عنصری: گرفت از ماه فروردین جهانفر/ چو فردوس برین شد هفت کشور.
سعدی: وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند/ خاصه اکنون کهبهار آمد و فروردین است.
نام فرشتهای هم هست که از خازنان بهشت است و تدبیر امور و مصالحی که در این ماه و در روز فروردین که نوزدهم این ماه است واقع شود، بدو متعلق است.
نام روز نوزدهم باشد از هر ماه شمسی و در این روز از ماه فروردین پارسیان جشن سازند و عید کنند بنابر قاعدهایی کلی که پیش ایشان جاری است که هر روز از هر ماهی که نام همان ماه داشته باشد عید باید کرد. نیک است در این روز به باور ایشان جامهی نو پوشیدن و دیدن گوسفندان و گله و رمهی گاوان و اسبان.(برهان).
مسعود سعد گوید: فروردین است و روز فروردین// شادی و طرب همی کند.
تلقین نام یک یشت از کتاب یشتها که خود بخشی از بخشهای پنجگانهی اوستای موجود است. پورداود نویسد" قسمتی از این یشت که در نیرو و عظمت فرورها و قسمتی دیگر که در استغاثه و طلب یاری از آنهاست."
به ویژه در هنگام فرود آمدن فرورها، یعنی در آخرین گاهنبار سال سروده میشود.(از یشتها جلد۱،صص ۵۹۸-۵۹۷) .
جشن فروردیان، جشن فرودها(فروهران) است که هنگام فرود آمدن فروهران به زمین محسوب میشود وآن ده روز است از اشتاد روز تا انیرانروز از اسفندماه و پنج روز گاتها(خرده اوستا تألیف پورداود،صص۲۱۸-۲۱۹)
▪ بهرام: در پهلوی بهشکل «واهرام» و در اوستایی به شکل «ورثَرغنَ» آمده است.نام روز بیستم از هرماه شمسی.(برهان)
فردوسی: نگهدار از ماه بهرامروز/ برو تا در مرو گیتیفروز.
همی بود تا روز بهرام بود / که بهرام را آن نه پدرام بود.
نام فرشتهای است که نگهداری مردم مسافر بدو سپرده شده است و امور و مصالحی که در روز بهرام واقع میشود بهاو تعلق دارد.(برهان). نام ملکی است که امور روز بهرام بدو متعلق است و محافظت مسافران میکند.(رشیدی)
▪ رام: در پهلوی بهشکل (رامشن= ramishn) رام در اوستایی بهشکل (رامن=ramon) و یا (رامه=rama) آمده است.(از مزدیسنا ذیل ص۲۲۹).
رام نامی مقدس در میان آریاییان ایران و هند بوده است.بههندی نام خداوند بزرگ است.(برهان)
(از لغت محلی شوشتری): " خود بخود هستند چون با عاشقان خود کام رام / از چه میگویند خوبان هندو رامرام.(اشرف از آنندراج).
صاحب انجمنآرا و بتبع او صاحب آنندراج آرد: " روز رام و آن مهرگان بزرگ است و روز پیروزی یافتن فریدون است بر ضحاک تازی و در این روز ایرانیان (پارسیان) شکر و پرستش و زمزمه کردندی که از ستم ضحاک تازی رهایی یافتهاند.
نام فرشته موکل بر مصالح روز رام است و آن مهرگان بزرگ است(آنندراح)(انجمنآراء).
ـ نامهای «رام» عبارتند از :
رامشن،
رامن،
رامین،
رامتین،
رامهرمز،
راماردشیر،
راماشاه،
رامشین،
رامنی،
رامیتن،
رامیثن،
رامینه،
رامان،
رامجرد،
رامشهرستان و ...
رام در پهلوی بهشکل «رامشن- ramishn» و در اوستایی بهشکل«رامن- ramon» یا «رامه-rama» آمده است.
رام نام روز بیست و یکم از ماههای پارسی که بهرسم ایرانیان، هر یک از سی روز ماه بهنام فرشتهای موسوم بوده است.
ـ رام روز = روز رام: "رام روز است و بخت و دولت رام/ ای دلارام خیز و درده جام(مسعود سعد) .
ـ آذر رام خراد= آتش فره ایزد رام (مزدیسنا ذیل ص ۲۲۹) .
دل شاه از اندیشه ازاد شد/ سوی آذر رام خرداد شد.
(فردوسی) (از مزدیسنا ص ۲۲۹): "ترا روز رام از جهان رام باد/ همان باد را با تو آرام باد/ میخور کتباد نوش بر سمن و پیلگوش / روز رش و رام و جوش روز خور و ماه و باد.
منوچهری: بشادی روز رام و روز شنبد/ فرود آمد به لشکرگاه موبد(ویس و رامین).
رام نام فرشتهای است که موکل روز رام و مصالح امور مردم است در آن روز. نام ایزدی است که نگهبانی روز بیست و یکم هر ماه بدو سپرده شده . مزدیسنا ذیل ص۲۲۹.شرحی دربارهی نام رامین. رامین اسم خاص میباشد.سامانی گوید: رامین مرکب است از «رام» بهمعنی طرب، فرح، فیریدگی، کروز، کروژ، نشاط، رامش، خوشی، خوشدلی، سرور، نشاط کردن، وشاد شدن،شادی،) و «ین» و معنی ترکیبی آن طربناک است.طربناک(صفت مرکب)(شادمان،خوشحال،با نشاط) .
از رشیدی: اگر خود آب حیوانی تو شیرین/ نه مهرت سیر گردد همچو رامین.
نظامی: نام عاشق ویس است و قصهی ویس و رامین مشهور است از فخرالدین اسد گرگانی (۴۶۶ه.ق) که این داستان را از پهلوی به نظم پارسی درآورده است و خلاصهی داستان عشق ویس و رامین چنین است که رامین ،جوانی است زیباروی و خوشاندام، که شیفتهی لذت و زیبایی است، چنگ نیکو مینوازد و سرود خوش میگوید و حتی به باور گرگانی، وی پدید آورندهی چنگ است:" نشان است این که چنگ بافرین کرد/ که او را نام چنگ رامتین کرد(رامتین که یکی از نوازندگان و رامشگران دوران ساسانی دانسته شده است).

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست