یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
هنر آموزش هنر
پیش از آنكه همایش آموزش هنر در آذرماه سال جاری برگزار گردد، تعدادی از استادان، هنرمندان و مدرسان دانشگاه پیرامون این مقوله نظرات و پیشنهادهایی داشتند كه در قالبهای مختلفی همچون گفتوگو، مقاله و سخنرانی ارائه شدند. آنچه میخوانید بخشی از همین آرا است.
اگر هنر در كشور ما دچار آشفتگی و بیهویتی است، یكی از علل مهم آن دستگاه آموزشی است. به نسبت آنچه ما از هویت فرهنگی خویش سخن میرانیم، نحوهی آموزش در دانشكدههای هنری ما فاجعهآمیز است؛ زیرا این نحوهی تدریس از همان آغاز راه بیگانگی مضاعف را هموار میكند. در برابر ظاهر غنی و گیجكنندهی شیوههای گوناگون نقاشی غربی كه از همان ابتدا بر سر دانشجوی ما فرود میآید، سخنگفتن از فضایی خارج از آنچه در دیدگاه غربی مطرح است، بیهوده مینماید. مثلاً دانشجوی ما نمیتواند میان مفاهیم و ارزشهای دینی و آنچه از فضای معنوی، مثالی و غیرمادی فرهنگ و هنر ایران با خود دارد از یك سو، و فضای مادی و محسوس و ارزشهای انسانی و دنیوی فرهنگ و هنر غربی از سوی دیگر، رابطهای پیدا كند. در برابر آموزش، نقد و تجزیهوتحلیل و تبلیغ و ترویج هنرِ میكلآنژ، رافائل، رامبراند، دلاكروا، مونه، مانه، گوگن، ون گوگ، براك، پیكاسو، مونش، ماگریت، دالی، ماتیس، پولاك و دهها و صدها اسم دیگری كه از همان ابتدا به نقشكردن آنها در وجود دانشجو میپردازیم، نقاشی ایرانی ـ با عنوان محقرانهی «مینیاتور» یا «نگارگری»، با هنرمندان اغلب بینامونشانش مظهر عقبماندگی است و حكم سایههای پژمردگی خاطرهی تنگی را دارد كه ممكن است بهندرت شامل نیمنگاهی توریستی شود. در چنین فضایی، برای دانشجوی ما، هنر غرب یعنی امپرسیون، یعنی اكسپرسیون، یعنی رئال و سوررئال، یعنی تحرك و پویایی و نوآوری، و هنر ایران یعنی تزئین، سرگرمی، پژمردگی و عقبماندگی. به دانشجوی رشتهی هنر چیزهایی را میآموزند كه نه سنخیتی با عواطف و ساخت ذهنی او دارد و نه معلوم است از كجا آمده است و به كجا میرود؟ نه هنر غربی را در متن فرهنگیاش به او میآموزند و نه میراث گذشتهی او را. نه از تجزیهوتحلیل درونی هنر غربی پرسشی میشود، نه به منظر و دیدگاه هنر ایرانی توجهی میگردد. او باید یا كلاسیست باشد یا امپرسیونیست یا اكسپرسیونیست یا كوبیست و یا معجونی از چند یا همهی ایسمها؛ معجونی كه گاه به معنی راستین كلمه، یعنی سردرگمی. مونتاژ چند واحد هنرهای سنتی ـ با هر عنوانی كه باشد ـ ممكن است سردرگمی و پریشانی او را تشدید كند، چون او دو دید را از هم باز نمیشناسد و نمیداند یكی از كجا میآید و دیگری به كجا متصل است و تا چه حد میتواند به آفرینش خلاقه منجر شود. برای همین همه چیز در پردهی ابهام باقی میماند. ما بیش از یك دهه از هویت فرهنگی گفتیم و میگوییم، اما فراموش میكنیم كه بیشتر دروس و روشهای آموزش استادان در دانشكدههای هنری ما غربیاند. اگرچه شعارهایی در زمینهی هویت فرهنگی و هنری سر میدهیم، اما در میدان عمل كوشش ما درست در جهت نابودی آخرین بقایای هویت تصویریمان است. میكلآنژ، مونه، ون گوگ، رنوار و پیكاسو جزئی از میراث هنری یك جوان اروپایی است و او روح آنها را در گوشهكنار و در فضایی كه در آن نفس میكشد، باز مییابد. در حالی كه دانشجوی ایرانی نمیداند هنر غرب از چه سرزمینی برخاسته در چه شرایطی ظاهر شده، همچنان كه نمیداند هنر ایرانی كه سرشار از عرفان است، از چه مأوایی پدید آمده و گویای چه حقیقتی است. چندین عامل دیگر باعث شد از یك سو روند ازسرگیری دیدگاهها و ملاكها و شیوههای رایج هنر غربی و از سوی دیگر مهجور و مظلوم ماندن هنر و هنرمندان متعهدی كه دنبال یافتن هویت مستقل ایرانی ـ اسلامی در آغاز راه دشوار خویش بودند، تشدید شود.نخستین عامل، حاكمیت دیدگاهها، ملاكها، ارزشها و روشهای هنر غرب در مراكز آموزش هنرهای تجسمی بهویژه دانشكدههای هنر بود و است. عوامل دیگر عبارتاند از: نبود دیدگاه روشن مسئولان در زمینهی هنر و عدم تأسیس مراكزی كه به طور جدی و بنیانی به طرح و تدوین مباحث گوناگون هنر بپردازند.عملكرد بسازوبفروش بسیاری از گالریها و گالریدارها، حمایت برخی نشریات از این روند، عدم وجود نشریات حرفهای و تخصصی، عدم حمایت از یكیدو نشریهای كه در این زمینه نسبتاً موفق بودهاند، فقر نقد و منتقد سالم و مستقل و غیرغربزده در زمینهی هنر. هرچند هنرمندان ما خود را بی هیچ پرسشی به ایسمهای غربی سپردهاند، اما ـ خصوصاً جوانترها ـ دریافتهاند كه یك جای كار لنگ است. اما كجا؟ نمیدانند. آنها احساس میكنند كه بسیاری از مسائل باید روشن شود؛ میدانند چیزهای زیادی هست كه از دست دادهاند و بسیاری چیزها در آفرینش هنریشان نقش دارند كه نباید باشند. بههرحال، برای بهرهوری درست و واقعبینانه از دستاوردهای هنر جدید غرب، نخست باید ویروس خودباختگی را از تن بیرون كنیم و سپس به فضای نقاشی سنتی خود سری بزنیم و به تجدید حیات مبانیاش بپردازیم. برای بهرهگیری از دستاوردهای هنری دیگران و مستحیل كردن آنها در خویش و یافتن هویتی مستقل و هنری زنده و ماندگار كه افقهای جهانی را نیز درنوردد، كمی غیرت لازم است و اندكی حوصله و مقداری عشق.غیرتی كه حریم و حرم را نگه میدارد و صبر و حوصله و عشقی كه دانهای را به درختی تنومند مبدل میكند كه هزار رهگذر به سایهی آن تن میسپارند. اگرچه ما هرگز نمیتوانیم روح فیاض و روان خلاق و فضای خیالانگیزی را كه محرك هنرهای ایرانی بوده است، دوباره زنده كنیم، اما كندوكاو در مبانی آن میتواند دید ما را از هنر متجسد و انسانمدار غربی تغییر دهد. ۱
اگر از فداكاری عدهای بچهمسلمان در بعضی دانشكدههای هنری بگذریم، هیچگونه تحول بنیانی در زمینهی آموزش هنر اتفاق نیفتاده است. اكنون هیچ تفاوتی میان دانشكدهی هنرهای زیبای دمشق، دهلی و پاریس وجود ندارد. در ایران، اما از یك سو فرق دارد و از سوی دیگر فرقی ندارد. هیچ اختلاف بنیانی و اساسی كه مقتضای كشوری انقلابی با فرهنگ دینی و معنوی باشد، نمیتوان یافت. اما با واردكردن مجموعهای دروس عمومی به اسم دین و معنویت خواستهاند كه بگویند فرق دارد. ما همان مبانی هنرهای تجسمی غرب را تدریس میكنیم. البته نمیگویم كه كار دیگری را باید انجام داد. فعلاً باید همینطور باشد، اما نه از نوع التقاطی آن. این نوعِ التقاطی كه هم این باشد و هم آن و درعینحال نه این باشد و نه آن، همه چیز و همه كس را تحلیل میبرد. برای برخی آدمهای خنثی خوب است، اما برای آنكس كه دغدغهها و آرمانهای مقدس دارد كارساز نیست؛ بلكه او را عذاب میدهد و چشمهی ذوق و استعداد او را میخشكاند. به همین دلیل، دانشكدههای ما نقاش تولید میكنند، اما از هنرمند خبری نیست. وجود تعداد بیشماری نقاش كه هنرمند هم نیستند، خود از عوامل بحرانزا است و اصلاً خودآشفتگی بسیار میآورد. بعضی از دوستان هم گمان كردهاند كه با واردكردن نگارگر به نظام آموزشی میتوان كاری از پیش برد، اما این كار جز دامنزدن به التقاط كار دیگری نمیكند. اكنون نمیخواهم دربارهی نگارگری مطلبی گفته باشم، اما در ارتباط با آموزش باید روشن كنم بازگشت به هویت و اصالت ربطی به نگارگری ندارد. من بیش از ۱۴، ۱۵ سال با مینیاتور و تذهیب و تشعیر ور رفتم. برای این تجربهام ارزش قائلم و نمیخواهم آن را بیارزش قلمداد كنم، اما با نگارگری به این شكل كه فعلاً مطرح است هیچ هویتی بهدست نخواهد آمد و ما چیزی را مستقلاً از پیش نخواهیم برد؛ هرچند ممكن است صرفاً به عنوان یك تجربه برای گروهی مفید باشد. ۲
وضعیت آموزش هنر در ایران معاصر پراكنده است و این شاید از محاسن آن باشد! در گوشهای مرتجعانهترین شیوههای آموزش كه مبتنی بر بازنمایی عینی طبیعت یا محیط است، الگویی حاكم است و در گوشهای دیگر، دانشجویان بدون كسب آموزش و مهارتهای لازم، آزادانه به تخلیهی احساسات خود روی بوم و كاغذ مشغولاند. در فضای آموزشی دیگری، محتاطانه، تلاش میشود تا دانشجویان ضمن فراگیری مهارتهای لازم، تجربیات دیگری را نیز كسب كنند. سادهلوحانه است اگر تصوّر كنیم شیوهی آموزش هنرهای تجسمی در تمام مراكز دانشگاهی، زمانی یكدست خواهد شد. (اصولاً این طرز تفكر حُسنی نیز در بر ندارد و جلوی ابتكار عمل و تنوع رفتار را سد میكند.) ولی كلیهی دستاندركاران آموزش هنرهای تجسمی میتوانند به چند اصل پایدار این حرفه، یعنی طراحی ، ساختار ، تركیببندی وفادار بوده، باتوجه به سلیقه، تجربه، جهانبینی و سلوك خود، آن را تنوع ببخشند و به نسل جدید منتقل كنند. مشكل عمدهای كه اكنون در مراكز آموزش عالی (هنرهای تجسمی) به چشم میخورد و بسیاری از استادان زجركشیدهی این حرفه را رنج میدهد، بیتوجهی به اصل طراحی است. امروز در مراكز آموزشی ما به این نخستین اصل هنر توجهی نمیشود. كم طراحی میشود و پایههای آن بسیار سُست و لغزان است. به همین لحاظ، گامها و حركتهای بعدی به كُندی پیش میرود و یا اصلاً به نتیجه نمیرسد. دانش طراحی درعینحال به رشد ذهن تحلیلی دانشجویان، كمك شایانی میكند و قادر است تا آنها را در دیگر زمینههای علمی و نظری مددرسان باشد. كامپیوتر هم كه الحمدالله به بازار آمده و تلویحاً بسیاری میپندارند با در اختیار داشتن این ابزار نوین، طراح نیز شدهاند. این مانند آن است كه فردی بدون شناخت نت، ریتم و هارمونی، تنها با دراختیارداشتن یك سینستایزر، خیال كند كه موسیقیدان و آهنگساز شده است. ۳
آموزش هنرهای تجسمی در دانشكدههای هنری به هیچوجه اصولی و صحیح و متناسب با نیاز جامعهی امروز نیست و خواستهای جوانان پرشور و هنردوست را تأمین نمیكند. به این لحاظ، برنامههای درسی، سرفصلهای دروس و روشهایی كه استادان از آن طریق تدریس میكنند، دانشجویان را به بیراههای برده است. متأسفانه، در سالهای گذشته دانشجویانی كه فارغالتحصیل شدهاند، نه دركی از هنر مدرن دارند كه بتوانند كار خوبی را در قالب آن ارائه دهند، و نه به اندازهی كافی كار دانشگاهی كردهاند كه اصولاً هنرهای كلاسیك را بشناسند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست