شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مراسم عروسی در بین نخورلی های ترکمن


مراسم عروسی در بین نخورلی های ترکمن

اگر تا روز عروسی , اعیاد دینی عیدقربان و فطر پیش بیاید , رسم بر این است که در روز عید ۴ الی ۵ زن از خانوادهٔ داماد به همراه یک الی دو ریش سفید با بقچه هایی حاوی قاتلاما نان روغنی شیرین , قند , حلوا و … به خانوادهٔ عروس می روند و عید را به آنها تبریک می گویند این امر بدون حضور داماد انجام می گیرد

●عروسی چند مرحله دارد:

▪مرحلهٔ اول : قیز دیله‌مک (معنای عبارت ، خواستگاری از دختر است) :

در این مرحله که به آن «آغیز اورماق» نیز به آن می نامند ، خانوادهٔ پسر پس از مشاوره و اتخاذ تصمیم برای عروسی پسرشان ، چند نفر از افراد ریش سفید و معتمد را که «سووچی» می نامند ، به خانهٔ عروس می‌فرستند. پس از صرف چای و خوردن نان ـ که معمول ترین رسم ترکمنها در پذیرایی از مهمان است ـ یکی از سووچی ها رو به پدر خانواده می گوید[۱] که «خبرمیزی آل! ، بیز خبرلی گلدیک!» (معنی مفهوم کلی اینکه «ما حامل خبری هستیم » )

خانوادهٔ دختر دم بخت که معمولاً با دیدن این افراد ، منتظر این جمله است ، در پاسخ می گوید : «خوش خبرنگیزی آیدینگ!» (یعنی اینکه منتظر شنیدن خبر خوش شما هستیم) و سووچی ها نیز خبر را با این عبارات بیان می کنند :« قیزی نگیزی دیله‌مأگه گلدیک» و یا «قوداچیلیقا فلانی یول‌لادی» و یا «فلانی قیزی‌نگیزدان طماکین» ( به این مفهوم که فلان خانواده ما را برای خواستگاری از دختر شما فرستاده است) . به این ترتیب صحبت های مقدماتی آغاز می شود و سرانجام این صحبت ها با بررسی بیشتر این موضوع از سوی خانوادهٔ ‌دختر به پایان می رسد و سووچی ها می روند تا چند روز بعد برای شنیدن نتیجهٔ بررسیها و مشاورات ، دوباره به آنجا برگردند.

در این مرحله صحبت از مهریه نمی شود . اگر پسر مورد پسند خانوادهٔ دختر نباشد (اگر یوره‌گینده اوتورماسا) به بیان بهانه های مختلف این موضوع را مستقیماً و یا به شکل غیرمستقیم به اطلاع سووچی ها و یا خانوادهٔ پسر می رسانند.

پس از گذشت یکی دو روز ، سووچی ها دوباره برمی‌گردند و این بار در بارهٔ شیربها (قالینگ / قیزینگ بهاسی) و زمان عروسی صحبت به میان می آید.

هم اکنون شیربهای دختر به این گونه است:

اگر این وصلت بین خویشاوند باشد ، یک الی یک و نیم میلیون تومان است.

اگر دو طرف غیر خویشاوند و غریبه باشند ، این مبلغ بین یک میلیون و هشتصد الی دو و نیم میلیون تومان است.

اگر دختر را به مردی بدهند که زنش مرده است ، این رقم ۵/۳ الی ۴ میلیون تومان است.

شیربهای زن بیوه دو الی ۵/۳ میلیون تومان است. [در بارهٔ دلیل زیادتر بودن شیربهای زن بیوه ، دلایل زیادی متصور است که از جملهٔ آن می توان به ناچاری مرد زن مرده برای پیدا کردن سرپرستی برای فرزندان و عدم پذیرش دختر برای ازدواج با مرد بیوه ای که فرزندانی هم دارد و غیره اشاره کرد.)

رسم بر این است که در همین مرحله و پس از اعلام شیربها ، سووچی ها از خانوادهٔ دختر می خواهند به حرمت ریش سفیدانی که در ترکیب سووچی ها قرار دارند ، این رقم را کاهش دهد و خانوادهٔ دختر غالباً ۵۰ هزار تومان از کل رقم کم می کند و می‌گوید که در مرحلهٔ شیرینی خوری و «شیطان گچمز» نیز از کل مبلغ ، مقداری را کم خواهد کرد.

همان روز ، با بررسی روزهای سعد و نحس ، روز عروسی را نیز تعیین می کنند که غالباً این امر برای یک الی یک و نیمسال بعد در نظر گرفته می شود.

وقتی خبر به خانوادهٔ پسر می رسد ، آنها نیز ضمن اطلاع به اقوام و خویشان خود ، روزی را برای عقد و نکاح که به آن «نکاح تویی» می گویند ، تعیین می کنند. پس از تعیین روز «نکاح تویی» ، خانوادهٔ پسر ، جوانانی را برای دعوت خانواده ها به درب منازل می فرستد و هر کدام از آن جوانان ، محدودهٔ مورد نظر را بین خود مشخص می کنند و با در دست داشتن چوبی به دست ، به در خانه ها رفته و آنها را برای شرکت در جشن «نکاح تویی» دعوت می کنند. خانوادهٔ پسر علاوه بر این ، به منظور دعوت از زنان و دختران جهت شرکت در این جشن ، غالباً یک دختر را به همراه یک زن (ترجیحاً یکی از عروسان جوان خانوادهٔ‌ پسر) به در خانه ها می فرستد. از آن طرف ، خانوادهٔ دختر نیز برای برگزاری جشنی کوچک ـ که به آن «قیز ساتماق» و یا «قودا ـ قوم بولماق» تدارک می‌بینند. منتها این جشن ، کوچکتر از جشنی است که در خانوادهٔ پسر برگزار خواهد شد.

▪مرحلهٔ دوم : نکاح تویی ( یا «گلین بلله‌مک» ):

در روز برگزاری «نکاح تویی» خانوادهٔ دختر گوسفند ، گاو و یا مرغ ( که به آن «جانلی» می گویند) ، ذبح می‌کند اما خانوادهٔ پسر حتماً گوسفند ذبح کرده و سینهٔ آنرا که به آن «دؤش» می گویند ، با تشریفاتی که در ذیل می آید ، به خانوادهٔ دختر می فرستد.

یک مرد و چند زن از طرف خانوادهٔ پسر سینهٔ گوسفند ذبح شده را به همراه یک کله قند ، چند بسته شکلات ، یک کارتن سه یا چهار کیلویی بیسکویت ، چهار یا شش قرص نان (بایستی جفت باشد) ، قینگاچ و بخشی از پول شیربها (که دستمالی به دور آن گره زده اند) را به خانوادهٔ دختر می‌برند. البته تعداد افرادی که برای این کار در نظر گرفته می شوند ، بستگی به فاصلهٔ خانهٔ دو خانوادهٔ پسر و دختر دارد. اگر نزدیک باشد ، افراد زیادتری ( ۱۰ الی ۱۵ نفر) انتخاب می شوند اما اگر دور باشد ، این کار از سوی ۵ الی ۶ نفر از ریش سفیدان طرف خانوادهٔ پسر صورت می گیرد.

مراسم همان شب برگزار می شود و زنان در اتاقی که دختر در آن نشسته ، به جشن و شادی مشغول می شوند و قینگاچ را که خانوادهٔ پسر فرستاده ، بر سر دختر می‌گذارند. ریش سفیدان طرف پسر در اتاقی با حضور پدر دختر و ریش سفیدان طرف دختر می نشینند و پس از خوش و بش ، بخشی از شیربها را که در دستمالی پیچیده شده ، در مقابل پدر دختر می گذارند. رسم بر این است که به ازای هر ۱۰۰ هزار تومانی که می‌آورند ، او بایستی ۵ هزار تومان را در همان دستمال بگذارد و برگرداند که به این امر «یالیق دویبی» می گویند. البته این امر نشانهٔ سخاوتمندی پدر دختر به حساب می آید.

مراسم نکاح آغاز می شود. به این ترتیب که دو نفر از ریش سفیدان به اتاقی که زنان گرد دختر نشسته اند ، می آیند تا وکالت بگیرند. یکی از ریش سفیدان در فضایی که سکوت حاکم است ، خطاب به دختر چنین می گوید :

خدای‌نگ بویروغی بیلن

پیغمبرینگ سنتی بیلن

وکیل‌چیلیک خطی‌نگیزی کیمه بریأنگیز؟

ترجمه :

به امر خدا

و طبق سنت پیامبر

نامهٔ وکالت را به چه کسی می دهید؟

و نام چند نفر از معتمدین و ریش سفیدان به عنوان کاندیدای وکالت به دختر اعلام می شود. دختر نیز یکی از آنها را به عنوان وکیل انتخاب و اعلام می کند و به این ترتیب ، مراسم در خانهٔ دختر به پایان می رسد و ریش سفیدان به همراه وکیل دختر از همانجا به خانهٔ پسر برمی گردند و در آنجا نیز همین وکالت گرفتن از پسر انجام می گیرد. پس از آن ، وکلای عروس و داماد به همراه ریش سفیدان در اتاقی می نشینند و صیغهٔ نکاح خوانده می شود.

این مراسم نیز با تشریفاتی همراه است : در داخل قابلمه ای بزرگ ، یک الی دو کله قند می اندازد و به هم می زنند تا شیرین شود. پس از پایان یافتن قرائت صیغهٔ نکاح ، به تمام افرادی که در آن جشن شرکت می کنند ، جرعه ای از آن آب می نوشانند. به این آب شیرین «نکاح سووی» می گویند.

به هنگامی که صیغهٔ نکاح قرائت می شود ، کسی نباید دستهایش را به هم گره بزند و یا مشت نماید و همه بایستی کف دست را بر روی زانو بگذارند (با این باور که اگر مشت بکنند و یا دستها را به هم گره بزنند ، پسر نمی تواند کاری از پیش ببرد). یکی از ریش سفیدان تا زمانی که خطبهٔ نکاح به پایان برسد ، قیچی به دست در کنار درب اتاق می‌نشیند و قیچی می زند (با این باور که دم شیطانی که قصد وارد شدن به محل جاری شدن نکاح را دارد ، بریده شود).

پس از پایان یافتن قرائت نکاح ، آب شیرین بین مردم پخش می شود. آن روز افرادی که در جشن شرکت می کنند ، به محض رسیدن به پدر داماد ، با او دست داده و به او تبریک می گویند. عبارتی که به هنگام تبریک به پدر داماد گفته می شود ، غالباً این است : «گلین آلیب سینگ ؛ آیاقی ـ تایاقی دوشسون» و یا «باقیت‌لی بولسون‌لار» ( به این مفهوم که عروس گرفته‌ای ؛ خوش قدم باشد) و چند پول اسکناس در دست های او می گذارند. پدر داماد نیز به عنوان تبرک ، دستمالی به او می دهد.

این مرحله با دادن شامی که از گوشت گوسفند ذبح شده درست شده ، به پایان می رسد.

▪مرحلهٔ سوم : شیطان گچمز (به معنای : شیطان نفوذ نکند)

سه روز و یا حداکثر یک هفته بعد ، خانوادهٔ داماد به اقوام و خویشان خبر می دهد که «شیطان گچمز» را به «قودا» (خانوادهٔ عروس) خواهند برد. در روز موعد ، هر خانواده با یک دیس بزرگ (که به آن تاباق [طبق] گفته می شود و آنرا در داخل سفره ای پارچه‌ای که به آن ساچاق گفته می شود، می پیچند ) به خانهٔ داماد می آیند. در داخل این دیس ، این چیزها را می گذارند: سه کیلو بیسکویت ، بیشمه (نوعی نان روغنی) و یا چند قرص نان و… .

خانوادهٔ داماد غیر از دیس هایی که از سوی هر خانوادهٔ اقوام و خویشان آورده شده ، این چیزها را نیز از سوی خود برای خانوادهٔ عروس می برد : ۲۰ الی ۴۰ عدد نان فطیر ، ۳۰ الی ۴۰ قاتلاما (نوعی نان روغنی و شیرین) ، یک ظرف بزرگ حلوا با شیرهٔ انگور ، سه کیلو شکلات ، سه الی چهار کیلو بیسکویت ، دو و یا چهار عدد کله قند ، کشمش ، خرما . همهٔ این ها برای خانوادهٔ عروس است و برای خود عروس نیز یک عدد پیراهن ، یک عدد قینگاچ ، کفش ، یک عدد طلا (گوشواره ، گردن بند و یا انگشتر).


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید