جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معیارهای حكومت و ویژگی های حاكم در دیدگاه امام علی ع


معیارهای حكومت و ویژگی های حاكم در دیدگاه امام علی ع

امام ع نه تنها عالم به مكتب است بلكه خود در پیاده كردن مكتب, پیشتاز و پیشگام همه است و برای كسب قدرت و حفظ آن و یا رسیدن به هدف هر چه مقدس و والا هم باشد تن به هوای نفس نمی دهد و از حق و عدالت منحرف نمی گردد شیوه رهبری و سیاست او را كتاب و مكتب مشخص می كند, و جز از آن فرمان نمی برد

اگر چه پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله و در دوره زعامت‏خلفا، امیرالمؤمنین‏علیه السلام همواره بر این كه خلافت‏حق او و وصیت پیامبر است، پای می‏فشرد، اما به اتفاق همه تاریخ نویسان، وقتی پس از قتل عثمان مسلمانان به آن حضرت روی آوردند، علی‏علیه السلام تقاضای ایشان را رد كرد و فرمود: مرا رها كنید و دیگری را برگزینید، من برای شما وزیر و مشاور خواهم بود. (۱)

مردم آن‏چنان اصرار كردند كه امام حاضر شد. به نقل طبری، مهاجران و انصار به غیر از هفت نفر از جمله سعدبن ابی وقاص و عبدالله بن عمر و محمدبن مسلمهٔ و اسامهٔ بن زید و نعمان بن البشیر و زیدبن ثابت‏با امام بیعت كردند (۲) .

اولین نفری كه با امام بیعت كرد طلحه بن عبدالله، دومین نفر زبیربن العوام بود.

در میان خلفای چهارگانه فقط علی‏علیه السلام با تقاضا و استدعای مسلمانان و بر اساس رای عمومی مهاجرین و انصار (بدون اعمال زور یا تهدید) به خلافت رسید.

● آگاهی علی علیه السلام از مشكلات و موانع حكومت

امام‏علیه السلام بعد از كشته شدن عثمان هنگام بیعت مردم با وی فرمود: اگر روش گذشتگان را می‏خواهید، دیگری را طلب كنید، مرا وا گذارید و دیگری را طلب كنید زیرا ما به استقبال چیزی می‏رویم كه چهره‏های مختلف و جهات گوناگون دارد. (۳)

در زمان امارت خلفا دستورات اسلام تغییر داده شد، به همین دلیل اصلاحات انقلابی امام با مخالفت‏هایی روبرو می‏شد از این رو امام می‏فرماید:

دل‏ها بر این امر استوار، و عقل‏ها ثابت نمی‏ماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم، ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت كنم طبق آنچه خود می‏دانم با شما رفتار می‏كنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش كنندگان گوش فرا نخواهم داد، اگر مرا رها كنید، من چون یكی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیع‏تر از شما به امیر باشم. در این شرایط من وزیر و مشاورتان باشم، بهتر از آن است كه امیر و رهبرتان شوم (۴) .

بعضی از مخالفان، این گفته امام را بهانه قرار داده و می‏گویند: اگر او از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله منصوب به خلافت‏بود، نباید این چنین سخن می‏گفت.

ولی پاسخ این افراد، علاوه بر مدارك فراوانی كه بر ولایت و خلافت‏بلافصل او در تمام منابع سنی و شیعه وارد شده، در همین خطبه امام نیز بیان گردیده است.

امام‏علیه السلام به خوبی می‏داند كه مردم مسلمان در زمان خلفا بویژه در زمان خلیفه سوم از اسلام راستین فاصله گرفته‏اند. واگذاری مناصب حكومت اسلامی به دلخواه، و تقسیم بیت‏المال به طور غیر عادلانه انجام شده و عمل طبق امیال شخصی در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسیده بود. از این رو امام می‏دانست اگر كسی بخواهد سنت پیامبر را دقیقا اجرا كند با مخالفت‏های شدیدی روبرو خواهد شد. حوادث بعدی نیز اثبات كرد كه پیش‏بینی امام به جا بوده است. به این دلیل علی‏علیه السلام هنگامی كه مردم می‏خواستند با او بیعت كنند، می‏فرماید:

مرا رها كنید، زیرا شما تاب و تحمل اجرای حق و عدالت مرا ندارید. امیرالمؤمنین‏علیه السلام خود را لایق خلافت، و بعد از پیغمبر، شایسته‏ترین فرد برای امامت می‏داند، از این رو در توضیح علت‏خودداری، به موانع و مشكلات و سختی‏های آینده اشاره می‏فرماید و می‏گوید كه اوضاع فوق‏العاده آشفته است، آینده آشفته‏تری پیش روی مسلمانان است، بدانید اگر بامن بیعت كنید، مجبور خواهید بود برای اصلاح جامعه اسلامی دوران سختی را تحمل كنید.

● كارشكنی و مخالفت‏با علی‏علیه السلام از روزهای اول حكومت

امام‏علیه السلام در روز دوم خلافت‏خویش اعلان كرد راه و رسم من همان روش پیغمبرصلی الله علیه وآله است. هیچ كس بر دیگری برتری ندارد و اگر كسی سابقه و كوشش بیشتری در اسلام داشته باشد، پاداش او در قیامت‏با خدا است. فردا كسی نگوید فرزند ابوطالب ما را از حقوق خود محروم كرد، زیرا همه بنده خدا هستند و بیت‏المال مال خدا است و به طور مساوی بین همه تقسیم می‏شود. فردا همه حاضر شوند تا اموالی كه موجود است‏بین آن‏ها تقسیم شود، عرب را بر عجم امتیازی نیست.

از این تقسیم تنها طلحه و زبیر و عبدالله بن عمر و سعید بن عاص و مروان حكم سرباز زدند. هنگامی كه مردم در مسجد بودند، این چند نفر در گوشه مسجد كنار یكدیگر نشسته و آهسته صحبت می‏كردند، پس از آن «ولید بن عقبه‏» نزد امام‏علیه السلام آمد و گفت:

تو در روز بدر بستگان نزدیك ما را كشتی. اما امروز ما با تو بیعت می‏كنیم به شرط این كه همان مبلغی كه در زمان عثمان به ما پرداخت می‏شد، بپردازی و قاتلان عثمان را به قتل برسانی و اگر از تو بیمناك شویم به شام و معاویه ملحق می‏گردیم!

امام‏علیه السلام فرمود:

اما مساله «بدر» وظیفه الهی بود و اما مساله مال، در اختیار من نیست تا كم و زیاد كنم، آنچه خدا فرموده، انجام می‏دهم و در مورد قاتلان عثمان اگر ملزم بودم آن‏ها را بكشم همان وقت این كار را می‏كردم و اگر از من بیم داشته باشید به شما تامین می‏دهم، برای چه بیم داشته باشید؟

ولید جریان را برای دوستانش گفت و آنان با ناراحتی از هم جدا شدند. عماریاسر و گروهی به امام خبر دادند كه اینها پنهانی مردم را دعوت به بركناری شما از خلافت و نقض بیعت می‏كنند.

● پایداری امام علیه السلام بر روش قرآن و پیامبرصلی الله علیه وآله

امام‏علیه السلام پس از این واقعه به مسجد آمد و بر منبر رفت و اعلام كرد كه خداوند برای هیچ كس جز به تقوا برتری قایل نشده و پاداش آن را در آخرت خواهد یافت. آنگاه فرمود:

من روشی جز قرآن و سنت پیغمبر انتخاب نخواهم كرد، هركس به آن راضی نیست، هر كجا می‏خواهد برود، كسی كه خدا را اطاعت كند و به حكم او، حكم نماید، از هیچ كس وحشت ندارد.

سپس از منبر فرود آمد و دو ركعت نماز خواند، آنگاه طلحه و زبیر را پیش خود خواست و فرمود:

شما را به خدا سوگند آیا اینطور نبود كه من از بیعت كراهت داشتم و شما با رغبت‏بیعت نمودید؟ گفتند:

بلی.

فرمود:

پس این چه وضعی است كه از شما مشاهده می‏شود؟

گفتند:

بیعت كردیم كه بدون مشورت ما كاری نكنی و ما را بر دیگران برتری بخشی، اما اموال را مساوی تقسیم كردی و بدون مشورت ما این عمل را انجام دادی؟

امام‏علیه السلام فرمود:

استغفار كنید (كه من چنین شرطی را از شما برخلاف رضای خدا پذیرفته باشم) هم‏اكنون بگویید آیا حقی از شما گرفته‏ام یا به شما ستم نموده‏ام.

گفتند:

معاذ الله

فرمود:

آیا حكم و یا حقی مربوط به یكی از مسلمان‏ها بوده كه من جاهل به آن بوده‏ام و یا از گرفتن آن عاجز مانده‏ام؟

گفتد:

نه!

فرمود:

پس چرا مخالفت می‏كنید؟

گفتند:

به خاطر این‏كه در قسمت‏بیت المال برخلاف عمربن خطاب قدم بر می‏داری و ما را با دیگران مساوی قرار می‏دهی با اینكه غنایم با شمشیر ما به دست آمده است.

باز امام‏علیه السلام فرمود:

اما در باره مشورت با شما، من به حكومت رغبتی نداشتم مرا به سوی آن دعوت كردید و اصرار ورزیدید، ترسیدم اگر رد كنم اختلاف افتد. پس از قبول مسؤولیت در كتاب خدا و سنت پیامبر نظر افكندم آنچه مرا راهنمایی كردند، عمل نمودم، احتیاج به نظر و رای شما ندیدم چنانچه (فرضا) حكمی در كتاب خدا نباشد و در سنت پیامبرصلی الله علیه وآله دلیلی بر آن نیابم و نیاز به مشرت بود، با شما مشورت خواهم كرد.

اما درباره تقسیم به طور مساوی، همه می‏دانیم پیامبرصلی الله علیه وآله چنین دستور داده و كتاب خدا همین را می‏گوید.

اما اینكه گفتید ما بیشتر زحمت كشیده‏ایم، می‏دانید عده‏ای از همه بیشتر اسلام را یاری كرده‏اند و پیامبر آنان را با دیگران در تقسیم بیت‏المال فرقی نمی‏گذاشت.

● مساوات اساس حكومت علی‏علیه السلام

بعضی از یاران امام‏علیه السلام پس از ملاحظه بذل و بخشش‏های معاویه به اطرافیانش، به امام‏علیه السلام گفتند: ای امیرمؤمنان! مردم عموما علاقه‏مند به دنیا هستند و برای آن تلاش می‏كنند، اگر از بیت‏المال مقداری بیشتر به اشراف عرب و قریش می‏بخشیدی، وضع روبراه‏تر می‏شد و پراكندگی ایجاد نمی‏گردید و بهتر می‏توانستی در بین رعیت عدالت‏به خرج دهی و سرانجام بیت‏المال را به طور مساوی تقسیم كنی!

امام‏علیه السلام، وقتی دید رعایت مساوات در عطایای بیت‏المال مورد اعتراض جمعی از یارانش قرار گرفت و آن را برخلاف سیاست دانستند، فرمود:

«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه! والله لااطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما... (۵) »

«آیا از من می‏خواهید كه برای پیروزی خود، از جور و ستم، در حق كسانی كه بر آن‏ها حكومت می‏كنم استمداد جویم؟!

به خدا سوگند تا عمر من باقی و شب و روز برقرار، و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب می‏كنند هرگز به چنین كاری دست نمی‏زنم. اگر اموال از خودم بود، به طور مساوی در میان مردم تقسیم می‏كردم، تا چه رسد به این كه این اموال، اموال خدا است. آگاه باشید! بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است، این كار ممكن است در دنیا باعث‏سربلندی انجام دهنده آن شود ولی در آخرت موجب سرافكندگی وی خواهد شد، احیانا در میان مردم (دنیاپرست) گرامیش می‏نماید ولی در نزد خدا خوارش می‏سازد، هیچ كس مال خویش را در غیر راهی كه خداوند فرموده مصرف نكرد و به غیر اهلش نسپرد، جز این كه سرانجام خداوند او را از سپاسگزاری آنان محروم ساخت و محبتشان را متوجه دیگری نمود، پس اگر روزی پایش بلغزد و به كمك آنان نیازمند گردد، بدترین رفیق و ملامت كننده‏ترین دوست‏خواهند بود.»

● ستایش بزرگان علمای اهل سنت از روش علی‏علیه السلام در بیت‏المال

ابن ابی الحدید در ذیل این سخن آورده كه: عمر هنگامی كه به خلافت رسید بعضی را بر بعضی برتری داد، سابقین در اسلام را بر دیگران، مهاجران قریش، بر دیگر مهاجران، همه مهاجران را بر همه انصار، و عرب را بر عجم برتری بخشید، و در تقسیم بیت‏المال بین این گروه مساوات قایل نشد.

در ایام خلافت ابوبكر نیز عمر این پیشنهاد را كرد، ولی از جانب ابوبكر، قبول نشد و به او گفت:

«خداوند هیچ كس را بر هیچ كس برتری نبخشیده است‏»

ابن ابی الحدید آنگاه برای توجیه عمل عمر اضافه می‏كند: این مساله اجتهادی است و خلیفه مسلمانان می‏تواند به اجتهاد خود عمل كند، اگر چه متابعت از علی‏علیه السلام در نظر ما بهتر است‏بویژه كه ابوبكر نیز این كار را نكرد و اگر این خبر صحیح باشد كه پیامبرصلی الله علیه وآله بین افراد به طور مساوات تقسیم می‏كرد، مساله منصوص می‏گردد زیرا فعل پیامبرصلی الله علیه وآله همچون قولش حجت است. (۶)

ابن ابی الحدید در جای دیگر گفته: اگر گفته شود ابوبكر اموال را به طور مساوی تقسیم می‏كرد، پس چرا كسی به او اعتراض نكرد؟ ! در پاسخ باید گفت: او بعد از پیغمبرصلی الله علیه وآله بود و مردم با تقسیم پیغمبرصلی الله علیه وآله عادت كرده بودند، اما هنگامی كه عمر سركار آمد عده‏ای را برتری داد و پس از او عثمان این برتری را بیشتر نمود، این روش، ۲۲ سال ادامه پیدا كرد و مردم به این وضع عادت كردند، از این رو برگرداندن مردم از این وضع این مشكلات را به وجود آورد. (۷)

● معیارهای حكومت و ویژگی‏های امام در منظر علی‏علیه السلام

رهبری امام‏علیه السلام بر اساس ضوابط مكتب و با معیارهای تقوا و فضیلت و روش‏های منطقی و انسانی است.

امام‏علیه السلام درباره ویژگی‏های رهبری و امامت، می‏گوید:

«...فهو من معادن دینه، و اوتاد ارضه قدالزم نفسه العدل، فكان اول عدله نفی الهوی عن نفسه، یصف الحق و یعمل به، لایدع للخیر غایهٔ الا امها ولامظنهٔ الا قصدها، قد امكن الكتاب من زمامه فهو قائده و امامه، یحل حیث‏حل ثقله و ینزل حیث كان منزله...» (۸)

«او (انسان برتری كه شایستگی امامت دارد) از معادن و گنجینه‏های آیین خدا و از اركان زمین است. خود را ملزم به عدالت كرده و نخستین گامش در راه عدالت، اجتناب از هواپرستی، و تمایلات شخصی است. او چهره حق را آن‏چنان كه هست می‏نمایاند و خود بدان عمل می‏كند، هیچ كار خیری نیست جز آنكه برای انجام آن همت گمارده و هر كجا گمان خیری می‏رود او در تعقیب آن است. خود را در اختیار كتاب خدا نهاده و آن را پیشوا و امامش قرار داده، هر كجا كه قرآن بار می‏نهد او در همان جا فرود می‏آید و آنجا كه منزل می‏كند او نیز همانجا را منزلگاه خود قرار می‏دهد.

پی‏نوشت‏ها:

۱. تاریخ طبری، ج ۳، قسمت پنجم، ص ۱۵۲- حوادث سال ۳۵.

۲. همان.

۳. همان مدرك.

۴. نهج البلاغه، خطبه ۹۲.

۵. نهج‏البلاغه، خطبه ۱۲۶; ابن قتیبه، الامامهٔ والسیاسه، ج‏۱، ص ۱۵۳; تحف‏العقول، ص ۱۳۱; فروع كافی، ج‏۴، ص‏۳۱; مفید، المجالس، ص ۹۵; امالی طوسی، ج‏۱، ص ۱۹۷.

۶. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۱۱۱.

۷.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۷، صص ۳۵-۴۳.

۸. نهج البلاغه، خطبه ۸۷.

۹. نهج البلاغه، خطبه ۸۷.

۱۰. نهج البلاغه، نامه ۴۵.

۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.

۱۲ مقدمه ابن خلدون، طبع بغداد ص ۲۰۸.

۱۳. كتاب علی و دو فرزندش، طه حسین، ترجمه احمد آرام.

۱۴. اشاره به جمله شكواییه امیرمؤمنان دارد كه: الدهرانزلنی ثم انزلنی حتی یقال معاویه و (علی).

۱۵. فصلنامه مكتب تشیع، شماره ۴، ص‏۸۶.

۱۶. دیباچه‏ای بر رهبری، صص ۳۳۰-۳۲۹.

منبع:ماهنامه پیام حوزه، شماره ۲۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.