پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
معیارهای حكومت و ویژگی های حاكم در دیدگاه امام علی ع
اگر چه پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله و در دوره زعامتخلفا، امیرالمؤمنینعلیه السلام همواره بر این كه خلافتحق او و وصیت پیامبر است، پای میفشرد، اما به اتفاق همه تاریخ نویسان، وقتی پس از قتل عثمان مسلمانان به آن حضرت روی آوردند، علیعلیه السلام تقاضای ایشان را رد كرد و فرمود: مرا رها كنید و دیگری را برگزینید، من برای شما وزیر و مشاور خواهم بود. (۱)
مردم آنچنان اصرار كردند كه امام حاضر شد. به نقل طبری، مهاجران و انصار به غیر از هفت نفر از جمله سعدبن ابی وقاص و عبدالله بن عمر و محمدبن مسلمهٔ و اسامهٔ بن زید و نعمان بن البشیر و زیدبن ثابتبا امام بیعت كردند (۲) .
اولین نفری كه با امام بیعت كرد طلحه بن عبدالله، دومین نفر زبیربن العوام بود.
در میان خلفای چهارگانه فقط علیعلیه السلام با تقاضا و استدعای مسلمانان و بر اساس رای عمومی مهاجرین و انصار (بدون اعمال زور یا تهدید) به خلافت رسید.
● آگاهی علی علیه السلام از مشكلات و موانع حكومت
امامعلیه السلام بعد از كشته شدن عثمان هنگام بیعت مردم با وی فرمود: اگر روش گذشتگان را میخواهید، دیگری را طلب كنید، مرا وا گذارید و دیگری را طلب كنید زیرا ما به استقبال چیزی میرویم كه چهرههای مختلف و جهات گوناگون دارد. (۳)
در زمان امارت خلفا دستورات اسلام تغییر داده شد، به همین دلیل اصلاحات انقلابی امام با مخالفتهایی روبرو میشد از این رو امام میفرماید:
دلها بر این امر استوار، و عقلها ثابت نمیماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم، ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت كنم طبق آنچه خود میدانم با شما رفتار میكنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنش كنندگان گوش فرا نخواهم داد، اگر مرا رها كنید، من چون یكی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیعتر از شما به امیر باشم. در این شرایط من وزیر و مشاورتان باشم، بهتر از آن است كه امیر و رهبرتان شوم (۴) .
بعضی از مخالفان، این گفته امام را بهانه قرار داده و میگویند: اگر او از طرف پیامبرصلی الله علیه وآله منصوب به خلافتبود، نباید این چنین سخن میگفت.
ولی پاسخ این افراد، علاوه بر مدارك فراوانی كه بر ولایت و خلافتبلافصل او در تمام منابع سنی و شیعه وارد شده، در همین خطبه امام نیز بیان گردیده است.
امامعلیه السلام به خوبی میداند كه مردم مسلمان در زمان خلفا بویژه در زمان خلیفه سوم از اسلام راستین فاصله گرفتهاند. واگذاری مناصب حكومت اسلامی به دلخواه، و تقسیم بیتالمال به طور غیر عادلانه انجام شده و عمل طبق امیال شخصی در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسیده بود. از این رو امام میدانست اگر كسی بخواهد سنت پیامبر را دقیقا اجرا كند با مخالفتهای شدیدی روبرو خواهد شد. حوادث بعدی نیز اثبات كرد كه پیشبینی امام به جا بوده است. به این دلیل علیعلیه السلام هنگامی كه مردم میخواستند با او بیعت كنند، میفرماید:
مرا رها كنید، زیرا شما تاب و تحمل اجرای حق و عدالت مرا ندارید. امیرالمؤمنینعلیه السلام خود را لایق خلافت، و بعد از پیغمبر، شایستهترین فرد برای امامت میداند، از این رو در توضیح علتخودداری، به موانع و مشكلات و سختیهای آینده اشاره میفرماید و میگوید كه اوضاع فوقالعاده آشفته است، آینده آشفتهتری پیش روی مسلمانان است، بدانید اگر بامن بیعت كنید، مجبور خواهید بود برای اصلاح جامعه اسلامی دوران سختی را تحمل كنید.
● كارشكنی و مخالفتبا علیعلیه السلام از روزهای اول حكومت
امامعلیه السلام در روز دوم خلافتخویش اعلان كرد راه و رسم من همان روش پیغمبرصلی الله علیه وآله است. هیچ كس بر دیگری برتری ندارد و اگر كسی سابقه و كوشش بیشتری در اسلام داشته باشد، پاداش او در قیامتبا خدا است. فردا كسی نگوید فرزند ابوطالب ما را از حقوق خود محروم كرد، زیرا همه بنده خدا هستند و بیتالمال مال خدا است و به طور مساوی بین همه تقسیم میشود. فردا همه حاضر شوند تا اموالی كه موجود استبین آنها تقسیم شود، عرب را بر عجم امتیازی نیست.
از این تقسیم تنها طلحه و زبیر و عبدالله بن عمر و سعید بن عاص و مروان حكم سرباز زدند. هنگامی كه مردم در مسجد بودند، این چند نفر در گوشه مسجد كنار یكدیگر نشسته و آهسته صحبت میكردند، پس از آن «ولید بن عقبه» نزد امامعلیه السلام آمد و گفت:
تو در روز بدر بستگان نزدیك ما را كشتی. اما امروز ما با تو بیعت میكنیم به شرط این كه همان مبلغی كه در زمان عثمان به ما پرداخت میشد، بپردازی و قاتلان عثمان را به قتل برسانی و اگر از تو بیمناك شویم به شام و معاویه ملحق میگردیم!
امامعلیه السلام فرمود:
اما مساله «بدر» وظیفه الهی بود و اما مساله مال، در اختیار من نیست تا كم و زیاد كنم، آنچه خدا فرموده، انجام میدهم و در مورد قاتلان عثمان اگر ملزم بودم آنها را بكشم همان وقت این كار را میكردم و اگر از من بیم داشته باشید به شما تامین میدهم، برای چه بیم داشته باشید؟
ولید جریان را برای دوستانش گفت و آنان با ناراحتی از هم جدا شدند. عماریاسر و گروهی به امام خبر دادند كه اینها پنهانی مردم را دعوت به بركناری شما از خلافت و نقض بیعت میكنند.
● پایداری امام علیه السلام بر روش قرآن و پیامبرصلی الله علیه وآله
امامعلیه السلام پس از این واقعه به مسجد آمد و بر منبر رفت و اعلام كرد كه خداوند برای هیچ كس جز به تقوا برتری قایل نشده و پاداش آن را در آخرت خواهد یافت. آنگاه فرمود:
من روشی جز قرآن و سنت پیغمبر انتخاب نخواهم كرد، هركس به آن راضی نیست، هر كجا میخواهد برود، كسی كه خدا را اطاعت كند و به حكم او، حكم نماید، از هیچ كس وحشت ندارد.
سپس از منبر فرود آمد و دو ركعت نماز خواند، آنگاه طلحه و زبیر را پیش خود خواست و فرمود:
شما را به خدا سوگند آیا اینطور نبود كه من از بیعت كراهت داشتم و شما با رغبتبیعت نمودید؟ گفتند:
بلی.
فرمود:
پس این چه وضعی است كه از شما مشاهده میشود؟
گفتند:
بیعت كردیم كه بدون مشورت ما كاری نكنی و ما را بر دیگران برتری بخشی، اما اموال را مساوی تقسیم كردی و بدون مشورت ما این عمل را انجام دادی؟
امامعلیه السلام فرمود:
استغفار كنید (كه من چنین شرطی را از شما برخلاف رضای خدا پذیرفته باشم) هماكنون بگویید آیا حقی از شما گرفتهام یا به شما ستم نمودهام.
گفتند:
معاذ الله
فرمود:
آیا حكم و یا حقی مربوط به یكی از مسلمانها بوده كه من جاهل به آن بودهام و یا از گرفتن آن عاجز ماندهام؟
گفتد:
نه!
فرمود:
پس چرا مخالفت میكنید؟
گفتند:
به خاطر اینكه در قسمتبیت المال برخلاف عمربن خطاب قدم بر میداری و ما را با دیگران مساوی قرار میدهی با اینكه غنایم با شمشیر ما به دست آمده است.
باز امامعلیه السلام فرمود:
اما در باره مشورت با شما، من به حكومت رغبتی نداشتم مرا به سوی آن دعوت كردید و اصرار ورزیدید، ترسیدم اگر رد كنم اختلاف افتد. پس از قبول مسؤولیت در كتاب خدا و سنت پیامبر نظر افكندم آنچه مرا راهنمایی كردند، عمل نمودم، احتیاج به نظر و رای شما ندیدم چنانچه (فرضا) حكمی در كتاب خدا نباشد و در سنت پیامبرصلی الله علیه وآله دلیلی بر آن نیابم و نیاز به مشرت بود، با شما مشورت خواهم كرد.
اما درباره تقسیم به طور مساوی، همه میدانیم پیامبرصلی الله علیه وآله چنین دستور داده و كتاب خدا همین را میگوید.
اما اینكه گفتید ما بیشتر زحمت كشیدهایم، میدانید عدهای از همه بیشتر اسلام را یاری كردهاند و پیامبر آنان را با دیگران در تقسیم بیتالمال فرقی نمیگذاشت.
● مساوات اساس حكومت علیعلیه السلام
بعضی از یاران امامعلیه السلام پس از ملاحظه بذل و بخششهای معاویه به اطرافیانش، به امامعلیه السلام گفتند: ای امیرمؤمنان! مردم عموما علاقهمند به دنیا هستند و برای آن تلاش میكنند، اگر از بیتالمال مقداری بیشتر به اشراف عرب و قریش میبخشیدی، وضع روبراهتر میشد و پراكندگی ایجاد نمیگردید و بهتر میتوانستی در بین رعیت عدالتبه خرج دهی و سرانجام بیتالمال را به طور مساوی تقسیم كنی!
امامعلیه السلام، وقتی دید رعایت مساوات در عطایای بیتالمال مورد اعتراض جمعی از یارانش قرار گرفت و آن را برخلاف سیاست دانستند، فرمود:
«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور فیمن ولیت علیه! والله لااطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فی السماء نجما... (۵) »
«آیا از من میخواهید كه برای پیروزی خود، از جور و ستم، در حق كسانی كه بر آنها حكومت میكنم استمداد جویم؟!
به خدا سوگند تا عمر من باقی و شب و روز برقرار، و ستارگان آسمان در پی هم طلوع و غروب میكنند هرگز به چنین كاری دست نمیزنم. اگر اموال از خودم بود، به طور مساوی در میان مردم تقسیم میكردم، تا چه رسد به این كه این اموال، اموال خدا است. آگاه باشید! بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است، این كار ممكن است در دنیا باعثسربلندی انجام دهنده آن شود ولی در آخرت موجب سرافكندگی وی خواهد شد، احیانا در میان مردم (دنیاپرست) گرامیش مینماید ولی در نزد خدا خوارش میسازد، هیچ كس مال خویش را در غیر راهی كه خداوند فرموده مصرف نكرد و به غیر اهلش نسپرد، جز این كه سرانجام خداوند او را از سپاسگزاری آنان محروم ساخت و محبتشان را متوجه دیگری نمود، پس اگر روزی پایش بلغزد و به كمك آنان نیازمند گردد، بدترین رفیق و ملامت كنندهترین دوستخواهند بود.»
● ستایش بزرگان علمای اهل سنت از روش علیعلیه السلام در بیتالمال
ابن ابی الحدید در ذیل این سخن آورده كه: عمر هنگامی كه به خلافت رسید بعضی را بر بعضی برتری داد، سابقین در اسلام را بر دیگران، مهاجران قریش، بر دیگر مهاجران، همه مهاجران را بر همه انصار، و عرب را بر عجم برتری بخشید، و در تقسیم بیتالمال بین این گروه مساوات قایل نشد.
در ایام خلافت ابوبكر نیز عمر این پیشنهاد را كرد، ولی از جانب ابوبكر، قبول نشد و به او گفت:
«خداوند هیچ كس را بر هیچ كس برتری نبخشیده است»
ابن ابی الحدید آنگاه برای توجیه عمل عمر اضافه میكند: این مساله اجتهادی است و خلیفه مسلمانان میتواند به اجتهاد خود عمل كند، اگر چه متابعت از علیعلیه السلام در نظر ما بهتر استبویژه كه ابوبكر نیز این كار را نكرد و اگر این خبر صحیح باشد كه پیامبرصلی الله علیه وآله بین افراد به طور مساوات تقسیم میكرد، مساله منصوص میگردد زیرا فعل پیامبرصلی الله علیه وآله همچون قولش حجت است. (۶)
ابن ابی الحدید در جای دیگر گفته: اگر گفته شود ابوبكر اموال را به طور مساوی تقسیم میكرد، پس چرا كسی به او اعتراض نكرد؟ ! در پاسخ باید گفت: او بعد از پیغمبرصلی الله علیه وآله بود و مردم با تقسیم پیغمبرصلی الله علیه وآله عادت كرده بودند، اما هنگامی كه عمر سركار آمد عدهای را برتری داد و پس از او عثمان این برتری را بیشتر نمود، این روش، ۲۲ سال ادامه پیدا كرد و مردم به این وضع عادت كردند، از این رو برگرداندن مردم از این وضع این مشكلات را به وجود آورد. (۷)
● معیارهای حكومت و ویژگیهای امام در منظر علیعلیه السلام
رهبری امامعلیه السلام بر اساس ضوابط مكتب و با معیارهای تقوا و فضیلت و روشهای منطقی و انسانی است.
امامعلیه السلام درباره ویژگیهای رهبری و امامت، میگوید:
«...فهو من معادن دینه، و اوتاد ارضه قدالزم نفسه العدل، فكان اول عدله نفی الهوی عن نفسه، یصف الحق و یعمل به، لایدع للخیر غایهٔ الا امها ولامظنهٔ الا قصدها، قد امكن الكتاب من زمامه فهو قائده و امامه، یحل حیثحل ثقله و ینزل حیث كان منزله...» (۸)
«او (انسان برتری كه شایستگی امامت دارد) از معادن و گنجینههای آیین خدا و از اركان زمین است. خود را ملزم به عدالت كرده و نخستین گامش در راه عدالت، اجتناب از هواپرستی، و تمایلات شخصی است. او چهره حق را آنچنان كه هست مینمایاند و خود بدان عمل میكند، هیچ كار خیری نیست جز آنكه برای انجام آن همت گمارده و هر كجا گمان خیری میرود او در تعقیب آن است. خود را در اختیار كتاب خدا نهاده و آن را پیشوا و امامش قرار داده، هر كجا كه قرآن بار مینهد او در همان جا فرود میآید و آنجا كه منزل میكند او نیز همانجا را منزلگاه خود قرار میدهد.
پینوشتها:
۱. تاریخ طبری، ج ۳، قسمت پنجم، ص ۱۵۲- حوادث سال ۳۵.
۲. همان.
۳. همان مدرك.
۴. نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
۵. نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۶; ابن قتیبه، الامامهٔ والسیاسه، ج۱، ص ۱۵۳; تحفالعقول، ص ۱۳۱; فروع كافی، ج۴، ص۳۱; مفید، المجالس، ص ۹۵; امالی طوسی، ج۱، ص ۱۹۷.
۶. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۸، ص ۱۱۱.
۷.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۷، صص ۳۵-۴۳.
۸. نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
۹. نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
۱۰. نهج البلاغه، نامه ۴۵.
۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.
۱۲ مقدمه ابن خلدون، طبع بغداد ص ۲۰۸.
۱۳. كتاب علی و دو فرزندش، طه حسین، ترجمه احمد آرام.
۱۴. اشاره به جمله شكواییه امیرمؤمنان دارد كه: الدهرانزلنی ثم انزلنی حتی یقال معاویه و (علی).
۱۵. فصلنامه مكتب تشیع، شماره ۴، ص۸۶.
۱۶. دیباچهای بر رهبری، صص ۳۳۰-۳۲۹.
منبع:ماهنامه پیام حوزه، شماره ۲۸
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست