شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

تجربه اولین حزب مذهبی


تجربه اولین حزب مذهبی

گفت وگو بامحمدجواد حجتی کرمانی

حزب جمهوری اسلا‌می به‌عنوان فراگیرترین حزب پس از انقلا‌ب اسلا‌می هرچند ریشه‌هایش در سال‌های پیش از پیروزی انقلا‌ب ریخته شده بود، اما این حزب با تمام قدرتی که شروع به‌کار کرد اما بنا به دلایلی نتوانست در عرصه سیاست و اجتماع باقی بماند، به‌گونه‌ای که هنوز به عمر یک دهه‌ای خود نرسیده بود که با فرمان حضرت امام(ره) منحل شد.

حزب جمهوری اسلا‌می توسط عده‌ای روحانیون تأسیس و اداره شد و این عملکرد در سابقه روحانیت از جمله نقاط تحول این نهاد به شمار می‌رود. چگونگی تشکیل، اداره و انحلا‌ل حزب جمهوری اسلا‌می را با یکی از افراد آشنا به مسائل آن و مؤسس حزب در کرمان، حجت‌الا‌سلا‌م محمدجواد حجتی کرمانی به‌گفت‌وگو نشستیم تا از این زاویه نگاهی نو به این حزب پس از دو دهه انحلا‌ل آن داشته باشیم.

▪ در ابتدا در مورد آنچه که پیش از پیروزی انقلا‌ب درباره مقدمات تشکیل حزب جمهوری اسلا‌می رخ داد و گویا زمانی که حضرتعالی با مقام معظم رهبری در تبعید ایرانشهر بودید، شهید باهنر اساسنامه و مرامنامه مقدماتی حزب جمهوری اسلا‌می را آوردند و به سمع و نظر شما و آیت‌ا... خامنه‌ای رساندند. آیا قبل از آن هم شما فعالیت‌هایی راجع به تشکیل حزب جمهوری اسلا‌می داشتید یا نه، یا این واقعه ابتدایی‌ترین فعالیتی بود که شما داشتید؟

ـ بسم ا... الرحمن الرحیم. غیر از اینکه آیت‌ا... خامنه‌ای در مصاحبه‌شان فرمودند که شما نقل کردید تفصیل بیشتر مساله این است که در دو مرحله ما مقدمات پی‌ریزی حزب جمهوری اسلا‌می را پشت سر گذاشتیم. غیر از افکاری که ما قبلا‌ در دوران طلبگی، در ایامی که مرحوم نواب فعالیت داشتند، در زمان آیت‌ا... کاشانی و بعد از جریان شهادت مرحوم نواب که ما دنبال چاره‌جویی بودیم و آن حوادث تلخ، همه کسانی که به اسلا‌م و ایران فکر می‌کردند و از هجوم اجنبی به ایران ناراحت بودند، از شیوع مفاسد ناراحت بودند، همه در این فکر بودند که چگونه دور هم جمع شده و یک کاری انجام دهند. ‌ بعضی کارها به صورت صرفا کارهای فرهنگی انجام می‌گرفت.

مثل انجمن‌های اسلا‌می مثل انجمن تبلیغات اسلا‌می، جامعه تعلیمات اسلا‌می، اتحادیه مسلمین و روزنامه‌هایی که منتشر می‌شد، اینها کارهایی بود که انجام می‌شد. مخصوصا بعد از شهادت نواب، آن جنبه مبارزاتی گروه‌ها یک مقداری فروکش کرد یا مخفی شد، ولی همیشه در ذهن افراد بود که یک جوری متشکل شوند.

تا آنجا که مربوط به شخص من است، پیش از اندیشه حزب جمهوری اسلا‌می، در سال ۴۲۲۴۳ قبل از تبعید امام به ترکیه، به‌خاطر همین اندیشه و نگرانی و تلا‌شی که داشتم که یک تجمع و هسته‌ای برای فعالیت‌های انقلا‌بی داشته باشیم، با آشنایی با آقای بجنوردی، عضو حزب ملل اسلا‌می شدم. آن حزب، حزب مسلحی بود که با گرایش مبارزه مسلحانه چند نفر از دوستان در کوه‌های دارآباد در ضمن یک درگیری مسلحانه دستگیر شدند و من هم دستگیر شدم.

در دوران زندان ما با اینکه حزب ملل اسلا‌می متلا‌شی شده بود و امکان فعالیت حزبی به آن صورت نداشتیم که دنبال کارهای مسلحانه برویم، بعد از آزادی از زندان، من خودم یک خلا‌یی احساس می‌کردم و فکر می‌کردم که به آن صورت مسلحانه، لا‌اقل برای خود من امکان این کار نبود یا توانش را ندارم. این توی ذهن من بود.

در ایامی که آزاد شدم، دوگونه جلسات داشتیم، یکی قبل از تبعید در تهران جلساتی با شرکت شهید آیت‌ا... بهشتی، مرحوم مهندس بازرگان، مرحوم دکتر سحابی، مهندس سحابی، یعنی اعضای نهضت آزادی و دکتر پیمان، دکتر سامی، همه این گروه‌ها، یک عده‌ای از بازاری‌ها و جمعیت زیادی تشکیل می‌شد که اینها معمولا‌ به صورت نیمه مخفی در بعضی‌جاها از جمله در باغهایی در کرج تشکیل می‌شد. اینها جمع می‌شدند سخنرانی می‌کردند.

یادم هست در یکی از جلسات آقای مهندس میرحسین موسوی هم بودند که یک مرتبه ایشان را از دور دیدم و اعضای ثابت آن جلسات و مدیرانش عمدتا آقای بهشتی و آقای مهندس بازرگان بودند که آن وقت‌ها فعالیت آنها متمایز نبود. در این جهت همه با هم کار و تبادل فکر می‌کردند.

یکی، دو مورد هم مرحوم شهید دکتر سامی ما را با مرحوم دکتر شریعتی آشنا کرد که جلساتی با ایشان داشتیم، ولی دکتر شریعتی اهل حزب و اینها نبود. ولی به‌عنوان یک متفکر اسلا‌می در من تاثیر داشت و در جامعه هم موجب تحرک می‌شد که منشا اثرات زیادی هم بود.

جلسات دیگری هم بود که در واقع نطفه اصلی حزب جمهوری در این جلسات دوم بسته شد لا‌زم به ذکر است معرف من در جلسات اولیه آقای باهنر بود. جلسات دوم هم در منزل آقایان، موحدی کرمانی و موحدی ساوجی بود. سه یا چهار جلسه در این جلسات بودم که به نظرم دو تا یا یکی را منزل آقای موحدی بودم. منزل خود آقای بهشتی هم بود. ‌

▪ این جلسات متفاوت از جلسات جامعه روحانیت مبارز بود؟

ـ به هر حال این جلسات نطفه اصلی جامعه روحانیت مبارز و هم حزب جمهوری بود. منتها آن وقت‌ها نمی‌دانم که به اسم جامعه روحانیت مبارز جلسه علنی داشتند یا همین‌ها قبل از انقلا‌ب روحانیت مبارز شدند و بعد از انقلا‌ب هم ادامه پیدا کرد.

آقای خامنه‌ای هم از مشهد می‌آمدند، یک روز صبح یادم هست که در منزل آقای موحدی بنا بود ساعت ۹ جلسه تشکیل شود. دقیقا چنددقیقه‌ای این طرف و آن طرف اول ساعت ۹ آیت‌ا... خامنه‌ای از مشهد رسیدند و گفتند من خودم را هفت ساعته از مشهد رسانده‌ام به تهران برای این جلسه و رانندگی هم خودشان کرده بودند.

معلوم بود که آقای خامنه‌ای یک راننده ماهری هم هستند. ما از این مساله خیلی لذت بردیم. این جلسات خیلی با نشاط و فعال بعد از اینکه ما تبعید شدیم، در دوره تبعید هم ما دنباله همان حرف‌هایی که در آن جلسات داشتیم، با آقای خامنه‌ای می‌نشستیم و صحبت می‌کردیم. گاهی من چیزهایی را یادداشت می‌کردم و به نظر ایشان می‌رساندم. گاهی ایشان چیزهایی می‌نوشتند و با هم می‌نشستیم صحبت می‌کردیم در مورد اینکه چه باید بکنیم و محور این فکرها هم همان تشکل بود که چگونه و بر چه محور‌هایی باید تشکیل دهیم. بر آن یادداشت‌ها را نمی‌دانم الا‌ن دارم یا نه؟

ولی فکر می‌کنم بعضی در اوراقم پیدا شود. در این مباحثات و تبادل که در ایرانشهر با همدیگر داشتیم طبیعتا دوستانی هم که از این طرف و آن طرف برای دیدار می‌آمدند و با همدیگر صحبت می‌کردیم. یک موردش همین موردی است که شهید باهنر مطرح کردند. آقای باهنر فکر خیلی شسته‌رفته‌ای داشت و آدم منظمی هم در نوشته‌هایش و هم در تفکرش بود. شاید ما هم پیشنهادهایی داشتیم و چیزهایی را نوشته بودیم. ایشان هم این مساله تکمیل کرد. بعد من را به سنندج تبعید کردند. ‌

▪ بعد از پیروزی انقلا‌ب، شما چگونه درجریان تشکیل حزب جمهوری اسلا‌م قرار گرفتید؟

ـ من در آن ایام کرمان بودم و خبر تاسیس حزب را در کرمان شنیدم. البته آمد و رفت هم داشتم. می‌آمدم تهران و می‌رفتم. در بعضی جلسات داخلی حزب هم شرکت می‌کردم. در جریان بودم، ولی در شکل‌بندی حزب جمهوری در تهران مستقیما، دخالت نداشتم. بعد از آنکه حزب در تهران تشکیل شد، ما شعبه حزب جمهوری اسلا‌می در کرمان را تاسیس کردیم.

من، شهید ایرانمنش، آقای جعفری که امام جمعه فعلی کرمان هستند و دو نفر دیگر. پنج نفر به‌عنوان موسس حزب اطلا‌عیه داده و امضا کردیم. ما پنج نفر مردم را برای اعلا‌م موجودیت حزب جمهوری اسلا‌می شعبه کرمان، دعوت کردیم تا در مسجد ملک کرمان جمع شوند. یادم هست آن روز در جلسه‌ای که تشکیل شد، حدود دو، سه هزار نفر آدم آمده بودند.

من سخنرانی کرده و موجودیت حزب را اعلا‌م کردم. مسائلی هم که مطرح شد این بود که ما بعد از انقلا‌ب باید تشکل داشته باشیم. این همین رو کسانی که حاضرند و آمادگی دارند، بیایند در دفتری که تاسیس کرده‌ایم، ثبت‌نام کنند. ثبت‌نام هم شروع شد. شعبه کرمان یک نشریه داخلی هم داشت که دو، سه شماره آن را چاپ کردیم. ‌

▪ معیار و ملا‌ک عضویت در حزب را چه قرار داده بودید؟

ـ آن وقت‌ها آنقدر شتابزده بودیم که هر کسی می‌آمد ثبت‌نام می‌کرد. چون معمولا‌ افراد را در انقلا‌ب شناخته بودیم و افراد بیگانه نبودند. جوان‌ها، بازاری‌ها، دانشگاهی‌ها و طلبه‌ها بودند. این افراد شناخته‌شده می‌آمدند و ثبت‌نام می‌کردند. خیلی گیر و بند محکمی نبود و بعدا هم که من گستره حزب را در تهران و تمام ایران متوجه شدم، دیدم همه جا همین‌طوری بوده است.

▪ و به نوعی یکی از آفت‌های حزب جمهوری اسلا‌می همین مساله بود.

ـ بله. شتابزدگی که ما داشتیم و اینکه خیلی عجله داشتیم که مردم متشکل شوند و این باعث شد که پایه حزب بر یک مبنای فکری منسجم دقیقی که مرزبندی حسابی بین افراد مختلف وجود نداشته باشد، البته یک دلیل دیگر هم دارد. دلیل دیگر این است که بعد از آنکه انقلا‌ب راه افتاد و جریان ریاست جمهوری و مجلس پیش آمد، مخصوصا اولین انتخابات بعد از رفراندوم جمهوری اسلا‌می، که انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بود. طبیعتا وقتی که مسائل شخصی پیش می‌آید، یعنی من می‌خواهم انتخاب شوم، رقیبم هم می‌خواهد انتخاب شود. یک رقابت‌هایی به‌وجود می‌آید که خطوط را از هم جدا می‌کند. کم‌کم به‌صورت تعارض فکری جلوه می‌کند.

تعارض شخصی است، ولی کم‌کم به‌صورت فکری می‌شود. در مجلس خبرگان این خیلی نمود نداشت، چون روح وحدت انقلا‌بی هنوز به‌شدت حاکم بود. ولی در جریان ریاست جمهوری توسعه پیدا کرد و شدید شد. بعد از ریاست جمهوری هم انتخابات دور اول مجلس این صف‌بندی‌ها یک خرده غلیظ‌تر شد. بعد در جریان عزل رئیس‌جمهوری و انتخابات دومین رئیس‌جمهور که شهید رجایی بود، باز این خط‌کشی‌ها بیشتر شد و همین‌طور این توسعه پیدا کرد تا به امروز. یک مقداری هم علت اینکه حزب جمهوری اسلا‌می و هم جامعه روحانیت مبارز دچار یکسری اختلا‌فاتی شدند همین مسائل بود تا آنجا حزب جمهوری اسلا‌می به آن صورت شد که امام دستور دادند تعطیل شود و یا به قول خودشان فتیله‌اش را بکشند پایین، چون می‌گفتند ما منحل نشده‌ایم. هنوز هم می‌گویند منحل نیستیم. گرچه وقتی که امضا می‌شود، حزب جمهوری اسلا‌می سابق است.

جامعه روحانیت مبارز هم منشق شد به مجمع روحانیون مبارز بعد از امام هم که دیگر این تفرقه‌ها طولا‌نی است. وقتی بخواهیم صحبت کنیم این تقسیم به دوهایی که در هسته‌های مرکزی هی تقسیم به دو می‌شود، خودش یک تاریخچه‌ای دارد که از اول چگونه شروع شد تا به امروز که ما الا‌ن داریم با شما صحبت می‌کنیم. این هم یک بخشی از علل به اصطلا‌ح افت حزب جمهوری اسلا‌می بود. یعنی داخل حزب گرایش‌های به اصطلا‌ح تشکیلا‌تی متفاوت بود.

گرایش به اشخاص متفاوت بود. درباره مسائل اقتصادی، اختلا‌ف‌نظر بود. درباره مسائل سیاسی اختلا‌ف‌نظر بود. درباره رفتار با گروه‌های مخالف هم اختلا‌ف‌نظر بود. بنابراین افرادی را که الا‌ن به‌عنوان اصلا‌ح‌طلب یا به ‌عنوان اصولگرا یا چپ مذهبی می‌بینید همه به‌خاطر دیدگاه‌های مختلفی است که انقلا‌بیون درباره نحوه برخورد با مسائل اقتصادی و سیاسی و هم برخورد با گروه‌های داخلی جمهوری اسلا‌می داشتند. ولی هنوز هم به عقیده من آن تعریف مانع و جامعی و به اصطلا‌ح حد و منطقی را داشته باشیم، در مورد احزاب و گروه‌ها، نداریم.

▪ شاید یک نکته‌این بود که تاسیس‌کنندگان حزب جمهوری اسلا‌می در زمان تاسیس به فکر این بودند که بتوانند مذهبی‌ها را متشکل کنند و در این تشکل بر نیروهای سیاسی که در آن زمان وجود داشتند، فائق بیایند و از همین‌رو حزب جمهوری اسلا‌می بیشتر یک جبهه بود تا حزب.

ـ مطلب درستی است. غیر از جمع‌کردن افراد مذهبی، یک عامل منفی مواجهه با گروه‌های دیگر بود. گروه‌های دیگر، چه مجاهدین خلق، چه حزب توده، چه گروه‌های غیرمذهبی، ضدمذهبی که تشکل داشتند. حتی گروه‌های مذهبی خودمان مثل نهضت آزادی یا جنبش مسلمان مبارز یا جاما، (مرحوم دکتر سامی)، اینها بودند. حالا‌ درست که افرادشان خیلی زیاد نبودند، ولی به هر حال تشکل داشتند. مرامنامه و اساسنامه داشتند.

این مساله در اولین انتخابات مجلس و همچنین به‌نظرم در انتخابات ریاست جمهوری هم این جبهه‌گیری حزبی داخلی در انقلا‌بیون کاملا‌ روشن بود. حالا‌ یک نکته‌ای که در مورد حزب جمهوری اسلا‌می وجود دارد، این است که شما فرمودید مذهبی‌ها تشکل‌های دیگری هم داشتند، ولی به نظر می‌رسد که حزب جمهوری اسلا‌می خواست این را در جامعه جا بیندازد که حزبی است که پنج روحانی، به‌عنوان موسسین در راسش هستند.

یعنی این تفاوت را با احزاب دیگری که صبغه مذهبی داشتند، دارا بود که به‌نظر می‌رسد این پنج نفر به‌عنوان موسس همان حالت پنج ناظری که در قانون اساسی مشروطه و بعدا به‌عنوان شورای نگهبان داریم، اینها هم همین حالت را بر مصوبات حزب داشتند. یعنی حزبی که حالت مذهبی‌اش، حالت فقاهتی است و بعد هم که همان‌طور که حزب می‌خواست تشکیل شود، تاسیس را منوط به اجازه امام کردند با اشاره امام تعطیل شد. ‌

رضا مختاری اصفهانی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.