پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
طرحهای خطوط لوله انرژی در حوزه دریای مازندران
فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی در ۱۹۹۱، پایان دورهای مهم از روابط بینالملل بود که دوران جنگ سرد یا دوران نظام دوقطبی خوانده میشد. بر اثر این فروپاشی، ساختار سیاسی، نظامی و اقتصادی جهان دچار دگرگونی شد و زمینهی پیدایش جهانی نو با نظمی تازه فراهم آمد. شکلگیری منطقهی خزر روی نقشهی سیاسی جهان یکی از پیامدهای بارز فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی شمرده میشود و میتوان آن را یک منطقهی نوپای ژئوپلیتیک نامید.
خلأ ناشی از اتحاد جماهیر شوروی و وجود منابع سرشار انرژی و مائل مربوط به آن در این منطقه توجه قدرتهای منطقهای، فرامنطقهای و شرکتهای بزرگ سرمایهگذاری را به این حوزه جلب کرد. پویایی این منطقه بر بنیانهای ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک استوار گشته است و کشمکشهای رقابتآمیز قدرتهای بزرگ در منطقهی خزر، جنبهی استراتژیک نقشآفرینیهای منطقهای را حساستر ساخته است. نیاز کشورهای حوزه دریای مازندران به بازارهای جهانی و صادرات و واردات، به ویژه صادرات نفت وگاز که اقتصاد این جوامع بر آن استوار شده است و نیاز به ثبات سیاسی که در گرو ثبات اقتصادی است، نیرومندترین عوامل شکل دهنده به الگوی درون منطقه به شمار میرود. با توجه به اینکه بسیاری از دگرگونیهای این منطقه از عامل انرژی و خطوط لوله نفت و گاز و سیاستها در زمینهی انتقال آن، مایه میگیرد، در این نوشتار به شناخت سیاستهای مربوط به انرژی در این منطقه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و همچنین ساخت عوامل بنیادین زئوپلیتیک در این حوزه باتوجّه به منابع انرژی در منطقه میپردازیم و به پرسشهای زیر پاسخ میدهیم:
۱) انرژی و نفت و گاز حوزهی دریای مازندران چه اثری بر سیاست بازیگران دارد؟
۲) بازیگران در این حوزه کیستند و با چه چالشهاوفرصتهایی روبهرویند؟
۳) چگونه خطوط لولهی نفت و گاز در منطقه، میتواند بر اهمیّت ژئوپلیتیکی این منطقه بیفزاید؟
بیگمان منابع نفت و گاز در حوزهی دریای مازندران و مسایل مربوط به انرژی و انتقال آن از این حوزه، الگوی پیچیدهای از رقابت میان بازیگران منطقهای و فرامنطقهای را شکل داده است و نیز عامل مهمّی در شکلگیری استراتژیها و سیاستهای ژئوپلیتیکی در این حوزه شمرده میشود که میتوان آن را «سیاست خطوط لوله» نامید.
● ژئوپلیتیک حوزهی دریای مازندران
هرچند این منطقه، به مفهوم جغرافیایی آن، دربرگیرندهی پنج کشور کرانهای دریای مازندران(ایران، آذربایجان، ترکمنستان، روسیه و قزاقستان) است، ولی ژئوپلیتیک آن را نمیتوان و نباید جدا از گسترهی آسیای مرکزی و قفقاز دانست. (میرحیدر، ۵۷: ۱۳۸۰) در حقیقت این منطقه حلقهی پیوند ۵ کشور آسیای مرکزی را با هم یک «منطقهی ژئوپلیتیک» به شمار آورد که میتواندمنطقهی «خزر-آسیای مرکزی» نام بگیرد.
این منطقهی ژئوپلیتیکی که هویّت تازهی خود را پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی به دست آورده است، از مناطق خفتهای بود که پس از جنگ سرد، به صورت منطقهای پویا درآمده است. دلیل اصلی این دگرگونی را باید در دگرگون شدن الگوی موازنهی نیروها در دوران جنگ سرد و پدیدار شدن ساختار تازه قدرت جهانی جستجو کرد؛ زیرا در دوران جنگ سرد که از ویژگیهای آن ایستایی و بیتحرکی ساختار ژئوپلیتیکی جهان بود، منطقهی خزر در سطح تماس قدرتهای جهانی قرار نگرفته و سکون و آرامش بر آن سایه افکنده بود. ولی با پایان گرفتن جنگ سرد و دگرگون شدن ساختار قدرت جهانی، منطقهی خزر نیز از سیطرهی الگوی توازن نیروها بیرون آمد و عوامل ژئوپلیتیکی درونی آن پویا شد، به گونهای که امروزه حوزهی دریای مازندران به عنوان یکی از مناطق مهم جهان مورد توجه قدرتهای منطقه ای و بینالمللی قرار گرفته و بستر تازه ای برای رقابت شده است. (حافظنیا، ۴۴: ۱۳۷۸). از این رو پهنهی ژئواستراتژیک این منطقه از دو جهت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دارای اهمیت بسیار است و هنوز تئوریهای «بازی بزرگ قرن» و نظریّهی «هارتلند» (Heartland) مکیندر و «ریملند» (Rimland) اسپایکمن، در این منطقه در دست اجرا است. (امیر احمدیان، ۱: ۱۳۸۴). بنابراین از دید ژئواکونومیک، منابع انرژی منطقه منابعی ارزشمند و استراتژیک برای قدرتهای بزرگ شمرده میشود.
پایان جنگ سرد و نظام دو قطبی و بر هم خوردن توازن نیروها در منطقه بر وضع ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک کشورهای کرانه ای دریای مازندران آثار ویژه ای داشته است: نخست آنکه با پایان یافتن انزوای این منطقه از جهان، فرصتی فراهم آمد تا جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز بتوانند دور از نفوذ مسکو با دیگر کشورهای جهان روابط دیپلماتیک برقرار کنند؛ دوم آنکه، این کشورها به سبب اهمیت روزافزون عوامل اقتصادی در روابط بینالملل میتوانند منابع طبیعی و غنی هیدروکربنی، معدنی و کشاورزی خود را برای پیوستن به اقتصاد جهانی به کار گیرند. همچنین میتوانند در راستای همکاریهای اقتصادی منطقهای حرکتهای موثری انجام دهند. (کویی، ۱۱۷: ۱۳۷۳) بر پایهی چنین عواملی، جمهوریهای حوزهی دریای مازندران پس از استقلال با بیشتر کشورهای جهان روابط دیپلماتیک برقرار کرده و به جامعهی جهانی پیوستند. بدین سان این منطقه بار دیگر موقعیت مناسب جغرافیایی گذشتهی خود را به عنوان محور ارتباطی آسیاو اروپا بازیافت. ولی آماده نبودن این جوامع برای ایفای نقش در نظام بینالملل سبب شد که بی استراتژی و برنامهریزی با دیگر کشورها و هر قدرتی که به سوی آنها دست دراز میکند، روابط همه جانبه برقرار کنند واین را راهی برای ثبات بخشیدن به وضع خود ببینند از این رو، ژئوپلیتیک منطقهی خزر از یک سو میدان نقش آفرینی این بازیگران تازه و منابع و امکاناتی است که در چارچوب این دگرگونیها پدید آمده و از سوی دیگر ناظر بر ژئوپلیتیک جهانی است که با پایان یافتن جنگ سرد سیمایی تازه یافته و آثاری از این راه بر تعاملات منطقهای گذاشته شده است در واقع میتوان گفت که از دیدگاه ژئوپلیتیکی، سیاستهای منطقهای از چند موضوع پراهمیت اثر پذیرفته است: نخست، رساندن انرژی به بازارهای مصرف؛ دوم، چگونگی دست رسی به بازارهای بینالمللی از راه دریا و خشکی؛ و سوم، مسئلهی رژیم حقوقی دریای مازندران. (مجتهدزاده۲، ۱۳۷۹: ۵) از سوی دیگر حوزهی دریای مازندران به عنوان منطقهای برخوردار از امکانات ذاتی اقتصادی و منابع سرشار زیر زمینی، جایگاه استراتژیک و شرایط جغرافیایی ممتاز به علت واقع شدن در راه ارتباطی باختر به خاور و همسایگی با چین، ایران و روسیه، مورد توجه قدرتهای بزرگ اقتصادی و سیاسی قرار گرفته است. بر سر هم منطقهی خزر دارای توانمندی های ژئوپلیتیکی بسیار است که در اینجا به گونهی فشرده به آنها اشاره می شود:
الف) منابع هیدروکربنی در دریای مازندران و کرانههای آن: بر پایهی برآوردهای وزارت انرژی آمریکا، میزان منابع نفتی شناخته شده در این حوزه ۱۷ تا ۴۴ میلیارد بشکه است. همچنین میزان ذخایر گاز طبیعی این دریا از ۲۳۵ تا ۳۳۷ تریلیون متر مکعب برآورد شده است. (Energy Information Administration,۲۰۰۵)
ب) منابع آب و آبزیان: درجه شوری آب دریای مازندران که بزرگترین دریاچهی جهان است، یک سوم میزان شوری آب اقیانوسهای جهان است. از سوی دیگر دریای مازندران ظرفیت بیولوژیک چشمگیری در تولید شیلات و نیز ماهیان خاویاری دارد.
پ) دسترسی: این حوزه به عنوان بخش جنوبی هارتلند و نیز سرزمینهای اتحاد جماهیر شوروی پیشین، به کشورهای چین، روسیه، ایران، ترکیه، هند، افغانستان و پاکستان و مناطق مهمی چون خلیج فارس(از راه ایران) دسترسی دارد.
ت) توانمندیهای تکنولوژیک: شامل امکانات اتمی(هر چند به میزان اندک در قزاقستان) و قابلیتهای فضایی(پایگاه بایکونور در قزاقستان)
ث) ذخایر و منابع معدنی: مانند طلا، اورانیوم و کانیها و فرآوردههای کشاورزی و منابع برقآبی.
(حافظ نیا ۱۱: ۱۳۸۱ و ۱۴۹-۱۴۶ Mikhail,۲۰۰۲)
البته باید توجه داشت که شرایط ژئوپلیتیکی در منطقه به چگونگی استخراج ذخایر و انتقال نفت و گاز بستگی خواهد داشت. در حقیقت تمرکز بر همهی این عوامل-مانندنفت، جغرافیای سیاسی و شرایط ونیز بحرانهای داخلی- در حوزهی دریای مازندران ممکن است دگرگونیهای ژئوپلیتیکی در پی داشته باشد. از سوی دیگر، وجود منابع سرشار نفت و گاز، منطقه را به یک میدان رقابت بزرگ تبدیل کرده که خود بیانگر ویژگی رقابت های پس از جنگ سرد برای کنترل و تضمین امنیت نفت و گاز است. (یزدانی، ۱۳۸۶: ۴۵-۴۱) چنین رقابت گستردهای باتوجه به ناپایداری اوضاع جهان پس از پایان گرفتن جنگ سرد، آسیای مرکزی و قفقاز را به یکی از مهمترین مناطق ژئوپلیتیکی جهان تبدیل کرده است.
در واقع میتوان گفت که منابع انرژی بار دیگر به نقشهی ژئوپلیتیکی حوزهی دریای مازندران شکل میدهد. این منابع انرژی و به ویژه ذخایر نفت و گاز طبیعی، اکنون در منطقه مایهی شکاف و کشمکش شده است؛ یعنی با وجود منابع سرشار نفت و گاز، مشکل اساسی کشورهای این حوزه دسترسی نداشتن به آبهای آزاد است. پیش از این، تنها راه انتقال منابع نفت و گاز این کشورها، خطوط لولهی روسیه بود، ولی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و گریز این کشورها از وابستگی به روسیه، اکنون چگونگی انتقال نفت و گاز از این حوزه، یکی از مشکلات کشورهای کرانهای شده است، زیرا نفت و گاز هر منطقه تنها در صورت رسیدن به بازارهای جهانی ارزش خواهد داشت.
● راههای انتقال نفت و گاز از حوزهی دریای مازندران
پس از امضای قراردادهایی برای گسترش میدانهای نفتی در این منطقه، بزرگترین چالش سرمایهگذاران خارجی این بود که چگونه و از چه راهی نفت را به بازارهای بیرونی برسانند، زیرا حوزهی دریای مازندران با شرایط جغرافیایی ویژهی خود منطقهای بسته شمرده میشود. با توجه به بررسیهای انجام شده، اقتصادیترین شیوه برای رساندن نفت و گاز این منطقه به بازارهای مصرف و دریاهای آزاد، بهرهگیری از خطوط لوله است. گذشتن خطوط لولهی نفت و گاز این منطقه از هر یک از کشورهای همسایه، افزون بر آنکه منافع اقتصادی برای آن کشور دارد، موقعیت سیاسی آن را نیز بهتر میکند. در واقع، اهمیت انرژی در جهان کنونی به اندازهای افزایش یافته است که میتوان گفت که قدرت اقتصادی و سیاسی ملتها، به میزان دسترسی یا کنترل آنها بر منابع نفت بستگی دارد و چون پایههای زندگی اقتصادی کشورهای منطقهی آسیای مرکزی و قفقاز بر تولید و فروش نفت و گاز نهاده شده است وابستگی این کشورها به بازارهای مصرف انرژی و سرمایهگذاران نیز پیوسته افزایش مییابد. بدین سان، در طرحهای توسعهی این کشورها، گزینش راه رساندن این مواد به بازار مصرف، اهمیت ویژه دارد.
از سوی دیگر، جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز برای رساندن نفت و گاز خود به بازارهای جهانی، به چند خطّ لوله که از چند کشور بگذرد، نیاز دارند. به هر رو، چگونگی انتقال انرژی از این حوزه به بازارهای جهانی، به یکی از مسایل منطقهای و بینالمللی تبدیل شده(ترکزاد، ۳: ۱۳۸۲) و رقابت چشمگیری میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی بر سر منابع انرژی این حوزه و مسیر خطوط انتقال آن پدید آمده است. در این میان، اقتصادی بودن پروژهها و برآورد هزینههای انتقال و همچنین اهمیت راههای گذر خطوط لوله، اهمیت بسیار دارد. در واقع، در بحث انتقال نفت و گاز منطقه، سوددهی و متغیرهای اقتصادی نقشی تعیین کننده بازی میکند و شرکتهای بزرگ دستاندر کار نفت و گاز بیش از هر چیز به میزان انرژی و بهای آن در بازارهای جهانی می اندیشند و در این زمینه، هزینهی انتقال انرژی از راههای گوناگون و امنیت این راهها جایی ویژه دارد. (ابوالحسن شیرازی، ۴: ۱۳۸۲) برای رساندن نفت و گاز حوزهی دریای مازندران به بازارهای جهانی میتوان ۵ راه را مورد بررسی قرار داد: جنوبی، شمالی، باختری، خاوری و جنوب خاوری. دربارهی این راه ها باید گفت که برخی از آنها دنبالهی خطوط لوله موجود خواهد بود، درحالی که پارهای دیگر راه هایی تازه است و باید از سرزمینهایی پر آشوب بگذرد. در این مورد باید به مسائل گوناگون همچون ناهمواریهای خاک، خشونتهای قومی، و درگیریهای گوناگون در کشورها توجه کرد.
● راه شمالی
از این راه که مورد حمایت دولت روسیه است آذربایجان و قزاقستان میتواند با کشیدن خطوط لولهی تازه، نفتشان را به بندر نووروسیسک(Novorusysk) در دریای سیاه برسانند. این راه یکی از قدیمیترین راههای انتقال انرژی منطقه است. صدور نفت از این راه شمالی در ماههای پایانی ۱۹۹۷ آغاز شد ولی در ۱۹۹۹ به سبب اختلاف نظر روسیه و چچن در مورد تعرفهی عبور نفت متوقف شد. (قابضی، ۲۸۰: ۱۳۸۴) از آنجا که این راه از سرزمین ناامن چچن یا نزدیکی آن میگذرد، راهی کم و بیش نامطمئن و با ریسک بالا برای انتقال نفت آذربایجان است. در حقیقت دو نکته در مورد ریسکپذیری این راه وجود دارد: الف) منابع انرژی مورد نیاز غرب به گونهای چشمگیر زیر کنترل روسیه قرار خواهد گرفت؛ ب) جنگ و ناآرامیها در چچن این راه را بیش از اندازه ناامن کرده است (جلالی، ۲۲۰: ۱۳۸۴) دربارهی چچن باید گفت که این سرزمین از دید سیاسی بیثبات و ناامن و ازدید اقتصادی رنجور و بیچشم انداز رشد واقعی در آینده است. گذشته از اینها، آذربایجان و قزاقستان از تسلط دوبارهی روسیه بر ساختار سیاسی شان نگرانند و این نکته در مورد آذربایجان، با توجه به حساسیت و نگرانیهای همپیمانانشان (آمریکا، اسراییل و ترکیه) اهمیت بیشتری مییابد.
● راه باختری
هدف از تعیین این راه که مورد حمایت ایالات متّحدهی آمریکا، ترکیه، آذربایجان و گرجستان است، کنار گذاشتن ایران و روسیه از صحنه است. در اینجا کمهزینهترین کار آن است که خطوط لولهی موجود در گرجستان را تا بندر«سوپسا» در دریای سیاه گسترش دهند و از آنجا نفت را با تانکرها از تنگه بسفر به اروپا برسانند. (میرحیدر، ۷۶: ۱۳۸۰)
امّا از بدیهای این راه، بی ثباتی سیاسی و ناآرامیها در گرجستان است؛ زیرا حتی اگر جداییخواهان آبخازی سرکوب یا وادار به همکاری شوند، مشکل شورشیان اوستیای جنوبی همچنان بر جا خواهد بود. چالش دیگر در زمینهی مسائل زیست محیطی است. به گفتهی ترکیه، تنگهی بُسفر بیش از اندازه شلوغ شده است و افزایش رفت و آمد نفت کش ها امنیت و محیط زیست آن کشور را به خطر می اندازد. (جلالی، ۲۲۰: ۱۳۸۴) با توجه به چنین مشکلاتی، ترکیه با پشتیبانی آمریکا و اسراییل به خطّ لولهی باکو-جیحان گرایش یافته است. این خطّ لوله از دریای مازندران میگذرد و نفت قزاقستان و گاز ترکمنستان را به بندر جیحان در ترکیه میرساند. پشتیبانی آمریکا از خطّ لولهی باکو-جیحان و دنبالهی آن که از دریای مازندران میگذرد، از گرایش آن کشور به ساختن محوری بانفوذ تجاری از خاور به باختر در منطقهی اوراسیا مایه میگیرد.
هزینهی ساخت این خطّ لوله که به عنوان بزرگترین طرح اقتصادی آمریکا برای پیشبرد برنامههای توسعه درحوزهی دریای مازندران به شکل آمریکایی آن مطرح است، بیش از ۳ میلیارد دلار برآورد شده است. (ملکی، ۱۲۰: ۱۳۸۴) البته این خطّ لوله نیز با موانع و چالشهایی روبهرو است. خطّ لولهی باکو-جیحان از همان آغاز گرفتار مشکلات گوناگون مالی، فنّی، زیست محیطی بود. افزون بر آن، مشکلات امنیتی نیز وجود دارد، زیرا این خط باید از مناطق آشوبزده و بحرانخیز بگذرد و بهویژه در بخشهای کردنشین ترکیه با خطرهای بسیار روبهرو است. (کاظمی، ۳۳۴: ۱۳۸۴)
البته ناامنی خطّ لولهی باکو-جیحان تنها به بیثباتی و شرایط بحرانی آبخازیا در گرجستان و مناطق کردنشین در جنوب خاوری ترکیه مربوط نمیشود، بلکه آسیبهای زیست محیطی نیز مطرح است. پس جای شگفتی نیست که این طرح با مخالفت کشورهایی چون ایران و روسیه روبهرو است زیرا آنها نگران محیط زیست شکننده و امنیّت دریای مازندران هستند. در حقیقت کشیدن این خطّ لوله را آمریکا مطرح کرده بود، بیشتر با این هدف که خطوط لوله از خاک ایران وروسیه نگذرد.
● راه جنوبی
یکی از راههای انتقال انرژی از حوزهی دریای مازندران، راه جنوب است؛ یعنی اینکه نفت و گاز از میدانهای نفتی آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان گردآوری شود و به بندرهای خلیج فارس و دریای عمان برسد. ایران در این مورد دو پیشنهاد داده است:
۱) سیستم داد و ستد (سوآپ) (Swap)
۲) سیستم انتقال مستقیم. (ترکزاد، ۴: ۱۳۸۲)
این راه از دید امنیتی و اقتصادی مناسبترین راه است و خطرهای زیست محیطی جدی هم به بار نمیآورد؛ گذشته از آن، خط لوله و تأسیسات بندری مجهز و مناسب نیز وجود دارد. (کاظمپور، ۵۰: ۱۳۷۷) به سخن دیگر، ایران دارای شبکهی گستردهای از خطوط لوله است و خلیج فارس نیز گذرگاه مناسبی برای رساندن نفت به بازارهای آسیایی است. از سوی دیگر، ایران با امکانات و تأسیساتی که در جنوب دارد طرح (سوآپ) را پیشنهاد کرده است و بیگمان هیچ کشور دیگری در این منطقه از چنین توانی برخوردار نیست.
نکتهی در خور توجه در مورد راه جنوبی این است که شرکتهای نفتی و همچنین برخی دولتها از افزایش وابستگی جهانی به تنگهی هرمز نگرانند. مشکل دیگر، وجود گوگرد در نفت این منطقه است که باید از دید فنّی این مشکل را حل کرد. (جلالی، ۲۲۴: ۱۳۸۴) واشنگتن نیز تنها به خاطر مسائل سیاسی و اختلافهایی که با تهران دارد بااین راه مخالفت میکند.
● راههای خاوری
خطّ لولهی قزاقستان-چین و خطّ لولهی ترکمنستان-چین از راههای خاوری است. کشور بزرگ چین نیاز فزاینده به انرژی دارد و در پی منابع تازهی انرژی است. راه خاوری از میدانهای نفتی قزاقستان یا ترکمنستان آغاز میشود و در بازارهای باختر چین در منطقهی سینکیانگ که سه پالایشگاه دارد پایان مییابد. بهرهگیری از این راه، با هدف دستیابی به بازارهای آسیای خاوری، تغذیهی پالایشگاههای سر راه و ایجاد یک شبکهی خط لوله در قزاقستان صورت میپذیرد.
چنانچه هزینهی دستیابی چین به نفت خام از این راه با هزینهی سوآپ نفت خام از راه ایران سنجیده شود، بهرهگیری از راه دوم منطقیتر به نظر میرسد. بههررو، با اینکه این راه میتواند نفوذ چین را درمنطقهی آسیای مرکزی افزایش دهد، این راه تنها راهی است که بیرقیب و دشمن مانده است.
● راه جنوب خاوری
واپسین راهی که میتواند نفت و گاز آسیای مرکزی و قفقاز را به بازارهای خارج برساند، راه جنوب خاوری است که از ترکمنستان آغاز میشود و پس از گذر از افغانستان، در خاک پاکستان ادامه مییابد تا به بندرهای آن کشور برسد. در ۱۹۹۷ ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و ازبکستان یادداشت تفاهمی در این زمینه امضا کردند. اگر این خط، لولهگذاری شود توان انتقال روزانهی یک میلیون بشکه نفت را دارد. درازای این خطّ لوله ۱۰۴۰ مایل خواهد بود و هزینهی ساخت آن ۵/۲ میلیارد دلار برآورد شده است. این خط لوله میتواند نفت و گاز را به بازارهای جنوب و جنوب خاوری آسیا برساند. (جلالی، ۲۲۶: ۱۳۸۴) این راه از دید جغرافیایی اجرا شدنی است اما از دید سیاسی، چون باید از خاک افغانستان بگذرد، اجرا شدنی نیست؛ از سوی دیگر ناامنی کامل در بلوچستان پاکستان و وجود باندهای قاچاق موّاد مخدر، امنیت این خط لوله را به خطر خواهد انداخت. در حقیقت این طرح به علت اوضاع آشفتهی افغانستان و ادامه داشتن درگیریها در آن کشور و دیگر مسائل منطقهای، مسکوت مانده است و پیگیری آن نیازمند آرام شدن اوضاع در افغانستان است که چشمانداز روشنی در این زمینه وجود ندارد. (قابضی، ۲۸۰: ۱۳۸۴)
بدین سان میبینیم که، ملاحظات سیاسی، نفوذ خارجی و صفبندیهای منطقهای بر چگونگی تعیین راه انتقال نفت و گاز اثر میگذارد به گونهای که برای انتقال این منابع انرژی، میان قدرتهای منطقهای و جهانی رقابتی سخت پدید آمده است که از آن به «بازی بزرگ لولههای نفت و گاز» یا «سیست خطوط لوله» یاد میشود.
● بازی بزرگ و سیاست خطوط لوله در آسیای مرکزی و قفقاز
چنانکه گفته شد، حوزهی دریای مازندران با شرایط جغرافیایی ویژهی خود، منطقه بستهای شمرده میشود. مشکلات زیست محیطی، دور بودن منطقه از بازارهای جهانی، بسته بودن آن در خشکی و همچنین نبود زیر ساختهای لازم برای رساندن منابع انرژی به بازارهای مصرف، سبب کاهش تقاضا برای انرژی این منطقه شده است. از سوی دیگر، دسترسی نداشتن جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز به آبهای آزاد، سبب شده تا گونهای وابستگی به کشورهای مسیر انتقال یا ترانزیت پدید آید که بر ژئوپلیتیک منطقه اثر گذار است؛ یعنی چگونگی انتقال انرژی از یک موضوع بازرگانی و اقتصادی به موضوعی سیاسی و ژئواستراتژیک تبدیل میشود. به سخن روشنتر، موضوع انتقال انرژی کشورهای این منطقه به چالشی سیاسی-امنیّتی و ژئوپلیتیکی تبدیل شده است. (Yazdani, ۲۰۰۶: ۳۷-۳۸)
به نظر میرسد که دیپلماسی خطوط لوله باید به گونهای دربرگیرندهی همهی منافع متضاد سیاسی و بازرگانی باشد.
از یک سو، شرکتهای نفتی خواهان بهترین و ارزانترین راه به بازارها هستند و از سوی دیگر، قدرتهای بانفوذ نگرانند که مبادا با گذر این خطّ لوله از یک کشور، وزن و نفوذ سیاسی آن کشور به گونهی چشمگیری افزایش یابد. (برگین، ۳: ۱۳۷۸) بنابراین باید راهی برای سازش دادن منافع تجاری و مسائل استراتژیک پیدا کرد. چنانکه دوریان میگوید، هر کشوری که بتواند بر خطوط لولهی نفت و گاز نظارت داشته باشد، توان اعمال نفوذ در منطقه را نیز خواهد داشت(۱۱۸-۱۱۵: ۲۰۰۱ Dorian). و همین واقعیت سبب رقابت در منطقه شده است. در حقیقت باید گفت که قدرتها درگیر یک بازی تازه شدهاند. به گفتهی تحلیلگران یک «بازی بزرگ تازه» (Thenew Geart Game) برای کنترل منطقهی آسیای مرکزی و قفقاز آغاز شده است. در این بازی بزرگ، برخلاف « بازی بزرگ » در سدهی ۱۹ که بازیگران آن تنها انگلیس و روسیه بودند، بازیگران پرشماری از جمله دولتهای منطقهای و فرامنطقهای و شرکتهای نفتی درکارند. این بازی تازه در حوزهی دریای مازندران دارای دو جنبه است:
۱) کنترل تولید نفت و گاز در منطقه؛
۲) کنترل جریان انرژی به بازارهای جهانی(چرمی، ۳۱: ۱۳۷۷).
بازیگران اصلی این بازی آمریکا، روسیه، ایران و چین هستند. هر بازیگر میکوشد با سیاستهای گوناگون بیشترین منافع را از نفت این حوزه به دست آورد؛ چنانکه در این سالها رقابت سختی میان هواداران محور شمالی-جنوبی (ایران و روسیه) با طرفداران محور خاوری-باختری (آمریکا و ترکیه)، بر سر راه انتقال انرژی پدید آمده است. سیاست واشنگتن همواره حمایت از مسیرهای خاوری-باختری به نام جادهی ابریشم جدید بوده است. (امیر احمدی، ۱۶۶: ۱۳۸۰)
سیاست ایالات متحدهی آمریکا همواره این بوده که تا جایی که ممکن است، راههای گوناگون انتقال انرژی را برای گسترش نفوذ خود در منطقه، در دست داشته باشد. در برابر، روسیه نیز در پی آن است که انحصار خود بر جریان نفت دریای مازندران را حفظ کند؛ به سخن دیگر، مسکو خواهان حفظ نفوذ و کنترل خود بر خطوط انتقال انرژی از سوی شمال است. ایران نیز با در اختیار داشتن سرزمینی امن و راههای کم هزینه، مسیری کوتاه و مناسب را پیشنهاد میکند، که با مخالفتهای واشنگتن روبهرو میشود. (امیر احمدیان، ۵: ۱۳۸۴) بی گمان ایران از هر نظر گذرگاهی مناسب برای لولههای انتقال انرژی است، زیرا کشوری با ثبات در منطقه است که به آبهای آزاد دسترسی دارد، با آذربایجان و ترکمنستان مرز مشترک دارد و نیز دارای صنایع نفتی گستردهای است. همچنین ملاحظات زیست محیطی نیز راه ایران را جذابتر میسازد؛ ولی آمریکا در پی ساخت خطّ لولهی خاوری-باختری با مشارکت آذربایجان، گرجستان و ترکیه است.
بههررو، گذشته از ملاحظات سیاسی و ژئوپلیتیکی، انتقال نفت و گاز در درازمدت نیازمند توجه به نکات زیر است:
۱) هر اندازه شمار کشورها در مسیر انتقال نفت و گاز کمتر باشد، ریسک کاهش مییابد. همچنین باید تنشهای سیاسی در هر کشور و در هر منطقه در نظر گرفته شود؛
۲) بهرهمندی هرچه بیشتر از امکانات اقتصادی منطقه؛
۳) کشیدن خطوط انتقال نفت و گاز یک انتخاب اقتصادی بلند مدّت است که نمیتواند تابع عوامل متغیّر سیاسی دیروز، امروز یا فردا باشد؛
۴) لزوم بررسی بازارهای آیندهی نفت در جهان و گسترش آن در مناطق گوناگون مصرف، در آیندهی دور؛ و
۵) با توجه به هزینهی هنگفت کشیدن خطوط لوله، این خطوط باید به گونهای طراحی شود که هماهنگ با میزان تولید، مورد بهرهبرداری قرار گیرد تا هزینهی انتقال به کمترین اندازه کاهش یابد (ماجدی، ۵۴: ۱۳۷۷).
افزون بر این موارد، باید به خطرهای گریز ناپذیر گذر خط لوله از مناطق چالشبرانگیز و بی ثبات، مشکلات ناشی از ساختار مالیاتی کشورهای مسیر و جنبههای زیست محیطی کشیدن خطّ لوله نیز توجّه شود. آلودگیهای زیست محیطی دریای مازندران، موضوع مهمّی است که شوربختانه کشورهای کرانهای به آن توجّه چندانی ندارند؛ در حالی که انتقال نفت و گاز منطقه از بستر دریای مازندران میتواند پیامدهای زیانبار زیست محیطی بسیار داشته باشد. پس باید در نظر داشت که انتقال منابع انرژی از منطقه با موانع و محدودیتهایی روبهرو است.
● محدودیّتها و چالشهای موجود در حوزهی دریای مازندران
شرایط جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کنونی موجب برخی محدودیّتها در زمینهی تولید و انتقال نفت و گاز و افزایش ریسک سرمایهگذاری در فعالیتهای نفتی میشود.
ولی مهمترین مسألهای که دریای مازندران با آن روبهروست بیتوجهی کشورهای کرانهای به آلودگیهای زیست محیطی است. انتقال انرژی منطقه از بستر دریای مازندران میتواند پیامدهای زیست محیطی بسیار زیانبار داشته باشد. برخی از نکات زیست محیطی بسیار مهم که باید در زمینهی انتقال نفت و گاز از حوزهی دریای مازندران در نظر گرفته شود، عبارت است از:
۱) تکنولوژی و تجهیزات برای انتقال نفت و گاز با خطّ لوله از نظر مفاهیم تازهی زیست محیطی؛
۲) خطرهایی که برای جانداران و گیاهان در مسیر خطوط لولهی انتقال نفت پدید می آید؛
۳) آلودگی خاک، بستر دریا و فضا؛
۴) خطر زمین لرزه در مناطق مسیر خطوط لوله؛
۵) نشت و جاری شدن مواد آلاینده به محیط زیست به هنگام انتقال نفت و گاز . (عباسی ترکمانی، ۶۵: ۱۳۷۸).
افزون بر مسألهی محیط زیست، یکی از موانع بزرگ بهرهبرداری از منابع دریای مازندران مسئلهی تعیین رژیم حقوقی این دریا است. پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی و سر بر آوردن کشورهای تازه و پیدایش ذخایر نفت و گاز در دریای مازندران، رژیم حقوقی حاکم بر این دریا از سوی کشورهای تازه استقلال یافته به چالش کشیده شد. نبود رژیم حقوقی پذیرفته شده برای دریای مازندران، در کنار منابع انرژی آن، برای همهی کشورهای کرانهای نگرانیهایی درمورد شیوهی بهرهبرداری از این منابع پدید آورده است. حضور قدرتهای بزرگ جهانی در منطقه با هدف بهرهبرداری از این منابع نیز ممکن است در آینده به تنشهایی بینجامد، زیرا نبود رژیم حقوقی مناسب از یک سو و مشکلات امنیّتی کشورها از سوی دیگر، احتمال کاربرد زور و انتخاب راهکار نظامی را افزایش میدهد. (افشردی، ۱۲۱: ۱۳۸۱).
در مورد رژیم حقوقی دریای مازندران و استقرار نظام حقوقی تازه، در یک دههی گذشته اقدامات بسیار صورت گرفته است؛ اما برآیند آن مورد پذیرش همگان نبوده است. زیرا دیدگاههای متفاوتی در میان کشورهای کرانهای در این زمینه وجود دارد و هر یک از آنها فرمول ویژهای برای تقسیم این دریا مطرح میکند. بههررو، نبودن یک نظام حقوقی دقیق و روشن که مورد پذیرش همگان باشد، چه بسا عوامل کشمکش در منطقه را افزایش دهد، که همین، تلاش برای بهرهگیری بیشتر و بهتر از منابع دریایی از سوی کشورهای کرانهای را با مشکل روبهرو میسازد.
افزون بر اینها، خطوط لولهی نفت و گاز در این منطقه با خطرهای پرشماری نیز که از کشمکشهای منطقهای میان دولتها ریشه میگیرد روبهرو است. وجود درگیری بر سر مرز و سرزمین و مسائل قومی و بحرانهای سیاسی-امنیتی و منطقهای از دیگر چالشها و عوامل موثر در تولید و انتقال نفت و گاز در منطقه شمرده میشود. از جمله میتوان به درگیری آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ، مسئلهی آبخازیا و اوستیا در گرجستان، چچن در جنوب روسیه، کشمکشهای ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان، ناآرامی در افغانستان و اختلافات میان یونان و ترکیه و همچنین برخی ناآرامیهای داخلی در ترکیه اشاره کرد که موجب افزایش هزینهی فعالیت های نفتی شده است. با وجود این شرایط و بحرانها، طبیعی است که سرمایهگذاری در این منطقه از ثبات و امنیت برخوردار نخواهد بود.
برای افزایش سرمایهگذاری اقتصادی در منطقه، نخست لازم است ثبات و امنیت سیاسی در منطقه برقرار شود و برقراری ثبات در منطقه نیازمند همکاری و همفکری کشورهای منطقه در حلّ مسالمتآمیز بحرانهای سیاسی است. ثبات سیاسی، ثبات اقتصادی را در پی خواهد داشت و ثبات اقتصادی، ثبات سیاسی پدید میآورد. از این رو کشورهای منطقه ناگزیرند با ژرفاندیشی بیشتر در ژئوپلیتیک خود و با درک این مسئله که مکمّل یکدیگرند، مسائل خود را حل کنند. بهترین روش برای ایجاد ثبات اقتصادی در منطقه ، بستن پیمانها و افزایش همکاریهای اقتصادی، امنیّتی و سیاسی است.
● بهرهی کلام
حوزهی دریای مازندران پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی، به سبب وجود منابع گسترده هیدروکربنی درآن، ابعاد تازهای از دید استراتژیک و ژئوپلیتیک یافته است و دسترسی نداشتن مستقیم کشورهای تازه استقلال یافته به جهان خارج، چگونگی کشیدن لوله برای انتقال نفت و گاز منطقه را در کانون توجه قدرتهای منطقهای و جهانی قرار داده است. با توجه به پدید آمدن گونهای خلأ قدرت در حوزهی دریای مازندران، قدرتهای اثر گذار همسایه، منطقهای و فرامنطقهای، در پی تحمیل الگوی سیاسی مورد نظر خود در منطقه برآمدند تا بتوانند نفوذشان را گسترش دهند. از سوی دیگر، با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای نوپای منطقه بادشواریهای اقتصادی و تکنولوژیک روبهرو شدند. این کشورها برای بهرهبرداری از ذخایر انرژیهای فسیلی، راهانداری طرحهای صنعتی و بهرهبرداری از ظرفیتهای کشاورزی خود نیاز به همکاری دیگر کشورها داشتند و از این رو به گسترش روابطشان با قدرتهای منطقهای و جهانی پرداختند.
از آغاز دههی ۹۰ «بازی بزرگ» دیگری در حوزهی دریای مازندران آغاز شده و مناطق آسیای مرکزی و قفقاز، به میدان مبارزهی شرکتهای بینالمللی دست اندر کار نفت و گاز، و قدرتها برای به دست آوردن امتیاز استخراج نفت و گاز و رساندن آن به بازارهای جهانی تبدیل شده است. در واقع، منابع انرژی و مسیرهای انتقال آن به صورت ابزار مهمی برای اعمال نفوذ قدرتهای بزرگ درآمده است. در تحلیل ژئوپلیتیکی کلاسیک، تسلط بر مهمترین منابع طبیعی و انرژی و نواحی قدرت، تسلط بر جهان شمرده میشود. خطوط انتقال انرژی میتواند راههای چندی داشته باشد و کشیده شدن خط لوله ازیک راه به معنای محرومیت نسبی دیگر بازیگران از امتیازات آن است، زیرا گذشتن خط انتقال نفت یا گاز از یک کشور همراه با افزایش اعتبار استراتژیک ان کشور، سبب پیوستگی امنیتی کشورهای منطقه میشود.
در مورد خطوط لوله در حوزهی دریای مازندران باید گفت که همهی راههای پیشنهاد شده، دارای دشواریهایی است. راه شمالی به روسیه و دریای سیاه که سبب تداوم و تشدید وابستگی به جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز به روسیه خواهد شد، از دید اقتصادی و همچنین امنیتی به ویژه با توجه به بحران چچن با چالشهای بسیار روبهروست. راههای خاوری که به کرانههای اقیانوس آرام و آسیای خاوری میرسد، پرهزینه است. راه باختری که از زیر دریای مازندران میگذرد نیز با توجه به خطرهای زیست محیطی آن، بسیار زیانبار است. در این میان راههایی که از خاک ایران به خلیج فارس میرسد، با توجّه به کوتاه بودن و امن بودن و همچنین روابط دوستانهی ایران با کشورهای منطقه، بهترین گزینه است، هرچند دولت آمریکا به سبب اختلافاتش با ایران با گزینش این خط مخالفت میکند. واقعیّت این است که در این بازی بزرگ تلاش کشورهای کرانهای و همسایگان آنها بر این است که خود را «منطقهای امن» و مناسب برای گذر خطوط لولهی نفت و گاز معرفی کنند و در برابر، قدرتهای فرامنطقهای میکوشند در سایهی برخی تضادها و اختلافها با دولتهای این منطقه، آنها را از حق طبیعی خود محروم کنند. از این رو بسیاری از دگرگونیها در حوزهی دریای مازندران متأثّر از سیاستها دربارهی خطوط لولهی نفت و گاز و مسایل مربوط به انتقال انرژی از این حوزه به بیرون است.
مسایل اقتصادی و سودآور بودن این خطوط یکی از عوامل موثّر در اجرایی شدن پروژهها به شمار میرود. در حقیقت توسعهی نفتی حوزهی دریای مازندران دارای ابعاد زیست محیطی، سیاسی، فنّی و اقتصادی و . . . . است و همهی این مسائل سبب کندی روند توسعهی نفتی در حوزهی دریای مازندران میشود. مهمترین مسایل در این زمینه عبارت است از: رژیم حقوقی دریای مازندران و چگونگی رساندن نفت به بازارهای جهانی.
همچنین، مسألهی امنیّت راههای گذر خطوط لوله نیازمند توجه بسیار است. اهمیّت آن هنگامی بیشتر نمایان میشود که بدانیم در حوزهی دریای مازندران، قفقاز و دیگر کشورهای تازه استقلال یافته، تنشهای قومی و بحرانهای گوناگون در جریان است. چون ناامنیهای اقتصادی مشکلات بسیار در راه اجرای طرحهای کلان اقتصادی در منطقه پدید آورده است، لازم است نخست ثبات و امنیّت سیاسی در منطقه برقرار شود. برقراری ثبات و امنیّت در منطقه نیازمند توجه به منافع همهی کشورهای منطقه، خودداری آنها از رو کردن به سیاستها و اقداماتی است که سبب کنار گذاشته شدن یا کاهش حضور یکی از بازیگران بزرگ منطقه میشود. در این میان همکاریهای اقتصادی و سیاسی-امنیّتی میان کشورهای منطقه نه تنها سبب حلّ و فصل اختلافها، بلکه مایهی تفاهم و همگرایی در منطقه خواهد شد و میتواند نقش قدرتهای فرامنطقهای را محدود کند. برسرهم، توسعه منابع نفتی در حوزهی دریای مازندران یک بازی با حاصل جمع صفر است. چون همهی این موانع در کار وجود دارد. از این رو باید راهکارهای گوناگون برای از میان برداشتن هر یک از این مسایل را به درستی بررسی کرد.
نویسنده: مهدیه - ملبوس باف / عنایت الله - یزدانی
منبع: ماه نامه - اطلاعات سیاسی اقتصادی - ۱۳۸۷ - شماره ۲۴۹-۲۵۰، خرداد و تیر
پانوشت:
۱. برای آگاهی بیشتر پیرامون بازی بزرگ نگاه کنید به:
الهه کولایی(۱۳۸۴)، بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی؛ زمینهها و چشماندازها، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی و نیز
Lutz Kleveman, ۲۰۰۴, “Oil and the New Great Game”, The Nation Magazine, February ۱۶, ۲۰۰۴ Lutz Kleveman, ۲۰۰۴, The New Great Game: Blood and Oil in Central Asia, Charleston: Atlantic Books, and, Ahmed Rashid, (۲۰۰۲), Taliban: Islam, Oil and the New Great Game in Central Asia, London: I. B. Tauris.
منابع و مآخذ
۱. ابوالحسن شیرازی، حبیبا۶۵۰۱۰;. (۱۳۸۲). «روند جهانی شدن در آسیای مرکزی و بازتاب آن بر منافع ملی ایران» از:
http: //www.did.ir/document/index.fa.asp?cn=pp۰۰۰۲۰۰۴۵۹۰۹۵۹۲۸۱۱
۲. افشردی، محمدحسین. (۱۳۸۱). ژئوپلیتیک قفقاز و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکدهی فرماندهی و ستاد.
۳. امیر احمدی، هوشنگ. (۱۳۸۰). «مخاطرات سیاسی مسیرهای مختلف خطوط لوله در حوزهی دریای خزر». ترجمهی علیرضا طیب. اطلاعات سیاسی-اقتصادی. (خرداد و تیر ۱۳۸۰) ص۱۶۶
۴. امیر احمدیان، بهرام. (۱۳۸۴) . «ژئوپلیتیک لولهها در عرصهی ژئواستراتژیک اوراسیا». از:
http: //www.did.ir/document/index.fa.asp?cn=pp۰۰۰۲۰۰۵۵۸۰۴۵۳۲۴۱۲
۵. انتخابی، نیلوفر. (۱۳۷۹). «امکان سنجی احداث خطوط لولهی نفت دریای خزر». اطلاعات سیاسی-اقتصادی. ش۱۵۶-۱۵۵. (مرداد و شهریور ۱۳۷۹) صص۳۵-۲۶
۶. برگین، دانیل. (۱۳۷۸). «دریای خزر، صحنهی بازی بزرگ؛ ایران بازیگر است یا تماشاگر؟» اقتصاد ایران. س. ۱ش۵. صص۶-۳
۷. پورموسوی، سیدموسی. (۱۳۸۳). «نگاهی به تحولات ژئوپلیتیکی حوزهی دریای خزر». جغرافیای نظامی و امنیتی. س۲. ش۱. تابستان. صص۱۳-۶
۸. ترکزاد، بهروز. (۱۳۸۲). «امنیّت دریای خزر: طرح نظام امنیّت جدید در آسیای مرکزی و قفقاز». از:
http: //www.did.ir/document/index.fa.asp?cn=pp۰۰۰۲۰۰۴۲۷۰۴۲۵۱۰۱۵
۹. جلالی، محمدرضا. (۱۳۸۴). «ذخایر هیدروکربنی دریای خزر: خطوط لولهی نفت و گاز». مجموعه مالات دوازدهمین همایش بینالمللی آسیای مرکزی و قفقاز. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. صص ۲۳۴-۲۰۷
۱۰. چرمی، داوود. (۱۳۷۷). «بازی بزرگ نوین». فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. ش۲۱. س۶. ص۳۱
۱۱. حافظ نیا، محمدرضا. (۱۳۷۸). «تفاوتها و تعارضهادر حوزهی ژئوپلیتیک خزر». فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. س۸. ش۲۷ (پاییز۱۳۷۸). صص۵۸-۴۳
۱۲. حافظنیا، محمدرضا. (۱۳۸۱). «نقشآفرینی ژئواستراتژیک محور قفقاز-آسیای مرکزی در رقابتهای جهانی». فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. (پاییز۱۳۸۱). صص۲۴-۸
۱۳. عباسیترکمانی، محمدرضا. (۱۳۷۸). «آلودگی دریای خزر. لزوم احترام به قواعد بینالمللی محیط زیست و مسئولیت بینالمللی دولتها». فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. ش۲۷. صص ۸۲-۵۹
۱۴. قابضی، روحا۶۵۰۱۰;. (۱۳۸۴). «منابع نفت و گاز دریای خزر و چشمانداز سرمایهگذاری آینده». مجموعه مقالات دوازدهمین همایش بینالمللی آسیای مرکزی و قفقاز. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. صص۲۸۷-۲۷۳
۱۵. کاظم پور، حسین. (۱۳۷۷). «رژیم حقوقی خزر، توسعه منابع و خطوط انرژی». مطالعات آسیای مرکزی قفقاز. س۶. ش۲۱. ص۵۰
۱۶. کاظمی، احمد. (۱۳۸۴). امنیت در قفقاز جنوبی. تهران: ابرار معاصر.
۱۷. کوئی، تیوشید. (۱۳۷۳). «موقعیت ژئوپلیتیک و اقتصادی کشورهای آسیای مرکزی در دهه ۹۰ و چشمانداز توسعه آنها». ترجمه شاهرخ بهار. فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. س۳. ش۵. صص۱۲۵-۱۱۱
۱۸. کولایی، الهه، (۱۳۸۴)، بازی بزرگ جدید در آسیای مرکزی؛ زمینه ها و چشماندازها، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی
۱۹. ماجدی، علی (۱۳۷۷). «منابع انرژی و انتقال آن از حوزه دریای خزر». فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. س۶. ش۲۱. صص۵۶-۵۱
۲۰. مجتهدزاده، پیروز. (۱۳۷۹). «دورنمایی از ژئوپلیتیک منطقهی خزر-آسیای مرکزی». اطلاعات سیاسی-اقتصادی. ش۱۵۶-۱۵۵. (مرداد و شهریور ۱۳۷۹) صص ۱۵-۴
۲۱. ملکی، عباس. (۱۳۸۴). «باز هم ژئوپلیتیک و انرژی در دریای خزر». مجموعه مقالات دوازدهمین همایش بینالمللی آسیای مرکزی و قفقاز. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. صص۱۳۲-۱۰۳
۲۲. میر حیدر، دره و صفتا۶۵۰۱۰; طاهری شمیرانی. (۱۳۸۰). «ژئوپلیتیک دریای خزر». فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز. ش۳۵. صص۹۴-۵۵
۲۳. یزدانی، عنایتا۶۵۰۱۰; (۱۳۸۶)، «ژئوپلیتیک نفت در منطقه خزر و نقش آمریکا: بازدارندگی جدید»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش۵۶، (زمستان ۱۳۸۶)، صص۵۲-۳۳
۲۴. Dorian, J. (۲۰۰۱), Oil, gas in FSU (Former Soviet Union) Central Asia, northwestern China await development, Oil and Gas Journal, No: ۱۰ September ۲۰۰۱, pp. ۱۱۲-۱۱۹
۲۵. Energy Informetion Administration, (۲۰۰۵), “Caspian Sea Region: Key Oil and Gas Statistics” , from http: //www. eia. dog. Gov
۲۶. Lutz, Kleveman, (۲۰۰۴), The New Great Game: Blood and Oil in Central Asia, Charleston: Atlantic Books.
۲۷. Lutz, Kleveman, (۲۰۰۴), “Oil and the New Great Game”, The Nation Magazine, February ۱۶ th, ۲۰۰۴.
۲۸. Mikhail, Bill S, (۲۰۰۲) “The Politics of Capian Oil: Oil and Geopolitics in the Caspian Sea Region”, Middle East Policy, Vol. ۹, No. ۳. September (۲۰۰۴), pp. ۱۴۶-۱۴۹
۲۹. Rashid, Ahmed, (۲۰۰۲), Taliban: Islam, Oil and the new Great Game in Central Asia, London: I. B. Tauris.
۳۰. Yazdani, Enayatollah, (۲۰۰۶), “Competition over the Caspian Oil routes: Oilers and Gamers perspective” Turkish Journal of International Relations, Vol. ۵, No۱-۲, Spring and Summer ۲۰۰۶, pp. ۳۰-۴۳.
پاورقی ها:
* دکتر عنایت الله یزدانی: استادیار روابط بین الملل – دانشگاه اصفهان
* مهدیه ملبوس باف: کارشناس ارشد روابط بین الملل
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست