جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

توجیهـاتی ارزشمنــد بر تعاملـی روشمنــد با سنت نبــــوی


توجیهـاتی ارزشمنــد بر تعاملـی روشمنــد با سنت نبــــوی

بدون شک, سنت, پس از قرآن مجید, دومین جایگاه تشریع و قانونگذاری در اسلام را به خود اختصاص داده است

بدون شک، سنت، پس از قرآن مجید، دومین جایگاه تشریع و قانونگذاری در اسلام را به خود اختصاص داده است.

اهمیت سنت و جایگاه آن در تشریع اسلامی، از آنجا معلوم می شود که سنت، بیانگر داده های قرآن و شارح احکام آن است و انکار سنت به عنوان یکی از منابع تشریع، پیامدی جز انکار عملی بسیاری از اصول و احکام مسلّم اسلام را ندارد.

اکنون باید دید که امت اسلامی چگونه سنت اصیل را بشناسد؟ چگونه بینش و رفتار خود را با آن تطبیق دهد؟ و چگونه به روش بهترین نسل این امت یعنی: صحابه و تابعین، در زمینه تعامل با سنت دست یابند؟

واین امر مهم نیازمند زحمات علمی و تحقیقات گسترده و همایش های علمی است تا دگربارسنت نقش سازنده و مثبت خویش را درساختار زندگی فردی و اجتماعی مسلمانان ایفا کند.

یکی از مدافعان و محققان سنت پیامبر(ص) اندیشمند معاصر استاد قرضاوی است،که در آثارش به تحقیقات موضوعی در عرصه سنت واستفاده از روش های سودمند علمی در راستای معرفی سنت به مثابه مرجعی برای شناخت انسان و جامعه و پدیده های مربوط به آنها، وبسنده نکردن به کارایی سنت تنها در عرصه فقه عنایت ویژه ای مبذول داشته اند .

تلاشهای مجدانه و محققانه استاد قرضاوی گامی مؤثر در تدوین ضوابط فهم صحیح سنت در عصر حاضراست وبه بسیاری از سؤالات و نیازهای انسان معاصر پاسخ می دهد و نظرها را به سمت این جنبه مهم از مقوله و چگونگی تعامل و استفاده از سنت نبوی جلب می کند .

به نظر استاد قرضاوی بحران فکری در بین أشفتگیها و بحران های های عصر ما، از اولویت خاصی برخوردار است، و بارزترین نمونه، همین بحران در فهم و ادراک صحیح سنت وتعامل باآن است، علی الخصوص که چنین بحرانی در برخی حرکات اسلامی که تلاش و مجاهدت شان در راستای بیداری اسلامی می باشد، و مسلمانان در شرق و غرب چشم امید به حرکت آنها دوخته اند، نیز مشاهده می شود .

در این مقاله، به اختصار در زمینه معنا و مفهوم و تعاریف سنت نبوی ازدیدگاه استاد قرضاوی و اندیشمندان قدیم و جدید وهمچنین ویژگی هاوتبیین ضوابط فهم صحیح وآسیب شناسی فهم آن،به استناد آثار ومکتوبات ایشان آورده شده که تعامل روشمند خاص ایشان را با سنت نبوی از دیگر اندیشمندان متمایز می سازد .

البته امری بدیهی است که تمامی این ضوابط مختص به سنت نیست بلکه در تعامل با قرآن نیز باید در نظر گرفته شوند .

الحمدلله رب العالمین والصلوة والسلام علی سیدنا محمد وآله و صحبه و حملة سنّته والمدافعین عنها الی یوم الدین. اما بعد:

«سنت» که جامع ترین اطلاق بر مجموعه ی بزرگ احادیث نبوی، اعم از اقوال، اعمال، احوال، تقاریر، اخلاق، عادات، سیره، افکار و گرایشات پیامبر (ص) بوده، وبزرگترین منبع قانون ـ به لحاظ شمول جزئیات و فروع و تفضیل احکام ـ و برجسته ترین نشانه ی حقّانیت اسلام پس از کتاب (قرآن) و مشعل هدایت مسلمین در تمام جوانب زندگی به شمار می رود و با توجه به منزلت آن به عنوان اولین و مطمئن ترین ابزار تفسیر قرآن و توضیح و کشف مقاصد آن، در عقیده ی مسلمین دارای قداست و اهمیتی نزدیک به قرآن می باشد، آن چنان که به وصف «وحی غیر متلو» توصیف می شود. هیچ مسلمان و فرقه ای اسلامی نیست که سنت صحیح نبوی را به عنوان مبین فرامین و قوانین قرآن و سرچشمه ی قانون قبول نداشته باشد، مگر افراد و فرقی معدود که حساب شان کاملاً جدا است و مسلمانان آنها را به لقب تاریخی «منکرین سنت» می‌شناسند.

از آنجا که فهم اسلام، بدون پذیرش سنت به عنوان یکی از منابع تشریع، امری محال و غیرممکن است، لذا دشمنان اسلام، همواره کوشیده اند تا اهداف شوم خود را از طریق شبهه افکنی در این اصل مهم، دنبال کنند و بدین ترتیب اسلام را از ریشه، مورد هدف قرار دهند.

مقام وجایگاه خاص سنت نبوی را در دین مبین اسلام به طور اجمال وبسیار کوتاه میتوان از مقام وجایگاه صاحب آن که محمد (ص) است درک نمود .

خداوند متعال در آیه ای از آیات قرآن کریم وظیفه ومسوولیت بزرگ پیامبرش را مشخص ساخته، وفرموده است:

«.... وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ »

«..... و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند.» (النحل/۴۴)

پیامبر (ص) به تأسی از این آیه کریمه وآیات مشابه دیگر در جریان بیست وسه سال نبوت ورسالتش تمام احکام کلی موجود در قرآن را به وسیله گفتار وکردارش واضح، ومسایل مبهم آن را روشن، وآیات عام ومطلقش را تخصیص ومقید ساخت.

مطلبی که از دیدگاه اندیشمندان نباید از آن غافل بود این است که در عصر رسالت، مردم تمام ابعاد وجودی سنت را به طور عینی و واقعی درک، و با آن زندگی میکردند و پیام قرآن را از خلال ان زندگی به طور مستقیم وشفاف در می یافتند، از این رو تأثیر معجزه آفرین این ارتباط مستقیم را در ایجاد امت نمونه اسلامی، به عنوان شاهد والگویی برای مردم،متّصف به خیر کامل، و قدرتمند درمقابله با هر مانع رشد و تعالی دیده می شود .اما با گذشت زمان و فاصله گرفتن از عصر رسالت،مردم برای فهم سنت نیازمند استفاده از فرهنگ لغات و تفسیر و شرح سنت شدند و رفته رفته این نیاز گسترش یافت. تا جایی که برخی آن را به عنوان یگانه ابزار به سایر طُرُق فهم سنت ترجیع دادند و بدین ترتیب پدیده ی ذهنی، ترجمه واژه به واژه ی حدیث متولدو رشد یافت و سرانجام تبدیل به جریانات فکری نیرومندی شد که خارج از چهار چوب زمان و مکان، حیات و تاریخ،و بریده از واقعیتهای ملموس اجتماعی عمل می کرد و در نتیجه عامل عقب افتادن نهضت اسلامی و پیدایش جدالهای بیهوده نظری و تشویش خاطر امت شد و اسلام را به نمودهای ملی و فرهنگی،شامل سنن و علوم و آداب و فنون به ارث رسیده از گذشتگان تبدیل کرد، در نتیجه بسیاری از تصورات واهی شکل گرفت و گمان رفت که حدیث پیامبر با تمام عناصر شکل دهنده اش(زمان و مکان،واقعیت های زمان صدور حدیث) در حیات دنیا به دفعات تکرار و برای امت مشکل گشایی می کند .

هر گاه فهم صحیح سنت و ادراک فراگیر آن وتطبیق عملی وحی را با زندگی مسلمانان، به عنوان یک برنامه حیات بخش به تعامل مطلوب با کتاب خدا اضافه گردد،جهل، کینه،و تشنُج های روانی و به هدر رفتن توان امت، به لطف الهی برطرف خواهد شد و مسلمانان با غلبه بر ضعف درونی، توانایی اثبات حقانیت عقاید عقلانی و فرهنگی وتربیتی را برای انسان امروز پیدا خواهد کرد.و او را از خلال درک کلیّات اسلامی و تمییز امور ثابت از پدیده های متغیّر و درک اهداف و تعریف و مرزبندی دقیق اهداف نهایی به سمت هدایت و رستگاری رهبری خواهد کرد .

چنانچه استاد قرضاوی در این مورد میگوید: « إن السنة فی حاجة إلی شروح جدیدة تجلی الحقائق، وتوضح الغوامض، وتصحح المفاهیم، وترد علی الشبهات والأباطیل ؛ مکتوبة بلسان الناس ومنطقهم فی هذا العصر لنبین لهم » (قرضاوی،۱۴۱۴هـ .ق،ص ۲۱۰ )

یعنی: «سنت به شرح وتوضیح جدید نیاز دارد، شرحی که حقایق وغوامض ومعضلات را روشن و مفاهیم را تصحیح نماید، به تمام شبهات وانتقادات پاسخ معقول داده، و علاوه بر تمام نکات فوق، باید با زبان مردم وزبان روز همنوا شده تامردم بهتر وخوبتر آن را درک و فهم کنند.»

تلاش استاد درتمام مکتوباتش در این زمینه، بر این بوده که مبادی اساسی تعامل وبرخورد با سنت مطهّر را از زاویه دید فقها و داعیان دین تبیین نموده و به بیان قواعد وضوابط لازم برای فهم صحیح سنت پرداخته است. و در این راستا از تنگ نظری های افراد خشک و ظاهر بین، و در عین حال غافل از مقاصد و اهداف سنت که با جمود فکری، متمسک به ظاهر سنت، و غافل از روح آن هستند، دوری جسته اند . همچنین خود را از افرادی که چنین موضوعی راناچیز و سبک شمرده، و از افراد عالم نمایی که از غیر درب ورودی وارد منازل می شوند،واز کسانی که به زور خود را به کاری وا می دارند که از عهده انجامش به نحو احسن بر نمی آیند و به خدا و پیامبرش نسبتهای نا روا می دهند، مبرّا داشته اند .

استاد در آثارش سعی و تلاش جدی کرده اند که اثری علمی وموثق عرضه نماید، از این رو تمام آراء را به گوینده اصلی نسبت داده و هر ادعایی را با دلیل مناسب،قرین و تایید نموده و در این راستا فقط به حدیث صحیح یا حَسَن استناد نموده تا آنچه را که برای دیگران مقبول و پسند نمی دانند، خود مرتکب نگردند . مطالب را به دانشمندان امت – خصوصاً در بهترین قرون – ارجاع داده تا از نور معرفت آنها اقتباس کرده و و روش آنها بهره وافر برده است .

● معنای لغوی و اصطلاحی سنت

الف) معنای لغوی سنت

«سنت» در لغت به معنای روش و شیوه است؛ چه پسندیده باشد و چه ناپسند. چنانچه در حدیثی همین مطلب بیان شده است:

« مَنْ سَنَّ فِی الإِسْلاَمِ سُنَّةً حَسَنَةً فَلَهُ أَجْرُهَا وَأَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا بَعْدَهُ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَیْءٌ، وَمَنْ سَنَّ فِی الإِسْلاَمِ سُنَّةً سَیِّئَةً کَانَ عَلَیْهِ وِزْرُهَا وَوِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَنْقُصَ مِنْ أَوْزَارِهِمْ شَیْءٌ » (مسلم، ۱۴۱۵هـ .ق، ج۴، صص۱۱۰-۱۱۱، ح۱۰۱۷؛ مسلم، ۲۰۰۵م، ج۸، ص۴۷۹، ح۱۰۱۷؛ قرضاوی،۲۰۰۱م،المنتقی من الترغیب و الترهیب، ج۱،ص۱۱۵،ح۴۱)

یعنی: «کسی که شیوه‌ی نیکی از خود بجای نهد، پاداش آن شیوه و پاداش کسانی که تا روز قیامت به آن عمل کنند، ازآن اوست وکسی که شیوه‌ی بدی به جای بگذارد، گناه آن و گناه کسانی که تا روز قیامت به آن عمل کنند، بر او خواهد بود».

سنت انسان، یعنی روشی که به آن ملتزم گشته و بر انجام آن مواظبت می کند حال چه آن روش پسندیده باشد یا نکوهیده ( زیدان،۱۳۷۷هـ .ش،ص۱۶۱)

ب ) معنای اصطلاحی سنت

با توجه به اصطلاحات ویا بینش های نسبتا متفاوت علمای حدیث، فقه واصول فقه، واژه ویا کلمۀ (سنت) نزد هریکی از ایشان کار بردهای متفاوتی داشته است. به تعبیری سنت نزد علما تعاریف جداگانه ای دارد بگونه ای که فقها و اصولیین و محدثان هر یک تعاریف مجزایی از سنت ارائه داده اند:

سنت در اصطلاح محدثین: سنت مترادف با حدیث است؛ یعنی عبارتست از: هر آنچه که از قول یا فعل یا تقریر یا صفتی (ظاهری یا اخلاقی) که به پیامبر (ص) نسبت داده می شود. بر اساس این تعریف هر چیزی که از پیامبر (ص) چه قبل از نبوت و چه بعد از آن منقول باشد داخل در معنای سنت خواهد بود.(ادیب صالح، ۱۴۰۵هـ .ق ،ص۳۲)

اما در اصطلاح فقها: بعضی از فقها سنت را بر عبادات مستحب یا نوافلی که از پیامبر (ص) نقل شده،اطلاق کرده اند. بر این اساس عباداتی که حکم واجب را ندارند، سنت یا مستحب ‏یا مندوب گویند. البته اگر به کتب فقهی نظر شود متوجه می شویم که در نزد فقها اطلاق کلمه ی ‏سنت فقط مربوط به امورات مستحب در باب عبادات نمی شود؛ بلکه شامل عبادات و غیر آن نیز می ‏شود.‏و سنت مانند واجب ویا مندوب نام حکمی از احکام شرعی است که افراد مکلف را به فعل وانجام دادن آن ترغیب داده می شود، طوریکه در صورت انجام دادن آن فاعلش مستحق اجر وثواب گردیده اما تارک آن مستحق عقوبت نمیگردد.و گاهی در کلام بعضی از فقها، سنت درمقابل بدعت اطلاق می گردد، مثلا گفته می شود: فلان عمل ‏مطابق سنت است؛ زیرا آن عمل موافق عمل پیامبر (ص)بوده، ویا فلان عمل بدعت ‏است؛ هرگاه بر خلاف روش پیامبر(ص)انجام پذیرد. (زیدان،۱۳۷۷هـ .ش، ص۱۶۱)

استاد قرضاوی عقیده دارد که:« سنت در این حدیث به معنای لغوی است، یعنی کسی که راه و روش معیّنی در خیر یا شرّ برگزیند، کسی که تقلید خوبی یا تقلید بدی بوجود آورد، پس در تقلید خوب از پاداش خودش و پاداش کسانی که از او پیروی کردند بهره مند می شود و در تقلید بد گناه خودش و گناه کسانی را که تا روز قیامت از او تبعیت می کنند به دوش می کشد.» ( قرضاوی،۱۳۸۱ه .ش،صص ۷-۸)

ودر اصطلاح علمای اصول فقه سنت دلیلی از دلایل احکام به شمار رفته وبه هر قول، فعل ویا تقریری که از پیامبر (ص) به غرض تشریع صادر شده باشد، اطلاق می گردد.

اما علمای سلف ونیز برخی از فقهاء سنت را مقابل بدعت استعمال نموده اند. وبه همین اساس افراد ویا گروه های را که از سنت پیامبر (ص)، روش وطریقۀ صحابه، تابعین وتبع تابعین پیروی نمایند مطابق با اصطلاح ایشان از جملۀ (اهل سنت) ویا پیروان سنت محسوب گردیده، وکسانیکه بر خلاف نقش قدم ایشان رفتار نمایند، از جملۀ (اهل بدعت) محسوب می گردند

امادر اصطلاح اصولیین: سنت از نگاه اصولی ها اصلی از اصول احکام شرعی و دلیلی از دلایل است که بعد از قرآن کریم قرار می-گیرد و عبارتست از: هرچیزی که از پیامبر (ص)از قول یا فعل یا تقریر صادر شده باشد. (زیدان، ،۱۳۷۷هـ .ش، ص۱۶۱)

بر این اساس سنت در نزد علمای اصول عبارتست از منقولات و نصوصات شرعی که غیر از قرآن کریم باشد، یعنی کلام و گفتاررسول الله (ص) یا فعل او را به عنوان سنت می شناسند. مثلا پیامبر (ص) می فرماید:

«لا ضَرَرَ وَ لا ضِرار» (حاکم النیشابوری،۱۴۱۱هـ .ق،ج۲،ص۶۶،ح۲۳۴۵) « نه به خود زیان برسانید و نه به دیگران.»

حال از نظر یک اصولی این سخن نه کلام الله است و نه اجماع و نه قیاس، بلکه داخل در سنت می باشد، و این سخن جزو ادله ی نقلی می باشد که داخل در قرآن نیست بلکه جزو نصوصی است که از پیامبر (ص)صادر گشته است.

● انواع سنت از نظر استاد قرضاوی

استاد قرضاوی با توجه به همین تعریف، به پیروی از علمای اصول، سنت را به سه بخش تقسیم کرده است: قولی، فعلی، تقریری . و عالمان حدیث، صفت وسیره ی پیامبر، را نیز بدان افزوده اند؛ تا ویژگی های ـ آفرینشی و سرشتی و حوادث و رویدادهای سیره ی ایشان را از روز به دنیا آمدن تا از دنیا رفتن را در برگیرد، اگر چه این ها سننی نیستند، که پیروی از آنها لازم باشد .

سنت قولی معروف و روشن و برجسته است؛ ونمونه های فراوانی دارد؛ و مدار کتاب های حدیث ـ اغلب ـ بر این سنت است؛ مانند: «إنَّمَا الأعمَالُ بِالنِّیَّاتِ » (طحاوی،۱۴۱۵هـ .ق،ج۱۱،ص۱۵۳؛بخاری،۱۴۱۰هـ . ق، ج۱، ص۶) « پاداش کردار به نیت بستگی دارد»

و : « وَإِنَّمَا لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی» « هرکس نتیجه ی نیت خود را می یابد»(بخاری،۱۴۱۰هـ . ق،ج۱ف ص۶؛ طحاوی ،۱۴۱۴هـ .ق،ج۳،ص۹۸،ح۴۶۵۰)

و: «إنَّ الْحَلَالَ بَیِّنٌ، وَالْحَرَامَ بَیِّنٌ، وَبَیْنَهُمَا مُشْتَبِهَاتٌ » (ابن حنبل،۱۴۱۴هـ .ق،باب۳-۴، ج۳، ص۱۳۷،ح۱۸۳۹۸)

« حلال روشن است؛ و حرام هم آشکار؛ و میان آن دو، شبهه هایی وجود دارد.»

و: « مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرنَا فَهُوَ رَدٌّ » (ابن حنبل،۱۴۱۴هـ .ق،باب ۶،ج۱۱،ص۱۴۱،ح۲۵۵۱۱ ؛ بخاری،۱۴۱۰هـ . ق ،ج۳،ص۶۹) « کسی که کاری انجام دهد، که دین ما آن را تأیید نکند، مردود است .»

(البیّعان بالخیارِ ما لم یتفرّقا).یعنی: «فروشنده و خریدار، تا زمانی که از هم جدا نشده‌اند، اختیار فسخ معامله را دارند». (طحاوی، ۱۴۱۵هـ .ق، ج۱۳، ص۲۶۳؛ نسائی،۱۴۰۶هـ .ق،، ج۴،ص۵)

سنت قولی بیش ترین جایگاه را در سنت پیامبر خدا داراست . بیان تفسیر قرآن و هم چنین استنباط احکام بیش تر بر مدار آن می چرخد .

سنت فعلی یا عملی، شامل کردار پیامبر خدا(ص) و بیش تر در باره عبادت هاست؛مانند حدیث: مانند حدیث: « صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» (بغوی،۱۴۰۳هـ .ق،ج۱،ص۳۲۸؛بیهقی،بی تا،ج۳،ص۴۵۵)

« همان گونه که من نماز می خوانم، شما هم بخوانید.»

یا این که پیامبر(ص) در حجه الوداع فرمود:«خُذُوا عَنِّی مَنَاسِکَکُمْ» (بیهقی،بی تا،ج۸،ص۲۲۷) «مناسک و کردارحج را از من بگیرید!»

نمونه های فراوان دیگری در باره ی عبادت ها و معاملات،وجود داردکه این خلاصه، گنجایش تفصیل آنها را ندارد .

سنت تقریری، یعنی کرداری که در حضور پیامبر خدا رخ داده؛ وآن حضرت آن را تأیید نموده ؛ یا با دانستن آن، سکوت فرموده باشد . ـ ( یا کاری بر خلاف آن انجام نداده باشد. در این صورت اصولیون معتقدند، که سکوت پیامبر(ص) کاشف از اباحه ی آن کار است .)ـ زیرا پیامبر خدا(ص) هیچ گاه در برابر باطل خاموش نمی ماند؛ و جز حق وصواب به تأیید ایشان نمی رسید؛ به همین سبب جابر (رض) گفته است« ما هنگام معاشرت جنسی، عزل می کردیم؛ و قرآن هم بر ما نازل می شد. در روایت دیگر وارد شده، که این قضیه به پیشگاه رسول خدا(ص) عرضه شد؛ و ایشان دستوری به ممانعت آن نداد؛ واین کار، سنت تقریری شمرده می شود. (قرضاوی،۱۳۸۹هـ .ش،ج۴، صص۸۳-۸۴)

از نظر استاد قرضاوی یعنی کرداری که در حضور پیامبر خدا رخ داده، و آن حضرت آن را تأیید نموده، یا با دانستن آن، سکوت فرموده باشد و یا کاری بر خلاف آن انجام نداده باشد. در این صورت اصولیان معتقدند، که سکوت پیامبر(ص) کاشف از اباحه ی آن کار است؛ زیرا پیامبرخدا(ص) هیچ گاه در برابر باطل خاموش نمی ماند؛ و جز حق و صواب به تأیید ایشان نمی رسید. (قرضاوی، یوسف،۱۴۱۴هـ .ق ،ج۲،ص۴۱)

چنانچه رسول‌خدا(ص)در جریان غزوه‌ی بنی‌قریظه فرمود:

« مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلایُصَلِّیَنَّ الْعَصْرَ إلَّا فِی بَنِیقُرَیْظَةَ»(شرح سنن ابی داودـ عبدالمحسن العباد،ج۱،ص۳۰۹)

یعنی: «هیچ یک از شما نماز عصر را نخواند مگر در محله‌ی بنی‌قریظه». بعضی، چنین برداشت کردند که باید نمازعصر را در بنی‌قریظه بخوانند و از اینرو نمازعصر را تا بعد از مغرب به تأخیر انداختند؛ اما عده‌ای چنین برداشت نمودند که هدف رسول‌خدا(ص) این بوده که هر چه سریعتر خود را به آنجا برسانیم. پس بهتر است نماز را سر وقتش بخوانیم و سپس به راهمان ادامه دهیم. هر دو گروه، با هم نزد رسول‌خدا(ص) حاضر شدند. آن حضرت(ص) عمل هر دو گروه را تأیید نمود.

سنّت در اصطلاح فقها عبارت است از: آنچه غیر از فرض و واجب از پیامبر ثابت شده است. در این تعریف، سنت، در برابر واجب و احکام خمسه می‌باشد. از دیدگاه برخی از آنها، سنت، به هر چیزی اطلاق می‌گردد که در برابر بدعت باشد. چنانچه می‌گویند: طلاق سنت و طلاق بدعت. (شوکانی،بی تا، صفحه ۳۱)

همچنین گفته اند: منظور از سنت نه امور مندوب و مستحبی است که در نقطه مقابل مکروه قرار گرفته‌اند و نه سنتی که در مقابل قرآن اطلاق می‌شود، بلکه منظور از سنت طریق و روش پیامبر اسلام به طور کلی می‌باشد و سنت با این طرز تلقی مفهوم عامی است که واجب و مستحب و عقائد و عبادات و معاملات و رفتار را در بر می‌گیرد. علماء سلف در تعریف سنت فرموده‌اند : سنت عبادت است از عمل به قرآن و سنت پیامبر و پیروی از گذشتگان نیکوکار امت و تبعیت از سلوک پیامبر و اصحاب و تابعین. (التیمی الأصبهانی،۱۴۱۹هـ .ق، ج۲،ص۴۲۸)

علمای اصول، بحثشان درمورد رسول‌خدا (ص) به‌عنوان قانونگذار است که قواعد و اصول قانونگذاری را برای مجتهدین پس از خود وضع نموده و اصول زندگی را برای مردم تشریح کرده است. بنابراین آنها اقوال، افعال و تقریراتی را مورد توجه قرار داده‌اند که موجب احکام می‌باشند.

فقها، شخصیت پیامبر(ص) را از این جهت مورد بحث قرار داده‌اندکه هیچ یک از افعالش خالی از ثبوت حکمی شرعی نیست؛ از اینرو در جستجوی یافتن حکم شرعی در باب افعال بندگان از نظر وجوب، حرمت و یا مباح بودن و... می‌باشند. در این بحث منظور ما از سنت همان اصطلاحی است که مورد توجه اصولیین می‌باشد. زیرا تعریف آنها بیانگر حجت بودن سنت و جایگاه آن درتشریع اسلامی است.

به وضوح دیده می شود که برای هر کدام از تعاریف وجهه ای وجود دارد؛ مثلا غرض محدثان شناخت اقول و افعال و تقریرات و صفات پیامبر (ص) و نقل آنها برای مردم است بدون اینکه حکم شرعی را ثابت کنند، همانطور که اخبار و شمایل و داستان‌ها و صفات اخلاقی و خلقتی ایشان را بیان کرده‌اند. علمای اصول از این جهت که سنت یکی از مصادر شریعت می باشد آنرا مورد توجه قرار داده اند و لذا صفات (ظاهری و اخلاقی) برای آنها مهم نیست، و از آن سو به اقوال و افعال و تقریرات ایشان توجه می‌کنند که احکام افعال بندگان را از جهت حرام بودن یا واجب بودن و یا مباح بودن و غیره در بر می‌گیرد. اما فقها از ناحیه ی دلالت سنت بر حکم شرعی به آن می نگرند، زیرا سنت از پیامبر (ص) صادر گشته است و آنها در پی یافتن حکم شرع بر افعال بندگان از جهت اباحه یا تحریم یا وجوب یا استحباب یا کراهت هستند.

● تعاریف سنت نبوی از منظر اندیشمندان متقدم و معاصر

الف) سنت نبوی در نزد متقدمین

ابن رجب (یکی از سیره‌شناسان) در توصیف سنت گفته است:

سنت یعنی طریقه و روش که پیامبر بر آن رفته است بنابراین، سنت یعنی تمسک به هر آنچه پیامبر و خلفاء راشدین به آن عمل نموده‌اند، از اعتقادات و رفتار و گفتار و این سنت کامل است و سلف امت، سنت را جز بدین معنی اطلاق نکرده‌اند و همین مفهوم از سنت، از حسن بصری و اوزاعی و فضیل بن عیاض روایت شده است. (ابن رجب حنبلی ،۱۹۹۵م، ص۲۷).

امام شافعی در مورد سنت نبوی چنین می گوید: « خداوند به ماخبر داده است که قرآن و حکمت بدان سبب به رسول‌خدا(ص) داده شده‌اندکه مردم را به احکام دینشان آگاه سازد:

« لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ »

« به یقین خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات خود را بر ایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.» (آل عمران/۱۶۴)

نظر جمهور علما و مفسرین، این است که حکمت، غیر از قرآن و مربوط به اسرار دین و احکام شریعت می‌باشد که خداوند، رسولش را بر آن آگاه ساخته است. بسیاری از علما، از حکمت به عنوان «سنت» تعبیر می‌کنند. چنانچه امام شافعی (ره) می‌گوید: « منظور از کتاب، قرآن و منظور از حکمت همانطور که بسیاری از اهل علم می‌گویند، سنت رسول‌خدا(ص) است. چراکه در قرآن، بعد از نام کتاب، از حکمت سخن به میان آمده و خداوند متعال، خاطرنشان می‌سازد که با آموختن کتاب و حکمت به بندگانش، بر آنان منت گذاشته است.. ممکن نیست که در این آیه، منظور از حکمت، چیزی غیر از سنت باشد. زیرا در کنار کتاب آمده است. همچنین خداوند متعال، اطاعت از رسولش را بر مردم فرض گردانیده است.» (امام شافعی،۱۳۰۹هـ ، ص۷۸)

ب) سنت نبوی در نزد معاصرین

استاد طه جابر العلوانی در تعریف و تبیین مفهوم سنت چنین می گوید: «سنت مطهّر نبوی،همان ارشادهای شفاهی و راهکارهای عملی پیامبر برای تطبیق فرمان الهی در ظروف مکان و زمان است که موضوعات فکری و اجتماعی و اقتصادی هر مرحله را مدّ نظر داشته است ودر هر گام، به دقت از روش خاص و متناسب با شرایط ذهنی و عینی جامعه سود برده است،از این رو،مطالعه روش شناختی فهم سنت،از اکثر بررسی های علم اصول و حدیث ضرورت و اهمیت بیشتری دارد زیرا ایام مبارک بعثت، نمایانگرتحقق عملی برنامه الهی در سرزمین خداست و خود قرآن رهبری و نظارت این حرکت و برنامه عملی را در مراحل مختلف انجام داد ویک نمونه ابدی و کامل را برای الگو برداری و روشمند شکل بخشید . (قرضاوی، ۱۴۲۳هـ .ق،ص ۷-۸)

استاد قرضاوی نیز چنین می گوید: «سنت پیامبر،آیین مفصل زندگی فردی و اجتماعی مسلمین بوده، و در حکم مفسّر قرآن و اسلام نمونه ی عملی شریعت است .چون گفتار وکردار پیامبر اسلام در حقیقت مبیّین قرآن والگوی واقعی و عینی اسلام بود، سیرت پیامبر در پنهان و آشکار، در حضر وسفر،در خواب وبیداری، در زندگی خصوصی و خانوادگی و اجتماعی،به هنگام ارتباط با خدا و بامردم، و در برخورد با نزدیکان و افراد غریب، و در روبرو شدن با دوستان و دشمنان، در حالت صلح و جنگ، ودر آسایش و سختی همان اسلام بود .ومسلمین وظیفه دارند که این برنامه مفصل زندگی پیامبر را با تمام ویژگیهای: توازن، فراگیری، وسادگی آن بشناسند و نسبت به مفاهیم استوار الهی و انسانی اخلاقی موجود در آن معرفت پیدا کنند، که این وظیفه ، ضرورت شناخت وفهم صحیح سنت را الزامی می سازد. (قرضاوی،۱۴۲۳هـ .ق،ص۲۷)

● ویژگیهای سنت نبوی دراسلام

استاد قرضاوی از لابلای بررسی وفهم دقیق و صحیح سنت نبوی، به وجود ویژگی هایی در سنت نبوی پی می برد که اهمیت وجایگاه آن را در اسلام را به وضوح نمایان می سازد .

ایشان در کتاب ارزشمندش « کیف نتعامل مع السنۀ النبویۀ» از این ویژگی ها و خصوصیات چنین یاد می کند:

«این ویژگیها عبارتند از:

الف) فراگیری .

ب) اعتدال .

ج) آسانی وسهولت .

اکنون به شرح وتوضیح هر یک به تفصیل پرداخته می شود:

الف) فراگیری

سنت، روش ومنهجی است که تمام جوانب زندگی انسان را ازجهت طول و عرض وعمق در بر می گیرد . منظور از طول؛ همان امتداد زمانی و تاریخی است که حیات انسان را از میلاد تا وفات، و بلکه از مرحله ی جنینی تا بعد از مرگ، در برمی گیرد . ومراد از عرض؛ امتداد افقی است که تمام لحظات زندگی را شامل می شود، به طوری که در همه جا و در تمام ساعات زندگی در سایه هدایت نبوی باشد: در منزل وبازار،در مسجد، در راه،به هنگام کار، در زمان ارتباط با خدا،و با خویشتن، در جمع خانواده، در وقت ارتباطبا دیگر مسلمین و غیر مسلمانان،و بلکه حین مواجه شدن با انسان،حیوان،و جمادات.

هدف از عمق؛ گسترش سنت در اعماق زندگی انسان است به طوری که جسم، عقل، ور روح را شامل شود، وظاهر وباطن را متحد و هماهنگ گرداند وگفتار وعمل و نیّت را فرا گیرد .

ب) منهج متعادل ومتوازن

امتیاز دیگر منهج نبوی، متوازن و متعادل بودن آن است، به طوری که بین روح و جسم ،عقل و قلب، دنیا و آخرت،خیال و واقعیت،تئوری و عمل، غیب و شهادت،آزادی و مسئولیت، حقوق فردی و اجتماعی و تبعیت ونو آوری و..... تعادل برقرار سازد .برنامه ای است معتدل، برای امتی معتدل و به تعبیر قرآن:

« وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَیکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُمْ شَهِیدًا.....» ۰

« و بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر بر شما گواه باشد...» (بقره /۱۴۳)

به همین دلیل هر گاه پیامبر اکرم(ص) در جمع اصحاب افراط یا تفریط را ملاحظه می فرمودند،با قاطعیت آنها را به راه اعتدال دعوت می کردند و آنها را از سرانجام افراط و تفریط برحذر می داشتند .

سه نفر از اصحاب از حضرت عائشه (رض) برنامه عبادی پیامبر خدا را سوال کردند و چون احساس کردند که حرص به تعبد در آنها اشباع نشده، یکی از آنها تصمیم گرفت همیشه روزه دار باشد، دومی عزم کرد تمام شب را در حالت قیام و عبادت سپری کند و سومی دوری از زنان و عدم ازدواج را اختیار کرد. پیتمبر در جواب انها فرمود: « إِنِّی لَأَخْشَاکُمْ لِلَّهِ، وَأَتْقَاکُمْ لَهُ، لَکِنِّی أَصُومُ وَأُفْطِرُ، وَأُصَلِّی وَأَرْقُدُ، وَأَتَزَوَّجُ النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی » رَوَاهُ الْبُخَارِیُّ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی مَرْیَمَ، وَأَخْرَجَهُ مُسْلِمٌ مِنْ حَدِیثِ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ »( بیهقی،۱۴۱۰هـ .ق،ج۱۱، ص۴۵۸؛ ابن حبّان،۱۴۱۴هـ .ق، ج۲، ص ۱۲۵)

« بیمناک ترین شما از خدا و با تقواترین شما در نزد خدا من هستم، امّا هم روزه می گیرم و هم افطار می کنم، و شبها، هم عبادت می کنم و هم می خوابم و ازدواج نیز می کنم، کسی که از سنت من روی گرداند از امت من نیست.»

و چون زیاده روی عبدالله بن عمر را در امورروزه داری،شب زنده داری، و تلاوت قرآن محافظت نمود، او را به اعتدال فرا خواند و فرمود: «یا عَبْدَالله اِنَّ لِعَینِکَ عَلَیکَ حَقًّا وَ اِنَّ لاَهْلِکَ عَلَیکَ حَقًّا وَ اِنَّ لِزَوْجِکَ عَلَیکَ حَقًّا وَ اِنَّ لِبَدَنِکَ عَلَیکَ حَقًّا فَاَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ» (بیهقی،۱۴۱۰هـ .ق،ج۵،ص۳۸۴،ح۳۵۸۶)

« جسمت حق (استراحت)، و چشمت حق (خواب) ، و خانواده ات حق (خوش مشربی) ، و هم نشینان حق(اکرام) برتو دارند. حقوق هر یک از اینها را ادا کن.( امام بخاری آن را در کتاب صوم بیان کرده است )

ج) منهج ساده واسانگیر

آسانی وسهولت و گذشت نیز یکی از ویژگیهای سنت نبوی است . چنانکه نبی اکرم در تورات و انجیل نیز با این اوصاف تو صیف شده اند .

« الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِی الْأُمِّی الَّذِی یجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ یأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَینْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیحِلُّ لَهُمُ الطَّیبَاتِ وَیحَرِّمُ عَلَیهِمُ الْخَبَائِثَ وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ ..... »

« همانان که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده که [نام] او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می‏یابند پیروی می‏کنند [همان پیامبری که] آنان را به کار پسندیده فرمان می‏دهد و از کار ناپسند باز می‏دارد و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام می‏گرداند و از [دوش] آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمی‏دارد ... »(اعراف /۱۵۷)

در سنت پیامبر،نه اثری از مشقت وسختی در عمل به دین وجود دارد، و نه به پیروانش، درزندگی این دنیا ظلم وستمی روا داشته می شود، چنان که حضرت رسول، خود را مهربان ترین رهبر بشریت خوانده اند: « إِنَّمَا أَنَا رَحْمَةٌ مُهْدَاةٌ » (بیهقی،۱۴۱۰هـ .ق،ج۲،ص۵۲۷،ح۱۳۷۴)

مفهوم این حدیث در واقع تأویل این فرمایش الهی است: « وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ » « و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم » ((الأنبیاء/۱۰۷) )

و در جایی دیگر فرمود : « إِنَّ اللَّهَ لَمْ یَبْعَثْنِی مُعَنِّتًا وَلا مُتَعَنِّتًا ، وَلَکِنْ بَعَثَنِی مُعَلِّمًا مُیَسِّرًا»(مسلم،۲۰۰۵م،ج۲، ص۱۱۰۴،ح ۱۴۷۸؛ بیهقی،۱۴۱۰هـ .ق، ج۷،ص۳۸،ح۱۳۰۴۷)

« خداوند مرا سخت گیر و مشقّت آفرین مبعوث نکرده، بلکه مرا معلمی آسانگیر مبعوث فرمود . و زمانی که ابو موسی اشعری و معاذ (رض ) را به یمن فرستاد، آنها را با این وصیت مختصر و جامع سفارش فرمود: « یَسِّرا ، وَلا تُعَسِّرا ، وَبَشِّرا ، وَلا تُنَفِّرَا ، وَتَطَاوَعَا وَ لا تَختَلِفَا» (عبدالباقی،۱۴۰۷هـ .ق،ح۲۱۳۰؛بغوی،۱۴۰۳هـ .ق،ج۵،ص۱۷۸)

« ساده گیر باشید و سخت گیر نکنید، و مردم را بشارت دهید و آنها را متنفر و گریزان نسازید، و در انجام دستورهافرمانبردار باشید و اختلاف پیدا نکنید. »

و امتش را آموزش داد که : « یَسِّرُوا وَلا تُعَسِّرُوا، وَبَشِّرُوا وَلا تُنَفِّرُوا » (عبدالباقی،۱۴۰۷هـ .ق،ح۱۱۳۱؛ طبرانی، ۱۴۰۴هـ .ق، باب ۳،ج۹،ص۲۴۶)

« در امور دینی ساده گیر باشید و سخت گیری نکنید، و مردم را بشارت و خوش خبری دهید،و با عملکرد نادرست خود تنفر و انزجار را در بین آنها ایجاد نکنید. »

و در مورد رسالتش می فرماید : « إنَّی بُعَثتُ بَحَنِیفِیَّۀٍ سَمحَۀٍ»( هیثمی، ۱۴۰۲هـ .ق،ج۴،ص۳۰۲) « من پیام و برنامه ای را آورده امکه حق است وساده گیر.» (قرضاوی،۱۴۲۳هـ .ق، صص۲۳-۲۵)

جایگاه و اهمیت سنت نبوی در اسلام

بیان وظایف سنت ؛ بزرگترین کمک را در مورد تبیین جایگاه سنت نبوی در اسلام به ما میکند مبنی بر اینکه سنّت، وحی الهی و متمم قرآن است به عنوان مثال: فقط نامی از تمام عبادات در قرآن آمده و این تنها سنّت است که به شرح تفاصیل و جزئیات آنها میپردازد، چه اگر تبیین و توضیح سنت نبود، قطعاً از واژههای: صلوة، زکوة، وصوم، و حج، و قطع دست سارق و.... مطلب دیگر را میفهمیدیم.

برای نمونه می توان آیه زیر را ذکر کرد که بدون کمک سنت نبوی قابل تفسیر نیست . یکی از اصحاب(رض) این آیه را تلاوت نمود:

« الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ » « کسانی که ایمان آورده و ایمان خود را به شرک نیالوده‏اند آنان راست ایمنی و ایشان راه‏یافتگانند. » (الأنعام/۸۲)

او بی درنگ به محضر رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: تفسیر این آیه چگونه است؟ حال این که هیچکدام از ما نیست که ستم نکرده باشد! پیامبر (ص) فرمود: تفسیر آیه این گونه نیست که تو میپنداری، بلکه مقصود از واژهی ظلم در آیه، شرک است چنانچه میفرماید:

« إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ » « به راستی شرک ستمی بزرگ است » (لقمان/۱۳)

در این جا متوجه میشویم که رسول خدا (ص) امری عام ( ظلم) را چگونه به« شرک» تخصیص داده است و هر گونه تفسیر دیگری را مردود میشمارد.

یکی دیگر از وظایف سنت، آوردن احکامی است که نصّاً در قرآن وارد نشده است به عنوان مثال: قرآن در ضمن بیان محرّمات میگوید:

«..وَأَنْ تَجْمَعُوا بَینَ الْأُخْتَینِ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ..» «... و جمع دو خواهر با همدیگر مگر آنچه که در گذشته رخ داده باشد...» (النساء/۲۳)

و از حرمت جمع میان همسر و عمهاش، یا خالهاش زیر نکاح شوهر، ذکری به میان نیاورده است، حال ما حرمت به همسر گرفتن ِزن با عمهاش یا خالهاش را از کدام منبع دریافت کنیم؟ مگر جز محمد (ص) چه کسی حرمت آنها را بیان کرده است؟

بنابر این سنت – بعد از کتاب خدا – مرجع دوم فقه و قانونگذاری است و به اعتبار اینکه اصل و دلیلی برای احکام شرعی است در تمام کتب «اصول فقه» مذاهب اسلامی به طور گسترده و فراوان در باره آن گفتگو می شود، تا جایی که امام اوزاعی (ت ۱۵۷هـ) میگوید: «احتیاج قرآن به سنت بیش از احتیاج به قرآن است .» (شوکانی، بی تا، ص۳۳ )

امام ابن حزم اندلسی (ره) می گوید: «اگر کسی بگوید: تنها کتاب خدا را قبول داریم چنین فردی با اجماع امت از دایره ی دین خاج می شود، و معنی چنین کلامی این است که تنها دو رکعت نماز یکی در صبح و دیگری در شام خوانده می شود چون خداوند فرموده نماز بخوانید، این با حداقل نماز هم به جا می آید و حد اکثرش مشخص نیست، و کسی اینگونه معتقد به نماز باشد کافر و حلال دم است.». (ابن حزم، ۱۴۰۵هـ .ق ج۲،ص۷۹-۸۰)

● وجوب پیروی از سنت نبوی

باتوجه به اهمیت و جایگاه سنت نبوی در تشریح و تفسیر و تبیین آیات قران برای انسان مسلمان که در پی داشتن حیاتی مؤمنانه و قرآنی است چاره ای جز اتّباع بی قید وشرط از سنت نبوی را ندارد

در طول تاریخ از صدر اسلام تا کنون در شرایط مختلف سیاسی و فکری و فرهنگی سنت، همواره درگیر معرکه‌ی شدیدی بوده که در نهایت سرافراز و پیروز از آنها بیرون آمد، ولی کاملاً طبیعی بود که جراحتهای محدودی نیز برآن وارد شود؛ اما این جراحتها، به هیچ عنوان در کیان، قدرت و بالندگی آن تأثیری نگذاشت.

سنت، در ادوار مختلف یکی از مصادر تشریع و قانونگذاری به‌شمار می‌رفت. اما با این حال از سوی برخی فرقه‌‌ها و گروههای اسلامی، با خصومت و ایجاد شبهاتی مواجه شد

ابن‌حزم می‌گوید: «ما معتقدیم که قرآن، نخستین و اساسی‌ترین منبع تشریع اسلامی است و با اندک توجهی به قرآن، می‌بینیم که خداوند متعال، اطاعت از پیامبر(ص) را بر همه‌ی ما فرض گردانیده است. چنانچه در توصیف پیامبرش می‌فرماید: « وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی(۳) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَی» «و از سر هوس سخن نمی‏گوید(۳) این سخن بجز وحیی که وحی می‏شود نیست.» (النجم/۳-۴) (ابن حزم،۱۴۰۵هـ .ق،ج۱،ص۹۶)

کلمه ینطق در زبان عرب، شامل تمام آن چیزی می شود که از لبها به صورت سخن یا لفظ خارج می‌شود، (فیروزآبادی،۱۴۰۳هـ .ق،ج۳،ص۲۷۷؛ ابن منظور،۱۴۱۰هـ .ق،ج۱۰،ص۳۵۴)

یعنی: آنچه را که پیامبر(ص) به نظر خودش گفته باشد،آن وحی، و از طرف خداست.(قرطبی،۱۹۶۵م،ج۱۷،صص۸۵-۸۴ با تخلیص)

این دو آیه به شیوة قصر از طریق نفی و استثناء آمده است و این در اثبات کلام پیامبر روشن می‌سازد که سخن او محصور در وحی است و فقط به وسیلة آن سخن می‌گوید و فقط شامل او می‌شود. (محمد شاهین،بی تا،ص۵۵)

باید گفت: وحی بر دو نوع است:

الف) وحی متلو (قابل تلاوت) که همان کتاب معجزه‌آسا یعنی قرآن است.

ب) وحی غیرمتلو (غیرقابل تلاوت) و آن، عبارت است از اخبار وارده از رسول‌الله(ص) که توضیح‌دهنده‌ی قرآن می‌باشد. چنانچه خداوند می‌فرماید: « وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ » «[زیرا آنان را] با دلایل آشکار و نوشته‏ها [فرستادیم] و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند.» (النحل/۴۴)

این مطلب نیز به‌وضوح بیان شده است که اطاعت از هر دو نوع وحی، واجب می‌باشد. چنانکه خداوند می‌فرماید:

« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ .........» « ای کسانی که ایمان آورده‏اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید ........» (النساء/۵۹)

در این آیه مسلمانان به اطاعت از اصول سه‌گانه موظف شده‌اند؛ این اصول سه‌گانه، عبارتند از:

اصل اول: أَطِیعُوا اللَّهَ یعنی قرآن.

اصل دوم: وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ یعنی اخبار و روایات ثابت‌شده از پیامبر(ص)

اصل سوم: وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ یعنی اجماع امت.

ابن‌حزم در ادامه می‌گوید: « از اینرو برای انسان مسلمان و معتقد به توحید، جایز نیست که هنگام بروز اختلاف به اصلی غیر از قرآن و سنت رسول‌الله(ص) مراجعه نماید. چون خروج از حکم کتاب و سنت، فسق و کفر است.»

ابن‌حزم در جایی دیگر می‌گوید: « اگر کسی بگوید: جز آنچه در قرآن است، چیزی دیگر را نمی‌پذیرم، به‌اجماع علمای امت کافر است و چنین شخصی در باب نماز مکلف می‌باشد که فقط دو رکعت نماز در روز بخواند؛ زیرا این، کمترین چیزی است که نام نماز بر آن اطلاق می‌شود و حداکثر آن محدودیتی ندارد و چنین فردی، کافر، مشرک، مهدورالدم و مباح‌المال می‌باشد و این نظریه در مورد برخی از افراطیان بدعتی نیز صدق می‌کند که به اجماع امت کافر هستند.» (ابن حزم،۱۴۰۵هـ .ق،ج۲،ص۸۰)

۳ـ بر اساس آنچه شافعی، حکایت کرده، خلاصه ی استدلال منکرین حجیت انواع اخبار، این است که قرآن، برای بیان تمام مسایل نازل شده و از آنجا که در اخبار و روایات، احکامی وجود دارد که در قرآن موجود نیست، لذا سنت که ظنی الثبوت است، با قرآن که قطعی الثبوت می باشد، تعارض پیدا کرده است و قطعاً ظنی الثبوت، در برابر قطعی الثبوت اعتبار ندارد. همچنین اگر خبر یا روایتی، تأییدکننده احکام قرآن باشد، در واقع از قرآن اطاعت می شود، نه از آن خبر یا روایت؛ اما اگر خبر یا روایتی، بیان کننده مجملات قرآن باشد، پس گویا قرآن را که منکر یک لفظ آن نیز کافر می شود، با چیزی ظنی که منکر آن کافر نمی شود، تبیین کرده ایم و این، کار معقولی نیست.

● شرایط محدثین در تعامل با احادیث نبوی

علمای حدیث، در پرتو قرآن و دایره توجیهات راستین و حکیمانه ربّانی شرایطی را برای نقد احادیث وتمییز صحیح از ضعیف در نظر گرفته اند که مهمترین آنها عبارتند از:

- متن حدیث دارای الفاظ رکیک و فرومایه ای نباشد که شایسته گوینده فصیح و بلیغی نیست.

- متن حدیث با مسائل بدیهی عقلی مخالف نباشد که به هیچ صورت نتوان آن را تأویل نمود.

- متن حدیث با اصول عام اخلاق و حکمت در تعارض نباشد.

- متن، با حس و مشاهدات منافی نباشد.

- متن با مسائل بدیهی پزشکی در تعارض نباشد.

- متن به امر منکری که شرائع از آن بازداشته اند، فرا نخواند.

- متن، با اصول عقیده در باب صفات باری تعالی و پیامبران در تعارض نباشد.

- متن، منافی سنن الهی در جهان و در وجود آدمی، نباشد.

- متن، شامل مسایلی نباشد که معمولاً انسانهای عاقل از آن اجتناب می ورزند.

- متن، با قرآن، سنت صحیح و اجماع و ضروریات دین منافی نباشد، بگونه ای که توجیه و تأویل آن ممکن نباشد.

- متن، منافی حقائق تاریخی معروف عصر پیامبر(ص) نباشد.

- متن، موافق مذهب راوی نباشد؛ به عبارتی متن روایت، بگونه ای نباشد که جانب عقیده منحرف راوی را بگیرد.

- راوی در خبری که در حضور جمع عظیمی اتفاق افتاده است، منفرد نباشد.

- متن، ناشی از انگیزه خاص راوی نباشد.

- متن مشتمل بر پاداش بسیار زیاد در مقابل عمل بسیار کوچک و یا وعده و وعیدی بسیار بزرگ در مقابل عمل ناچیزی نباشد.

بدین سان علمای حدیث، بر اساس اصول محکمی، به نقد احادیث و تمییز صحیح از ضعیف پرداخته اند. بدون تردید این اصول، پایه های محکمی است که هیچ انسان منصفی نمی تواند استحکام آنها را انکار نماید. علاوه بر این علمای حدیث، متن حدیث را پس از دارا بودن شرائط فوق، از نظر اضطراب، علت، شاذ بودن، قلب و ادراج نیز مورد بررسی قرار داده و پس از آن، به صحت یا ضعف آن حکم نموده اند.

نمونه های بیشماری در کتب حدیث وجود دارد که شاهد این تلاش گسترده است. چناچه جمهور علما در مورد احادیث آحاد، پس از طی مراحل فوق، گفته اند که مفید علم ظنی هستند نه یقینی. به خدا سوگند که این شیوه، بیانگر اوج احتیاط در دین خدا و اثبات حقایق علمی می باشد.

اصول اساسی در تعامل با سنت نبوی از نگاه استاد قرضاوی

اصول و ضوابطی که باید در تعامل با سنت نبوی، از دیدگاه استاد قرضاوی رعایت گردد :

۱) اصل اول : در تعامل با سنت این است که هر چند سنت شامل اقوال و افعال و تقریر می گردد اما باید توجه داشته باشیم که این سه حالت در یک رتبه نیستند و استدلال به آنها، از یک درحه اعتبار برخوردار نیست. به دو دلیل قول از فعل و تقریر در بیان مسائل شرعی اعم از باورها و کردارها ـ عقاید و احکام ـ قویتر است.

- دلیل اول : اصل در بیان قول است و دلالت قول بر مطلب ذاتی است، در حالی که دلالت فعل به وسیله غیرش است.

- دلیل دوم : دلالت قول بر مطلوب مورد اتفاق بین علماست بر خلاف فعل و تقریر.

و در نسبت بین فعل و تقریر، فعل مقدم است به دلیل این که: دلالت فعل بر مطلوب قویتر است از دلالت تقریر بر مطلوب.

احتمالات متعددی در تقریرات پیامبر (ص) وجود دارد؛ به طور مثال احتمال دارد سکوت پیامبر (ص) به این جهت باشد که دستور تحریم انجام آن کار به انجام دهنده نرسیده باشد از این رو یا انجام آن در حق او حرام نمی باشد، و یا اینکه پیامبر صلی الله علیه و سلم یک بار او را نهی کرده و می داند که اگر برای بار دیگر او را نهی کند فایده ندارد و یا از همان اول احساس کرده که انکار او فایده ندارد و یا ... بنابراین علماء برای صحت استدلال به آن شروطی را ذکر کرده اند و این در حالی است که این احتمالات بر افعال پیامبر (ص) وارد نمی شود.

افعال پیامبر (ص) به طور کلی حجت است؛ و تا آن جا که بعضی از علماء ادعا می کنند بر این مطلب اجماع شده است. هر چند که چنین ادعایی درست نیست، اما در استدلال به تقریرات پیامبر صلی الله علیه و سلم اختلاف بیشتر است.

۲) اصل دوم: توجه به عربی بودن زبان سنت

برای فهم صحیح از نصوص شرعی ـ قرآن و سنت ـ توجه به عربیت نصوص امری ضروری است، زیرا که لغت وسیله ایی است برای تعبیر از آنچه که در ضمیر انسان است. آموختن لغت عرب از ضروریات دین است و برای فهم مقاصد کتاب و سنت و مراد شارع از خطابش دانستن عربی فرض و واجب است.

از آن جهت که پیامبر (ص) به لغت عربی سخن گفته است و یا آنچه که انجام داده است به زبان عربی برای ما نقل شده است، برای فهم آن چاره ایی جز فهم لغت عرب و اسالیب آنان در بیان مقاصدشان نداریم و کسانی که در لغت عرب ـ به معنای عام آن ـ مبتدی باشند، در فهم سنت نیز مبتدی هستند و کسانی که متوسط باشند در فهم سنت نیز متوسط خواهد بود.

با توجه به آنچه گفته شد باید از لفظ معنایی را فهمید که آن معنی نزد عرب در چنین اسلوبی استعمال می شود. بنابراین اگر از لفظ معنایی غیر از معنای لغوی، عرفی و یا اصطلاحی فهمیده شود و یا اینکه معنایی غیر از معنای وارده در سیاق فهمیده شود، درست نیست.

شاطبی برای این مورد آیه:

« یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَی حَتَّی تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّی تَغْتَسِلُوا .....»

ای کسانی که ایمان آورده‏اید در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا زمانی که بدانید چه می‏گویید و [نیز] در حال جنابت [وارد نماز نشوید] مگر اینکه راهگذر باشید تا غسل کنید.....» (النساء/۴۳)

به عنوان مثال می آورد و می گوید: اگر از لفظ«سکر» مستی حقیقی یا مستی ناشی از خواب فهمیده شود مقبول است. زیرا که لفظ «سکر» در لغت عرب به هر دو معنی استعمال می شود، معنای اول حقیقی است و معنای دوم مجازی است. اما اگر از لفظ « سکر» مستی ناشی از غفلت، ثروت و درستی دنیا فهمیده شود مقبول نیست و همچنین اگر از لفظ «جنابت» در اینجا آلودگی به گناه و از لفظ «اغتسال» توبه فهمیده شود صحیح نیست. برای اینکه عرب این الفاظ را در این معانی در یک چنین اسلوب و موضعی استعمال نمی کنند و چنین عاداتی ندارند و قرآن نیز به زبان عربی و بر اساس اسلوب و قواعد زبان عربی نازل شده است.

از جمله مسائلی که با توجه به عربیت نصوص مطرح است و پژوهشگر در قرآن و سنت باید آن را در نظر داشته باشد تا در فهم نصوص دچار کج فهمی و تناقض نشود، این است که از تقدیر و حذف حروف و کلمات در نصوص پرهیز کند، مگر آنجایی که عربیت نصوص آن را بپذیرد زیرا ما بر این باوریم که خداوند متعال با کمبود کلمه روبرو نبوده است. برای مثال پیامبر (ص) در قسمتی از سخنش درباره علائم قیامت می فرماید: و این که ببینی پا و تن برهنگان، بینوایان و چوپانان گوسفند در برافراشتن کاخ و زیاده روی در ساختمان سازی به رقابت بپردازند.

بعضی از محدثین و شارحان حدیث می گویند: می بینی که فقراء و بی چیزان ثروتمند می شوند و اوضاع آنان تغییر می کند و در ساختن کاخها زیاده روی می کنند و چون این امر از علائم قیامت می باشد آن را مذموم می دانند؛ و این در حالی است که لفظ «ثروتمند شدن و تغییر اوضاع آنان» در حدیث نیامده است. و این معنی را به ذهن وارد می کند که گویا ثروتمند شدن فقراء اشکال دارد، در حالی که ما می دانیم از مقاصد شارع نجات مردم از فقر است. بنابراین ثروتمند شدن فقراء نه تنها اشکالی ندارد بلکه مطابق با مقاصد شریعت است. بنابراین معلوم می شود که این برداشت از حدیث درست نیست، بر این اساس باید حدیث را بدون اضافه کردن لفظ فهمید و آن اینکه از علائم قیامت این است که فقراء و برهنگان زیاده روی در ساختمان سازی می کنند و برداشت صحیح ـ والله اعلم ـ از حدیث این است که: آنان اولویتها را رعایت نمی کنند و از قاعده « الأهم فالأهم» دوری می کنند. یعنی به جای اینکه وقتی به پولی می رسند ضروریات اولیه زندگی را مثل خوراک، پوشاک و ... تهیه کنند، آنها را رها کرده و برای فخر فروشی، چشم هم چشمی و رقابت در آن، دست به برج سازی می زنند. و پرواضح است که این تفسیر با مقاصد شریعت منافات ندارد و مفاهیم کلی شرع بر صحت آن دلالت دارد.

۳) اصل سوم: توجه به مقاصد شریعت

در تعامل و برداشت از احادیث توجه به مقاصد عام و خاص شریعت بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا که بهترین راهنما برای فهم نصوص شرعی و تفسیر آنها و معرفت معانی آن، مقاصد شریعت است. برای اینکه الفاظ و عبارات گاهی اوقات معانی متعدد دارند و مدلولات آنها مختلف است و به واسطه مقاصد می توان معنایی که مناسب مقصود شارع می باشد را معین کرد. لذا در هنگام بیان احکام و برداشت و تفسیر نصوص نباید از اهداف شریعت غافل بود و آنها را مهمل گذاشت.

از جمله مثالهای برداشت از سنت بر اساس مقاصد، سخن ابوبکر بن عربی در شرح احادیثی است که از سفر طولانی زن بدون همراهی یکی از محارمش ممانعت می کند. ابن عربی پس از اینکه حکمت این نهی را که عبارت از حفظ زن و مصون نگه داشتن او از هرگونه صدمه ایی است که به کرامت وی وارد شود یا تجاوزی که به ریختن آبروی وی منجر گردد بیان نموده، می گوید: آن گاه که این اصل ثابت شد و علماء علت این حکم را دانستند، حکم کردند که برای زن، مسافرت کردن به همراهی گروهی زیاد که امنیت حاصل شود و افراد ارزشمند و بافضیلتی از مردان باشند ـ هر چند که از محارمش نباشند ـ جایز خواهد بود.

۴) اصل چهارم: توجه به مصادر اقوال و افعال رسول الله (ص)

رسول الله (ص) دارای مقامات و ابعاد مختلف شخصیتی بوده که هر یک از آن مقامات و ابعاد مصدری از مصادر اقوال و افعال است و توجه به شخصیتی که خطاب یا فعل رسول الله (ص) از آن صادر شده است در فهم قرآن و سنت لازم وضروری است.

ولی الله دهلوی می گوید: « آنچه که از پیامبر (ص)روایت شده و در کتب حدیث تدوین گشته بر دو قسم است.

الف) آنچه که بر وجه تبلیغ رسالت می باشد که در این مورد خداوند می فرماید: « .....وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا .......»

«.......... و آنچه را فرستاده [او] به شما داد آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت بازایستید .....» (الحشر/۷)

ب) آنچه که از باب تبلیغ رسالت نمی باشد که در این مورد رسول الله (ص) می فرماید: « إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ ، فَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ مِنْ دِینِکُمْ فَخُذُوا بِهِ ، وَإِذَا أَمَرْتُکُمْ بِشَیْءٍ مِنْ دُنْیَاکُمْ فَإِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ »(طبرانی، ۱۴۰۴هـ .ق،باب ۲، ج۴، ص۳۷۹)

«همانا من انسانی مانند شما هستم،پس اگر در مورد چیزی از دین تان شما را امر کردم پس ان را بگیرید، و هر گاه در مورد چیزی از دنیایتان شما را امر کردم پس من انسانی مانند شما هستم »

ابن عاشور در کتاب« مقاصد الشریعة الإسلامیة» بُعد از ابعاد شخصیتی پیامبر (ص) را که مبدأ صدور اقوال و افعال ایشان می باشد ذکر می کند.

در تعامل با سنت لازم است بین اقوال و افعال پیامبر(ص) با توجه به شخصیتی که از آن صادر شده است، تفکیک صورت گیرد و عدم تفکیک در فهم سنت خلل وارد می کند.

در توضیح این مطلب لازم است که گفته شود: پیامبر (ص) انسانی بوده است به مانند سایر انسانها، با این تفاوت که به او وحی می شده و مسئولیت رساندن پیام الهی و تبیین و تطبیق آن بر جامعه و عصری که در آن زندگی می کند بر عهده ایشان بوده است. پیامبر (ص) از آن جهت که انسان بوده است، عوارض انسانی بر او عارض می شده و همان طور که هر انسانی دارای تفکرات، اندیشه ها، باورها و تجربیاتی است که در طول حیاتش به آن رسیده است، پیامبر(ص) نیز این چنین بوده است. بنابراین افعالی که پیامبر (ص) بر وجه انسان بودن انجام داده و یا اقوالی را که بر اساس تجربیاتش بیان کرده است، بسیار متفاوت است با افعال و اقوالی که بر وجه رسالت و تبیین کلام الهی بیان داشته است. در اولی امکان مخالفت با آن و عدول به سوی آنچه مناسب تر است وجود دارد. اما در دومی چاره ایی جز امتثال و اطاعت وجود ندارد و این مطلب به وضوح از سخنان حباب بن منذر در غزوه بدر فهمیده می شود. همچنین در مقام تطبیق احکام الهی بر جامعه و عصر، از آن جهت که جامعه ی آن زمان مکه و مدینه با جامعه ی امروز از حیث فرهنگ، اقتصاد، تکنولوژی و ...بسیار متفاوت است، چه بسا تطبیقات رسول الله(ص) با مقتضیات آن زمان، قابل انطباق و اجرا در عصر حاضر و جامعه کنونی نباشد و اگر ما تطبیقات آن حضرت (ص) را به مانند پیام الهی و تبیین آن بدانیم و آن را به مانند پیام الهی واجب الاجرا تصور کنیم، دچار حرج ذهنی شدید می شویم که حتی خودمان را عقلاً نمی توانیم قانع کنیم و برای نجات از این تناقض چاره ایی جز متوسل شدن به اینکه پیامبر(ص) گفته و باید اطاعت کنیم پیش روی خود نمی یابیم.

البته در مواجهه با سنت، ضوابط و نکات دیگری نیز مثل توجه به فرهنگ، آداب و رسوم و عرف حاکم بر جامعه عرب آن زمان لازم است، چرا که تصرفات پیامبر (ص) مطابق با عرف جامعه و باورهای آنان ـ تا جایی که مخالف با شرع نبوده است ـ صورت می گرفت، اما جهت پرهیز از اطاله کلام به همین اندازه اکتفا می گردد.

● آفات و آسیب شناسی فهم صحیح سنت نبوی

استاد قرضاوی به استناد حدیث نبوی سه آفت اساسی را برای فهم سنت نبوی مطرح میکند که ضرورت دارد جهت داشتن فهمی صحیح از احادیث و سنت نبوی باید از آنها حذر کرد:

« پیامبر اکرم(ص)در روایتی ارشاد فرمودند که علم نبوت و میراث رسالت الهی را باید از تعرض سه گروه:غلات، مبطلین و جُهَّال محفوظ داشت.

این حدیث را ابن قیم، به خاطر تعدد روایتهای آن، صحت آن را تقویت نموده است

«یَحمِلُ هَذَا العِلمَ مِن کُلِّ خَلفٍ عُدُولُهُ، تَحرِیفَ الغَالِینَ، وَ انِحَالَ المُبطِلِینَ، وَ تَأوِیلَ الجَاهِلِینَ» (بیهقی،۱۴۱۴هـ .ق، ،ج۱۰،ص ۲۰۹؛ ابن قیم الجوزیة،بی تا،ج۱،صص۱۶۴-۱۶۳)

« این علم و یا میراث نبوت را از هر بازماندگان افراد خوب وعادل آنها به ارث می برند که تاویلات ویا تفسیرهای مبنی بر جهل، برچسپ های باطل پرستان، وتحریف وتجاوزهای افراطیان را از آن دور می سازند .»

الف) تحریف اهل غلوّ

منظور تحریفی است که توسط افراد مشکل پسند و افراطی در فهم و عمل به دین ایجاد می گردد و سبب انحراف از ویژگی های اعتدال،گذشت، و آسانی می شود ، اعتدالی که امتیاز دین اسلام محسوب شده و گذشتی که صفت ممتاز امت مسلمان است و سادگی که از مشخصات تمام تکالیف این شریعت است.

غلو و زیاده روی همان پدیدۀ منفوری است که گروهی از اهل کتاب را به سبب افراطی که در مسائل اعتقادی و عبادی و رفتاری داشتند ،به هلاکت رساند.خداوند در این باره چنین می فرماید:

« قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ غَیرَ الْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعُوا أَهْوَاءَ قَوْمٍ قَدْ ضَلُّوا مِنْ قَبْلُ وَأَضَلُّوا کَثِیرًا وَضَلُّوا عَنْ سَوَاءِ السَّبِیلِ»

« بگو ای اهل کتاب در دین خود بناحق گزافه‏گویی نکنید و از پی هوسهای گروهی که پیش از این گمراه گشتند و بسیاری [از مردم] را گمراه کردند و [خود] از راه راست منحرف شدند نروید.» (المائدة/۷۷)

ابن عباس از پیامبر(ص)روایت می کند:«أیِّاکُم وَ الغِلُوَّ فِی الدِّینِ ،فَإنَّمَا هَلَکَ مَن کَانَ قَبلَکُم بِالُغُوِ فِی الدِّینِ»(الآلبانی،۱۴۰۸هـ .ق،،ح۲۶۸۰)

معنی:«از افراط در دین بپرهیزید، که پیشینیان شما به سبب غلو در دین هلاک شدند.»

ابن مسعود از رسول اکرم (ص) روایت می کند:«هَلَکَ المُتَنَطِعُونَ قَالَهَا ثَلاثاً»

پیامبر خدا(ص)سه مرتبه فرمود:«افراد مشکل پسند و افراطی هلاک شدند.» (مسلم،۲۰۰۵م، ح۲۶۷۰)

ب) جعل یاوه گویان

اهل باطل سعی می کنند از راه جعل حدیث چیزی را به برنامۀ پیامبر(ص) بیفزایند که حدیث پیامبر(ص)از آن مبرا است و بدعتهایی را بدان نسبت می دهند که طبیعت و سرشت و عقیده و شریعت و اصول و فروع دین،آن را رد می کند و از آن بیزاری می جوید.وقتی دشمنان از تحریف قرآن عاجز شدند ، که قرآن محفوظ در سینه ها و مسطور در مصاحف و جاری بر زبانها امکان چنین چیزی را از آنها سلب نمود ، و به گمان باطل خود، دست بردن زدن در سنت مبادرت کردند و رسم و آیین های نادرست و بدعتهای ناسازگار با طبیعت این دین را به سنت نبوی افزودند، به خیال خام آنها گفتن:«قال رسول الله»آن هم بدون هیچ اسناد و سندی کار ساده ای بود، غافل از این که عقیده و شریعت اسلامی چنینی بدعنهایی را نمی پذیرد و اصول و فروع اسلام از چنین نو آوریهایی بیزار است.

ولی مردان بی باک امت اسلامی ، و حافظین سنت، راههای جعل و تحریف را مسدود کردند زیرا هیچ حدیثی را بدون سند نپذیرفتند، و هیچ سندی را قبول نکردند مگر آن که راویان آن را یکی یکی شناختند و حالات آنها را از تولد تا وفات بررسی کردند،و به پاسخ این سؤالات در مورد یکایک راویان رسیدند:در کدام حلقۀ درس بوده است؟استادان او چه کسانی بوده اند؟مصاحب و هم نشینان او کدامند؟شاگردانش چه کسانی بوده اند؟تا چه اندازه با راویان مورد اعنماد و مشهور همراه بوده است؟امانتداری و تقوای او چگونه بوده است؟قدرت حافظه و ضبط و نگهداری او چقدربود؟و چه تعدا احادیث غریب(حدیث غریب، به حدیثی گفته می شود که یک راوی داشته باشد یعنی در همۀ طبقات سند یک نفر و یا در بعضی از آنها یک نفر باشد.)از او نقل شده است؟از این رو گفته اند :اسنادجزء دین است و اگر سند روایت نباشد هر کس هر چه دلش می خواست می گفت.و طالب علم بدون سند را چون هیزم کش شب دانسته اند ، که هر چیزی را بنام هیزم جمع می کند .

محدثین فقط حدیث با سندِ متصل را پذیرفتن یعنی حدیثی که راویان آن از ابتدا تا انتها از افراد ثقه ، عادل، و با حافظه، و ضابط باشد و در متن سند آن فاصله ای نباسد و از هر نوع عیب و نقص مبرا باشند.این دقت علمی در مراعات کردن شروط و قیود اسناد از ویژگی های امت اسلامی است و مسلمانان در وضع این روش نقد و بررسی، گوی سبقت را از دیگران ربوده اند، چنان که تمدن معاصر ،اخیراً علم تاریخ و روش علمی تجزیه و تحلیل حوادث تاریخی را شناخته است.

ج) تأویل جاهلان

تفسیر و تأویل نادرست باعث می شود حقیقت اسلام مسخ شود و پیامهای دینی از مواضع اصلی و اهدافشان دور می افتد و پیکر تفکر اسلامی ناقص معرفی شود،و احکام و تعالیم اصیل دینی از متن دین خارج شده و تقدیم و تأخیر مطالب مراعات نگرد و با اسلام همان رفتار اهل باطل روا داشته شود، و مسایل غیر دینی را به نام دین به خورد مردم دهند.

این بد فهمی و تفسیر ناشایست از دین، تهدیدی است که افراد نا آشنا و جاهل ، در حق دین روا می دارند، همان کسانی که روح اسلام را درک نکرده، و چشم و دل آنها را از دیدن حقایق دینی کور بوده و نور علم واقعی، دلهایشان را روشن نساخته است، و در نتیجه گرفتار کج فهمی، و اعراض از محکمات ، و اتباع متشابهات ، و فتنه جویی، و پیروی از هوی و هوس گمراه کننده، و تأویل نادرست شده اند.

این همان تأویل جاهلان است، اگر چه از افرادی ملبس به لباس علما و متظاهر به القاب حکما سرزند.به منظور پرهیز و باز داشتن خود و دیگران از چنین پدیده ای ضرورت دارد که نسبت به آن آگاهی کافی و لازم وجود داشته باشد ، و اصول و قواعدی برای مبارزه با آن وضع شود ، در حقیقت همین تأویل نادرست سبب هلاکت بسیاری از مذاهب جدا شده از امت، دور افتاده از عقیده و شریعت اسلامی ، و منحرف از صراط مستقیم شده است.

اما ابن قیم در کتاب «الروح» در ضرورت فهم صحیحِ سنتِ رسول الله(ص)مطالب ارزشمندی ذکر کرده و می گوید:باید مراد و منظور رسول خدا را بدون هیچ گونه افراط و تفریط درک کرد، و کلام مبارکش را به معانی دور تعبیر نکنیم ، و در فهم آنچه به منظور هدایت بیان شده کوتاهی نشود...بد فهمی سنت ریشۀ هر بدعت و گمراهی پدید آمده در اسلام است و بلکه هر خطا و لغزش در زمینه اصول و فروع ذر گرو همین کج فهمی هاست ، به ویژه اگر سوء نیت را به آن اضافه کنیم ممکن است عالمی ، حتی با داشتن حسن نیت گرفتار بد فهمی شود،اما مقلدش با سوء نیت از وی پیروی کند.پس وای به حال دین و پیروان آن! پناه برخدا.

و آیا چیزی جز بد فهمی نسبت به گفته های خدا و پیامبر(ص)سبب انحراف قدریه و مرجئه و خوارج و معتزله و جهمیه و دیگر طوایف بدعتگرا شده است؟

و در نتیجۀ همین بد فهمی ها و کج اندیشی ها، دین، امروزه به این وضعیت اسف بار دچار شده است و آنجه را که اصحاب و پیروان آنها از خدا و پیامبر خدا (ص)فهمیدند، رها شده است و توجهی بدان نمی شود. و این گروه ها نیم نگاهی هم بدان نمی کنند...کار به جایی رسیده است که گاهی انسان کتابی را از اول تا آخر مطالعه می کند لی در هیچ حا نمی بیند که نویسنده منظور خدا و پیامبر(ص)را آنگونه که شایسته است ، فهمیده باشد . و این حقیقت را کسی در می یابد که پس از درک نظر مردم، آن را ، بر حدیث پیامبر خدا(ص) عرضه کند(و آنچه را که با احادیث مطابقت داشت ، بپذیرد) ولی کسی که برعکس کار کند، یعنی:احادیث پیامبر(ص) را با عقیده و نظر شخصی خود سازگار و هماهنگ سازد و عقیدۀ خود را از راه تقلید کور کورانه از کسانی که نسبت به آنها حسن ظن دارد، فراگرفته باشد، قابل اعتنا نسیت، چنین شخصی را رها کن چون سخن با او هیچ نفعی در بر ندارد و خدایی را سپاس کن که تو را از درد و مرض او مصون داشته است. »(قرضاوی،۱۴۱۴هـ .ق،صص۹۸-۹۵)

یکی دیگر از اسباب اشتباه و سر درگمی در فقه سیاسی و افت در شناخت سنت نبوی، اشتباه و خلط در استدلال به سیره و سنت نبوی میباشد.

سنت که یکی از مصادر تشریع در اسلام بوده و در همگامی با قرآن، متون آنرا توجیه می نماید. پس اصل و اساس همان قرآن بوده و سنت بیان و تفسیری تطبیقی قرآن میباشد.

لکن اشتباهی که بعضی در آن واقع اند، این است که سیرت نبوی را در جایگاه سنت نبوی قرار داده و همچون قرآن و سنت بر وقایع سیرت نبوی نیز استدلال نموده و آنرا ملزم میدانند.

در حالیکه سیره و یا زندگی نامه پیامبر (ص) مرادف و هم معنای سنت نبوی نمیباشد. چه خیلی از وقایع سیره چنین اند که در تشریع داخل نبوده و احکام شرعی از آن استخراج نمی گردد. به همین علت است که علمای اصول فقه سیرت را در تعریف سنت داخل ندانسته بلکه سنت را اینطور تعریف می نمایند:

(هر فعل و یا عمل و سکوت در مقابل عملی از صحابه که از نبی کریم (ص) صادر شده باشد عبارت از سنت میباشد) که درین تعریف سیره شامل نمیباشد.

مگر محدثین و یا علمای حدیث بر قول و فعل و تقریر پیامبر (ص) و اوصاف خلقی (صفات جسمانی) و أوصاف اخلاقی و سیره ایشان را نیز اضافه می نمایند. زیرا علمای حدیث هر آنچه را که به نبی کریم (ص) ارتباطی داشته باشد جمع و مطالعه می نمایند چه به تشریع و احکام شرعی ارتباطی داشته باشد و یا نه.

چنانچه در حیات ایشان وقایع قبل از بعثت مانند ولادت، شیر خوارگی، طفولیت، جوانی و ازدواج شان را نیز نقل می نمایند، صفات جسمانی ایشان را روایت نموده و در صفات اخلاقی ایشان نیز تعمق می نماید و هر واقعۀ که به حیات و یا وفات ایشان متعلق باشد ذکر می نمایند.

● استدلال نادرست از سیره نبوی

بعضی از جریان های اسلامی، وقایع سیرت نبوی را دلیل مطلق برای احکام شرعی دانسته و آنرا برای همه مسلمانان الزام آور میدانند.

در اینجا، دو نکته حائز اهمیت است که باید مورد توجه واقع شود:

- اولا: اینکه در سیره نبوی روایت خیلی از وقایع و حوادث سند متصل و صحیح ندارد. زیرا علماء در روایت وقایع سیره آسانگیری و تساهل می نمودند که بر خلاف آن در روایت احادیث مربوط به احکام شرعی و حلال و حرام چنین نبوده بلکه به سختی مواظب صحت و اتصال روایت می بودند.

- ثانیاً: اینکه سیره عموما بعد عملی زندگی پیامبر(ص)را نمایان می سازد که میتوان گفت بخش غالب سنت فعلی را تشکیل میدهد.

و این درحالیست که فعل و یا انجام کاری توسط پیامبر (ص) بر وجوب و لزوم آن فعل بذات خود دلالت نمیکند. بلکه فقط بر جواز و اباحت آن عمل دلالت دارد. لذا به دلیل دیگری علاوه بر آن ضرورت است تا وجوب فعل خاصی را ثابت نماید.

این درست است که ما باید از سنت و طریقه پیامبر (ص) اتباع و پیروی نماییم چنانچه در آیت شریف وارد شده است:

« لقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللهَ کَثِیرًا}

« سرمشق و الگوی زیبائی در (شیوه پندار، گفتار و کردار) پیامبر خدا برای شما است. برای کسانی که امید به الله داشته، و جویای قیامت باشند، و الله متعال را بسیار یاد کنند.‏» (الأحزاب/۲۱)

لکن آیه کریمه بر مستحب بودن تقلید و اقتداء دلالت دارد نه بر وجوب آن.

به این صورت که الگو گیری از سیره پیامبر (ص) در اخلاق، ارزش ها و نگرش های عام میباشد نه در مواقع و مواقف تفصیلی. پس ضرور و واجب نیست تا دعوت را سری و مخفیانه آغاز نماییم درحالیکه دعوت علنی میسر بوده و اجازه داشته باشد. همچنان اگر در وطن خودمان مطمئن بوده و امکانیت تبلیغ و دعوت دین فراهم باشد، لازم نیست تا بخاطر اقتداء به رسول الله (ص) مانند ایشان هجرت نماییم.

به همین سبب بود که بعد از فتح مکه هجرت از مکه بسوی مدینه بر فرضیت خود باقی نماند چنانچه قبل از فتح مکه هجرت بسوی مدینه بر هر مسلمان فرض بود. چنانچه رسول الله (ص) می فرمایند:

« لَا هِجْرَةَ بَعْدَ الْفَتْحِ وَلَکِنْ جِهَادٌ وَنِیَّةٌ , وَإِذَا اسْتُنْفِرْتُمْ فَانْفِرُوا » (طحاوی، ۱۴۱۵هـ .ق،ج۷، ص۳۰؛طبرانی، ۱۴۰۴هـ .ق،باب ۳،ج۹، ص۲۱۹)

« بعد از فتح مکه هجرتی (بسوی مدینه فرض) نیست. بلکه جهاد است و نیت آن. پس هر گاهی که بسوی جهاد خوانده شدید همه برای آن برآیید.»

دیگر ضرورتی نیست تا ما برای پیشبرد دعوت از بعضی جوانب و صاحبان قوت و قدرت کمک بطلبیم، چنانچه رسول الله (ص) بعد از واقعه طائف از سران دو قبیله اوس و خزرج طلب کمک نمودند و قبیله های اوس و خزرج به ندای ایشان لبیک گفته و به کمک ایشان شتافتند. زیرا طلب کمک به این شکل در عصر حاضر کارآیی نداشته و مفید فایده نخواهد بود.

همچنین دیگر ضرورتی ندارد که تا سیزده سال کامل را برای ترسیخ عقیده گذرانده تخم آنرا بکاریم و مردم را بسوی آن دعوت نماییم. زیرا ما میان مسلمانانی زندگی می نماییم که به الله و رسولش ایمان داشته و به این همه مدت طولانی برای فراگرفتن عقیده اسلامی نیاز ندارند.

اگر امروز و در عصر حاضر بر مسایلی چون عدالت اجتماعی، اصل شورا و مشورت، آزادی، قدس، مسجد اقصی، و جهاد بر ضد دشمنان امت تمرکز و ترکیز نماییم، هرگز مخالف رهنمایی و خط مشی پیامبر اکرم (ص) نخواهد بود. چنانچه ایشان به همچون مسایلی جز در دور مدنی نپرداخته اند. زیرا پیامبر (ص) در جامعه جاهلی زندگی داشته که برای خدا قائل به شرک بوده و رسالت ایشان را تکذیب می نمودند. لذا قضیه توحید و رسالت برایشان دارای اولویت بوده و همه امور در مدار این دو نقطه می چرخید.

بر خلاف جامعه امروزی ما که به الله ایمان داشته او را پروردگار خود می پندارند و اسلام را دین برحق و محمد(ص) را فرستاده بر حق خدا میدانند در حالیکه انحراف از دین الله و معصیت اوامر خداوند در میان شان موج میزند.

بنابراین از دیدگاه استاد قرضاوی کسی که قصد تحقیق و فهم صحیح و استفاده از سنت اصیل را به دور از آفات سه گانه: تحریف اهل غلو و تأویل جاهلان و جعل یاوه گویان، و آفت مذکور را دارد، باید اصول اساسی زیر را نیز سر لوحه کارش قرار دهد:

- اولاً: طبق موازین علمی و دقیق حدیث شناسی از ثبوت و صحت هر حدیث، مطمئن شود . منظور موازینی است که برای تشخیص صحت یا سُقم سند و متن سنت قولی و فعلی و تقریری پیامبر توسط محدثین وضع شده است .

در این مقام، محقق از مراجعه به خبرگان و صاحب نظران این فن بی نیاز نیست چرا که آنها عمر خود را در راه تحصیل ، تجزیه و تحلیل و تفکیک حدیث صحیح از سقیم و مقبول از مردود سپری کرده اند .

« .... وَلَا ینَبِّئُکَ مِثْلُ خَبِیرٍ » «....و [هیچ کس] چون [خدای] آگاه تو را خبردار نمی‏کند » (فاطر/۱۴)

پیشوایان حدیث، علمی دارای اصول و قواعد ثابت و فروع فراوان را به نام اصول حدیث تدوین کرده اند که برای آنها به منزله علم اصول فقه برای فقیه است و در واقع مجموعه ای از علوم است که علامه ابن صلاح آنها را تا ۶۵ نوع دانسته است و بعد از او سیوطی بر این تعداد افزوده و در کتاب (تدریب الراوی علی تقریب النووی) آنها را ۹۳ نوع شمرده است.

- ثانیاً : برای فهم صحیح احادیث پیامبر،دلالت لغت،و سیاق و سبب ورود و بیان حدیث را در نظر بگیرد و در عین حال متوجه نصوص قرآنی وا حادیث دیگر ومبادی عمومی ومقاصد کلّی اسلام باشد و بین احادیث و سخنان پیامبر که به منظور تبلیغ رسالت و غیر آن بیان شده، تمییز و فرق قایل باشد به عبارت دیگر«سنت تشریعی» را از « غیر تشریعی» تمییز دهد . سنت تشریعی دارای صفت عموم و دوام است در حالی که سنت غیر تشریعی،صفت خصوص ویا موقت دارد. یکی از بد ترین آفات درفهم سنت، خلط وآمیخته کردن این دو نوع سنت با یکدیگر است .

- ثالثاً: یقین حاصل کند که این حدیث با قوی تر از خودش معارض و مخالف نیست یعنی خلاف آیه قرآن، یا احادیث فراوان دیگر، یا حدیث صحیح نمی باشد و با اصول قطعی و حکمت تشریع ومقاصد کلی شریعت و روح دین که حالت قطعی به خود گرفته است، موافق است زیرا این ضوابط از یک یا دو آیه و حدیث استنباط نشده اند بلکه محصول مجموعه ای از آیات و احادیث واحکام است که انسان با انضمام آنها به یکدیگر در ثبوت آنها به جزم و یقین می رسد .(قرضاوی،۱۴۲۳هـ .ق،ص۳۳-۳۴)

● راهکار های استاد در زمینه تعامل نوین با سنت نبوی

استاد قرضاوی راهکارهای زیر را جهت داشتن فهمی صحیح از سنت نبوی وداشتن تعاملی روشمند برای استفاده بهینه از آن در راستای تأمین سعادت دنیا و آخرت امت اسلامی پیشنهاد و مطرح می کند:

الف) سنت نیازمند تدوین یک دایره المعارف است که: شامل رجال حدیث،در برگیرنده تمام راویان و همه مطالب وارده در وصف وتعریف،یا توثیق وتضعیف روات،وحتی جاعلین حدیث و کذابین باشد .

ب) همچنین تدوین دایره المعارف دیگری که در بردارنده تمام متون احادیث با اسانید و طرق مختلف آنها،وجامع تمام روایات سنت و هر آنچه منتسب به سنت و سیرت آن حضرت باشد، که در تدوین وتنظیم این مورد،باید ازتمام مراجع ممکن،و مصادر چاپی و خطی قدیمی وجدید بهره جست .

ج) این دو دایره المعارف زمینه ساز تألیف دایره المعارف سومی است که در واقع هدف مطلوب ما در ورای این خدمت بزرگ فرهنگی است .دایره المعارفی از احادیث صحیح و حسن وبرگزیده و منتخب از قاموس جامع اولی موافق با معیارهای دقیق علمی که توسط صاحب نظران نکته سنج وناقدین ممتاز گذشته وضع شده است و مورد تأیید و تقریر اهل نظر و متخصصین مسلمان دنیای معاصر نیز باشد.

ایشان معتقدند که ضرورت دارد که این قاموس برگزیده به صورت جدید و کامل باب بندی گردد و فهرست نوین جامعی برای آن تهیه شودکه تمام علوم دینی وانسانی و اجتماعی و سایر علوم مورد اشاره سنت را شامل باشد تا به روش علمی و دقیق در فرصتهای مقتضی مورد استفاده تشنگان حقیقت قرار گیرد.در راستای انجام این رسالت بزرگ فرهنگی، باید از تمام دانشی که خداوند در این عصر به انسان عطا نموده است،بهره جست و از ادوات وتجهیزات تکامل یافته وبخصوص از رایانه- وبه قول یکی از برادران: حافظ عصر ما – استفاده نمود که این ابزار اگردرست و صحیح به خدمت گرفته شود توانا تر از هرشیخ الحدیث و حافظی است وقادر به انجام خدمات علمی بزرگ،دقیق ومتنوعی است که گذشتگان از انجام مشابه آن عاجز وحتی به فکرآنها هم خطور نکرده است .

همچنین سنت نیازبه شروح و تفاسیر جدیدی دارد که حقایق را به روشنی بیان دارند و غوامض ومشکلات این بحث را رفع کنند و تکلیف تصحیح مفاهیم و ردّ شبهات و اباطیل را به انجام رسانند، این تفاسیر باید به زبان مردم ومنطق نسل حاضر تدوین گردد تا به نحو احسن از عهده تبیین وبیان حقایق برای مردم برآید .» (قرضاوی، یوسف،۱۴۲۳هـ .ق،ص۱۸۳-۱۸۴)

● نتیجه گیری

- سنت نبوی در حقیقت دومین مصدر و مرجع معصوم در طریق هدایت مسلمین است و منبعی است که بعد از کتاب خدادر زمینه تشریع و قضا و فقه،در عرصه دعوت و تربیت،روشنگرراه هدایت است.

- استاد با مطالعه و بررسی روش شناختی فهم سنت، در آثارشان درصدد تدوین ضوابطی دقیق برای تعامل روشمند و مواجهه با سنت نبوی است .

- به نظر استاد هر پژوهشگر عرصه سنت نبوی، باید«سنت تشریعی» را از « غیر تشریعی» تمییز دهد . سنت تشریعی دارای صفت عموم و دوام است در حالی که سنت غیر تشریعی،صفت خصوص ویا موقت دارد. یکی از بد ترین آفات درفهم سنت، خلط وآمیخته کردن این دو نوع سنت با یکدیگر است.

- به نظر استاد برخورد معرفت شناسانه و روشمند با سنت نبوی در ایجاد گرایش عقلانی و اصلاح سیرت مسلمانان ،ودر نهایت تدوین منظومه ی معرفتی و فرهنگی امت نقش اساسی دارد .

- به نظر استاد باید از روشهای سودمند علمی در راستای معرفی سنت به مثابه مرجعی برای شناخت انسان و جامعه و پدیده های مربوط به آنها بهره گرفت .

- به نظر استاد در حوزه شناخت سنت، نباید تنها صرفا به کارایی آن در عرصه و حوزه مسایل فقهی توجه کرد بلکه باید نگاهی جامع تر ورا گیرتر به امر سنت نبوی جهت کشف کارایی آن در تمامی عرصه های حیات مؤمنانه انسان مؤمن داشت .

- استاد با تشویق و تر غیب به کار دقیق در زمینه بررسی متون احادیث و وضع روش علمی برای بررسی و تحلیل متن و ارتباط بین احادیث و زمان و مکان و واقعیتهای موجود در عصر حاضر را آشکار می سازد .

- نهایتاً استاد با نگاهی درون دینی، به نقد و بررسی برخی از اسلوبهای رایج در سنت پژوهی پرداخته و با تکیه برآرای سلف صالح و در عین حال دیدگاهی تجدد گرایانه و برخوردار از تسامح و تساهل دینی، نادرستی برداشتهای سطحی از سنت را آشکار می سازد .

- فهم ودرک سایر علوم ومعارف اسلامی مانند تفسیر، عقاید،فقه، واصول فقه بدون شناخت ومعرفت سنت ویا حدیث امکان پذیر نمی باشد، وهرعالم مفسر، متکلم، فقیه ویا اصولی اگر در مورد سنت، انواع ومشخصات آن آگاهی کامل نداشته باشد، بسیار زود مرتکب خطا واشتباه گردیده، دیگران را هم در خطا افگنده، و از مسیر سالم منحرف میگردد. و این نکته جایگاه حدیث ویا سنت را در دین اسلام مشخص و ممتاز می سازد .

حمزه خان بیگی

فهرست منابع ومــآخــــــذ

۱) الآلبانی،محمدناصرالدین،صحیح الجامع الصغیر و زیادته،بیروت، الکتب الاسلامی،الطبعۀ الثالثۀ،۱۴۰۸ه‍ـ. ق- ۱۹۸۸ م.

۲) إبن حبّان، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب الأرنؤوط، بیروت،مؤسسه الرساله، الطبعۀ الثانیۀ،۱۴۱۴هـ .ق-۱۹۹۳م.

۳) ابن حزم، علی بن أحمد، الإحکام فی أصول الأحکام،تحقیق:أحمد محمد شاکر، بیروت، دارالکتب العلمیه،الطبعۀ الأولی،۱۴۰۵هـ .ق - ۱۹۸۵ م.

۴) ابن حنبل الشیبانی،أحمدبن محمّد،مسندأحمد،تحقیق:عبداللَّه محمّد الدرویش،بیروت،دارالفکر،الطبعة الثانیة،۱۴۱۴هـ .ق-۱۹۹۴م.

۵) ابن رجب، عبدالرحمن بن شهاب بن احمد، جامع العلوم و الحکم، تحقیق شعیب الأرناؤوط، مؤسسه الرساله، الطبعۀ السادسۀ، ۱۴۱۵ ه‍ـ .ق- ۱۹۹۵م.

۶) ابن منظور، أبی الفضل جمال الدین محمّد بن مکرم، لسان العرب، بیروت،دار صادر، الطبعة الاُولی ۱۴۱۰ ه . ق .

۷) بخاری،أبی عبد الله، محمد بن إسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت، دار ابن کثیر، الطبعة الرابعة،۱۴۱۰هـ . ق .

۸) بغوی، حسین بن محمد، شرح السنة، تحقیق: زهیرالشاویش و شعیب الأرنؤوط، بیروت، المکتب الإسلامی، الطبعۀ الثانیۀ،۱۴۰۳ ه‍ـ . ق- ۱۹۸۳م.

۹) بیهقی،أبی بکر أحمد بن الحسین بن علی،السنن الکبری،تحقیق:محمّدعبدالقادرعطا، بیروت،دارالکتب العلمیة، الطبعة الاُولی ۱۴۱۴هـ . ق-۱۹۹۴م.

۱۰) بیهقی، أحمد بن الحسین بن علی، معرفۀ السنن و الأثار، تحقیق: سید احمد صقر، قاهرۀ، طبع المجلس الأعلی للشؤون الإسلامیّــۀ، بی تا .

۱۱) بیهقی، أحمد بن الحسین بن علی،شعب الإیمان، تحقیق:أبوهاجر محمّد السعید ابن بسیونی زغلول، بیروت،دارالکتب العلمیة، الطبعة الاُولی،۱۴۱۰ هـ . ق .

۱۲) ترمذی، محمّد بن عیسی؛ سنن الترمذی؛ بیروت،دارالمعرفة، ۱۴۲۳هـ. .ق - ۲۰۰۲م.

۱۳) تویجری،محمدبن عبدالله، الرد القویم علی المجرم الأثیم،عربستان،چاپ الرئاسه العامه لإدارات البحوث العلمیه والإفتاء، الطبعة الاُولی،۱۴۰۳هـ .ق .

۱۴) التیمی الأصبهانی، إسماعیل بن محمد، الحجة فی بیان المحجة وشرح عقیدة أهل السنة،المحقق: محمد بن ربیع بن هادی عمیر المدخلی، السعودیة / الریاض، دار الرایة، الطبعةالثانیة، ۱۴۱۹هـ .ق- ۱۹۹۹م.

۱۵) حاکم النیشابوری،أبی عبداللَّه محمّد بن عبداللَّه،المستدرک علی الصحیحین،تحقیق:مصطفی عبدالقادر عطا،بیروت،دار الکتب العلمیّة، الطبعة الاُولی، ۱۴۱۱هـ .ق-۱۹۹۰م.

۱۶) زیدان، عبدالکریم، الوجیز فی اصول الفقه، تهران، نشر احسان، ۱۳۷۷هـ . ش .

۱۷) شافعی،محمد بن إدریس،الرسالة،تحقیق:أحمد محمد شاکر،بیروت،دار الفکر، ۱۳۰۹ ه‍. ق .

۱۸) شوکانی،أبی علی محمد بن علی،إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول،تحقیق:دکتر شعبانی محمد إسماعیل،قاهرۀ،دارالکتب، بی تا.

۱۹) طبرانی،أبی القاسم سلیمان بن أحمد اللخمی، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی ، دار احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الثانیة ۱۴۰۴ ه . ق .

۲۰) طحاوی،أبو جعفر أحمد بن محمد،شرح مشکل الآثار،تحقیق:شعیب الأرنؤوط،بیروت،مؤسسۀ الرسالۀ،الطبعۀ الأولی،۱۴۱۵هـ -۱۹۹۴م.

۲۱) طحاوی،أبو جعفر أحمد بن محمد،شرح معانی الآثار، حققه وقدم له :(محمد زهری النجار.....،بی جا، عالم الکتب، الطبعة : الأولی - ۱۴۱۴ هـ .ق- ۱۹۹۴ م.

۲۲) عبدالباقی، محمد فؤاد بن صالح،اللؤلؤ والمرجان فیما اتفق علیه الشیخان،القاهرۀ، دارالحدیث، ۱۴۰۷ هـ - ۱۹۸۶م.

۲۳) فیروزآبادی،أبی طاهر مجدالدین محمّد بن یعقوب، القاموس المحیط، بیروت،دارالفکر، الطبعة الاُولی،۱۴۰۳ ه . ق .

۲۴) قرضاوی،یوسف،المدخل لدراسۀ السنۀ النبویۀ،بیروت،مؤسسۀالرسالۀ،الطبعۀالثانیۀ،۱۴۱۴هـ-۱۹۹۳م.

۲۵) قرضاوی،یوسف،کیف نتعامل مع السنّۀالنبویّـۀ،القاهرۀ،دارالشروق،الطبعۀ الثانیۀ،۱۴۲۳هـ-۲۰۰۲م.

۲۶) قرضاوی،یوسف،السنة مصدر للمعرفة و الحضارة،قاهرۀ،دارالشروق،الطبعۀ الأولی،۱۴۱۷ه‍ـ .ق ـ ۱۹۹۷م.

۲۷) قرضاوی، یوسف، المنتقی من کتاب الترغیب والترهیب للمنذری، القاهرة،دار التوزیع والنشر الاسلامیة، ۲۰۰۱م.

۲۸) قرطبی،ابی عبدالله محمد بن احمد الانصاری،تفسیرالقرطبی،بیروت،دار احیاء التراث العربی،۱۹۶۵ م.

۲۹) محمد شاهین،مروان،تیسیراللطیف الخبیر فی علوم حدیث البشیرالنذیر،طنطا،مکتب فوزی الشیمی للطباعی،بی تا .

۳۰) مسلم بن الحجاج القشیری،أبی الحسین، صحیح مسلم ،حققه ورقم أحادیثه: عبد الباقی، محمد فؤاد، بیروت،دار إحیاء التراث العربی،۲۰۰۵م.

۳۱) مسلم بن الحجاج القشیری،أبی الحسین،صحیح مسلم مع المنهاج شرح مسلم نووی،تحقیق:محمد فؤاد عبدالباقی،و......،قاهرۀ، دارالحدیث ، الطبعۀ الأولی،۱۴۱۵هـ .ق- ۱۹۹۴ م.

۳۲) نسائی،أحمد بن علی،سنن النسائی،تحقیق:استادعبدالفتاح أبوغده،بیروت،دار البشائر الإسلامیه،الطبعۀ الثانیۀ،۱۴۰۶ه‍ـ .ق- ۱۹۸۶م.

۳۳) هیثمی،حافظ علی بن أبی بکر،مجمع الزوائد و منبع الفوائد،بیروت،دارالکتاب العربی،الطبعۀ الثالثۀ،۱۴۰۲هـ .ق- ۱۹۸۲م.

ب) منابـــع فارسی

۱) قرآن کریم، ترجمه: مخمد مهدی فولادوند، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ اول،۱۴۲۱هـ.ق ـ ۱۳۷۳ه .ش.

۲) قرضاوی،یوسف،دیدگاه های فقهی معاصرج۴،ترجمه:دکتر احمد نعمتی،نشراحسان،۱۳۸۹هـ .ش.

۳) قرضاوی، یوسف، سنت و بدعت، مترجم: محمد ابراهیم ساعدی رودی، تایباد، انتشارات سنت، چاپ اول،۱۳۸۱هـ . ش.

« خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار»

و الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا و مولانا محمد و علی آله و صحبه و سلم.

استاد راهنما: دکتر کریم علی محمدی

تحقیق وتنظیم: حمزه خان بیگی

کارشناس ارشد علوم و قرآن وحدیث



همچنین مشاهده کنید