جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
زندگی بعد از سکته مغزی
![زندگی بعد از سکته مغزی](/web/imgs/16/157/6tq8l1.jpeg)
مهمان این هفته ما آقای ۵۷ سالهای است که ۸ ماه پیش سکته مغزی کرده است. اما برخلاف بسیاری از مردم پس از سکته زمینگیر نشده و با اقدام به موقع درمانی به کار و زندگی عادی خود برگشته است....
با آقای مشایخ در حالی گفتوگو کردم که صحیح و سلامت در محل کارشان مشغول فعالیت بودند. میدانید محل کارشان کجاست؟ بازار تهران؛ مرکز تلاش و حرکت و فعالیت. آقای مشایخ، رییس کمیسیون اقتصادی مجمع امور صنف تهران و رییس اتحادیه بنکداران پارچه تهران هستند. این فروشنده پارچههای فاستونی (حتما میدانید که این پارچهها مخصوص کت و شلوار آقایان است) چهره شاد و مهربانی داشت و کاملا معلوم بود از اینکه لطف خاص خداوند شامل حالش شده و از سکته مغزی نجات یافته به خود میبالد و شکرگزار است. گفتوگوی ما را با او بخوانید:
آقای مشایخ که توانسته با کمک خانوادهاش بر سکته مغزی غلبه کند، میگوید:
خـدا را شـکـر کـه سـکـتـه کـردم و ایـن روزهـا را دیـدم
▪ آقای مشایخ فکر میکنید چرا سکته کردید؟ آیا در خانوادهشما سابقه سکته وجود داشت؟
- [با لبخند] راستش را بخواهید نمیدانم. به هر حال مرگ و زندگی دست خداست و اما و اگر ندارد، برای پزشکان هم جای سوال است که چرا اینطور شدم. نه تنها در خانوادهمان چنین سابقهای وجود ندارد بلکه از نظر شیوه زندگی هم میتوانم به جرات بگویم که سلامت زندگی میکنم. در نوع غذاهایی که میخورم حواسم به کلسترول و چربی غذا هست. سبزی و میوه خوب میخورم. اهل غذای سرخکرده و آماده نیستم. تا دلتان بخواهد پیادهروی میکنم و در یک کلام سلامت زندگی میکنم.
▪ آیا به بیماری خاصی هم مبتلا نیستید؟
- نه هیچ بیماریای ندارم. در بررسیها و چکاپهایی که در سالهای قبل از نظر قلبی یا دیگر موارد میشدم، پزشکان تشخیص دادند سلامت هستم و نیاز به دارو یا تحت نظر بودن ندارم. به طور کلی آدم فعالی هستم و معتقدم آدمیزاد تا زنده هست باید کار و فعالیت کند و از نعمت سلامتی که هدیه خداست، بهره بگیرد.
▪ جالب است. پس از حال و هوای روزی که سکته کردید تعریف کنید؟
- ۲۲ اردیبهشت ماه امسال بود که سر ظهر برای گرفتن وضو به طبقه بالا رفتم. موقع آب ریختن حس کردم دست چپم میلرزد و هر چه مقاومت میکنم قادر نیستم خودم را نگه دارم و الان است که به زمین بیفتم. به سرعت در را باز کردم و یکی از کسبه همسایه را صدا زدم. کمکم کردند و اورژانس را خبر کردند. از آنها خواستم مرا به بیمارستان رسالت و نزد پزشکی که به او اطمینان دارم، یعنی دکتر منشوری ببرند اما قبول نکردند و گفتند سکته کردهام و باید به نزدیکترین مرکز درمانی منتقلام کنند. به هر حال مخالفت کردم و پس از امضای رضایتنامه آنها رفتند. همسایهها مرا با صندلی از طبقه سوم پایین آوردند و روی چرخدستی گذاشتند و تا سر بازار آوردند و ماشین گرفتیم تا به بیمارستان رسالت برویم.
▪ از اینکه شنیدید سکته مغزی کردهاید نترسیده بودید؟
- به هر حال حس بدی داشتم اما ترس نبود. بیشتر از همه سعی داشتم به خانواده طوری خبر دهم که هول نکنند به پسرها و برادرم و پرسنل بیمارستان خبر دادم. خواستم خانوادهام بدانند که زندهام. به هر حال باید واقعیت سکته و این حس کرخ شدن بدنم را میپذیرفتم و قبول میکردم. معتقدم درد و درمان را خدا میدهد و فکر کردن به او حس خوشایندی به آدم میدهد.
▪ چند روز بیمارستان بودید؟
- ۹ روز. ۴ روزش را در بخش مراقبتهای ویژه سیسییو و آیسییو و ۵ روز هم در بخش بودم. به دکترم اعتقاد داشتم و باور داشتم هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهم اما به هر حال سکته مغزی، سکته است و فلج شدن نیمی از بدن. منی که تا دیروز همه کارهایم را خودم انجام میدادم و به همه سرویس میدادم حالا بیحرکت و ناتوان گوشهای افتاده بودم. به طوری که دو برادر و پسرهایم به زحمت مرا بلند و جابهجا میکردند. دکتر منشوری گفتند درمانهای اولیه تمام شده و از اینجا به بعد باید به کمک فیزیوتراپی توانمندیهای از دست رفتهات را به دست آوری و این شد که آقای میرزابابایی مسوولیت درمان مرا بر عهده گرفتند.
▪ و خدا را شکر که بعد از ۸ ماه دوباره مانند روز اول برگشتید به زندگی قبل از سکتهتان.
- بله، اما میخواهم بگویم نقطهای که امروز در آن ایستادهام بسیار بهتر و باارزشتر از قبل از سکته است. من علاوه بر اینکه طی ماههای گذشته لطف خدا و توجه ویژه او را دیدم، به نقش خانوادهام پی بردم؛ خانوادهای که با لطف بیاندازهشان مرا شرمنده کردند. همسرم با تحمل مشقتهای فراوان و فرزندانم که نمیدانم در موردشان چه بگویم. شاید لازم باشد به خانوادهها بگویید نقش شما در بهبود بیمارتان به خصوص اگر سکته کرده باشد، حیاتی است. خانوادههای بسیاری وجود دارند که با مدنظر قرار دادن کملطفیها و بداخلاقیهای کسی که بیمار شده، سعی میکنند درصدد جبران برآیند و او را نادیده بگیرند. البته فکر نکنم در خانوادههای ایرانی چنین نمونههایی باشد اما میخواهم بگویم خانواده من از هیچ کاری برای بهبودیام دریغ نکردند. مثلا پسربزرگم ۱۲ کیلوگرم لاغر شد و از شدت غصه اغلب شبها بالای سرم بیدار بود و با سر انگشتان مهربانش صورتم را نوازش میداد تا بخوابم.
حالا هم که بهتر شدهام، پسرم، عابد، با اینکه خودش مهندس است و هزار و یک جور کار و مسوولیت دارد اما همراه من میآید و مرا به محل کارم میرساند. همین جا پیشم میماند. بغض گلویم را گرفته. میخواهم بپرسم آیا در جامعه امروز ما چنین جوانی که در خدمت پدرش باشد گوهر نیست؟ با همه تلخیها و دردهایی که داشت اما خوشحالم که سکته کردم و این روزها را دیدم. الان حس میکنم باید زنده باشم چون زنده بودنم برای خانوادهام مهم است. به خاطر این حمایتهایشان بود که همه تمرینهای فیزیوتراپیام را با دقت انجام میدادم و پیگیر بودم.
▪ آیا قبل از سکته کردن میدانستید راهی وجود دارد که فلج ناشی از سکته بهبود یابد؟
- خیر. متاسفانه دراینباره اطلاعرسانی خوبی صورت نگرفته و بسیاری از مردم فکر میکنند بعد از سکته حتما زمینگیر میشوند در کنج خانه میمانند. به نظر من اگر به بیمار بگویند قرار است چه اتفاقی برای او بیفتد و چطور میشود به او کمک کرده همه بیماران همکاری میکنند. علاوه بر پزشکم، آقای میرزابابایی از تمام توان و دانششان کمک گرفتند و در جلسهها به من توضیح میدادند قرار است چه عضله، چه استخوان یا غضروف و مفصلی را با این حرکات تقویت کنیم. او با من رابطه عاطفی برقرار کرد و حس کردم میخواهد کمکم کند و همه تلاش خود را میکند. متاسفانه گاهی اوقات پزشکان رابطه مناسبی با بیمارشان برقرار نمیکنند و این خیلی بد است. خوشحالم که تیم درمانی من اینطور نبودند و از همه جهات نمونه بودند. در پایان اجازه بدهید دعایی کنم؛ از خدا میخواهم همه بیماران را شفا بدهد. من معتقدم اگر ما با هم مهربان باشیم بسیاری از بیماریها سراغمان نمیآید.
نظر متخصص مغز و اعصاب
استرس نقش مهمی در سکته مغزی ندارد
دکتر بابک زمانی/ استادیار دانشگاه علومپزشکی تهران
سکته مغزی یک پدیده مولتی فاکتوریال است، یعنی باید عوامل متعددی دست به دست هم بدهند تا سکته مغزی اتفاق بیفتد اما شدت و قدرت این عوامل یکسان نیست. گاهی وجود یک عامل مانند ابتلا به مشکلهای انعقاد خون یا استعداد ژنتیکی و ارثی فرد میتواند آنقدر شدت بالایی داشته باشد که سایر عوامل را تحتالشعاع قرار دهد. بسیاری از افراد بر این باورند که داشتن استرس و تجربههای هیجانی به خاطر افزایش فشارخون، میتواند عامل بروز سکته مغزی شود اما این باور غلط است. جالب است بدانید تغییرهای فشارخون به مغز ما منتقل نمیشود. این به آن معناست که هیچکس در اوج استرس سکته مغزی نمیکند اما ارتباط استرس و سکته قلبی بیشتر است. در واقع تاثیر استرس روی سکته مغزی کمتر از قلبی است. شاید علت اینکه مردم ارتباط زیادی بین استرس و سکته مغزی قائلاند و در مورد آن اغراق میکنند تا حدودی به دلیل برنامههای تلویزیونی و سینمایی باشد که این موضوع را به روایتی دراماتیک تبدیل میکنند. بعضی از سناریستها نمیتوانند با عوامل خالص داستان، هیجان و جذابیت لازم را در فیلم خود بگنجانند، به همین دلیل از سکته مغزی استفاده میکنند تا هیجان ایجاد کنند و برای فیلم خود بیننده جذب کنند. هنرپیشهای در یک بحث خانوادگی عصبی میشود و سکته میکند و سر از آیسییو و سیسییو در میآورد! پس باور غلط اول این بود که استرس نقش مهمی در بروز سکته مغزی دارد.
اما باور غلط بعدی اینکه بعد از سکته مغزی امکان بهبود شرایط و کیفیت زندگی بیمار وجود ندارد. بسیاری از مردم میپرسند مگر نه اینکه در اثر سکته مغزی بخشی از بافت مغز در اثر نرسیدن خون میمیرد پس چطور میتوان این بخش مرده را احیا کرد؟ در پاسخ به این پرسش لازم است توضیحی دهم. ما اصطلاحی داریم به نام «پِنُومبرا»؛ منظور از پنومبرا بخشی از مغز است که بین این منطقه مرده و زنده مغز قرار گرفته است. این قسمت هنوز بلاتکلیف است. امکان دارد تبدیل به نسنجی مرده شود یا میتواند احیا و به بخش زنده تبدیل شود. تا چند روز بعد از سکته مغزی این پنومبرا وجود دارد؛ یا خونرسانیاش احیا میشود و با درمانهای خاصی آن را نجات میدهیم یا به بافتی مرده تبدیل خواهد شد. به همین دلیل است که میگویند time is Brain یعنی هر چه زودتر به مغز برسیم مغز بیشتری باقی میماند. نکته دوم اینکه وقتی بخشی از مغز در اثر سکته از بین رفت، باز هم به دلیل وجود پلاستیسیتی در مغز (پلاستیسیتی اجازه میدهد قسمتهای اطراف، فعالیت قسمت مرده را بر عهده بگیرند) تا حدودی امکان جبران نقیصه مغزی هست اما این کار مستلزم تمرین مکرر و فیزیوتراپی است تا بازتوانی صورت بگیرد.
روند درمانی کسی که سکته مغزی میکند به طور خلاصه این است:
روزهای اول با بستری فرد در مراکز مجهز و مراقبت ویژه سعی میکنیم بیمار جان سالم از سکته به در ببرد و زنده بماند.
در همین مدت بستری تلاش میکنیم با انتخاب درمانهای مناسب آسیبهای ناشی از سکته را به حداقل برسانیم و از سکتههای مغزی بعدی جلوگیری کنیم.
پس از کنترل اوضاع و رفع خطر سکتههای مغزی بعدی، بیمار را به یک متخصص طب فیزیکی و توانبخشی معرفی میکنیم. این پزشک بسته به شرایط بیمار برنامههای توانبخشی خاصی را برای فردی که سکته کرده در نظر میگیرد. یعنی امکان دارد در این برنامه مشخص کند گفتاردرمانی، کاردرمانی یا فیزیوتراپی چگونه و با چه کم و کیفی باشد یا چه وسایل جانبیای برای نیاز است.
این پزشک متخصص با دانش و با امکاناتی که در اختیار دارد، بهترین روشها و تکنیسینهای فیزیوتراپی، گفتاردرمانی و بهترین مراکزی که پروتز و وسایل مختلف کمکی را میسازند به بیمار پیشنهاد میدهد و فرد سکتهکرده را یاری میکند بهتر شود. لازم است بدانید در ماههای بعد تنها چیزی که میتواند به بهبودی فرد کمک کند. همین روشهاست نه دارو و درمانهای دیگر. به طور کلی کسی که با ناتوانی و فلج ناشی از سکته مواجه شده مادامالعمر نیاز دارد تحتنظر یک متخصص طب فیزیکی باشد اما روشهایی که نام بردم در ۶ ماه اول بعد از سکته میتواند بیشترین تاثیر را در بهبود بیمار داشته باشد. اگر بیماری بعد از سکته از روشهای ذکر شده برای دوباره توانمند شدن استفاده نکند حتی امکان دارد وضعیتش بدتر شود و عضلات او سفت و دفورمه شوند. پس لازم است اگر مدتها از سکته کردن فرد گذشته و هیچ اقدام فیزیوتراپیای انجام نشده برای جلوگیری از پسرفت و وخامت شرایط او هرچه سریعتر با برنامه درمانی مشخص و زیرنظر کارشناس معتبر فیزیوتراپی و کاردرمانی را شروع کند.
نظر روانپزشک
۲۰ درصد بیماران بعد از سکته مغزی افسرده میشوند
دکتر سیدوحید شریعت/ استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران
سکته مغزی از بیماریهای مزمنی است که استرس زیادی را هم برای فرد و هم برای خانواده او به همراه دارد. فردی که تا دیروز معلولیت خاصی نداشت، امروز ممکن است برخی از تواناییهایش را از دست بدهد و نیازمند کمک دیگران باشد. به خصوص کسانی که در روابط خود با دیگران معمولا نقش فرد غالب و کنترلکننده داشتهاند، سختتر میتوانند با این وضعیت کنار بیایند و خود را با شرایط جدید تطبیق بدهند. افسردگی یکی از عواقب بسیار شایع در این بیماران است. مطالعهها نشان دادهاند که بیش از ۲۰ درصد از بیماران مبتلا به سکته مغزی دچار درجههایی از افسردگی شدید یا خفیف میشوند. نکته جالبی که درمورد افسردگی در این بیماران وجود دارد، این است که بروز افسردگی با منطقهای از مغز که دچار آسیب شده رابطه دارد. مثلا در کسانی که بخش جلویی از نیمکره چپ آسیب دیده، احتمال افسردگی بسیار بیشتر از سایر افراد است. بنابراین مساله فقط مربوط به ناتوانی و ابتلا به یک بیماری مزمن نیست و نکات دیگری هم در آن نقش دارند.
اما افسردگی در افراد به اشکال مختلفی بروز میکند. برخی افراد هنگام افسردگی کمحرف و گوشهگیر میشوند و نسبت به اتفاقات اطراف خود واکنش زیادی نشان نمیدهند. اما برخی دیگر کمتحمل و پرتوقع میشوند و مدام از همه چیز شکایت میکنند. علاوه بر افسردگی و ناتوانی ناشی از بیماری، عوامل دیگری هم میتواند در ایجاد مشکلات رفتاری افراد مبتلا به سکته مغزی نقش داشته باشد. مثلا هنگام سکته مغزی بخشهایی از بافت مغز دچار آسیب می شود که بسته به بزرگی این منطقه و وظیفهای که بر عهده این بخش از مغز بوده، ممکن است علایم روان شناختی متفاوتی در فرد ایجاد شود. بخشهایی از مغز مسوول مهار کردن تکانههای ما و جلوگیری از رفتارهای پرخاشگرانه و لذتطلبانه است که آسیب دیدن آنها باعث ایجاد تندخویی و انجام رفتارهای بیپروا میشود که به هیچ عنوان با شخصیت قبلی سازگار نیست.
آنچه میتوان به مراقبان این افراد گفت این است که اولا بروز افسردگی در این افراد بسیار شایع است و اگر مدتی بیش از ۲ هفته طول بکشد، به درمان نیاز دارد و در صورت درمان نشدن ممکن است ماهها طول بکشد. دوم اینکه از دست رفتن احساس استقلال و توانایی کنترل کردن زندگی، خود میتواند باعث شود تا بیمار تلاش کند کنترل را به شکلی دیگر مثل درخواستهای مکرر یا ایراد گرفتن از همه چیز به دست بگیرد. بنابراین لازم است از این نیاز بیمار آگاه باشیم و تلاش کنیم تا بتواند تا حدی در تصمیمگیری های مربوط به خود نقش داشته باشد. سومین نکته این است که خوشبختانه در بسیاری از موارد، مغز این توانایی را دارد که به تدریج و با انجام تغییراتی در خود، برخی از نقایص ایجادشده در اثر سکته را برطرف کند. بنابراین در صورتی که درمان های بازتوانی لازم برای بیمار انجام شود، بسیاری از مشکلات به تدریج کاهش مییابند. البته این مساله به وسعت و شدت ضایعه هم ارتباط دارد و در همه افراد به یک شکل صورت نمیگیرد. اما اگر تغییرات رفتاری شدیدی در فرد ایجاد شده باشد احتمالا این مساله به صورت جداگانهای نیاز به درمانهای تخصصی بیشتری دارد.
نظر فیزیوتراپ معالج آقای مشایخ
آقای مشایخ۲ ماه بعد از سکتهاش با عصا راه رفت
محمدصادق میرزا بابایی/ فیزیوتراپ
در مورد سکته مغزی آقای محمدصادق مشایخ، که آقای بسیار فعال و توانمند ۸۷ سالهای هستند و در اثر این سکته مغزی دچار فلجی در نیمه چپ بدن (همی پلژی چپ) شده بود باید بگویم که به دلیل شدت بالای ضایعه، حرکت اندامهای فوقانی و تحتانی کاملا مختل شده و حتی برای نشستن روی لبه تخت نیز تعادل نداشتند و به سمت چپ، جلو، عقب پرت میشدند. به علاوه اینکه اکثر تستهای حسی و تستهای دیگری که جهت شروع درمان فیزیوتراپی لازم و مهم بود نیز منفی بود که این موضوع کار درمان را بسیار دشوارتر میکرد. سکته مغزی و ضایعهای که او را زمینگیر کرده بود، باعث ناراحتی، نگرانی و ناامید زیادی شده بود چرا که حتی توان برخاستن نداشت. در شروع درمان ابتدا به همراهان بیمار آموزش دادم که همیشه از سمت فلج بیمار با او ملاقات کنند تا از این طریق بیمار بیشتر سمت فلج خودش را ببیند زیرا این کار به سرعت بخشیدن درمان کمک میکرد. کار درمان را با استفاده از تکنیکهای تحمل وزن و همینطور با تقویت عضلات نگهدارنده شروع کردم. به تدریج نشستن همراه با تعادل را در او تقویت کردم ولی نکته اصلی در این گونه بیماران راه رفتن همراه با حفظ تعادل است که به دلیل ضعف و عدم هماهنگی عضلات، بیمار حین راه رفتن دچار عدم تعادل میشود. همین امر به خطر افتادن و شکستگی اندامهای بیمار را تشدید میکند.
نکته مهم در درمان اینگونه بیماران این است که حین تقویت اندامهای فلج باید هماهنگی گروه عضلات غالب و مغلوب را نیز مدنظر قرار داد زیرا در غیر این صورت اینگونه بیماران حین راه رفتن با مشکل مواجه میشوند و من با توجه به اصل کلی درمان و رعایت جزییات آن، به بیمار آموزش دادم که بتواند بعد از ۲ ماه با کمک عصا راه برود و بعد از آن با چند جلسه اجرای تکنیکهای تعادلی، بیمار توانایی راه رفتن بدون عصا را نیز به دست آورد. در کنار این روند درمانی، با اجرای تکنیکهای درمانی روی اندام فوقانی در حال حاضر بیمار قادر است تمامی کارهای روزمرهاش را با دست از کار افتاده و بیمارش همانند دست سالم انجام دهد. هماکنون که حدود ۸ ماه از زمان سکته میگذرد بیمار مانند گذشته همانند یک انسان کاملا سالم وارد زندگی روزمره شده و چون هنوز جوان است توانایی کار کردن را دارد و هر چه بیشتر جهت ساختن فردای بهتر برای خود و خانواده تلاش میکند.
زندگی پس از سکته مغزی و بهبودی پس از آن شاید برای بسیاری رویا باشد اما اگر به موقع درمان فیزیوتراپی شوند میبینند که خواستار رویای در دسترسی بودند. در واقع میتوان گفت که اگر تکنیکهای فیزیوتراپی به طور صحیح و از روی اصول علمی و کاربردی برای درمان بیماران انتخاب و اجرا شود این نوید را به بیماران ضایعه مغزی میدهد که بهبودی دور از دسترس نیست و این علم فیزیوتراپی به شما بیماران عزیز کمک میکند که اگر بخواهید، بتوانید به رویاها و فرداهای بهتری بیندیشید و برسید. آن چیزی که باعث پیشرفت و موفقیت در درمان بیمارم شد، لطف خداوند و اعتماد متقابل درمانی که بین من و بیمارم وجود داشت و همینطور تلاش فراوان او جهت اجرای تکتک الگوهای درمانی که آموزش میدادم، بود. بیمارم آقای تحصیلکردهای است و توانستم به خوبی با بیان واقعیت در مورد تعداد جلسات و انتظارات واقعبینانه او را قانع کنم با من همکاری کند. پسر آقای مشایخ با مهربانی و نگرانی در آغاز درمان از من خواستند به پدرشان در مورد تعداد احتمالی جلسههای درمانی چیزی نگویم تا مبادا به دلیل حساس بودن پدر، روحیهشان خراب شود. فرزند آقای مشایخ نگران افسردگی پدرشان بودند اما پس از ملاقات با آقای مشایخ و کمی گفتوگو، دریافتم با فردی تحصیلکرده و واقعبین مواجه هستم و صلاح را بر آن دیدم واقعیت را بگویم که خوب مورد پذیرش قرار گرفت و درمان موفق انجام شد.
نظر متخصص طب فیزیکی
۶ ماه اول بعد از سکته مهم است
دکتر شهرام صادقی/ عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
وقتی کسی آموزش میبیند یاد میگیرد که باید با یک دید تخصصی به مسایل نگاه کند و هرچه این دید تخصصیتر شود، بدیهی است که جزییتر خواهد شد. این دید تخصصی معمولا خوب است ولی گاهی باعث ایجاد یک مشکل میشود. ممکن است به قدری جزیی نگر شویم که از کل ماجرا غافل شویم. حتما ماجرای فیل در تاریکی مولوی را شنیدهاید. عدهای برای دیدن فیل به هندوستان سفر کردند ولی از بخت بد ناچار شدند آن را در تاریکی ببینند. هرکدام از آنها به فیل نزدیک شد و قسمتی از بدن آن را لمس کرد ولی کار خود را به پایان نرساند یعنی دور فیل نچرخید و به لمس یک قسمت بسنده کرد. وقتی از این افراد در مورد شکل فیل سوال شد یکی گفت: شبیه بادبزن است، دیگری گفت شبیه مار است و بقیه ....
شاید مولوی خواسته بگوید که فیل همان حقیقت است و ما شبیه آن افراد. هیچ کدام از ما توانایی درک و مشاهده کل حقیقت را نداریم ولی وقتی از زاویه دید و تجربه سایرین استفاده کنیم میتوانیم قطعات این پازل را کنار هم بگذاریم و بفهمیم که فیل واقعا چه شکلی دارد.
توانبخشی سکته مغزی هم همین طور است. هرکسی از دید تخصصی خود قسمتی از حقیقت را درک میکند ولی هیچکس به کل آن آگاهی ندارد. اگر افراد مختلف تیم، دانش و تجربه خود را به کار گیرند میتوانند به بیمار کمک بیشتری بکنند. پس ما به همه تخصص های تیم نیازمندیم. وقتی شخص دچار سکته مغزی میشود در وهله اول باید از پیشرفت سکته جلوگیری کرد سپس باید آسیب مغزی را کاهش داد که این امور توسط همکاران متخصص مغز و اعصاب صورت میگیرد.
توانبخشی از همان ساعات اولیه سکته شروع میشود ولی شکل آن به شدت ضایعه بستگی دارد. وقتی بیمار از بیمارستان مرخص شد قسمت مهمی از توانبخشی وی آغاز میشود، اینجاست که باید یک تیم تخصصی توانبخشی، ابتدا به صورت انفرادی و سپس در جمع وی را ویزیت کند و بعد در مورد برنامه درمانی وی تصمیم بگیرند و این برنامه را اجرا کنند. تا آنجا که من اطلاع دارم هنگامی که صحبت از کار تیمی میشود در ابتدا باید به معنای واقعی کار تیمی پرداخت. کار تیمی کاری است که تمامی همکاران بیمار را ویزیت و سپس در خصوص وضعیت بیمار صحبت کنند. این نوع کار تیمی تا آنجایی که من اطلاع دارم، وجود ندارد. در واقع هنگامی که بیمار به ما مراجعه میکند با دادن مشاوره و همفکری به او کمک میکنیم تا به پزشک متخصص دیگری که نیاز است مراجعه کند. زمانی که فردی سکته میکند بعد از کارهای اولیه باید مراحل توانبخشی انجام گیرد. منظور از توانبخشی، بازگرداندن نسبی یا کامل عملکرد شخص و عضو آسیبدیده است. برای این منظور نکتهای که اهمیت دارد و باید به آن توجه کرد عوارضی است که سکته بهجای میگذارد. گاهی اوقات این مساله منجر به آسیب عملکردی دست و پا یا فقط دست یا پای فرد میشود. در این صورت توانبخشیای که برای هریک از این موارد صورت میگیرد، با هم متفاوت است.
مسالهای که از اهمیت ویژهای برخوردار است روند بهبودی وضعیت بیمار است. در واقع بیمار در ۶ ماه اول پس از ضایعه، بیشترین سرعت بهبودی را دارد و در ۶ ماه دوم سرعت بهبودی کاهش مییابد و رعایت همین نکته مهم باعث شده آقای مشایخ بهبود پیدا کند.
بنابراین توصیه میشود بیمار پس از مرخص شدن از بیمارستان به یک مرکز توانبخشی و ترجیحا مرکزی که زیر نظر متخصصان طب فیزیکی باشد مراجعه کند تا از نظر توانبخشی اولیه ویزیت شود. سپس با توجه به وضعیت بیمار کار درمانی، فیزیوتراپی انجام گیرد و در مواردی هم که نیاز به اورتوز باشد، تجویز میشود. اورتوز وسیلهای کمکی برای بهبود عملکرد بیمار است. در نهایت تاکید میکنم ۶ ماه اول پس از ضایعه که فرصتی طلایی است، از دست ندهید تا پرسنل توانبخشی بتوانند کمک بیشتری در روند بهبودی داشته باشند.
نظر متخصص فیزیوتراپی
ضرورت تاسیس بیمارستانهای توانبخشی در ایران
دکترنورالدین انصاری/ استاد دانشکده توانبخشی دانشگاه علومپزشکی تهران
در ایران، اطلاعات آماری در زمینه سکته مغزی بسیار ناقص است چون تحقیقات و بررسیهای آماری وسیعی صورت نمیگیرد که ببینند وضعیت سکته مغزی در کشور چگونه است. اما به عنوان نمونه، تحقیقی که انجام شده، نشان داده از میان ۱۰۰ هزار نفر، در سال ۴۳ نفر دچار سکته اول شدهاند اما در شهرهای دیگر این آمار را ۲۳ نفر گزارش کردند که به طور کلی میتوان گفت بین ۸۴ تا ۱۰۳ نفر از ۱۰۰ هزار نفر جمعیت در سال سکته مغزی میکنند.
به طور معمول انتظار داریم سکته مغزی را در سنین پیری یعنی ۶۵ سال به بعد ببینم اما در گروههای مختلف سنی دیده میشود. در ایران به دلیل جوان بودن جمعیت ما در سنین میانگین ۵۰ تا ۶۰ سال، مبتلایان به سکته مغزی را داریم.
اهمیت سکته مغزی از آنجاست که علت اصلی معلولیت در بزرگسالان، همین ابتلا به سکته مغزی است و در آمریکا و اروپا، سومین عامل مرگومیر را شامل میشود. در ایران سن ابتلا به سکته پایین است و افرادی که سکته مغزی میکنند در میانسالی و جوانی هستند. بنابراین این افراد جوان لازم دارند دوباره به زندگی سالمی که داشتند برگردند و نباید زندگی با معلولیت را مانند سرنوشتی تحمیلشده بپذیرند. باید تلاش کنند دوباره سلامتی و شادابی گذشته را به دست آورند و این سلامتی بازنمیگردد مگر با شروع به موقع توانبخشی. به محض اینکه وضعیت پزشکی بیمار بعد از سکته تثبیت شد، باید درمان اصلی یعنی حرکت درمانی را شروع کرد. تحقیقات نشان داده رابطه مستقیمی بین شروع سریع فیزیوتراپی، توانبخشی و بهبودی بیمار وجود دارد. بیمارانی که خیلی زود درمانهای توانبخشی را شروع کردهاند، عوارض بسیار کمتری داشتند. نباید این نکته را از یاد برد که روش اصلی درمانی برای مبتلایان به سکته مغزی، فیزیوتراپی و توانبخشی است. مقصود از توانبخشی، کاردرمانی، گفتاردرمانی و دیگر برنامههایی است که تیم درمان در نظر دارند.
۵۰ تا ۷۰ درصد بیماران پس از گذراندن دوره درمان اصلی، مستقل میشوند و عملکرد طبیعی پیدا میکنند اما ۱۵ تا ۳۰ درصد ممکن است همیشه ناتوان بمانند.
گاهی حتی ۲۰ درصد این بیماران نیازمند دریافت مراقبتهای ویژه هستند. باید گفت جای خوشحالی و تبریک به این بیمار گرامی و خانوادهشان وجود دارد.
۶ ماه تا ۱۸ ماه اول بعد از سکته بسیار اهمیت دارد. در ۶ ماه اول بعد از سکته، بهبودی با سرعت قابلملاحظهای خواهد بود اما حتی بعد از این مدت هم نباید از روند بهبودی ناامید شد. تحقیقات نشان میدهد بیمارانی که بعد از گذشت ۵ سال از سکتهشان توانستند خدمات توانبخشی و فیزیوتراپی بگیرند بهبودی خوبی به دست میآوردند. گذشت زمان نباید باعث شود فرد سکته کرده یا خانوادهاش از بهبودی ناامید شوند. برای بیماران ابتدا فعالیتهای فیزیکی کمشدت در نظر گرفته میشود و با ملاحظه پیشرفت و بهبودی، بر مدت فعالیتها افزوده میشود.
هدف از این کار بازگشت حرکات طبیعی بیمار است. با اینکه مغز آسیبدیده اما راههای تازه میتوانند با فیزیوتراپی توسعه یابند و اطلاعات را از مغز به عضلات و برعکس مخابره کنند.
اغلب پزشکان آگاه در همان موقعی که بیمار مبتلا به سکته در بیمارستان بستری است مشاوره توانبخشی و فیزیوتراپی درخواست میکنند. اما لازم است بگویم با توجه به آمار سکته، کلینیکهای تخصصی توانبخشی بیماران سکته مغزی که برای بازتوانی خدمات ارائه میدهند بسیار کم هستند و توجه ویژهای به تجهیز بیمارستانها با کلینیکهای تخصصی سکته مغزی نمیشود.
پیشنهادی که ما به عنوان اعضای تیم درمانی سکته مغزی داریم تاسیس بیمارستانهای توانبخشی اعصاب است که در آنجا کادرهای متخصصی که در زمینه سکته مغزی دوره دیدهاند، گرد هم جمع شوند و خدمات با کیفیت بالا ارائه دهند. یا لااقل تاسیس واحدهای سکته مغزی در بیمارستانها بسیار ضروری است و این امکان را میدهد گروه کار تیمی انجام دهند.
با توجه به گسترش سکته مغزی در ایران و سطح جهان، لازم است به مراکز توانبخشی موجود در دانشگاهها و مراکز دولتی رسیدگی ویژه شود و دستگاهها و امکانات آنها را به روز کنند. به هر حال نمیتوان منکر این بود که دستگاهها و تکنولوژیهای جدیدی که تولید میشود ممکن است مدتها بعد به ایران وارد شود و در خدمت بیمار ما قرار گیرد.اگرچه ما از نظر امکانات شاید درست مانند کشورهای پیشرفته نباشیم اما چون برای درمان سکته مغزی حرکت درمانی مهم است و در تکنیکهای حرکت درمانی و دستی، مطابق علم روز دنیا هستیم، تفاوت زیادی بین درمان داخل و خارج نیست. تولید تجهیزات و تکنولوژیهای جدید توانبخشی توسط متخصصان مهندسی پزشکی و توانبخشی با جدیت دنبال میشود و اقداماتی هم صورت گرفته است. لازم است همه بدانند کار متخصص طب فیزیکی هیچ همپوشانی با فیزیوتراپی ندارد چون این دو به علاوه دیگر اعضای تخصصی توانبخشی یعنی متخصص گفتاردرمانی و البته متخصص مغز و اعصاب باید تیمی تشکیل بدهند و به اتفاق یکدیگر یک برنامه درمانی برای بیمار طراحی کنند.
نسیم تقوی
الهه رضائیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست