شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
چهار سطح برخورد آمریکا با سپاه
خبر قرار گرفتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروههای تروریستی وزارت خارجه آمریکا اگرچه با توجه به رویه خصمانه و غیردوستانه واشنگتن در قبال تهران، که در گذر زمان و برهههای مختلف متاثر از حدوث رویدادهای متفاوت تشدید شده اما پرسشهای متعددی را در باب دیپلماسی واشنگتن و استانداردهای دوگانهاعمال شده از سوی محافظهکاران نوین فرا روی ناظران قرار داد.
این برای نخستین بار است که یک نیروی نظامی رسمی در فهرست سیاه وزارت خارجه آمریکا قرار میگیرد. این رویداد را اما میتوان در سطوح مختلف بررسی کرد.
سطح نخست به نقش و جایگاه سپاه در داخل مرزهای کشور بازمیگردد. سپاه که به محض تشکیل بار مهمی از هشت سال دفاع مقدس و ناکام گذاشتن تجاوز بعثیها که از حمایت نظامی و لجستیک کامل غرب و به طور خاص آمریکا برخوردار بودند، را بر شانه داشت هماکنون از سوی ایالات متحده به عنوان اصلیترین نیروی پاسدار حکومت شناخته میشود. افزایش توانمندیهای سپاه از یک سو و اتکای این نیروی نظامی به دانش بومیشده ساخت جنگافزار از سوی دیگر نگرانیهای آمریکا را در قبال هر نوع برخورد احتمالی با ایران افزایش میداد. نقش سپاه در بومی کردن دانش تسلیحاتی و دست یافتن به مدرنترین و بهروزترین جنگافزارها در این میان نهتنها موازنه تسلیحاتی مورد نظر آمریکا در منطقه را بههم زده و این کشور را مجبور میکرد تا برای حفظ وضعیت مطلوب خود هزینه میلیارد دلاری تجهیز اعراب و به دنبال آن رژیم صهیونیستی را بپردازد بلکه ابزار مهم تحریم نظامی غرب را هم بیتاثیر ساخته و عملا از حیز انتفاع ساقط میکرد.
سپاه از بعد دیگر هم مانع مهم در برابر فشار آمریکاییها محسوب میشد. حضور فعال نیروهای سپاه در بازسازی کشور و در عرصههای مختلف از راهسازی گرفته تا اکتشاف نفت، باعث میشد تا تاثیر تحریمهای اقتصادی آمریکا در بخشهای مربوط به فناوریهای حساس و یا انرژی تهران به حداقل رسیده و بدینترتیب ابزار فشار اقتصادی هم تا حدی از دست کاخ سفید خارج شود.
در شرایطی که سپاه به عنوان یک نیروی دفاعی فعالیتهای خود را در دو بعد اقتصادی و نظامی ادامه میداد، موج اتهامزنیهای مقامات آمریکایی با اعلام قرار گرفتن نام این گروه در فهرست گروههای تروریستی وارد برهه تازهای شد. این اقدام خصمانه در حالی صورت میگرفت که نه سپاه هرگز تهدیدی برای همسایگان ایران بوده (که در عمل مجموع هزینه دفاعی ایران به مراتب کمتر از خریدهای چند ۱۰ میلیارد دلاری اعراب از آمریکاست) و نه سند و مدرکی مستند بر ادعاهای آمریکاییان رو شده بود. در چنین بستری، در حالی که عرف دیپلماتیک حکم میکند که به جای اعمال تحریم، موارد اعتراض به عملکرد نیرویی که زیر نظر و کنترل حکومت ایران عمل کرده و بر خلاف سایر گروههای حاضر در فهرست آمریکاییها نه شبهنظامی است و نه فاقد ساختار نظامی و دلایل اثبات آن در اختیار دولت مقابل قرار گیرد، آمریکاییها که از قضا بر سر همان موضوع عراق هم نشستهایی را با ایرانیها و عراقیها برگزار کرده بودند برخلاف رویه مذاکراتترجیح دادند تا ناگهان دور جدیدی از اقدامات علیه تهران را با حمله به سپاه و تلاش برای به انزوا کشاندن آن ساماندهی کنند. حمله به سپاه و تلاش برای هجمه اقتصادی و تبلیغی علیه آن در واقع بخشی از سناریوی تحت فشار قرار دادن تهران است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم در این میان با توجه به جایگاه خود در دفاع از کشور و نیز نقش مهمی که در تقویت زیرساختها و بنیه اقتصادی برعهده دارد، آماج حملات آمریکاییها قرار گرفته است تا بهای پاسداری و پایبندی به ارزشها و تلاش برای حفظ استقلال کشور را به زعم سران کاخ سفید اینگونه پرداخت کند.
سطح دوم اما به درون مرزهای آمریکا محدود میشود. فهرست سیاه وزارت خارجه آمریکا اگر پیش از این با بهانههایی چون نقض حقوق بشر و زیر پا گذاشتن آزادیهای قومی و مذهبی و انواع و اقسام تعریفهای قابل بسط تهیه شده و به عنوان ابزاری برای توجیه و تحمیل سیاستهای فرامرزی کاخ سفید به کار گرفته میشد، اکنون در فضای سیاسی متاثر از رویداد تروریستی یازده سپتامبر و متعاقب آن نبردهای شکستخورده آمریکا در افغانستان و عراق با اتکا به اتهاماتی چون حمایت از تروریسم و پناه دادن به تروریستها و... تدوین میشود.
آمریکاییها که در عراق زمینگیر شدهاند اکنون بیش از هر زمان دیگری خود را نیازمند یافتن متهمی میبینند که بتوانند شکستهای خود را به گردن او بیندازند. یافتن این متهم از یک سو میتواند بار روانی شکست و ناکامی و فشار افکار عمومی را از دوش جمهوریخواهان برداشته و آنان را به پیروزی در انتخابات پیش روی ریاستجمهوری امیدوارتر کند و از سوی دیگر میتواند به تکرار همان فضای حاکم بر دور دوم انتخابات بوش بینجامد. آمریکاییها سالیان طولانی است که نشان دادهاند در فضای جنگی و در میان نبرد حاضر به تغییر رهبران و فرماندهان خود نیستند. همین باور ریشهدار و قدیمی بود که بوش را علیرغم تمامی نقاط ضعفش در برابر کری به پیروزی رساند. محافظهکاران آمریکایی اگر میخواهند تا بار دیگر نامزدی از میان خود را راهی کاخ سفید کنند و تجربه تلخ انتخابات کنگره را به فراموشی بسپارند مجبور به زنده نگاهداشتن این فضای مملو از هراس هستند. بوش و دستیارانش در کاخ سفید اگر در ماهها و سالهای پیش خواهان پایان یافتن هر چه سریعتر بحران عراق بودند ،این بار تمایل چندانی به این موضوع نداشته و شاید حتی در این میان خواهان آن باشند که با گشودن جبههای دیگر در مقیاسی به مراتب کوچکتر و یا حتی نمایش گشایش چنین جبههای، از همان آشوب و تشویش و هراس حاکم بر جو عمومی جامعه برای توجیه سیاستهای خود و متقاعد کردن آمریکاییان به اینکه بهای پرداخت شده برای سیاستهای آنان بهایی کاملا معقول در قبال تضمین آزادی و ارزشهای موسوم به آمریکاییاست، استفاده کنند. بازگشت آرامش به فضای عمومی در این میان میتواند زمان را برای پاسخگو کردن محافظهکاران نوین کوتاهتر کند. اگر در شرایط فعلی بوش و همراهانش هر انتقادی را با برچسب ضدیت با ارزشهای آمریکایی و یا تضعیف نیروهای در جنگ رد میکنند، با آرام شدن اوضاع زمان برای آوار شدن انتقادات بر دوش آنان هم فرا میرسد.
در چنین بستری طبیعی است کاخ سفید به همان میزان که میداند باید به هر نحو ممکن آمار تلفات نیروهای خود در عراق را کاهش دهد و آگاه است که باید نبرد روانی در سایر جبههها را ادامه دهد تا آسایش روانی شهروندان این کشور سلب شده و بدینترتیب امکان تکرار پیروزی آنها در همان فضای مملو از وحشت و هراس وجود داشته باشد. هیاهوی تبلیغاتی و رسانهای پیرامون تهیه طرحی برای تحریم سپاه پاسداران هم نشان از راهی دارد که سران کاخ سفید برای فریفتن افکار عمومی و بهرهبرداری از آن به نفع خود اندیشیدهاند.
در سطح سوم اما باید به روابط میان آمریکا و شرکا و البته رقبای آن توجه کرد. فضای پیش از ۱۱ سپتامبر عملا تحت تاثیر رقابتهای اقتصادی فضای لازم را برای کشورها و دولتهای غیرهمراه با واشنگتن فراهم میکرد تا با استفاده از ابزارهای اقتصادی به مانور سیاسی بپردازند. انبوه بحرانهای شکلگرفته میان آمریکا و متحدان غربیاش که در مواردی به رویارویی آنها و اقدامات متقابل تحریمی میانجامید نشان میداد که چگونه اختلافات میان دو قطب غربی شدت گرفته و در نزاع میان آنها بر سر کسب منافع بیشتر، دیگران امکان مانور پیدا میکنند. رویکرد اروپا به تهران و تمایل سران این اتحادیه به گفتوگو و همزمان همکاری اقتصادی نمادی از این شکاف سیاسی برآمده از رقابتهای اقتصادی بود. اروپاییان در این میان راه خود را از آمریکاییها جدا کرده و بر آن بودند تا منافع خود را ارضا کنند. حضور پررنگ اروپاییان در بازارهای انرژی ایران و پرکردن خلاء آمریکاییها بدون اعتنا به انبوه تحریمها و تنبیهات تعیین شده از سوی کاخ سفید و کنگره نشانی از این واقعیت بود.
۱۱ سپتامبر اما فرصتی بود که در سایه آن آمریکا توانست رقابتهای اقتصادی را کمرنگتر کند. در این فضا با غلبه همکاریهای امنیتی برای مبارزه با تروریسمی که ظاهرا غرب را هدف گرفته بود، بر رقابتهای اقتصادی زمینه برای یکهتازی کاخ سفید و در دست گرفتن عنان امور توسط آمریکا آماده شد. واشنگتن در چنین بستری تبدیل به همان امپراتور بیرقیبی شده بود که دیگران باید خود را تحتالحمایهاش قرار داده و با پیروی از سیاستهای آن امنیت و بقای خود را تضمین میکردند. این وضعیت حتی به ایجاد شکاف در میان اروپاییان انجامید. در شرایطی که افکار عمومی اروپا مخالف تجاوز به عراق بود، اروپاییان به استثنای فرانسه به همراهی آمریکا برخاستند. فرانسویها هم که حاضر به همراهی نشده بودند بعدها با محروم ماندن از بازار پررونق بازسازی عراق و جریان نفت این کشور تنبیه شدند.
گذر زمان و دشوار شدن شرایط در عراق ورق را برگرداند. برکناری سیاستمداران همراه آمریکا در اسپانیا و انگلیس به دلیل همراهی با آمریکا و روی کار آمدن سیاستمدارانی غیرهمراه یا حداقل غیرمطیع نشانی از تبعات این شکست بود. از سوی دیگر به همان میزان که در درون آمریکا اعتراضات در مورد حمله به عراق افزایش یافته و همگان به صف منتقدان بوش میپیوستند- تا جایی که نظر سنجیها پیش از انتخابات کنگره نشان داد که میان ۱۱ سپتامبر و نبرد علیهتروریسم و تجاوز به عراق از نگاه آمریکاییها هیچ رابطهای برقرار نبوده و امکان توجیه آن با دفاع از ارزشهای آمریکایی و آزادی و... وجود ندارد- اوضاع در بعد جهانی هم به شرایط قبل از ۱۱ سپتامبر برمیگشت و به تدریج رقابتهای اقتصادی در کانون توجهات قرار گرفته و همکاریها یا به عبارت بهتر سرسپردگیهای امنیتی رنگ میباخت.
کاخ سفید که از این شرایط چندان خشنود نیست برای تداوم همان وضعیت سابق و البته همراه نگاه داشتن متحدانی که به تدریج خواهان فرار از پرداخت بهای همراهی با آمریکا در عراق هستند، راهی جز بحرانآفرینی مجدد ولو در سطحی تبلیغاتی و غیرواقعی ندارد. کاخ سفید به خوبی میداند که اگر قرار است در شرایط فعلی همراهانش را که بیش از هر زمان دیگری به آنها نیازمند است در کنار خود داشته باشد، باید فضایی امنیتی را بر تعاملات جهانی برقرار کند. نشان دادن چهرهای تهدیدگر از ایران و تشویق و ترغیب دیگران به همراهی با واشنگتن در جهت برخورد با تهران را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد؛ تعریف دشمنی مشترک برای متحد نگاهداشتن صفوف دوستان و یا حداقل تشکیل جبههای که در میان مدت پابرجا مانده و فرو نریزد.
سطح چهارم اما به روابط میان تهران و واشنگتن باز میگردد. کاخ سفید از هیچ تلاشی برای تحت فشار قرار دادن ایران گذر نکرده و طبیعی است که حتی به بحرانیتر کردن شرایط هم تمایل داشته باشد چرا که این بحران میتواند تضمین کننده بقای بوش و همفکرانش بر مسند قدرت باشد. در این میان سیاستمداران کاخ سفید که هنوز از عمق مخالفت شهروندان خود با جنگ عراق حیرتزدهاند در تلاشند با استفاده از نفرت آمریکاییها از تبعات و لطمات این جنگ سناریوی فشار بر ایران را به اجرا بگذارند. این سناریو در چند مرحله گام به گام اجرا میشود.
گام نخست برقراری ارتباط ذهنی در مخاطبان میان ایران و عراق و به طور خاص تحولات این کشور است. آمریکاییها در این بخش با توجه به رابطه نزدیک طرفین مشکلی نداشته و اصولا نیازی به این اثبات وجود ندارد.
گام دوم اما برقراری ارتباط میان ایران و ناراضیان و شورشیان وتروریستهای عراقی است. در شرایطی که افکار عمومی وجود ارتباطی میان ایران و القاعده را باور نمیکند تاکتیک مدنظر آمریکاییها ایجاد تصویری وهم آلود ازتروریستهای شیعه در داخل عراق و سپس ایجاد ارتباط میان ایران و این گروهها با بهانه تمایل تهران به عقب نشاندن سنیها و حمایت از هممذهبان خود است. در راستای همین سناریو است که کارتهای جعلی، تکهپارههای خمپاره و دستگیری دیپلماتهای ایرانی و متهم کردن چندصدباره تهران به دخالت در امور عراق صورت میگیرد. تکرار یک دروغ به اشکال مختلف میتواند باعث شود تا این موضوع در اذهان مخاطبان جا بیفتد.
گام سوم ایجاد ارتباط میان اقدامات ایرانیان و تلفات بالای آمریکاییهاست. به عبارت دیگر واشنگتن باید بتواند به مخاطبانش بقبولاند که این سربازان ایرانی، یا تسلیحات ایرانی هستند که سربازان آمریکایی را به قتل میرسانند و باعث به درازا کشیده شدن جنگ در عراق میشوند. با پذیراندن این انگاره به ذهن و افکار عمومی آن گاه زمینه برای اقدام علیه ایران به عنوان عامل قتل سربازان آمریکاییفراهم میشود. کاخ سفید امیدوار است در این مرحله بتواند نفرت فراگیر از جنگ را متوجه تهران کند.
گام چهارم و نهایی استفاده از این فضا برای اقدام علیه ایران به صورت همهجانبه (با تایید شورای امنیت) و یا یکجانبه است. با موفقیت این سناریو، واشنگتن نه تنها حمایت افکار عمومی را به دست آورده است بلکه میتواند از آن به عنوان دلیلی برای اقناع همراهان خسته خود در اقدام علیه ایران استفاده کرده و یا در بدترین شرایط ممکن از آن به عنوان توجیهی قابل قبول در نزد افکار عمومی جهان برای برخورد با تهران استفاده کند.
در چنین شرایطی طبیعی است تمرکز بر سپاه و متهم کردن آن به حمایت از شورشیان عراقی و یا طرح ادعاهای بیپایه و اساسی چون حضور نیروهای سپاه در خاک عراق میتواند در خدمت این سناریو قرار بگیرد. آمریکا با تحریم سپاه در واقع نه تنها پازل آماده شدن برای برخورد با تهران را تکمیل میکند بلکه امیدوار است با اعمال فشار علیه این نهاد بتواند بر توان دفاعی و اقتصادی کشور هم تاثیر منفی بگذارد اما آیا این سناریو با موفقیت قرین خواهد بود یا همچون انبوهی دیگر از طرحها و توطئههای کاخ سفید علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی راه به جایی نخواهد برد؟ یافتن پاسخ این پرسش چندان دشوار نیست، کافی است از گذر زمان درس آموخت و عبرت گرفت.
مهران قاسمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست