جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تار و پود فرهنگ


تار و پود فرهنگ

فرهنگ مردم چنان گستره وسیعی دارد که از چشم اندازهای گوناگون می توان آن را برانداز کرد دیدگاه شناخت فرهنگ که همه جوانب را در نظر داشته باشد, به یک تعبیر منظر فلسفی است که در این مقاله کوتاه سعی شده است به آن پرداخته شود تا شناختی نسبی به دست آید

فرهنگ مردم چنان گستره وسیعی دارد که از چشم‌اندازهای گوناگون می‌توان آن را برانداز کرد. دیدگاه شناخت فرهنگ که همه جوانب را در نظر داشته باشد، به یک تعبیر منظر فلسفی است که در این مقاله کوتاه سعی شده است به آن پرداخته شود تا شناختی نسبی به دست آید. ‌

فرهنگ مردم بافتی است از تار و پودهای مختلف که به هم تنیده شده است. این تار و پودها هیچ‌کدام زیرمجموعه دیگری نیستند و یکی کلی‌تر از بقیه نیست. به این ترتیب، یک بافته خواهیم داشت که از تار و پودهای یکدست ساخته شده است. هرگونه خلل در تار و پودهای پارچه، بافت به هم پیوسته را از بین می‌برد و پارچه از بین خواهد رفت. عناصر بسیاری تار و پود فرهنگ را می‌سازند. ضعف و نابودی هر یک از آنها موجب نابودی یک فرهنگ است. برخی اعتقاد دارند فرهنگ هیچ‌گاه نابود نمی‌شود، بلکه تغییر می‌کند. از این منظر می‌توانیم بگوییم که با تغییر در تار و پود فرهنگ، بافت آن تغییر پیدا کرده است و به فرهنگ دیگری تبدیل شده که دیگر هرگز آن فرهنگ گذشته نیست. پس فرهنگ گذشته نیست و فرهنگ جدیدی جای آن را گرفته است. وقتی اقوام آریایی به فلا‌ت ایران آمدند فرهنگ خود را بر فرهنگ اقوام ساکن قدیمی این سرزمین تحمیل کردند. به‌طوری که چیز زیادی از فرهنگ آنان باقی نماند. این در حالی بود که آریائیان با آنان آمیخته شدند. آریائیان به هند نیز مهاجرت کردند و هیچ‌گاه با اقوام ساکن منطقه هندوستان آمیزش نکردند، اما تاثیر زیادی از آنان گرفتند. تاثیر انسان‌پرستی و بت‌پرستی و حتی نوع نیایش اقوام ساکن هندوستان که هنوز بر اقوام آریایی بر جای مانده است، بر کسی پوشیده نیست. ‌ تشبیه فرهنگ مردم به یک بافت به هم‌تنیده، می‌تواند یک کشور مانند ژاپن و چین و یا انگلستان و یا قومی باشد که مشترکانشان به اندازه ایجاد چنین بافتی محکم باشد. روی یک پارچه نقش‌هایی نیز وجود دارد. این نقش‌ها قسمت‌هایی از فرهنگ مردم است که ممکن است هر شکل و رنگی داشته باشد. آنچه از پارچه‌های مختلف در نظر اول مشخص است، همین نقش‌هاست و بعد از این مرحله است که به سختی و نوع بافت متوجه می‌شویم. ‌

نقش‌ها قابل دسته‌بندی هستند، اما دسته‌بندی به‌طور قطعی با جزئی و کلی کردن مغایر است و متضاد با آن. یک مثال در این زمینه فرهنگ مردم روسیه است که نقش جامعه شهری و روستایی را در خود دارد. می‌توان به‌طور مشخص دید که تار و پودهایی که در پارچه وجود دارد از زیر نقش جامعه روستایی و شهری می‌گذرد و طرح و رنگ جدیدی به خود می‌گیرد. ‌ در مورد تار و پودها باید عنوان کرد که تعداد تار و پودها معمولا‌ زیاد است اما به اندازه پارچه مربوط می‌شود. از جمله تارها می‌توان به اقتصاد، سیاست، نظام اداری، لشکری - کشوری، نظام خانواده و از این دست اشاره کرد و در پودهای این پارچه، مذهب، اخلا‌ق، آیین‌ها و سنت‌ها هستند. اما جنس پارچه چیست؟ جنس پارچه آن چیزی است که در کارخانه تولید پارچه از اول مشخص شده است و تغییر در آن کار بسیار دشواری است. ما به مجموعه این تار و پود که بخش مهمی از فرهنگ را شامل می‌شود و بسیار مهم است، ناخودآگاه‌جمعی می‌گوییم. ناخودآگاهی‌جمعی یک فرهنگ ممکن است از یک جنس و یا ترکیبی از دو جنس باشد. بومیان استرالیا و آفریقای مرکزی یک جنس را دارند. ولی در آفریقای شمالی ما ترکیبی از فرهنگ آفریقایی - عربی را می‌بینیم. یعنی دو جنس مختلف. فرهنگ گذشته ایرانیان نیز همیشه حداقل ترکیبی دوجنسی داشته است. ‌

بافت‌هایی هستند که ترکیب چندجنسی دارند و شناخت آنها بسیار پیچیده‌تر می‌نمایاند. آنچه از این پارچه‌ها می‌فهمیم بسیار اندک و نامفهوم است.

نمی‌دانیم چگونه آنها را بشوییم و مراقبت کنیم، اما ممکن است کاربردهای بیشتری داشته باشند. نمونه این فرهنگ‌ها در دوره معاصر بیشتر شده است بخصوص از اینگونه فرهنگ‌ها در منطقه خاورمیانه زیاد است. ‌

خاورمیانه سرزمین مقدس است. در جای‌جای این سرزمین از مصر و فلسطین تا بین‌النهرین و ایران تعداد زیادی پیامبر ظهور کرده‌اند و اقوام این منطقه را با امر قدسی آشنا کرده‌اند. ‌

پیامبران بزرگ نیز در این منطقه تعالیم خود را اشاعه داده‌اند. قدمت امر قدسی در خاورمیانه به چند هزار سال می‌رسد. بر پایه این دلا‌یل و شواهد، موضوع امر قدسی و تعالیم مقدس در جوامع فوق، صورت ناخودآگاه به خود می‌گیرد. تغییرات و مواجهه با مغرب‌زمین به آرامی در این فرهنگ‌ها رسوخ کرده و شناخت تار و پود پارچه را برای ما مشکل کرده‌اند. این موضوع درباره شناخت امر قدسی پیچیده‌تر شده است. ‌

● نظریه تعادل براساس تغییر موقعیت‌

اگر هر یک از بافت‌های یاد شده مورد بررسی قرار گیرد - بدون اینکه در مورد هر کدام ارزش‌گذاری شود- حفظ و نگهداری تار و پودها برای بقای فرهنگ مهمترین مسئله است. حفظ و نگهداری بافت به هم تنیده شده از تمام آنها صورت می‌گیرد و این امر براساس تعادل است. تعادل بخصوص در مورد بافت‌های نوع ترکیبی باید روی تمامی عناصر صورت گیرد. سنت‌ها، اخلا‌ق، قوانین، مذهب و ساختار حکومتی همه باید به صورت یک پیکره واحد درآیند و طوری بالنده باشند که میل به تغییر موقعیت داشته باشند. بافت به هم‌تنیده ترکیبی نباید به یک جهت حرکت کند. زیرا به جزمی‌گرایی می‌گراید. تغییر موقعیت همه‌جانبه از به هم پاشیدن تار و پود جلوگیری می‌کند.

درک فرهنگ جامعه از خود و تمامی تار و پودها موجب می‌شود که واقعیت‌ها آشکار شود و آنچه را که مانند موریانه تار و پود پارچه را از هم می‌گسلد، از فرهنگ جامعه دور کند. ممکن است بازنمایی واقعیت مشکلا‌تی را در سنت، تجدد، مذهب و اخلا‌ق جامعه نشان دهد که خود تار و پود نیستند ، بلکه مانند بید در حال خوردن پارچه هستند. به این ترتیب ضایعات از مواد اصلی پارچه قابل شناسایی است. ‌



همچنین مشاهده کنید