شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

مناقشه در سینمای ملی


مناقشه در سینمای ملی

جشنواره فیلم فجر هر ساله بهانه و فرصتی است تا سینما در ایران یا سینمای ایران مورد توجه جدی و نقد و بررسی قرار بگیرد و نگاه جهان بار دیگر متوجه هنر هفتم در ایران شود

جشنواره فیلم فجر هر ساله بهانه و فرصتی است تا سینما در ایران یا سینمای ایران مورد توجه جدی و نقد و بررسی قرار بگیرد و نگاه جهان بار دیگر متوجه هنر هفتم در ایران شود.

هم نگاه بین المللی به این عرصه و هم فستیوالی برای تماشای فیلم های ایرانی در این ایام، بحث سینمای ایران را به موضوع سینمای ایرانی یا به تعبیر متداول تر «سینمای ملی» می کشاند و چون ترکیب بندی شعرگونه، همواره بر ضرورت آن تاکید می شود.

این امر به ویژه در دولت نهم که گفتمان غرب ستیزی و بومی کردن مظاهر و تکنولوژی تمدن غربی، پررنگ تر شده اهمیت مضاعفی یافته است. حضور نزدیک به ۷۰ درصد فیلم های به اصطلاح سفارشی و با حمایت و سرمایه گذاری دولتی در بیست وپنجمین جشنواره فیلم فجر، گواه روشنی بر این مدعاست. همچنین سیاست های ارشادی (نه فرهنگی) وزارت ارشاد نیز افقی در برابر ما می گذارد که دست کم، سویه های خاص از این پارادایم یعنی سینمای ملی در سال های آتی مورد عنایت قرار بگیرد و زمینه ساز جریان سازی های خاصی در سینمای کشور شود.

به راستی «سینمای ملی» چیست؟ چه ویژگی هایی دارد و چگونه به وجود می آید؟ آیا سینمای ملی یک حقیقت انضمامی و تاریخی است یا صرفاً در عالم انتزاع و مباحث نظری به مفهومی بدل شده که به کار فهم پدیده سینما می آید؟

یا اساساً سینمای ملی گونه یی از ژانر سینمایی است؟ به هر حال مناقشات و تناقضات فراوانی در پس چیستی سینمای ملی وجود دارد که در شرایط فرهنگی - سیاسی معاصر باردیگر ضرورت بازخوانی و نقد و تحلیل آن را ایجاب می کند. «سینمای ملی» مفهوم کش داری است که با رویکردها و دیدگاه های گوناگون می تواند مورد تعریف و تفسیر قرار گیرد.

دست کم می توان سه نظریه یا تحلیل از سینمای ملی داشت. در نظر اول، سینمای ملی آن گونه سینمایی است که مبتنی بر فرهنگ، ایدئولوژی، آداب و رسوم و تاریخ قومی یک سرزمین بنا شده است و رنگ و بوی وطنی دارد به این معنی که مناسبات انسانی و اجتماعی حاکم بر داستان بازنمایی فرهنگ، منش و رفتارشناسی ایرانی است.

در این تلقی، ملیت آن قدر کلی، انتزاعی و بیکرانه تعریف می شود که مرز مشخصی برای ملی بودن نمی شناسد بر این اساس می توان هر گونه فیلمی را که در فضای جغرافیای ایران ساخته می شود سینمای ملی دانست کما اینکه بسیاری را عقیده بر این است که هر فیلمی که در ایران و توسط کارگردان و بازیگران وطنی تولید شود نمودی از سینمای ملی است و ملی بودن ماهیتی غیر از همین عناصر ایرانی یک اثر سینمایی ندارد، به عبارتی دیگر ملیت در ساحت انسانی و عاملیت یک اثر هنری معنی می شود و هویت و دغدغه های ملی به واسطه همین حضور به دست می آید. طرفداران این نظریه بر این باورند که مگر ملیت، سنجش پذیر است که مثلاً یک فیلمی را اندازه بگیریم تا ببینیم وزن ملی بودن آن چقدر است؟

در نگاه آنان ملی بودن با ایرانی بودن مولف و اثر او رابطه این همانی دارد و هیچ گونه تبصره و معیار و قرائتی فراذاتی برای ملیت را برنمی تابد. در دیدگاه دوم سینمای ملی به سینمایی نسبت داده می شود که فیلمنامه و موضوع داستان برگرفته از وقایع و قهرمان های ملی یک کشور باشد لذا فیلم هایی که درباره شخصیت های بزرگ تاریخی یا حوادث و وقایع مهم تاریخی ساخته می شود نام سینمای ملی به خود می گیرد.

در این معنی مثلاً سریال های امیرکبیر و میرزاکوچک خان یا فیلم تختی بهروز افخمی و هزاردستان علی حاتمی و فیلم های دفاع مقدس جزء سینمای ملی قرار می گیرد. در این رویکرد ملی بودن نه در فرم و تکنیک سینما و نه در وجود جامعه شناختی و مردم شناسی فیلم یا چگونگی آفرینش اثر هنری بلکه در هویت تاریخی و جغرافیایی آن معنی می شود و نسبت به دیگر نظریه ها کمتر محل منازعه و دعوا قرار می گیرد.

مگر اینکه در پردازش وقایع و حوادث ملی، تفسیر و گزینش ایدئولوژیکی لحاظ شود؟ اما به نظر می رسد آنچه که در تعریف و تبلیغ «سینمای ملی» واکنش ها و هیاهوی فراوانی به راه انداخته است دیدگاه سومی است که بیش از آنکه ملیت را در ارزش ها و رفتارهای ملی و تاریخ و فرهنگ این سرزمین جست وجو کند، قرائتی ایدئولوژیک و بعضاً سیاسی از آن ارائه می دهد و گاهی ملی بودن را تا حد دولتی شدن و حتی جناحی بودن تقلیل می دهد، همان فرآیندی که صداوسیمای ما را از رسانه ملی به رسانه یی دولتی و حتی جناحی تبدیل کرده و ملیت را تا حد یک گروه سیاسی تنزل داده است.فی الواقع عنصر مهمی که در این مفهوم از سینمای ملی برجسته می شود عنصر هویت و آن هم گونه سیاسی آن است که از فربهی هویت فرهنگی، تاریخی کاسته و آن را در هویتی حزبی و سیاسی خلاصه می کند.

در این رویکرد سینما از قالب یک پدیده هنری به شیوه و تکنیک مبارزاتی بدل شده که قرار است از این طریق، پیام و شعار خود را به گوش دیگران برساند و گاه تحمیل کند، یعنی سینما فراتر از کارکردهای ذاتی هنری- رسانه یی خویش به سلاحی موثر در نبرد فرهنگی می ماند که باید خاکریزهای فکری دشمن را تسخیر کند لذا سینما (هنر) دیگر نه برای هنر، زیبایی و آفرینش و بسط ارزش های انسانی که به ابژه مقاومت، هویت خواهی و پایداری از هستی اجتماعی و ملی خویش در برابر دیگران غیرخودی تبدیل می شود. سینمای هویت مدار بیشتر در پی اثبات خویش به عنوان امری متفاوت است؛ هویتی خودساخته که لزوماً با واقعیت همخوانی ندارد.

در بستر این تلقی سینما در مقام یک دستگاه تبلیغاتی به برجسته سازی عناصری از خویشتن می پردازد که توان هماوردی با رقیب را داشته باشد.

سیدرضا صائمی



همچنین مشاهده کنید