یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
مجله ویستا

فلسطین جایگزین اسرائیل


فلسطین جایگزین اسرائیل

انقلاب اسلامی ایران حتی پیش از پیروزی خود مساله برخورد و تقابل با اسرائیل را مطرح كرد و پس از پیروزی نیز این روند را تداوم بخشید به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی و ساختار سیاست خارجی آن و با درنظرگرفتن منابع, اصول, اهداف و ساختار اجرایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران, می توان گفت جمهوری اسلامی ایران در یك تقابل و تضاد ماهوی با رژیم صهیونیستی قرار گرفت و سیر تحولات بعدی نیز بر دامنه این شكاف و تضاد افزود

بخش قابل‌توجهی از مسائل مربوط به سیاست خارجی ما معطوف به اسرائیل است و ازآن‌حیث‌كه روابط خارجی كشورها براساس اصول و سیاستهای معینی شكل می‌گیرد، كاملا قابل انتظار بود كه مبارزه با اسرائیل در روابط و سیاست خارجی ایران، هم به لحاظ قانون‌اساسی و هم به لحاظ عرف سیاسی انقلاب اسلامی مورد تاكید و توجه باشد. اما باید دانست كه مبارزه با اسرائیل فراتر از یك مبارزه تاكتیكی و حتی راهبردی در قانون‌اساسی و نظام جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفته و در زمره اهداف ثابت سیاست خارجی قرار گرفته است. آشكار است كه نحوه دنبال‌نمودن این هدف مهم در دوره‌های مختلف و در شرایط گوناگون متفاوت خواهد بود؛ كماآنكه موضع‌گیریها و اقدامات جمهوری اسلامی ایران در این خصوص تاكنون تابع شرایط و به‌ویژه وضعیت مردم و مبارزات آزادیخواهان فلسطین بوده است. این مقاله به‌نحو مبسوط و كامل به علل و چگونگی سیاست خارجی ایران در قبال اسرائیل می‌پردازد.

پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ تاثیر بسیار عمیق و شگرفی بر ماهیت، اهداف و منافع در سیاست خارجی و روابط بین‌المللی ایران داشت. قانون اساسی ایران در دوران قبل از انقلاب كه بیشتر براساس دیدگاههای ملی تهیه شده بود، هیچ اشاره‌ای به این امر كه سیاست خارجی كشور ایران چگونه باید باشد و چه اهدافی را باید دنبال كند، نكرده بود. درواقع در دوران قبل از انقلاب اسلامی، سیاست خارجی به عنوان متغیری از اهداف سیاست داخلی در نظر گرفته می‌شد.[i] در قانون اساسی رژیم سابق نه‌تنها به سیاست خارجی بخش و فصل مشخصی اختصاص نیافته بود، بلكه در میان اصول و مطالب دیگر نیز دراین‌باره مطالب چندان قابل اعتنایی وجود نداشت. تنها در درون برخی فصول قانون اساسی سابق، اصولی یافت می‌شد كه می‌توان آنها را با سیاست خارجی مرتبط دانست و البته این موارد نیز تنها به چگونگی روابط با بیگانگان و ساختار اجرایی سیاست خارجی، اختصاص داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل ماهیت انقلاب و جو غالب در سالهای اولیه پیروزی آن، در قانون اساسی جمهوری اسلامی، برخلاف قانون اساسی دوران پهلوی، بیشترین اهمیت و بها به اهداف سیاست خارجی كشور داده شد.

مقایسه جایگاه سیاست خارجی در دو قانون اساسی ایران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نشان‌دهنده رفعت منزلت این مقوله در قانون اساسی جمهوری اسلامی است كه این امر طبیعتا از انقلاب و آثار آن ناشی می‌شود. در شرایط زمانی تدوین این قانون (چند ماه پس از پیروزی انقلاب) تدوین‌كنندگان آن، متاثر از فضای انقلابی موجود، بهایی بسیار بیشتر از قبل به این مساله دادند و قانونی پدید آوردند كه سیاست خارجی در آن از نظر میزان، محتوا و اهمیت، به‌كلی با قانون اساسی رژیم سابق تفاوت داشت. پدیدآمدن اصول سیاست خارجی به‌صورت‌مجزا و ملموس، پدیده‌ای بود كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی روی داد. ازسوی‌دیگر به علت جایگاه رفیع قانون اساسی در كلیه شئون كشورها ــ اعم از سیاست داخلی (قوای سه‌گانه)، سیاست خارجی، آزادیها و... ــ برای مطالعه پایه‌های شكل‌گیری سیاست خارجی هر كشوری ابتدا باید به سراغ قانون اساسی آن كشور رفت. ما نیز در این قسمت برای درك هرچه‌بهتر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی ایران و به‌ویژه اصول سیاست خارجی آن را اجمالا مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهیم تا بتوانیم به‌طورصحیح، اهداف، منابع و روشهای سیاست خارجی ایران را مشخص نماییم.

● ویژگیهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران

۱) فرامرزی‌بودن: ازآنجاكه مهمترین منبع تهیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مكتب اسلام و تعالیم آن می‌باشد و از طرفی اصول دین اسلام خاصیت جهان‌شمولی دارند، این خاصیت به تعدادی از اصول قانون اساسی و خصوصا قوانین و اصول سیاست خارجی تسری پیدا كرد.

از نظر مكتب اسلام، دنیا به‌طوركلی به دو منطقه تقسیم می‌شود: ۱ــ جهان اسلام ۲ــ دنیای غیرمسلمین. برهمین‌اساس تنها مرزی كه اسلام می‌شناسد، مرز عقیدتی است و سایر مرزبندیهای نژادی، قومی، زبانی، جغرافیایی و... مورد پذیرش نمی‌باشد. انقلاب اسلامی ایران هم با توجه به برداشت اسلامی از مفهوم انقلاب به‌شدت معتقد به جهان‌شمول‌بودن حركت انقلاب اسلامی بود. نخبگان اصلی انقلاب معتقد بودند سیاست خارجی كشور ما نمی‌تواند خود را در محدوده اهداف ملی و یا حتی منطقه‌ای محبوس كند و لذا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با توجه به رسالت مهم و غیرقابل تغییر خود، باید سیاستی فعال، فرامرزی و جهان‌شمول داشته باشد. «انترناسیونال‌بودن انقلاب، یعنی این‌كه انقلاب ما تنها متعلق به ملت ایران نیست، بلكه باید در میهن اسلامی و هرجاكه مسلمانی زندگی می‌كند، امتداد پیدا كند.»[ii]

۲) ایدئولوژیك‌بودن: ایدئولوژی، در نظر اكثر محققان، یكی از عناصر قدرت ملی (تعیین‌كننده حوزه منافع ملی) شمرده می‌شود؛ هرچند درخصوص میزان تاثیر و نقش آن، نظرات متفاوت است.[iii] اگر بپذیریم كه مذهب نیز دارای بعد ایدئولوژیك می‌باشد، یا لااقل یك ایدئولوژی غیرمدون است، باید بپذیریم كه انقلاب اسلامی ایران، یك انقلاب ایدئولوژیك بود و این مقوله در تمام ابعاد و زمینه‌های این انقلاب رخنه كرده است. پس از انقلاب سعی شد اكثر اصول مربوط به سیاست خارجی از اصول اسلام اقتباس ‌گردد یا حداقل با اصول اسلامی تطبیق داده شود. جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود كه با جهان بر مبنای اصول اسلامی برخورد خواهد كرد. در اصل چهارم قانون‌اساسی تصریح ‌شده ‌است كه كلیه قوانین و مقررات باید براساس موازین اسلامی باشند. تعهد و تقید به اسلامی‌بودن سیاست خارجی، دیپلماسی جدیدی را شكل داد كه در نوع خود كاملا بی‌سابقه بود.[iv]

۳) امپریالیسم‌ستیزی: از همان ابتدای شكل‌گیری انقلاب، شعار نه‌شرقی‌نه‌غربی مطرح گردید و به‌شدت فراگیر شد. به نظر می‌رسد ریشه ظهور این ویژگی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را باید در سیاست خارجی رژیم پیشین جستجو كرد. درواقع آنچه بیش‌ازهرچیز رهبران انقلاب را به سمت این شعار پیش برد، اتكای بیش‌ازاندازه حكومت قبلی به یك قطب جهانی ازیك‌سو و غیرمذهبی‌بودن قطب دیگر جهان (شوروی سوسیالیستی)، بود. هرچند از شعار نه‌شرقی‌نه‌غربی هیچگاه تعریف دقیقی به‌عمل نیامد، اما به‌نظر می‌رسد همواره دو دیدگاه كلی در این زمینه وجود داشته است:

۱) مبارزه با سلطه شرق و غرب و قطع رابطه با آنها

۲) عدم پیروی سیاست خارجی ایران از شیوه‌های مرسوم بلوك غرب یا شرق (لزوما نفی رابطه مورد نظر نیست).[v]


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 10 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.