جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
بحران مدرنیته و بحران ما
![بحران مدرنیته و بحران ما](/web/imgs/16/119/72n8a1.jpeg)
اگر بپذیریم که درک و شناخت ما از بحران امروزی (( مدرنیته )) می تواند عاملی موثر در شناخت تاریخ (( مدرنیته )) و ریشه های بحران آن باشد پس قاعدتا نیاز و ضرورتی نیست تا برخورد ما با ((مدرنیته)) بر اساس آن نظم و انسجامی باشد که طی چهارصد یا پانصد سال گذشته , بر (( مدرنیته )) و تاریخ معاصر اروپا رفته است .
و همچنین اگر بپذیریم که مسئله اصلی (( مدرنیته )) امروزی بودن آن است و یا به تعبیری دیگر , یافتن خود است در زمان ! با پرسش اینکه زمان حاضر چیست و چگونه است ؟و انسان امروزی در چه وضعیت فکری و تاریخی قرار دارد ؟ به طور طبیعی با رویکرد غالبی روبرو می شویم که معترضانه از هر دو وجه جامعه مدرن , هم نظام سرمایه داری واقعا موجود و هم نظام سوسیالیستی واقعا موجود , آزردگی و سرخوردگی فکری و سیاسی یافته است . بدان دلیل , که در هر دو نظام غالب موجود , آن اندیشه روشنگری , و آن فردیت تاریخی , و آن جامعه آزاد و متکثر و عادلانه و صلح طلبی را که در چشم انداز آرمانی خود جستجو و طلب می کرد نیافته است.
در نظام سرمایه داری , با جنگ و کشتار ده ها میلیونی انسان ها طی جنگ جهانی اول و دوم و کوره های آدم سوزی آشویتس , و بعدها جنگ در کره , ویتنام , کامبوج و سرکوب قیام های ملی و مردمی در آمریکای لاتین و آسیا , و اکنون جنگ در بالکان , افغانستان , عراق , فلسطین و جامعه ای پر مصرف و از خود بیگانه رو بروست . و در نظام سوسیالیستی واقعا موجود هم هر چند به عمل کرد این نظام در امر ایجاد کار , مسکن , بهداشت و سواد آموزی همگانی , بدیده احترام می نگرد بیدادگاههای استالینی و تبعید گاههای سیبری و سد پولادین دیوان سالاری حزبی , همراه با قهر و خشونت خمرهای سرخ و انقلاب فرهنگی خرد ستیز مائو و نفی فردیت ها و دمکراسی و تکثر و ساختاری منجمد و ایدئولوژیک را در مقابل خود می بیند که با رویاهای عقلانی و تاریخی و سوسیالیستی مدرن مارکس , فاصلهی زیادی دارد.
این رویکرد غالب , در درون خود , به دو بینش انجامیده است.
۱) بینشی که , هسته خرد ورزی انسان معاصر برخاسته از دل و درون ((مدرنیته)) را , از آغاز رنسانس تا کنون , طی نزدیک به چهارصد و یا پانصد سال , هدف قرار داده است . و با توسل به اینجنگها و کشتار ها و خشونت های طبقاتی و قومی و نژادی , که آنها را زاییده عقل ورزی و عقلانی کردن و غلبه خرد ابزاری و ماشینیسم بر حیات بشری می داند , از ((مدرنیته)) بعنوان پروژه ای فاجعه آمیز , شکست خورده و تمام شده یاد می کند . و با ادعای گذر از ((مدرنیته)) در ((پست مدرنیسم)) با جزء نگری خاص آن , که نفی بینش های منسجم تاریخی جهان شمول و مبارزه طبقاتی و علم قانون مندی تحولات اجتماعی را همراه دارد , بدنبال تفسیری جدید از جهان و مامنی برای آرامش روحی خود میگردد .
۲) بینشی دیگر , که بر خلاف بینش نخست , فجایع و بحران های تاریخ معاصر و دوران کنونی ما را , نه متوجه ((مدرنیته)) بلکه متوجه بی خردی و ذهن پیش مدرن غالب بر مناسبات جهانی و بشری , و دور شدن از اندیشه روشنگری و دور زدن ((مدرنیته)) ارزیابی نموده , و به ((مدرنیته)) بعنوان پروژه ای تاریخی و ناتمام نظر دارد . که بر اساس آن, فاشیسم و تبعات اندیشه های استبدادی و استبدادگرا و سرکوب گر, دیگرنه نتیجه ((مدرنیته)) بلکه نتیجه رشد اندیشه های ضد روشنگری و پیش مدرن و خردگریز که معلول ناتمامی پروژه ((مدرنیته)) است قلمداد می گردد .
این بینش , در ((مدرنیته)) و ((خرد)) ورزی بالنده و نگرش ((انتقادی)) در آن , نیرویی می یابد که با تکیه بر آن می توان بر بحران موجود جهانی و پدیده هایی چون جنگ , استثمار , از خود بیگانگی انسان و تخریب محیط زیست و... غلبه کرد و با خلق جامعه ای مبتنی بر عدالت مدرن , بر پایه دمکراسی و تکثر و آفرینش فردیت های تاریخی , زمینه عینی و ذهنی جامعه ای آزاد , عادلانه و آرمانی را متحقق ساخت .
بینش نخست , از آنجا که بر پایه نفی ارزش های مثبت مدرنیته بنا شده است و تغییرات و تحولات پس از دهه هفتاد میلادی و فرا روئی نظام سرمایه داری به نظامی جهانی را , یک گسست تاریخی و آغاز یک دوران جدید - نه یک فرایند , به مفهوم و معنای ((تغییری)) که ریشه در ساختار و منطق نظامند سرمایه داری از آغاز داشته و به سبب جهانی شدن برای آن نمی توان گسستی قائل شد می بیند , نا توان در ارائه طرحی نو و تاریخی برای نقد واقعیت بحران تاریخی و جهانی کنونی است . هر چند با طرح مقوله (( پست مدرنیسم )) سعی در القا این تصور را دارد که پدیده ای (( نو )) و سوای (( سرمایه داری )) است و بدان باید بعنوان بازتاب موقعیتی پس از (( مدرنیته )) نگریست .
این بینش , با نقد رو بنائی از مناسبات نظام سرمایه داری و در نهایت تقابل فرهنگی , به ظاهر قصد عبور از نظام سرمایه داری و بحران کنونی را دارد . ولی از آنجا که فاقد منظری تاریخی است , قادر به تحلیل ریشه ها و علل بروز بحران عمیق موجود نظام سرمایه داری در وجه ساختاری آن نیست . از همین روی با مخدوش کردن علل و اساس بحران امروزی , و بهره گیری از فضای بعد از دهه هفتاد میلادی تحت عنوان دوران جدید و جهانی شدن و بحران اروپای شرقی , ضمن رواج فرهنگ خرد ستیزی و بدبینی و تقابل با دست آوردهای عصر روشنگری و بی پایه دانستن علم تحولات اجتماعی و مبارزه طبقاتی، آینده ای مبهم و تاریک , در چشم انداز تاریخی بشر معاصر تصویر می کند .
اما بینش دوم , از آنجا که بر بنیان تفکر مدرن مارکس راستا و بالندگی یافته است و از منظری تاریخی و ساختاری متفاوت با بینش نخست به جهان و بحران آن می نگرد , تغییرات نظام سرمایه داری و جهانی شدن آن در عصر حاضر را , نه یک دوران جدید و عبور از نظام سرمایه داری , بلکه به عنوان یک فرایند به مفهوم تغییرات ذاتی و قانونمند درون خود نظام سرمایه داری ارزیابی نموده , و در آن ((گسست)) از نظام سرمایه داری موجود و گذر به یک ((دوران جدید)) نمی بیند .
این بینش , با تکیه بر اندیشه مارکس در امر انقلاب دائمی در تولید و تغییرات بی وقفه در تمامی شرایط اجتماعی , و دود شدن هر آنچه سخت و استوار است که نفس و جوهر نظام سرمایه داری را هدف قرار داده است در الگوی جهانی شدن به مثابه یک فرایند تاریخی سرمایه , آن چیزی را می بیند که مارکس در بیش از صدو پنجاه سال قبل در مانیفست دیده بود: ((بورژوازی , با پیشرفت پر شتاب تمام ابزارهای تولید , با تسهیل بی اندازه وسائل ارتباطی , تمام ملت ها و حتی نا متمدن ترین آنها را جذب تمدن می کند .قیمت های ارزان کالاهای بورژوازی توپخانه سنگینی است که با آن تمام دیوارهای چین را در هم می کوبد و نفرت به شدت لجوجانه بربرها را از بیگانگان وادار به تسلیم می کند . تمام ملت ها را مجبور میکند , از بیم نابودی شیوه تولید بورژوازی را بپذیرند , آن ها را مجبور می کند آن چه را تمدن می نامد میان خود رواج دهند , یعنی خود نیز , بورژوا شوند . خلاصه , جهانی مطابق نقش خویش می آفریند)) ص ۲۸۱ مانیفست پس از صد و پنجاه سال ترجمه حسن مرتضوی
این بینش , در راستای نگرش وافق نگاه مارکس , که هر تلاش و کوششی برای چیرگی بر بحران مزمن سرمایه داری , راه را برای بحران های عمیقتر و گسترده تر آن هموار می سازد؛ بحران امروزی نظام سرمایه داری و (( جهانی شدن )) آن را بحرانی ساختاری و متفاوت از بحران های ادواری گذشته نظام سرمایه داری ارزیابی نموده و بر این بینش و باور است که , بحران ساختاری امروز نظام سرمایه داری جهانی, بر خلاف بحران های گذشته آن , اولا بحرانی مربوط به چند کشور سرمایه داری نیست , بلکه تمام نظام سرمایه داری را در بر می گیرد و شکل و هویتی عام و جهان شمول دارد . ثانیا محدود به دوره ای خاص و زمانی محدود نیست . و در آخر اینکه بر خلاف بحران های گذشته که شکلی لحظه ای و فورانی داشته اند, دارای خصلتی خزنده , طولانی و پایدار است و تا فرو پاشی و مرگ این نظام ادامه دارد.
این بینش , بر پایه چنین نگرش و منظری , بر این باور پای می فشارد , که بحران ساختاری نظام سرمایه داری , در وضعیت و موقعیت تاریخی کنونی , به دلیل انباشت و تجمع تضادها در بعد های اقتصادی, سیاسی , نظامی , فرهنگی و محیط زیست به جایی رسیده است که بتوان آن را حد و مرز نهایی این نظام جهانی قلمداد نموده , و همه آن ((شرایط عینی)) را که برای گذار به یک بدیل تاریخی سرمایه داری ضروری می نماید , در آن مشاهده کرد : ((جامعه بورژوایی جدید با مناسبات تولیدی , داد و ستد و مالکیت خاص خود جامعه ای که گوئی ابزارهای سترگ تولید و داد و ستد را از غیب احضار کرده جادوگری را ماند که دیگر قادر به مهار نیرو های جهان زیرین که خود با افسون خویش احضار کرده نیست)) ص ۲۸۳ مانیفست پس از صدو پنجاه سال این بینش , با هر روایت و رویکردی که به دنبال گریز و یا دور زدن (( مدرنیته )) برآمده و حل بحران امروزی جهان را , در گرو رفتن به درون و عمق تضادهای اساسی (( مدرنیته )) مبارزه پرولتاریا و بورژوازی نداند , در تقابل قرار دارد . هم چنین با شیوه نگاه و تفکر چپ سنتی نیز که بر پایه بینشی پیشامدرن نفی عنصر فردیت , دمکراسی و تکثر- به امر تحولات تاریخی و اجتماعی نگریسته و با جوهراندیشه مدرن مارکس , که در مانیفست می گوید : (( بجای جامعه کهنه بورژوازی با طبقات و تضادهای طبقاتی اش , جامعه ای خواهیم داشت که تحول آزاد هر فرد , شرط تحول آزاد همه خواهد بود.)) بیگانگی نشان دهد , دارای مرزبندی مشخص تاریخی است.
این بینش از آنجا که به مقوله عدالت و دمکراسی و تکثر به صورت پدیده های اجتماعی منفک و جدا از هم اعتقاد ندارد، به هر گونه اندیشه و عملی که در راستای تفکیک این مقوله های تاریخی و اجتماعی حرکت کند, به دیده انتقادی نگریسته و چنین رویکردهایی را زمینه ساز رشد اندیشه های سنتی و ضد مدرنیستی ارزیابی می نماید؛ که آگاهانه یا نا آگاهانه با شعارهای پوپولیستی و عدالت خواهانه سنتی - در تقابل قرار دادن عدالت با آزادی- در جهت رشد و رها کردن اندیشه های قشری و شبه فاشیستی و بنیادگرا در جامعه می باشند .
این بینش با نقد رویدادهای تاریخی سیاسی و اجتماعی صد ساله معاصر و جنبش های گوناگون اجتماعی , بر این شناخت و باور دست یافته است که تنها در شرایطی که آزادی اجتماعی و فردی برقرار باشد می توان به چشم اندازی تاریخی و روشن دست یافت .
از همین رو , با نگرش مدرن مارکسی در صدد خلق جهانی بر پایه صلح , دمکراسی , تکثر , فردیت و عدالت مدرن اجتماعی است .
اما بحران ما - بحران جنبش انقلابی و چپ ایران- که ریشه در صد سال پیش و از آغاز انقلاب مشروطه دارد , از آنجا شروع شد که ما به جریان تفکر تکثر گرایانه و لیبرالیستی برخاسته از درون مدرنیته در جنبش مشروطه خواهی پشت کردیم , جریان تفکری که , به نحوی با طرح مقولات اصالت فرد, قانونگرایی , دمکراسی , تجدد گرایی و نگرش انتقادی به مناسبات کهنه فئودالی و سنت و دفاع از دستاوردهای جهان جدید مدرنیته در اندیشه های یوسف خان مستشارالدوله و فتح علی آخوند زاده و آقا خان کرمانی و طالبوف و ... در قبل از انقلاب مشروطه نطفه بست و با حضور گرایشات گوناگون سیاسی در انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی، تجلی عینی یافت .
بعد از انقلاب مشروطه , جنبش چپ و انقلابی ایران , با پشت کردن به این جریان تفکر لیبرالیستی و تکثر گرایانه , که در حقیقت نوعی دور زدن مدرنیته و تحقیر دستاوردهای آن بود , خود را در مسیر و بستر اعتقاد و یقینی سوسیالیستی قرار داد آن هم نه بر پایه خرد ورزی و نگرش انتقادی بهره گرفته از جنبش سوسیال دمکراسی اروپایی و گرایشات متنوع آن ( که ریشه در مدرنیته و دیدگاههای جدلی کائوتسکی و پلخانوف بالنین بر سر مرحله انقلاب روسیه و شرایط جهانی سرمایه داری داشت ) و درک ویژگی های ملی و تاریخی ما ( که به نوعی در بینش سیاسی و تکثر گرایانه هسته های از اجتماعیون و عامیون , سلیمان میرزا اسکندری و حیدر خان عمواوغلی و محمد امین رسول زاده مشاهده می شد ) که در آن صورت میتوانست گام بلند و جسورانه ای در خیزش تاریخی ایران باشد , بلکه برپایه اندیشه ای کلیشه ای و خام و ظاهری به غایت تند و انقلابی. سوسیالیسمی بدوی از نوع خالو قربانی و احسان الله خانی بر بن مایه های تئوریک سلطان زاده ای. که هیچ قرابتی با اندیشه های مدرن و انقلابی عصر خود و ویژه گی های تاریخی ما نداشت و در همان آغاز و اوایل انقلاب مشروطه , بزرگترین آسیبها را به اتحاد و وحدت نیروهای بالنده تاریخی ما وارد ساخت.
دراین رابطه- جنبش ایران در شمال و گیلان - احسان طبری در کتاب (( جهانبینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران میگوید : [((جریان فاجعه بدین شکل بود : برخی عناصر چپ رو که از مارکسیسم لنینیسم جز شعارهای پراکنده نشنیده و تصور دقیقی از ویژگیهای جامعه ما , ضرورت انطباق قوانین عام بر این ویژگی ها , ضرورت داشتن مشی واقع بینانه و بسیجیده خلق نداشتند و جامعه را برای انقلاب سوسیالیستی نضج یافته می پنداشتند در کنار طرفداران احسان الله خان و خالو قربان دست به اقدامات افراطی بکلی ناروائی زدند مانند : (( ضبط محصول خورده مالکان , آتش زدن بازار , تظاهرات علنی علیه دین و روحانیت , بی احترامی به آداب و رسوم مردم , دادن شعار کشف حجاب زنان , نفی تعالیم قرآن و مقابله با نظریات اسلامی میرزا کوچک خان ( مثلا درباره گرفتن عشریه شرعی از دهقانان بجای بهره مالکانه ) و غیره .))] ص ۳۸ و ۳۹ کتاب دوم جزء دوم انتشارات خلق ۱۳۵۶ .
دردناک بودن مسئله از آنجاست که در همان اوان انقلاب مشروطه در سالهای ۱۲۸۶ و ۱۲۸۷ برابر با ۱۹۰۸ میلادی قبل از انقلاب گیلان در جنبش جنگل حوزه هایی از چپ و جنبش انقلابی ایران به نحوه تفکر و گرایش های متنوع در چپ جهانی و چهره های برجسته آن نظیر کائوتسکی و پلخانف و ... دست رسی داشته و با آنها در حال مکاتبه بوده اند . طبری در همان کتاب جهان بینی ها و ... می گوید : (( این حوزه ها در سال ۱۹۰۸ با پلخانف و کارل کائوتسکی وارد مکاتبه شده و یک سلسله مسائل تئوریک را مطرح کردند . مهمترین مسئله این بود که آیا در ایران شرایط عینی و ذهنی برای پیدایش پرلتاریا بوجود آمده و آیا پرلتاریا باید در انقلاب مستقل عمل کند , یا با قشرهای خورده بورژواری همراه بورژوازی برود. پرسش کنندگان نفوذ بازرگانی خارجی را در ایران که منجر به رشد مناسبات سرمایه داری می شود پدیده مترقی و جنبش مشروطیت را جنبش ارتجاعی می شمردند . کائوتسکی در پاسخ خود توصیه کرد که سوسیال دموکراتها بعلت عقب ماندگی شرایط اجتماعی ایران , نباید حساب جداگانه ای برای خود باز کنند و باید در مبارزه عمومی خلق شرکت جویند . ولی این پاسخ درست را , حوزه با اکثریت ۲۸ رای در مقابل ۲ رای رد کرد )) . ص ۱۲۹
احسان طبری در رابطه با ویژگی های شخصیتی احسان الله خان و خالو قربان می گوید : ((وی مردی سراپا حادثه جو و یک تروریست انقلابی از گروه کمیته مجازات بود وتنها به دنبال احساسات گاه اجتماعی ولی گاه شخصی و خود نمایانه و کاملا سطحی و اراده گرایانه خود کشیده می شد . خالو قربان و طرفداران او نیز مردمی عامی و قرون وسطائی بودند که در یک مسیر دیمی و خود به خودی و با احساس انتقام جوئی وارد سیلاب جنبش شده بودند)) ص ۴۰ همان کتاب
ابعاد این بینش و حرکات بغایت کلیشه ای و سطحی نگر و انارشیستی و ضد ملی , فقط در تخریب چهره تاریخی و فردیت میرزا کوچک خان و شکست جنبش جنگل و ضربه زدن به روند اتحاد عمل جنبش تازه پای انقلابی ایران در امر اتحاد نیروهای مذهبی و ملی و کمونیست بر پایه استقلال و دموکراسی نبود , بلکه تخریب روند تکاملی جنبش ملی ایران و کمک به رشد و غلبه فضا و بستری بود که از دل آن بیاعتمادی به نیروهای ملی و دمکراسی رویید و نیاز به نظمی رضا خانی و حکومتی مقتدر و سرکوبگر , شعاری روز و مردمی و تاریخی شد .
انفعال نیروهای ملی و انقلابی در بین سالهای ۱۳۰۵ - ۱۳۰۰ و عوام فریبی های رضا خان در کسوت ناجی ایران در سرکوب قیام های ملی و مردمی , از جمله فصول اسفبار تاریخی ماست .
احسان طبری در همان کتاب جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی در ایران می گوید : ]((آیا عروج و اعتلای رضا خان امری محتوم و جلوگیری ناپذیر بود ؟ پاسخ این سئوال به نظر ما منفی است .
اگر جناح اشراف ناسیونالیست و لیبرال از نوع مستوفی الممالک , مصدق السلطنه , مشیرالدوله و روحانیون مخالف مانند مدرس که علاقه شان متوجه حفظ مشروطیت و سلطنت احمد شاه بود , با جناح چپ طبقات بالا و متوسط که قسمتی به صورت (( جبهه ملی )) در آمده بودند ( حزب اجتماعیون عامیون به رهبری سلیمان میرزا , حزب اجتماعیون مستقل به رهبری ضیاءالواعظین و حزب اجتماعیون متحد به رهبری محمد صادق طباطبایی ) و جراید مترقی مانند ((طوفان)) به مدیریت فرخی یزدی و ((قرن بیستم)) بمدیریت عشقی و اتحادیه های کارگری که در آن موقع نفوذ و قدرتشان بسط یافته بود و حزب غیر علنی کمونیست ایران و نیروهایی نظیر دیگر که همگی با اعتلای دیکتاتور جدید مخالف بودند, بر سر پلاتفورم واحدی , اتفاق نظر می یافتند , می توانستند از این اعتلاء جلوگیری یا آن را در چارچوب معینی محدود نمایند و در مجرای دلخواه سیر دهند .ولی آیا یافتن پلاتفورم واقعی ممکن بود؟ پاسخ این سئوال مثبت است. استقرار رژیمی که استقلال ایران را از دستبرد امپریالیسم حفظ کند و آزادی ها و حقوق دموکراتیک مردم را محفوظ دارد و در عین حال در جهت تمرکز , نوسازی و اصلاح ارضی و صنعتی شدن ایران گامهای مجدانه بر دارد می توانست مورد پشتیبانی اکثریت مطلق مردم قرار گیرد . یافتن زبان مشترکی در این مورد لااقل بین کسانی مانند مستوفی الممالک , مصدق السلطنه , ملک الشعرای بهار , سلیمان میرزا , اتحادیه ها , حزب کمونیسم , مدیران مترقی جراید , با توجه به نیمرخ سیاسی این افراد و احساسات میهن پرستانه آنها , چندان دشوار نبود. اگر هم کسانی به این اتحاد نمی پیوستند ( که مسلما چنین کسانی کم نبودند ) در طول مدت منفرد می شدند . ولی اینجا نیز تفرقه و منازعه درونی نیروهای ضد رضا خان کار را بر او آسان کرد .)[ ص ۶۲ و ۶۳
در اینجا هر چند ذهن فعال و شخصیت مبارزاتی احسان طبری را به سبب استخراج و ثبت وقایع ارزشمند تاریخی باید ستود , ولی از نا پیگیری او در کشف عوامل بازدارنده اتحاد ملی و اینکه چرا و چگونه در مقاطع حساس تاریخی , همواره تیغ تفرقه و منازعه از درون جنبش اجتماعی ما سر بر می آورد و راه را بر هرگونه زبان مشترک و اتحاد ملی و تاریخی ما می بندد , نمی توان به سادگی گذشت. بویژه آنکه بدانیم احسان طبری بعنوان یکی از شاخص ترین چهره های تئوریک جنبش چپ و انقلابی - حزب توده ایران - کتاب (( جهان بینی ها و جنبش های اجتماعی ایران)) را در سالهای پختگی کامل سیاسی و دیدن تجارب گوناگون جهانی و ملی به رشته تحریر در آورده است .
عباس خاکسار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست