سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
آزادی فکر و عقیده
در مسائل مذهبی و دینی چون آنها نمیخواهند به واقعیتی برای دین و نبوت اعتراف کرده باشند و قبول کنند که واقعا پیغمبرانی از طرف خدا آمدهاند و یک راه واقعی برای بشر نشان دادهاند و سعادت بشر در این است که آن راه واقعی را طی بکند، میگویند ما نمیدانیم واقع و ریشه مذهب چیست ولی همینقدر میفهمیم که انسان بدون مذهب نمیتواند زندگی بکند، یکی از شرائط زندگی انسان، یکی از سرگرمیهای زندگی انسان اینست کهانسان به یک موضوعی به عنوان مذهب سرگرمی داشته باشد، حالا میخواهد آن چیزی که به عنوان معبود گرفته، خدای یگانه باشد، یا انسانی به نام عیسای مسیح یا گاو یا فلز و یا چوب، فرق نمیکند.بنابر این نباید مزاحم افراد شد.هر کسی به ذوق و سلیقه خودش هر چه را انتخاب میکند، همان خوب است.
ایراد ما هم همین است.ما میگوئیم طرز تفکر شما در باب دین غلط است، آن دینی که تو میگویی عقیده به آن دین آزاد است، اصلا من قبولش ندارم.من دین را به عنوان یک راه واقعی برای سعادت بشر معتقدم، در راه واقعی برای سعادت بشر نباید گفت عقیده یک انسان و لو آن عقیده بر مبنای تفکر نباشد آزاد است.باز مثال عرض میکنم: آیا شما در مسئله بهداشت و یا در مسئله فرهنگ هرگز میگویید که عقیده آزاد است؟ آیا شما هرگز این حرف را میزنید که اعتقاد هر مردمی راجع به بهداشت آزاد است؟ ! اگر مردم منطقهای دلشان میخواهد که تراخم داشته باشند، صدی نودشان تراخم دارند، خودشان تراخم را انتخاب کردهاند، آیا شما میروید از آنها اجازه میگیرید که آیا به ما اجازه میدهید که تراخمهای شما را معالجه کنیم؟ یا از هر طریق ممکن که بتوانید و لو آنها را اغفال کنید و گولشان بزنید، و لو دست و پایشان را ببندید تراخمشان را معالجه میکنید و میگویید من به اینها خدمت کردم، خودشان نمیفهمند .
مردم دیگر فرهنگ را نمیخواهند.شما میروید برایشان مدرسه باز کنید، میآیند در مدرسه را میبندند و مبارزه میکنند.تعلیمات اجباری چطور است؟ اعلامیه جهانی حقوق بشر چرا ضد تعلیمات اجباری قیام نمیکند؟ چرا نمیگوید بشر آزاد است و بههمین جهت کسی حق ندارد تعلیمات را اجباری کند چون تعلیمات اجباری ضد آزادی بشر است؟ بر عکس، همین اعلامیه جهانی حقوق بشر در ماده بیست و شش تعلیمات در حدود ابتدایی را اجباری میداند یعنی حق آزادی را از بشر در این قضیه سلب میکند.چرا؟ میگوید برای اینکه راه سعادت بشر است.غلط کرده آنکه میگوید من میخواهم جهالت را انتخاب بکنم، من نمیخواهم باسواد شوم، او نمیفهمد .به زور باید با سوادش کرد، به زور باید به او خدمت کرد.
اما در باب دین و مذهب این حرف را نمیزنند.برای اینکه چنین فرض کردهاند که بهداشت یا فرهنگ یک واقعیتی است و سعادت بشر در این واقعیت است اما دین یک سلیقه فردی و شخصی است، یک احتیاج درونی است مثل یک عطشی است که انسان پیدا میکند که باید به یک وسیلهای تسکین پیدا کند.به قول آنها انسان نیاز پیدا میکند به پرستش، یک وقت در خودش احساس میکند که باید پرستش کند.این نیاز خودش را با یک پرستشی باید رفع کند، هر چه را پرستش بکند فرق نمیکند، یک تقدیس و پرستشی باید بکند، هر چه شد.اینجاست که میگویند عقیده محترم است و فرقی میان عقیده و تفکر نمیگذارند.بنابر این در اینجا دو ایراد وارد است یکی اینکه دین را نباید به عنوان یک مسئله سلیقهای وجدانی شخصی از قبیل انتخاب رنگ لباس در نظر گرفت.ثانیا انتخاب دین با انتخاب رنگ لباس فرق میکند.یعنی اگر بشر یک عقیده ضد عقل انتخاب بکند، آن عقیده دیگر به عقل و فکرش مجال فعالیت و پیشرفت نمیدهد.
بنابر این خلاصه عرایض امشب ما این شد که در اسلام آزادی تفکر هست و آزادی عقیدهای که بر مبنای تفکر درست شده باشد هست اما آزادی عقیدهای که مبنایش فکر نیست هرگز در اسلام وجود ندارد.آن آزادی معنایش آزادی بردگی است، آزادی اسارت است، آزادی زنجیر در دست و پا قرار دادن است.بنابر این حق با انبیاء بوده است نه با روشی که دینای امروز میپسندد.حق با انبیاء بوده است که اینگونه زنجیرها را از دست و پای بشر میگرفتند، پاره میکردند و در نتیجه میتوانستند بشر را وادار به تفکر بکنند.ما میبینیم که اسلام از یک طرف با بتپرستیها به آن شدت مبارزه میکند، و از طرف دیگر به همان بتپرست میگوید اگر میخواهی خدا را بپذیری، در حالی که بت را پذیرفتهای قبول ندارم.باید خدا را با عقل آزاد بپذیری، و فی الارض آیات للموقنین و فی انفسکم افلا تبصرون.خدا را میخواهی بپذیری؟ همین جوری قبول نیست، برو روی زمین مطالعه کن، روی مخلوقات زمین مطالعه کن، در گیاهها مطالعه کن، در خلقت حیوانات مطالعه کن، در خلقت خودت مطالعه کن، در بدن و روحت مطالعه کن، در آسمانها مطالعه کن.اینقدر میگوید راجع به توحید مطالعه کن که انسان باید عالم بشود، خود بخود یک علمی به دست میآورد تا از مجرای علم به توحید برسد، به معاد برسد، به نبوت برسد: ان فی خلق السموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار لآیات لاولی الالباب الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار.همانا در خلقت این آسمانها و زمین نشانههایی وجود دارد.بروید سراغ این نشانههای ما، بروید درباره این نشانهها فکر کنید.اما به شرط اینکه لب و مغز داشته باشید، روح داشته باشید، فکر داشته باشید .ببینید تا چه اندازهعقل و فکر انسان را آزاد میکند.
آیه دیگر قرآن میگوید: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی دین و ایمان اجباری نیست.راه واضح است، من فقط از شما تفکر میخواهم، دقت میخواهم.اساسا ایمانی که اسلام میخواهد، قابل اجبار کردن نیست، امکان اجبار ندارد.مگر میشود کسی را آن طوری که اسلام از او ایمان میخواهد، مجبور کرد؟ اگر ممکن باشد که بچهای را به فلک ببندند، اینقدر چوب به او بزنند تا یک مسئله را حل بکند، چنین چیزی نیز ممکن است.زیر چون کسی نمیتواند مسئله حل بکند.او را باید آزاد گذاشت، فکرش را باید آزاد گذاشت تا مسئله را حل بکند .عقیده اسلامی یک چنین چیزی است.
در شأن نزول آیه لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی نوشتهاند عدهای از انصار یعنی مردم مدینه از اوس و خزرج قبل از اینکه پیغمبر اسلام تشریف بیاورند به مدینه، بچههایشان را میفرستادند نزد یهودیها چون آنها نسبت به بتپرستهای مدینه متمدنتر بودند و بعضی از ایشان (ده بیست نفر) سواد خواندن و نوشتن هم داشتند بر عکس اعراب بت پرست که سواد خواندن و نوشتن نداشتند.اینها بچههایشان را اغلب میفرستادند پیش آنها که تربیت شوند و چیزهایی یاد بگیرند.این بچهها که میرفتند پیش یهودیها میدیدند که ثقافت و فرهنگ آنها نسبت به پدر و مادر و قبیله خودشان خیلی بالاتر است، به آنها علاقمند میشدند و احیانا به دین ایشان در میآمدند.وقتی که اسلام آمد به مدینه، بتپرستها مسلمان شدند ولی اکثر یهودیها به دین خودشان باقی ماندند الا عده کمی که آنها هم مسلمان شدند.در میان بچههایی که تحت تربیت یهودیها بودند، عدهای به همان دین یهود باقی ماندند تا قضیه بنی النضیر پیشآمد.قرار شد که بنی النضیر در اثر خیانتی که کرده بودند، نقض عهد و پیمانی که کرده بودند، مهاجرت کنند، جلای وطن کنند و از آنجا بروند.بچههای انصار که به اینها علاقمند بودند و با اینها محشور بودند و حتی دینشان را هم انتخاب کرده بودند، گفتند اگر بناست اینها بروند، ما هم با اینها میرویم.پدرها خواستند مانع آنها شوند، گفتند شما حق ندارید بروید، شما باید بمانید و باید هم مسلمان شوید.آمدند پیش پیغمبر اکرم، فرمود نه، باید ندارد، شما باید اسلام را بر آنها عرضه کنید، اگر پذیرفتند، پذیرفتند و اگر نپذیرفتند ما اسلام اجباری هرگز نمیخواهیم: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی، دیگر اکنون حقیقت آشکار شده است، راه هدایت از راه ضلالت آشکار است، اگر کسی راه هدایت را نگیرد جز بیماری چیز دیگری نیست.
اسلام با آن عقیدههایی که غالبا تکیه گاه یک رژیمهای ظالمانه است مبارزه کرده.اسلام در همین ایران خودمان آمد چه کرد؟ تا آنجا که میخواست تکیهگاه یک رژیم فاسد را از بین ببرد مبارزه کرد، بعد خود اسلام را عرضه کرد گفت اختیار با خودتان، میخواهید اسلام را بپذیرید میخواهید نپذیرید.این تاریخ اسلام است، شما آن تهمت را نپذیرید، این متن تاریخ است.شرقی و غربی این تاریخ را پذیرفته است.هیچ دینی آزادی عقیده به معنایی که عرض میکنم، آزادی عقیده واقعی را به اندازه اسلام رعایت نکرده است.این مورخین غربی هستند که به این مطلب اعتراف دارند.و لهذا در صدر اسلام اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران، زردشتی بودند.ایرانیها در زمانی مسلمان شدند که اتفاقا حکومتشان حکومت عرب نبود، حکومت ایرانی بود.ایرانیان در زمانی کهحکومتشان حکومت ایرانی شد تدریجا مسلمان شدند و الا در زمان حکومت عرب مسلمان نبودند و مسلمان هم نشدند و اعراب هم آنها را مجبور به اسلام نکردند.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
حسین عزتی
http://nasehamin.blogfa.com/post-۳۷.aspx
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست