شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

نظام خانواده


نظام خانواده

اختلافات خانوادگی معمولا از اختلافات ایدئولوژیكی وسیاسی سرچشمه نمی گیرد, بلكه بیشتر ناشی از اختلافات فرهنگی, سلیقه ای و طبقه ای است كه در مراوده ها و برخوردهای خانوادگی و اجتماعی بروز می كند

قانون اساسی جمهوری اسلامی به موضوع خانواده به عنوان یك موضوع كلیدی توجه كرده و در یكی از مواد خود تصریح كرده است كه كلیه قوانین كشور بایستی در جهت تقویت خانواده و دفاع از استحكام آن باشد اما تحولاتی كه در دهه‌های اخیر در كشور مشاهده می‌شود، نگرانی‌های زیادی را به وجود آورده كه گویا ما از اهداف قانون اساسی دور شده‌ایم و در مجموع این تحولات در مسیر كارآمد شدن خانواده قرار گیرد وما روز به روز شاهد آثار ضعف در خانواده ایرانی هستیم. البته این مسئله صرفاً یك مسئله داخلی قلمداد نمی‌شود چرا كه تحولات خانواده در كشورهای مختلف این نگرانی‌ها را به وجود آورده است.

در سال ۱۹۹۰ سمیناری در یونسكو در مورد آینده خانواده برگزار شده كه در آن مطرح شد كه ما مشكلی را نسبت به سیاست‌های دولتی داریم به طوری‌كه سیاست‌های دولتی تا الآن در خدمت حمایت ازفرد قرار داشتند. یعنی می‌گوییم اقشار آسیب‌پذیر، كودان، سالمندان، زنان و... هستند و سیستم حمایتی از این اقشار همیشه فعال بوده، در صورتی‌كه تاكنون سیستم حمایتی از خانواده به عنوان یك كل منسجم شكل نگرفته است. این در حالی است كه سیستم حمایت از خانواده از افراد به دلیل اینكه نسبتی را بین این اقشار و خانواده برقرار نكرده است، گاهی حمایت از فرد به تضعیف خانواده منجر می‌شود. یعنی این اقدامات و تصمیمات سازماندهی شده تأثیرات منفی بر خانواده گذاشته است.

این یك طرف قضیه است وطرف مقابل آن، برنامه‌ریزی‌هایی است كه در دهه‌های اخیر نسبت به خانواده با قیدی خاص شده است. مانند برنامه‌هایی برای خانواده شهدا، خانواده‌های بی‌سرپرست و خانواده‌های كم‌ بضاعت. نگاه حمایتی خانواده نیز بیشتر نگاه كمیته امدادی بوده است به طوری‌كه از خانواده‌های ضعیف حمایت اقتصادی می‌شده است.

ما در تحلیل علت مشكلات خانواده و آسیب‌شناسی آن در اینجا با سه برداشت مواجه هستیم. این سه برداشت در یك سطح از تحلیل قرار ندارند كه به سه سطح از تحلیل در مورد مشكلات خانواده اشاره می‌كنم و در هر زمینه فقط به سر فصل‌های آن خواهم پرداخت.

برداشت اول در آسیب‌شناسی خانواده، آسیب‌شناسی خانواده با نگاهی جزیی است. یعنی تك تك مشكلاتی كه خانواده دارد را مورد بررسی قرار می‌دهیم. به عنوان مثال می‌گوییم از مشكلات خانواده كم شدن تمایل به ازدواج است و علل تمایل به ازدواج را تحلیل می‌كنیم. از یك طرف راه‌های ارضای جنسی خارج از خانواده توسعه پیدا كرده است كه نتیجه آن ضعف تمایل به تشكیل خانواده می‌شود. از طرفی كم شدن تمایل به ازدواج ناشی از تبلیغات فرهنگی می‌شود كه اهمیت تشكیل خانواده را كمرنگ نشان می‌دهد و صرفا ازدواج را به عنوان گزینه‌ای كه شخص انتخاب می‌كند و یا انتخاب نمی‌كند نشان می‌دهد.

علت دیگر از این موضوع می‌تواند ناشی از ترس و اضطرابی باشد كه جوانان به ویژه دختران از آینده ازدواج دارند. رواج این فرهنگ‌ها كه هر پسر و دختری نیاز به همسر دارند یا دختری كه وارد خانه همسر می‌شود با لباس سفید می‌آید، با لباس سفید می‌رود و امثال این فرهنگ‌ها و نگاه‌ها، یك نوع آثاری دارد و نگاهی كه ازدواج را هر لحظه در معرض تزلزل قرار می‌دهد آثار و پیامد دیگری دارد و تمایل به تشكیل خانواده را كم می‌كند.

یكی از علت‌ها دسترسی زنان به سیستم‌های حمایتی اطمینان بخش مانند اشتغال، بیمه‌های اجتماعی و... است. زن در گذشته به خاطر اینكه برای آینده خود نیاز به حامی اقتصادی داشت، نیاز بیشتری به ازدواج می‌دید ولی امروز دولت‌ها جای آن را پر كردند و باعث كاهش این نگرانی‌ها شدند.

بحث دیگر، موضوع بالا رفتن سن ازدواج است كه علت‌های مختلفی دارد. یكی از علت‌های آن، نظام تحصیلی طولانی‌ است كه باعث می‌شود ازدواج را به خاطر تمام شدن دوره تحصیلی به تأخیر بیاندازند و دیگر اینكه در فرهنگ موجود، تحصیلات دختران به عنوان یك عامل مؤثر در گزینش پسران مطرح می‌شود و یا اینكه چون سیستم‌های حمایتی دولتی نیز كسانی را مورد حمایت بیشتری قرار می‌دهند كه تحصیلات بالاتری داشته باشند لذا دختران به خاطر ترس از آینده به سطوح بالاتری از تحصیل فكر می‌كنند ونیز عوامل دیگری می‌تواند وجود داشته باشد مخصوصاً اینكه فرهنگ حاكم، عزت‌مندی اجتماعی را امروزه در تحصیلات می‌داند كه برای دختران و سن ازدواج آن‌ها بسیار تعیین كننده است.

از نگرانی‌های دیگری كه وجود دارد، تغییر در شیوه همسرگزینی است. در خانواده سنتی، سیستم همسرگزینی ساده است و توسط والدین انجام می‌شود و معمولا فرزند كمتر دخالت می‌كند. در این حالت والدین معمولا گزینش همسر برای فرزند خود را در محدوده جغرافیایی محل و طایفه خود انجام می‌دهند كه این امر تا حدود زیادی همسانی فرهنگی را به دنبال دارد. ولی در جوامع نوین، انتخاب هم از شكل سنتی خود خارج می‌شود و دختر و پسر همدیگر را انتخاب می‌كنند كه این انتخاب یا در محیط دانشجویی است، یا محیط اشتغال و یا موارد دیگر كه در این صورت همسانی فرهنگی به طور كامل رعایت نمی‌شود و تناسب‌های خانوادگی وجود ندارد.

خانم رؤیا منجم دركتاب« زن، مادر» آورده است كه: برخلاف این فكر كه اگر دختر و پسر خودشان همسرشان را انتخاب كنند و قبل از ازدواج مراوده زیادی باهم داشته باشند، دوام زندگی بیشتر است، تجربیات مشاوران طور دیگری را نشان می‌دهد. مشاوران به این نتیجه رسیده‌اند كه ازدواج‌هایی كه به روش سنتی صورت گرفته از دوام بیشتری برخوردارند.

چرا كه اختلافات خانوادگی معمولا از اختلافات ایدئولوژیكی وسیاسی سرچشمه نمی‌گیرد، بلكه بیشتر ناشی از اختلافات فرهنگی، سلیقه‌ای و طبقه‌ای است كه در مراوده‌ها و برخوردهای خانوادگی و اجتماعی بروز می‌كند و این موارد به طور ناخودآگاه بیشتر در سیستم سنتی رعایت می‌شده است.

امروز جوانان بیشتر بر اساس یك نگاه انتخاب همسر می‌كنند و آرامش روانی برای تشخیص آنچه صحیح است را ندارند چرا كه به طور طبیعی انتخاب بر اساس یك نگاه لحظه‌ای تحت تأثیر غرایض جنسی و یا احساسات است و فرد نمی‌تواند به صورت عقلانی نسبت به آینده تصمیم بگیرد.

در این فرآیند جدید كه انتخاب همسر بر اساس نگاه توسط جوانان انجام می‌شود، یك نتیجه هم خواهد داشت و آن اینكه دختر احساس می‌كند دراین فرآیند باید خودش را در معرض دید پسر قرار دهد و در نتیجه تبرجات دختران در محیط‌های عمومی زیاد می‌شود. این ناشی از نگرانی موجود دختران جهت عدم گزینش پسران است و گاهی دیده می‌شود كه دختران محجبه‌ای كه در محیط‌های تك جنسیتی اشتغال یا تحصیل دارند، احتمال اینكه دیرتر در مظان ازدواج قرار بگیرند بیشتر است. چرا كه فرایند همسر گزینی تغییر كرده است و این هم از نگرانی‌هاست كه البته خود این مسئله دوام زندگی را دچار مشكل می‌كند.

بحث مهم دیگر كم شدن تعهد به ایفای نقش‌های جنسیتی است و علاوه بر آن كم شدن مهارت به ایفای آن یعنی یك مرد به عنوان سرپرست خانواده چقدر مسئولیت‌های سرپرستی را قبول دارد؟ كم كم می‌بینیم كه توقع مشاركت همسر در سرپرستی خانواده و تأمین هزینه‌ها در مردان زیاد می‌شود و از طرف دیگر رفته رفته مسئولیت‌های اخلاقی و حقوقی زنان در جایگاه همسری و مادری برای زنان كمرنگ می‌شود و از طرف دیگر علاوه بر كم شدن این دغدغه‌ها و واگذاشتن مسئولیت‌ها به عهده نهادهای اجتماعی، مهارت‌های ایفای نقش‌های جنسیتی نیز كم شده است. به عنوان مثال مهارتی كه پدر باید در كظم غیظ در جای لازم یا در مواجهه با بحران‌های به وجود آمده برای خانواده داشته باشد ندارد و مشكلات خانواده به سرعت مرد را متزلزل می‌كند. یا مثلا زن نه تمكین را به عنوان یك مسئولیت می‌پذیرد و نه می‌داند چگونه از موضع تمكین زندگی را اداره كند یعنی روش‌های زنانگی كردن در محیط خانواده كمرنگ شده است.

فرزند سالاری به این معناست كه خانواده بیشترین همت خود را بر منافع و نه مصالح فرزند معطوف می‌كند. بعضی‌ها از فرزندسالاری به: «غلبه پدر و مادری بر زن و شوهری» تعبیر می‌كنند. مسئولیت مهم زوجین مسئولیت زن و شوهری است یعنی همسر بودن مهم‌تر از مادر بودن است. اگر رابطه زن و شوهری به خوبی شكل بگیرد، ناخودآگاه فرزندان در ارتباطاتشان به همانندسازی و جذب الگوها اهتمام می‌ورزند.

توجه بیش از حد به فرزندان باعث می‌شود تا ارتباط بین زن و شوهر تحت الشعاع قرار بگیرد.

مشكل بعدی در خانواده، كم ظرفیتی خانواده برای حل مشكلات به وجود آمده است. آموزش‌های رسمی، اصلاً ناظر بر این موضوع نیست كه چگونه قابلیت اعضای خانواده را برای حل مشكلات افزایش می‌دهد گرچه سن ازدواج در دختران و پسران بالا رفته است اما آمادگی حل مشكلات در آنها دیده نمی‌شود.

تأثیراتی كه رسانه‌ها در فرهنگ اخلاقی مردم به وجود آورده‌اند این است كه در زمینه تحریكات جنسی گروهی از خانواده‌ها به دلیل اینكه احساس می‌كنند راه‌هایی پیش روی خود دارند، در نتیجه زمینه‌های رابطه بین زن و شوهر كم و تأثیرگذار شده است.

مشكلات خانواده را می‌توان از زاویه دیگری هم بررسی كنیم و بگوییم گاه معضلات خانواده ناشی از ساختارهای حاكم بر جامعه است. یعنی در برداشت اول نظرمان معطوف به این است كه بعضی خانواده‌ها مشكلاتی دارند. در برداشت دوم می‌گوییم مسأله ما فقط برخی از خانواده‌ها نیست، بلكه اصولاً كلیت خانواده‌ها تضعیف شده و رفته‌رفته كاركردهای خودش را از دست می‌دهد.

بنابراین مشكلات خانواده، علل عمده‌تری دارد، علت‌هایی كه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حاكم، بر خانواده‌ها تحمیل می‌كنند. به عنوان مثال در دهه‌های اخیر در ادبیات علمی و رسانه‌های عمومی، برخی از مفاهیم چون، فردگرایی را ترویج می‌كنند. وقتی كه فردگرایی و آزادی فردی با مفهوم لیبرالیستی آن، در جامعه اسلامی ترویج شود در نتیجه فرد به خود و منافع شخصی خود توجه می‌كند. در چنین وضعیتی، ارزش‌های گروهی كم اهمیت تلقی می‌شود و منافع فرد در زاویه دید قرار می‌گیرد.

اگر فردگرایی تقویت شود دیگر نمی‌توان ساختار خانواده را به شكل اولیه خود حفظ كرد.

افراد خانواده به این نتیجه می‌رسند كه چرا ما باید سرپرستی مرد را بپذیریم در اولین قدم همسر، خودش را در سرپرستی خانواده كنار مرد قرار می‌دهد.

در مرحله بعد به این هم اكتفا می‌شود و به سمت دموكراسی در خانواده پیش می‌رویم یعنی سیستمی كه پدر و مادر و فرزندان خانواده در كنار هم در یك خط افقی قرار دارند. در این مقطع پدر و مادر تنها می‌توانند به فرزندان توصیه كنند و فرزند در پذیرش نظرات والدین مختار است.

در نتیجه با متحول شدن ساختار خانواده، پدر و مادر به دلیل این‌كه ارزش‌ها را نمی‌توانند به فرزندان منتقل كنند، و در آن‌ها دغدغه‌های انتقال ارزش‌ها به نسل آتی كم می‌شود؛ این مسأله ناشی از تأثیر ساختارهای فرهنگی بر حیات خانواده است.

اگر فرهنگ اقتصادی، مصرف‌گرایی را در جامعه تقویت كند، آثار زیادی را بر حیات خانواده ایجاد می‌كند. یعنی مدل‌های زندگی خانوادگی تغییر می‌كند به طور مثال پدر دو شغله می‌شود و یا نیاز به اشتغال زنان بیش از گذشته مطرح می‌شود و این خود معضلاتی را در پی دارد و پیامدهایی را در خانواده به جا می‌گذارد.

تأثیر الگوی اشتغال، بر حیات خانواده چگونه است؟ وقتی كه فضای اشتغال مردانه برای زنان با همان برنامه ساعتی طراحی می‌شود، باعث می‌شود كه فشار مضاعفی برای زن در خانواده به وجود آید. در واقع پیامد این كارها مستقیماً متوجه فرزندان خانواده می‌شود.

سؤال دیگری كه مطرح است این است كه سیاست، بر حیات خانواده چگونه تأثیر می‌گذارد؟ دولت‌ها با شعارهای انتخابی خود، برای خانواده‌ها مشكل ایجاد كرده‌اند؛ همه دولت‌ها می‌خواهند پول نفت را سر سفره مردم قرار دهند. این شعار باعث می‌شود كه مطالبات عمومی بالا برود در صورتیكه باید بین مطالبات و امكانات یك توازنی بر قرار باشد و دولت‌ها بیش از آنكه امكانات را تزریق كنند، سطح مطالبات را كاهش دهند. ولی متأسفانه در سیاستهای دولت این مورد مدنظر نیست.

سیاست‌های دولتی در ایران و كشورهای دیگر برای توانمندسازی خانواده در حل مشكلات خود هیچ برنامه‌ای طراحی نكرده‌است بلكه صرفاً كمك‌های حمایتی را به خانواده‌ها تزریق می‌كند.

به طور كلی تا الآن بحث توانمندسازی خانواده در دستور كار دولت‌ها قرار نگرفته است. متأسفانه كارشناسان در پژوهش‌های خود به معضلات ناشی از ساختارها توجه كمی كرده‌اند.

در حالیكه جریان‌های خروشان فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بویژه جهانی‌سازی در كشورهای مختلف دنیا آثار زیادی را برخانواده برجای می‌گذارند. مشكلات اصلی خانواده، مشكلاتی است كه نهادهای فرهنگ‌ساز، به خصوص صدا و سیما است، اگر ما نتوانیم این نهادها را كه بر خانواده تأثیرات درازمدت و عمیقی می‌گذارند، اصلاح كنیم، چگونه می‌توانیم مسایل خرد را تحلیل كنیم.

بنابراین، باید تأثیراتی كه مدرنیسم و ابزار و سازمان‌های مدرن بر خانواده‌ها می‌گذارند، به طور اصولی تحلیل شود.

حجت الاسلام زیبایی نژاد

دكتر محمد تقی كرمی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.