چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

کارنامه نور


کارنامه نور

در اواسط ماه آبان سال ۱۳۵۰, شاه در تکمیل مواد انقلاب سفید خود, فرمان تشکیل سپاه دین را صادر کرد چند روز پس از این فرمان ملوکانه امام خمینی موضع بسیار روشنگرانه ای گرفت که در بی اثر کردن این توطئه مرموز و عوامفریبانه, نقش اساسی داشت
انگیزه و برنامه استراتژیک دربار, در ماجرای این سازمان نوبنیاد, به سیاستهای کلان رژیم باز می گشت

گرفتاری‏های ملل مسلم را از زبان اهالی هر مملکت‏شنیده و در راه حل مشکلات آنان از هیچگونه اقدامی فروگذار نکنید . برای فقرا و مستمندان کشورهای اسلامی فکری کنید . برای آزادی سرزمین اسلامی فلسطین از چنگال صهیونیسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانیت چاره‏اندیشی کنید. از مساعدت و همکاری با مردان فداکاری که در راه آزادی فلسطین مبارزه می‏کنند غفلت نورزید ... این اختلافات سران کشورهای اسلامی است که مشکله فلسطین را بوجود آورده، نمی‏گذارد حل شود ... . آثار شوم استعمار در این مملکت از سایر ممالک اسلامی بیشتر به چشم می‏خورد . اسرائیل که امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانها است و مدتهاست که با ملل مسلم در حال جنگ است، به دست دولت‏خبیث ایران، در تمام شئون اقتصادی، نظامی و سیاسی دخالت دارد و باید گفت ایران به صورت پایگاه نظامی اسرائیل و در واقع آمریکا درآمده است ... با بهانه‏های بی‏اساس به دانشگاهها حمله می‏کنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه می‏کشانند . من این اعمال چنگیزی و قرون وسطایی را شدیدا تقبیح می‏کنم و اطمینان دارم که دانشجویان غیور و وطنخواه هرگز عقب‏نشینی نکرده، تسلیم نمی‏شوند ...

دستگاه جبار صدها میلیون تومان از سرمایه این مملکت را صرف جشنهای ننگین می‏کند ... اساسا اسلام با اساس شاهنشاهی مخالف است . هرکس سیره رسول الله را در وضع حکومت ملاحظه کند، می‏فهمد اسلام آمده است این کاخهای ظلم شاهنشاهی را خراب کند . شاهنشاهی کثیف‏ترین و ننگین‏ترین نمونه ارتجاع است . (۱)

سخنان آتشین و هوشمندانه بالا، پاره‏هایی از اعلامیه امام خمینی خطاب به زائران بیت الله الحرام در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹/۱۳۹۰ه . ق است . این دست اقدامات این اعلامیه و دهها سخنرانی، پیام، موضع‏گیری و هشدارهای شفاهی و کتبی، آغاز مبارزه امام بود با جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، پایان این مبارزه، سربلندی مبارزان طرفدار امام بود و سرافکندگی دربار شاهنشاهی . شاه، به رغم تلاشهای فراوان و هزینه مبالغ هنگفت، هرگز نتوانست از این جشنها بهره‏برداری سیاسی کند و بر استحکام پایه‏های کومت‏خود بیفزاید . بدین ترتیب، امید در دل، مبارزان مسلمان فزونی گرفت و در مقابل، شعله‏های خشم و کینه رژیم نیز چنان افروخت که کشور را مبدل به میدان زد و خوردهای بسیاری کرد . (۲)

● سپاه دین، نغمه ناموزون

در اواسط ماه آبان سال ۱۳۵۰، شاه در تکمیل مواد انقلاب سفید خود، فرمان تشکیل سپاه دین را صادر کرد . چند روز پس از این فرمان ملوکانه! امام خمینی موضع بسیار روشنگرانه‏ای گرفت که در بی اثر کردن این توطئه مرموز و عوامفریبانه، نقش اساسی داشت .

انگیزه و برنامه استراتژیک دربار، در ماجرای این سازمان نوبنیاد، به سیاستهای کلان رژیم باز می‏گشت .

سال ۵۰، آغاز سالهای درآمدهای کلان نفتی برای ایران و دیگر کشورهای منطقه بود . شاه به ثبات خود می‏اندیشید و در پی نفوذ بیشتر در میان مردم بود . جشنهای ۲۵۰۰ ساله و موضع‏گیریهای شجاعانه امام در برابر آن، فاصله شاه را از مردم، بسیار بیشتر از قبل کرده بود . بدین رو شاه در این اندیشه به سر می‏برد که این فاصله را کمتر کند و در عین حال، انحرافی را نیز در مسیر اسلام‏گرایی مردم پدید آورد . بنابراین دو هدف عمده شاه از این برنامه انحرافی، بدین قرارند:

۱) کاستن از فاصله خود با مردم;

۲) حکومتی کردن تبلیغ دین و هدایت مجالس مذهبی و مساجد به سوی اهداف شاهنشاهی .

درباریان بسیار دوست می‏داشتند که چنین وانمایند که با دین مشکلی ندارند; تا آنجا که حتی می‏توان میان جشنهای شاهنشاهی و پروژه مسجدسازی، ارتباط برقرار کرد! چنان که اسدالله علم در طی یک مصاحبه فرمایشی، گفت: "از پولی که مردم به طیب خاطر برای برگزاری این آیین باشکوه (جشنها) پرداخته بودند، مبلغی هم زیاد آمده که اعلیحضرت همایونی امر فرمودند آن را صرف ساختن یک مسجد بزرگ و با شکوه اسلامی بکنیم!

آرمان و آرزوی شاه آن بود که هم خود را به نوعی و با لطایف الحیل به کوروش و داریوش وصل کند و جایگاه و پایگاه مناسبی در میان مسلمانان کشور خود بیابد . او در مصاحبه، به اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی سخنانی گفته بود که وی در کتاب "مصاحبه با تاریخ "چنین گزارش می‏کند:

از یک سو بر این اعتقاد بود که روح داریوش کبیر در او حلول کرده است و خداوند او را به این دنیا فرستاده است تا شاهنشاهی از دست رفته کوروش را از نو زنده کند و از سوی دیگر خود را فردی مذهبی معرفی می‏کرد که الهاماتی به او می‏شود و پیامهایی دریافت می‏کند . حتی دوبار حضرت قائم (ع) را دیده است، نه در خواب و رویا، بلکه در واقعیت . (۳)

شاه به انگیزه فریب مردم و ارتباط دادن خود و رژیمش به دین و دیانت، سپاه دین را مامور کرد که به شهرها و روستاها بروند و نوعی از تبلیغات اسلامی را راه بیندازند . اما به حتم او هدفی جز این نداشت که روحانیت اصیل و مبارز را با نوعی رقیب مواجه کند و آنان را از تکتازی در میدان تبلیغ دین، بیرون آورد .

بیش و پیش از همه امام خمینی در مقابل این توطئه خطرناک، موضع می‏گیرند و در پیامی به ملت ایران می‏نویسند:

"نغمه سپاه دین در شرایطی ساز می‏شود که دستگاه جبار هر روز، ضربه‏های پیگیری به پیکره اسلام وارد می‏کند و دست جنایتکار اسرائیل را در تمام شئون اقتصادی، سیاسی و نظامی ایران باز گذاشته است ... آنها در تجربه‏های طولانی خود فهمیدند که علمای معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدت پیگیر خود، ملتها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده، هیچ‏گاه با تهدید و تطمیع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمی بر نداشته‏اند و با کمال قدرت پست‏های خود را حفظ کرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن کریم و اسلام عزیز در دست دارند و اگر چند نفر معمم بی‏حیثیت و از خدا بی‏خبر، به نفع دستگاه جبار قدمی بردارد، مطرود جامعه علمیه و جوامع اسلامی است . لهذا این نقشه خطرناک را کشیده‏اند تا به خیال باطل خود، دست علمای اعلام و مبلغین را کوتاه کرده، اسلام را به وسیله عمال خود بازیچه قرار دهند و اساس دیانت را برچینند تا به مقصد خود که قبضه کردن تمام ذخایر کشور است‏برسند و ملت مسلم را عقب مانده و استعمار زده نگه دارند ... این جانب به ملت محترم ایران، اعلام خطر می‏کنم که اگر خدای نخواسته، ایادی اجانب و دشمنان اسلام در این مقصد شوم و کمرشکن توفیق پیدا کنند، اولا علمای اعلام و وعاظ و مروجین اسلام را کنار زده، ثانیا اسلام و احکام آسمانی آن را محو و نابود می‏کنند . (۴) "

تیز هوشی و قوت قلب و شجاعت‏بی‏مانند امام خمینی در آن دوران، موجب گشت که این توطئه بسیار خطرناک افشا و خنثی شود . امام خمینی به درستی دریافته بود که این برنامه نوبنیاد منحرف، با دیگر توطئه‏های شاهنشاهی، بسیار فرق می‏کند و اگر به توفیق برسد، خطر جدی و مهلکی برای "تبلیغ دینی" فراهم خواهد کرد . بدین رو تاکید می‏کنند که: "خطر این سپاه نامیمون که باید در خدمت استعمار، جمیع حقایق اسلام را به نفع آنها توجیه و تاویل کند، بزرگ‏ترین خطری است که مسلمین و در راس آنها علمای اعلام با آن مواجه شده‏اند" . (۵) پادزهری که امام برای این سم مهلک تجویز می‏کنند، هجوم جوانان به مساجد و اظهار تنفر از دین حکومتی است:

اینک بر مسلمین غیور و بخصوص نسل جوان روشنفکر است که با کمال جدیت از این نغمه ناموزون خانمانسوز، اظهار تنفر کنند و مساجد و محافل دینی را هرچه بیشتر گرم کنند و علاقه خود را به اسلام و علمای اعلام و وعاظ و خطبای محترم - امت‏برکاتهم - بیش از پیش ابراز نمایند، و با این اظهار علاقه، مشتی محکم به دهان عمال استعمار - خذلهم الله - بکوبند . (۶)

این ماجرا، فرصت مناسبی را نیز پیش آورد تا رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، ناخرسندی خود را از گروه "روحانی نمایان" ابراز کند . امام آنان را "معممین ساختگی"و "ماموران سازمانهای فاسد" خواندند و از این رهگذر، مرز روشن، میان اسلام محمدی و اسلام اموی را بیان کردند . ایشان، در نامه‏ای خطاب به دانشجویان خارج از کشور و روحانیون حوزه‏های علمیه، گروه روحانی‏نما را "خطرناکترین دشمن اسلام و مسلمین" شمرده، یادآور شدند که: "به دست آنها نقشه‏های شوم دشمنان دیرینه اسلام و دست نشاندگان استعمار پیاده و اجرا می‏گردد . "و آنان "به جای بیان احکام قرآن و حقایق اسلام، بلندگوهایی برای اجرای مقاصد شوم ضد اسلامی دستگاه خود فروخته هستند و این روحانی نمایان تمام حیثیات اسلام و روحانیت را در هم می‏شکنند . " (۷)

امام نیک می‏دانست که متولیان مذهب درباری، بزرگترین مانع بر سر راه اسلام انقلابی و اصیل است و پروژه استعماری "سپاه دین" می‏توانست این گروه از روحانیون فاسد و درباری را انسجام بخشیده، به فعالیتهای بازدارنده وا دارد . بدین رو، با تمام قوا و با صریح‏ترین بیانات با آن به مخالفت پرداخته، از این رهگذر، نفرت خود را از این دست روحانیان، ابراز می‏کند . در این گونه افشاگری‏ها، روی سخن امام بیشتر جوانان و روشنفکران جامعه آن روز ایران بودند; زیرا جوانان و عقیده صاف و بی‏آلایش آنان، بیشترین لطمه را از روحانیان مذهب درباری می‏خورد .

● وجوهات سیاسی

از حوادث مهم دیگر این سال (۱۳۵۰) فتوای انقلابی امام مبنی بر جواز هزینه کردن سهم امام (ع) برای خانواده‏های زندانیان سیاسی است . در روز ۲۶ آبان سال ۱۳۵۰، امام اجازه صرف ثلث‏سهم امام (ع) را برای کمک به خانواده‏های زندانیان سیاسی، صادر کردند . ولی در همین سال از تایید سازمان مجاهدین خلق خودداری فرمودند . کسانی که از نزدیک با ایشان مراوده، گفتگو و موانست داشتند، به خوبی می‏دانستند که امام خمینی به هیچ روی، مایل به تقویت و توسعه سازمان مجاهدین خلق نبودند . این موضع امام برای بسیاری از جوانان پنهان مانده بود و کسانی هم که از نظر ایشان آگاه بودند، گاه علت آن را نمی‏دانستند . اما چنان که نزدیکان امام خبر می‏دادند، ایشان به دو جهت، در آن سالها، پیوستن به سازمان را تایید نمی‏کردند و هرگونه نسبتی را میان خود و آن سازمان، شدیدا نفی می‏فرمودند: دلیل نخست، افکار و اندیشه‏های التقاطی آنان بود که منشا تفسیرهای غلط و قرائتهای ناموزون از اسلام شده بود . علت دیگر مخالفت امام با سازمان، مشی مسلحانه آنان در مواجهه با رژیم بود . به گفته یکی از نویسندگان: "امام به همان اندازه که به آینده دانشجویان مسلمان متعهد، امیدوار بودند، از انحرافات و التقاطات فکری احتمالی آنان نیز بیم داشتند . در سال ۵۰ که گروهی از اعضای اصلی سازمان مجاهدین، برای دیدار با امام و کسب موافقت ایشان با اصول نظری خود و تایید مبارزه مسلحانه‏ای که در پیش گرفته بودند، نزدشان رفتند، امام با آغوش باز آنها را به حضور پذیرفتند و اجازه دادند تا در چند جلسه نظراتشان را بیان کنند . گرچه به گفته یکی از شاهدان عینی، آنان فقط دو تا از کتابهای دینی - فلسفی خود را به نظر ایشان رساندند، ولی امام با مطالعه همان دو کتاب و استماع گفته‏هایشان، به مبانی فکری آنها پی بردند و با وجود این که نامه‏های تاییدآمیزی از سوی چند تن از علمای مبارز ایران به همراه داشتند، حاضر به تایید مرام و راه و رسمشان نشد; زیرا بر این باور بودند که اینها به معاد اعتقادی ندارند و آن را سیر تکاملی همین جهان می‏دانند و برای توجیه نظرات خود به آیاتی از قرآن کریم و عباراتی از نهج‏البلاغه تمسک می‏جویند و حال آنکه تعبدی به آنها ندارند و از این رو در پایان به آنها گفتند: من [شما را] تایید نمی‏توانم بکنم . شما [همچنین] معتقد به مبارزه مسلحانه هستید; الان وقتش نیست . پیروز نخواهید شد . " (۸)

با وجود این، امام از اظهارنظر خود در مجامع عمومی و سیاسی کشور خودداری کردند تا رژیم نتواند از چنین اختلافاتی سؤاستفاده کند و در صفوف ملت رخنه افکند . اما سکوت امام برای ملت، حامل پیامهای روشنی بود; زیرا همگان می‏دانستند که امام با آن همه مخالفت‏با رژیم شاه، وقتی از سازمانی که علیه رژیم فعالیت مسلحانه می‏کند، سخنی نمی‏گوید و تایید نمی‏کند، بدان معناست که با آنان توافق در مشی سیاسی و فکری ندارد; اگرچه برای جلوگیری از استفاده‏های فرصت‏طلبانه شاه، سکوت می‏کند . در ایران، تمام امید امام به کسانی همچون شهید مطهری بود که با ژرفایی که در اندیشه و عمل دادند، بتوانند جوانان روشنفکر و تحصیل کرده را در مسیر دین و دینداری نگه دارند و پاسبان مرزهای اندیشه دینی باشند . بدین رو، ضمن تقویت کلامی و روحی آنان، هماره خطر التقاط و الحاد را گوشزد می‏کردند و جوانان را به آمیزش با روحانیون فاضل و انقلابی می‏خواندند . (۹)

● دفاع از حقوق مهاجران

در دوران اقامت امام در عراق، چندین بار میان ایشان و حکومت وقت عراق، مشاجراتی درگرفت در نیمه دوم سال ۱۳۵۰، کومت‏بعثی، ایرانیان مقیم آن کشور را به شدت تحت فشار قرار داده بود واز هرگونه عمل ضد انسانی، ابایی نداشت .

به رغم آنکه امام خمینی در عراق، تبعیدی محسوب می‏شد، از اعتراض شدید به بعضی‏ها خودداری نکرد و طی تلگرافی در دوم دیماه ۱۳۵۰، به رئیس جمهور عراق، هشدار داد که دست از اعمال خلاف انسانی خود بردارد . رئیس جمهور عراق به هشدار امام اعتنایی نکرد و به شیوه جنایتکارانه خود با ایرانیان مهاجر، ادامه داد . بدین رو، امام عزم خود را برای خروج از عراق و سکونت در لبنان اعلام کردند . در آن روزها، امام گاه و بی‏گاه در این باره با اطرافیان و شاگردان خود سخن می‏گفت تا به تدریج اذهان طلاب را برای هجرت خود به لبنان آماده کند . ولی رژیم بعثی عراق که از آثار این مهاجرت ناخواسته، به خوبی آگاه بود . با خروج امام از عراق مخالفت کرد . بدین ترتیب امام از همه توان و امکانات خود برای کم کردن فشار از روی مهاجران ایرانی سود جست; اگرچه نتیجه آن سالها بعد ظاهر شد .

● جنگ چهارم اعراب و اسرائیل

ملت اسلام تا این جرثومه فساد (اسرائیل) را از بن نکنند، روی خوش نمی‏بینند و ایران تا گرفتار این دودمان ننگین (پهلوی) است، روی آزادی را نخواهد دید . (۱۰)

هشدارهای بالا، جملاتی از پیام امام خمینی به ملت ایران در ۲۲ مهر سال ۱۳۵۲، یعنی یک هفته پس از شروع جنگ چهارم اعراب و اسرائیل، می‏باشد .

پس از جنگ ۱۹۶۷ که میان اعراب و اسرائیل درگرفت و به پیروزی اسرائیل انجامید، غرور ملتهای عرب، سخت جریحه‏دار شد و تا سالها، وضعیت نه جنگ و نه صلح بر آنان حاکم بود . در ۱۴ مهرسال ۵۲، جنگ چهارم اعراب و اسرائیل با هجوم غافلگیرانه ارتشهای مصر و سوریه به مواضع اسرائیل در صحرای سینا و بلندی‏های جولان آغاز شد . . در این جنگ برخلاف سه جنگ پیشین که ارتشهای کشورهای عربی، غافلگیر شده، شکستهای سختی را متحمل شدند، پیروزی‏های مهمی نصیب مصر و سوریه شد . پس از شروع جنگ، بلافاصله بسیاری از کشورهای عرب، حمایت‏خود را از کشورهای درگیر در جنگ اعلام کردند . برخی از آنها با اعزام تیپهای نظامی به مصر و سوریه، به یاری آنها شتافتند و کشورهای نفت‏خیز عرب نیز، صدور نفت‏خود را به کشورهای حامی اسرائیل قطع کردند .

این جنگ موجی از شادی واحساس غرور در میان مسلمانان جهان برانگیخت . در روز پس از شروع جنگ، امام پیام مهمی به دول و ملل اسلامی فرستادند . (۱۱) در این پیام، کشورهای مهاجم به اسرائیل، به توکل برخدا توصیه می‏شوند و امام خمینی پشتیبانی خود و امت اسلام را از آنان ، اعلام می‏کند . در این پیام، امام از رژیم شاهنشاهی ایران می‏خواهد که "تجاوزات غیر انسانی اسرائیل" را محکوم کند و حتی می‏افزاید: "اگر دولتی در این امر حیاتی که برای اسلام پیش آمده، کوتاهی کرد، بر دیگر دولتهای اسلامی لازم است که با توبیخ و تهدید و قطع روابط او را وادار به همراهی نمایند . " (۱۲)

امام به خوبی می‏دانست که شاه ایران، هرگز به خود اجازه نخواهد داد که اسرائیل را محکوم و تهدید به قطع روابط کند; اما این فشار سیاسی، موجب گشت که رژیم شاه در کانون توجه بین‏الملل قرار گیرد و همگان در انتظار محکومیت اسرائیل و حمایت اعراب، از سوی ایران بودند . همین فضا و انتظار جهانی، لطمات بسیاری بر استراتژی‏های شاه زد و او را واداشت که درباره اسرائیل، به پنهان کاری و لاپوشانی، روی آورد; گرچه پس از مدتی دوباره به حمایتها و همکاری‏های آشکار روی آورد .

در طول جنگ که کشورهای عربی، صدور نفت را به اسرائیل تحریم کرده بودند، شاه از فرصت پیش آمده استفاده می‏کند و با افزایش ناگهانی تولید نفت، کمبود نفت امریکا و کشورهای اروپایی را تامین می‏نماید و همچنان به صدور نفت‏به اسرائیل ادامه می‏دهد . شاه حتی از محکومیت لفظی اسرائیل نیز خودداری می‏کند و بدین رو، امام خمینی در پیام دیگری به همین مناسبت، سخت‏بر رژیم پهلوی می‏تازد:

چرا رژیم ایران در این امر حیاتی که برای مسلمین پیش آمده، بی‏تفاوت است و یا از اسرائیل طرفداری می‏کند و با اینکه اکثریت قریب به اتفاق دولتهای اسلامی و بسیاری از دولتهای غیراسلامی، از اعراب در حال جنگ پشتیبانی کرده‏اند، دولت ایران و شاه بی‏حیثیت، روی سرسپردگی به امریکا و اظهار تبعیت هرچه بیشتر، به ظاهر ساکت و در واقع به طرفداری از اسرائیل می‏کنند؟ (۱۳)

در همین پیام، امام خمینی نسبت‏به توطئه‏های احتمالی شاه علیه کشورهای عرب مسلمان هشدار می‏دهد:

"من بیم آن دارم که میلیاردها دلار اسلحه‏ای را که از اربابان جهانخوار خود خریداری نموده و با خرید آن، ایران را به ورشکستگی کشانده، اکنون به اسرائیل بفرستد . من خوف آن دارم که ارتش ایران را با مهماتی که به قیمت قحطی و گرسنگی و بالاخره خون مردم محروم ایران به دست آورده، مجبور کند که قلوب گرم و پراحساس مجاهدین را هدف قرار دهد . " (۱۴)

واریز کردن پولهای هنگفت نفت‏به جیب کمپانی‏های نفتی بیگانه و حمایت از اسرائیل در بدترین شرایطی که برای اسرائیل پیش آمده بود و خودداری از همدلی و همراهی با ملل مسلمان در جنگ با اسرائیل و جاه‏طلبی‏های دیوانه‏وار و چندین علت دیگر، موجب گشت که امریکا و دیگر دول اروپایی، نقش ژاندارمی منطقه را برای او رقم بزنند و بدین وسیله، نشان افتخار خدمت‏به بیگانگان را بر سینه او بنشانند . .

از آن پس شاه خود را مستظهر به دلارهای نفتی و حمایتهای بی‏دریغ کشورهای بزرگ غربی می‏دید و راه را چنان در پیش روی خود هموار یافته بود که دست‏به اقدامات دیوانه‏واری زد; از جمله تشکیل حزب دولتی رستاخیز و تغیر تاریخ هجری و منع ورود دختران محجبه به دانشگاه و ... که درپی شرح برخی از آنها خواهد بود .

● حزب رستاخیز

آغاز دهه پنجاه، پایان ناکامی‏های خاندان پهلوی، به نظر می‏رسید . جنگ اعراب با اسرائیل، تحریمهای نفتی و حوادث پی در پی سیاسی و نظامی در سطح جهان، قیمت نفت را به چهار برابر، افزایش داد . این ثروت کلان، حرص شاه ایران را پاسخگو نبود و او را برای سرمایه‏گذاری‏های زنجیره‏ای آماده‏تر کرد . نویسندگان کتاب "مطالعات روستایی در ایران" پاره‏ای از درآمدهای غیر نفتی شاه را چنین می‏شمارند:

- فروش املاک غصبی پدر;

- سرمایه‏گذاری در صنایع، بانکداری، حمل و نقل، هتل، کازینو و ...

- تمام درآمدهای حاصل از بانک عمران;

- موسسه دارو پخش;

- کارخانه سیمان فارس;

- کارخانه قند فریمان;

- کارخانه شکر قهستان;

- کارخانه شکر اهواز;

- کارخانه قند پارس;

- شرکت‏سهامی بیمه ایران;

- شرکت نفتکش ملی و حمل و نقل خلیج;

- کارخانه ایرانیت;

- کارخانه بی - اف گودریچ ... (۱۵)

علاوه بر او، خاندان و اعضای وابسته به او، هر یک به تنها صاحب سرمایه‏ها و صنایع بسیاری بودند و حتی به گفته برخی از آگاهان به امور دربار، ثروت اشرف، خواهر شاه، بیش از او بوده است . (۱۶) امام عمده در آمدهای او، همان درآمد حاصل از فروش نفت‏بود که هرگز به جیب صاحبان اصلی‏اش، یعنی ملت، نرفت; بلکه پس از قرار گرفتن در حسابهای شخصی شاه و خانواده زراندوزش، صرف خرید اسلحه و تجهیزات نظامی شد .

در اوایل دهه پنجاه، شاه ایران به مرتبه‏ای از ثروت و زراندوزی، رسیده بود که فقط با پادشاه عربستان و یا بزرگترین سرمایه‏داران امریکایی، قابل قیاس بود . امام خمینی در اعلامیه‏ای که در سال ۵۲ خطاب به علما و خطبای ایران صادر کردند، اشارات روشن و افشاگرانه‏ای نسبت‏به وضعیت اقتصادی کشور و اوضاع مالی شاه، ثبت کردند . (۱۷)

در بعد سیاسی و ثبات پایه‏های حکومتی نیز، شاه احساس قدرت می‏کرد . جنبش مسلحانه، به شکست انجامیده بود . قیام‏های مردم در فرصتهای متعدد، به ویژه در سالگردهای ۱۵ خرداد، سرکوب می‏شد و مخالفان سیاسی، کاملا قلع و قمع شده بودند . فضای سیاسی کشور، به طرز فجیعی بسته و خاموش بود . دو حزب فرمایشی "ایران نوین" و "مردم" با دامن زدن به نزاع‏های ساختگی و بی‏اثر، هرازگاه نمایشی از فضای باز سیاسی کشور را اجرا می‏کردند; اما آنان نیز به انحلال خود خواسته رای دادند و کشور را به کلی از هرگونه صدای اعتراض - هر چند نمایشی - خالی کردند .

در روزهای پایانی سال ۵۳، شاه که خود را در اوج قدرت نظامی، سیاسی و حتی فرهنگی می‏دید، طی یک سخنرانی، تاسیس حزب "رستاخیز" را اعلام کرد .

اهداف شاه از تاسیس این حزب حکومتی، متعدد و در خور تامل است . این حزب می‏توانست، یکی از خاکریزهای دفاع از موجودیت رژیم باشد و در سازماندهی به هواداران مزدور یا غافل رژیم، خدمات شایانی ارائه دهد . همچنین حزب رستاخیز، وظیفه توجیه و مشروعیت‏بخشی به نظام سلطنتی را برعهده داشت و با تشکیل جلسات باصطلاح علمی و آکادمی، در مشروع و مقبول نشان دادن رژیم خاندان پهلوی می‏کوشید .

بدین‏ترتیب، حزب رستاخیز برای شاه و وابستگان او، اهمیت‏بسزا و فراوانی یافت; به طوری که شاه در یکی از مصاحبه‏های خود، در همان روزها گفت: "کسانی که در این حزب وارد نشوند، به معنی آن است که علاقه‏ای به کشور خود ندارند و می‏توانند گذرنامه گرفته و از کشور خارج شوند . " (۱۸)

موضوعاتی که در کانون توجه و تلاشهای حزب رستاخیز قرار داشت، عبارت بودند از:

۱) تقویت و توجیه ارکان نظام شاهنشاهی;

۲) قانون اساسی;

۳) انقلاب شاه و ملت .

رضا بابایی

یادداشتها:

۱ . حمید روحانی، نهضت امام خمینی (قم، دارالفکر) ص‏۶۹۹ . برخی از عبارات این اعلامیه روشنگرانه، از بیم مخالفت‏حکومت عربستان با پخش آن در ایام حج، حذف شد .

۲ . پیش از این درباره این جشنها، سخن گفته‏ایم .

۳ . فالاچی، مصاحبه با تاریخ، بخش سانسور شده، تهران نشر آواز، ۱۳۵۷، ص‏۳، به نقل از زندگینامه امام خمینی، محمد حسن رجبی، ص‏۳۰۶ .

۴ . صحیفه امام، جلد ۲، ص‏۳۹۷ .

۵ . همان .

۶ . همان، ج‏۲، ص‏۳۹۸ .

۷ . همان، ص ۴۸۳ .

۸ . به نقل از حجهٔ الاسلام دعایی، روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۶ تیرماه ۱۳۵۹، شماره ۳۱۷ . نیز ر . ک: تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج‏۲، ص‏۲۰ - ۲۱۹ . (به نقل از: رجبی، زندگینامه امام خمینی، ص‏۳۱۰) .

۹ . چنین شیوه‏ها و ظرافتهایی که امام در آن سالها به کار می‏بستند، همچنان می‏تواند الگو و سیره امروزین ما باشد .

۱۰ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۷ .

۱۱ . محمدحسن رجبی، زندگینامه امام خمینی، ص‏۳۲۱ .

۱۲ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۲ .

۱۳ . همان، ج‏۳، ص‏۶ به بعد .

۱۴ . همان، ص‏۷ .

۱۵ . گروه نویسندگان، مطالعات روستایی در ایران، ص‏۱۴ .

۱۶ . ر . ک: احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین .

۱۷ . ر . ک: صحیفه امام، ج‏۲، ص ۴۸۲و ۴۸۳ . پیام امام خمینی به علما و وعاظ و امت مسلمان ایران در مورد نقشه‏های دستگاه جبار برای محو اسلام و قرآن .

۱۸ . "کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی"، ج‏۱، ص‏۲۷۳ .

۱۹ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۷۱ .

۲۰ . همان .

۲۱ . ر . ک: جزوه "زندگینامه اجمالی امام خمینی"، تهیه و تنظیم: واحد تحقیقات موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، ص‏۱۱۵ .

۲۲ . حمید انصاری، حدیث‏بیداری، ص‏۹۳ .

۲۳ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۱۰۰و۱۰۱ .

۲۴ . همان .

۲۵ . همان، ص‏۱۱۴ .

۲۶ . محمدحسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام، ص‏۳۴۶ .

۲۷ . از ظهور تا سقوط ، ص‏۲۱۲ .

۲۸ . همان .

۲۹ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۱۷۹ . این پیام به مناسبت عیدفطر در تاریخ مهر ۱۳۵۵/شوال ۱۳۹۶ خطاب به عموم مسلمین و دانشجویان داخل و خارج از کشور صادر شد . درباره فاصله هفت ماهه میان اصل ماجرا و نامه امام (ره) برخی گمانه زنی‏های درخور تاملی کرده‏اند . . ر . ک: رجبی، همان، ص‏۳۴۹ .

۳۰ . در چنین مواقعی امام از مردم سایر کشورهای اسلامی می‏خواستند که به کمک برادران و خواهران خود در لبنان بیایند .

۳۱ . کوثر، ج ۱، ص‏۲۷۳ و روزنامه کیهان، ۸/۱۲/۵۷ . .

۳۲ . دائرهٔ المعارف تشیع، ج‏۷، ذیل مدخل "خمینی" ص‏۲۶۹ .

۳۳ . رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی، ص‏۴ - ۳۵۳ .

۳۴ . ر . ک: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، ص‏۳۰۴ .

۳۵ . حدیث‏بیداری، ص‏۹۵ - ۹۴ .

۳۶ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۲۱۰ .

۳۷ . صحیفه امام، ج‏۳، ص‏۲۰۷ .

۳۸ . ر . ک: خاطرات آیت‏الله پسندیده، به کوشش مرادی‏نیا، ص ۳ - ۵۲ .

۳۹ . ر . ک: ستاره صبح انقلاب، روح‏الله حسینیان، ص ۱۵ - ۱۴ . همچنین در مجله حوزه، ش ۸۲ - ۸۱، شرحی از تالیفات چهل‏گانه او آمده است .

۴۰ . ر . ک: مجله پاسدار اسلام، ش ۲۳، ص ۲۹ .

۴۱ . ر . ک: مجله حضور، ش ۲۱، ص ۲۴۸ - ۲۴۷ .

۴۲ . ر . ک: راز طوفان، ص ۷ - ۲۵۶ .

۴۳ . ر . ک: مجله یاد، ش ۱۲ .

۴۴ . برای آشنایی بیشتر با نقش عوامل شتابزا در انقلاب، رجوع کنید به: چالمرز جانسون، تحول انقلابی، ترجمه حمید الیاسی، ص ۱۰۳ و مصطفی ملکوتیان، سیری در نظریه‏های انقلاب، چاپ دوم، فصل هفتم .

۴۵ . ر . ک: نیکی کدی، ریشه‏های انقلاب ایران، ترجمه گواهی، ص ۴۱۴ .

۴۶ . ر . ک: افراسیابی، ایران و تاریخ، ص ۵۱۹ .

۴۷ . ر . ک: علیرضا زهیری، عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۳۸۱ .

۴۸ . صحیفه نور، ج ۲، ص ۳۹ .

۴۹ . سیر این وقایع را با نقل جزئیات آنها، در کتاب "کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی"، مجلدات ۳ - ۱، بخوانید .

۵۰ . ر . ک: تاریخ سیاسی بیست و پنج‏ساله ایران، ج ۲، ص ۹۲ - ۹۱ .

۵۱ . ر . ک: ساواک و روحانیت، همان، ص ۲۲۷ و ابراهیم یزدی، آخرین تلاش‏ها در آخرین روزها، ص ۲۵ .

۵۲ . حمید انصاری، حدیث‏بیداری، ص ۱۰۰ .

۵۳ . ر . ک: عصر پهلوی به روایت اسناد، ص ۳۸۹ .

۵۴ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۵۳۲ .

۵۵ . ر . ک: همان، ج ۱، ص ۴۳۴ .

۵۶ . همان، ص ۴۳۴ .

۵۷ . حدیث‏بیداری، ص ۱۰۱ .

۵۸ . ر . ک: پاسخ به تاریخ، ص ۳۶۴ - ۳۵۰ .

۵۹ . ماموریت در تهران، خاطرات ژنرال هایزر، به نقل از حدیث‏بیداری، ص ۱۰۲ .

۶۰ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۲، ص ۵۸۱ و ج ۳، ص ۵۴۵ .

۶۱ . حدیث‏بیداری، ص ۷ - ۱۰۶ .

۶۲ . کوثر، ج ۳، ص ۱۸ - ۴۷ .

۶۳ . حدیث‏بیداری، ص ۱۱۰ - ۱۰۹ .

۶۴ . ر . ک: کوثر، شرح وقایع انقلاب اسلامی، ج ۳، ص ۶۱ - ۳۵۱ .


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.