یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه نیازمند رنسانسی جدید


اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه نیازمند رنسانسی جدید

فقیه به معنای مجتهد است, مجتهد کسی است که بتواند با کمک منابع ویژه , برای موضوعات مختلف عبادی, اقتصادی, فرهنگی, اجتماعی, سیاسی, اداری, فردی, گروهی و حکم شرعی آن را استنباط کند و به عنوان حکم الله به جامعه عرضه بدارد

● الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله ؟

رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه، تحول حوزه علمیه را مسئله ای اجتناب ناپذیر و حتمی دانستند و خاطرنشان کردند : کناره گیری از تحول موجب از بین رفتن و یا منزوی شدن خواهد شد ، بنا بر این ، تحول را باید پذیرفت.

لذا بایستی تحول را پذیرفت !

سخن از کجا بگویم که تو را به دل نشیند

نه خطا نوشته باشم نه رها به گل نشیند

به نجوا نشستن و به زمزمه پرداختن و بیان پیشه کردن و فریاد سر دادن و خروش بر آوردن ... از دردی مزمن را چه سان در هیئت کلماتی ، بر چهره کاغذی به رنگ ابر آسمانی توان پاشید که بارش معانی دلخواه را به ترنم برساند و رعد و برق تضارب افکار و تگرگ و باران بهاری را سبب شود و رنگین کمان شلیک به سوی بی نهایت را فراهم آورد ؟ ...

اما هر آنچه که در تصور آید ، به عمل نیز شاید ، و این قانونی است مجرب و سنت الهی!

نگاهی به دامنه هستی ، واقعیاتی را بر ما برملا می سازد و هر آنچه باید را ، به زبانهای مختلف واگویه می کند. در این میان ، نیم نگاهی که به حضور دین در زندگی بیفکنیم ، بی تردید ، لایه هایی از شگفتی را در ما بر می انگیزاند.

در این نوشته می خواهیم مقوله های زیر را بررسی نماییم:

۱) دین در گذر زمان

۲) مقایسه حوزه علمیه

۳) نظام آموزشی

۴) اهداف حوزه علمیه

۵) حوزه ها برخیزند !

۶) جایگاه حوزه های علمیه

۷) به کجا می رویم ؟

۸) استقلال حوزه

۹) تکفیر نکنیم

۱۰) ترس

۱۱) شش دانگ دین

۱۲) دروس حوزه

۱۳) طرح نظام آموزشی حوزه علمیه

۱۴) مجتهد کیست ؟

۱۵) حوزه در حیات امام خمینی(ره)

۱۶) حوزه در نگاه امام خمینی (ره)

● دین در گذر زمان

یکصد و بیست و چهار هزار پیامبری که برای هدایت بشر آمده اند ، به درازای زمان و به تناسب بینش و بصیرت آدمی ، در جای جای روزگاران گذشته به تدریج ظهور کرده و به انجام تکلیف پرداخته اند.

آنچنانکه مشهور است ، ۷ هزار سالی از زمان خلقت آدم ابوالبشر (ع)گذشته است که بیشترین تعداد پیامبران در نیمه اول خلقت (۳۵۰۰سال اولیه) رسالت یافته اند و از آن پس ، اما ، تنها سه پیامبر ، با ماموریت جهانی ، ظهور کرده اند ، بدان جهت که انسانیت در طول زمانهای متمادی به درک و بینش متعارف رسیده بود.

ادیان آسمانی در طول تاریخ ، روند تکاملی داشته اند ، همچون مقاطع تحصیلی در یک نظام آموزشی.

بر این مبنا، دین اسلام، آخرین مقطع تحصیلی بشریت است ( ان الدین عندالله الاسلام ) ، رتبه ای به تمام معنا، عاری از اشکال و نقیصه.

با نگاهی دیگر، دین اسلام، ظرفیتی ایده آل ، عرضه می دارد ، برای مدیریت جوامع بشری با هر گونه ویژگی فرهنگی، اقتصادی، تاریخی و ...

دوران بت پرستی انسانها را می توان بر دوره بیسوادی آنها تطبیق نمود و نتیجه آنکه اینک، تقریبا نه اثری از بیسوادی و نه رد پایی از بت پرستی بر جای مانده است.

ابتدایی ترین دین جامع آسمانی، یهودیت است، آنچنانکه اولین دوره آموزش رسمی انسانها، مقطع ابتدایی.

تطابق جمعیت یهودیان (۱۳ میلیون نفر) در زمان اکنون با انسانهایی در سطح سواد دوره ابتدایی ، نسبتی همسان می نماید.

مسیحیت بیشترین جمعیت کنونی جهان را تشکیل می دهد( ۵/۲ میلیارد نفر) و بیشترین با سوادان جامعه نیز کسانی هستند، بالاتر از سطح ابتدایی و کمتر از دیپلم.

دیپلم گرفته های جهان، همانا، اهالی اسلامند(۵/۱ میلیارد نفر) و چون نیک بنگری، عددشان کمتر است از اغیار ، لکن کمی تعداد را، هرگز نشاید که نقصان شمری.

در این میان ، اما ، دانشگاهیان، شیعیان مولا علی (ع) هستند که بر تارک باورشان شریفه « الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی ... » به جلوه گری نشسته است و البته که عددشان قلیل است و به ۳۰۰ میلیون نفر هم نمی رسد، اما از تو چه پنهان که نسبت مغز انسان تنها دو درصد وزن بدن اوست.

با ظهور دین مبین اسلام، انسانها، دنیای نوینی را به تجربه نشستنند و هر آنچه را برای زندگی طراز آخر سعادت ضروری بود ، فرا چنگشان رسید ، آن سان که خود ، به تنهایی قادرند با به کار بستن چنین آموزه هایی به کمال و سعادت نهایی نایل آیند.

و چنین بود که خدای متعال ، بتدریج ، حجت ظاهری اش را هم از میان مردم ، جدا می سازد تا به مدد بصیرت خویش ، همانند پرندگانی کوچک، پرواز به سوی حقیقت را در غیاب امام معصوم(عج) ، تجربه کنند.

.... و آیا دانی که حکومت مهدی(عج) در چه فضایی پا به عرصه وجود خواهد گذاشت ؟

آری ! آن زمان که آحاد انسانها به درجه ای از کمالات برسند که به خود اجازه خطا کردن و لغزش ، بر اثر شدت بینش ندهند و به عبارتی دگر ، تالی تلو معصوم شوند و چنین وضعیتی نه چنان دور است که می پندارند!

بباید دانست که هر دین و مرامی ، متعهد است که دلیلی متقن ارائه کند تا انسانها با طیب خاطر ، سر بر آستان تعالیمش بسایند و سرشت خویش بر آن حوالت دهند. از آن جهت که هستی بشر ، سرمایه اوست و نشاید که بر هدرش دهد بی حساب و کتاب.

حساسیت به جایی که ضروری است از خود نشان دادن ، مگر نه این است که مسئله عقیده و دین ، مسئله مرگ و زندگی است؟

همه لابد بدانند که مکتب راستین و برحق ، آن است که اولا ، در تعالیمش ، حتی یک مورد خطا نباید دیده شود و ثانیا ، کاملترین دستورالعمل را ، برای تمامی امور جهان ، تا زمان بی نهایت ، ارائه کرده باشد و ثالثا ، رهبران اصلی آن ( معصومین ع ) از هرگونه خطا ، حتی یک مورد ، مبرا باشند ، به این معنا که تمام کردار و رفتار و گفتارشان ، با عقل و عاطفه انسانی و شرع آسمانی و نیز قوانین مادی طبیعت ، همخوانی کند. چنین ویژگیهایی ، جز در مکتب تشیع علوی ، نیابی و هزار و چهارصد سال قدمت ، آیا برای تجربه و اثبات حقانیت کافی نیست؟ آنچنانکه دوست و دشمن گشتند و نبود و نگرد که نیست! فتبارک الله احسن الخالقین.

● مقایسه حوزه علمیه

اسلام با صدایی رسا تحدی می کند که اگر در آموزه هایش ، حتی یک مورد خطا مشاهده گردد ، تمام سخنش را پس می گیرد ، همچنانکه تحدی می کند برای همه امور عقیدتی ، عاطفی و مادی و در یک کلام ، برای همه چیز و تا همیشه زمان، دستورات کامل و ایده آل ارائه می دهد و این تحدی را در مقابل ثمن تمام هستی خود گذارده است.

محتوای تعالیم اسلام ، شامل قرآن و سنت ( سخن ، تقریر و عمل) پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) است و افزون بر آن ، عقل نیز در امور عادی، مورد تایید قرار گرفته است ، به عبارتی دیگر ، بعد از دو منبع اصلی و مهم یعنی قرآن و سنت ، عقل به عنوان حجت ، در رتبه سوم اهمیت برای قضاوت و شناخت قرار دارد.

با این مقدمه ، گفته می آید که امروزه در نظام آموزشی دنیا ، چه غربی و چه شرقی ، تنها عقل بشری میدان دار معرفت جوامع است ، همان که در نظام آموزشی اسلام در جایگاه سوم قرار دارد.

نظامهای آموزشی دنیا تماما ، تئوری و تراوشات ذهنی انسان هستند و گاه عمر نظریات آنها به یک سال هم نمی کشد. پر واضح است که نتایج حاصله از این نظامهای آموزشی ، نخواهد توانست در راستای سعادت انسان قرار بگیرد ، نظام آموزشی اسلام مبتنی بر واقعیات جهان است و تعالیم آن از جهتی با محتوای ثابت و از سویی دیگر ، قابل انعطاف با شرایط زمان و مکان و همطراز با پیشرفتهای روز با ظرافت و دقت طراحی شده است.

نظام آموزشی اسلام که هم اکنون شالوده حوزه های علمیه را تشکیل می دهد ، بی نظیرترین نظام آموزشی از نظر منابع و محتواست ، هرچند متولیان حوزوی نتوانسته اند در همه جوانب ، چهره واقعی آن را به روشنی واگویه کنند ، اما این واقعیت ، چیزی از ارزش آن نمی کاهد.

● نظام آموزشی

ابعاد وجودی انسان به ترتیب اهمیت عبارتند از : عقیدتی ، عاطفی و مادی.

نظام آموزشی ایده آل ، آن است که به هر سه جنبه در حد کمال پاسخگو باشد. اسلام به واقع ، مدعی چنین امری است ، آری ! نیازهای عقیدتی و عاطفی و مادی انسان ، تنها در این مکتب ، پاسخ درخور می یابد و اینگونه است که از همان ابتدای ظهور اسلام ، خداوند متعال ، موجودیت آیین خود را در معرض تحدی و در بوته آزمایش می گذارد و نظامهای آموزشی تمام مکاتب و فرقه ها و تمدنها را به مبارزه می طلبد.

مهمترین چالش نظام آموزشی غیر اسلامی ، نداشتن منابع شناخت است ، تنها منبع معرفتی آنان ، عقل و تجربه است و حداکثر ، آموزه هایی که از مکاتب و مرامهای دیگر اقتباس می کنند.

بیشترین کاری که از نظامهای آموزشی کنونی دنیا بر می آید ، تامین جنبه های مادی انسان است ، آن هم با نواقص فراوانی روبروست.

این نظامها در جنبه عقیدتی و عاطفی انسانها چه برنامه ای دارند ؟ آیا غیر از این است که امیدوارند با تامین جنبه مادی آدمیان ، آرامش و سعادت نصیبشان گردد ؟ غافل از آن که دو جنبه مهم دیگر انسان را به طاق نسیان سپرده اند و اتفاقا سعادت بشر را تنها در همین دو بعد باید جستجو کرد.

مشکل اساسی حوزه علمیه به عنوان متولی نظام آموزشی اسلام ، این است که نتوانسته است از منابع و آموزه های فوق العاده این نظام آموزشی ، بهره گیرد و به تدوین نظامی منسجم و کارآمد در این جهت بپردازد.

ایراد نظامهای آموزشی دنیا ، نداشتن تعالیم مکتبی و پشتوانه ای منطبق بر واقعیت است و ایراد حوزه های علمیه ، مدیریت ضعیف بر گنجینه های منحصر به فردی است که به طور وفور در اختیارشان قرار دارد.

حوزه های علمیه ، علی رغم داشتن منابع غنی برای پی ریزی نظام صحیح اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و ... که می تواند و باید کلید حل مشکلات جامعه باشد ، تا کنون از این ظرفیت بی نظیر مکتب اسلام ، خود را محروم کرده و همچنان بالقوه و بکر باقی مانده است.

دریغ و درد ! که هنوز پس از گذشت ۱۴۰۰ سال از ظهور اسلام و ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ، در جامعه ، با معضلات فراوان ، دست به گریبانیم.

صاحبان گوهر شب چراغی که طریق استفاده از آن را نمی دانند ! چراغ جادو بدستانی که از خاصیت آن بی خبرند ، حاملان اسم اعظمی که حتی به خود زحمت خواندن این اسم را نمی دهند ، کلید دارانی که همت چرخاندن کلید در کلون را ندارند ، انگشت روی ماشگانی که هنوز شلیک نکرده اند ، لیوان بدستانی که تشنه اند و لیوان پر از آب زلال و تگری را سر نمی کشند و دارو در کفانی که در حال احتضار ، داروی شفابخش را نمی خورند و ...

حوزه ، در جنبه مادی انسان کاری نکرده است ، در جنبه های عاطفی- اخلاقی و عقیدتی هم ، کارش قابل ذکر نیست ، خرده بر ما نگیرید ، بدون تعارف ، قرار است که سخن بگوییم و نیازی به استدلال نمی بینم و گرنه می گفتم که با داشتن چنین گوهر بی همانندی ، در زمان ما چه تعداد سلمان فارسی و ابوذر و عمار و حد اقل چند امام خمینی و شهید بهشتی و شهید دستغیب و شهید مطهری داریم ؟ کدام منطقه است که عاری از مشکلات و فساد است ، کدام مسئول است که برای درد بیچارگان و پابرهنگان ، شبها بی تاب است و خوابش نمی برد ؟ کدام قسمت فرهنگ است که منطبق بر معارف ناب اسلام است ؟ کدام به قدرت رسیده ای در فکر استفاده بهینه ! از امکانات در اختیارش ، به نفع باند و گروه خود نیست؟ کدام قدرتمداری ، خود را وامدار مردم و نوکری برای ولی نعمت می داند و ... شقشقه هدرت !

برحوزه علمیه واجب است که به تبیین و تدوین نظام آموزشی مبتنی بر تعالیم اسلام بپردازد و با موضوع بندی جنبه های مختلف حیات انسانی و طرح مبسوط موضوعات عقیدتی ، اخلاقی و احکام عملی به صورت درس خارج ، به وظیفه اصلی خود اقدام کند.

وضعیت نابهنجار یک جامعه ، نشان دهنده نقص نظام آموزشی آن است ، به دیگر سخن ، مهمترین عامل تربیت و رشد انسان ، چه در زمینه امور دنیایی و چه امور معنوی ، همانا نظام آموزشی آن جامعه است.

آن زمان که نظام آموزشی مستدل و منطقی ، برای جامعه تدوین شود ، مردم از نقطه نظر عقیدتی ، عاطفی و مادی ، با هزینه ای اندک در راستای اهداف اجتماعی و دینی مدون قرار خواهند گرفت و معضلات فردی و اجتماعی ، خود به خود بر طرف خواهد شد. بی گمان در چنین شرایطی ، تخلفات و ناهنجاریها به حد اقل ممکن ، تنزل خواهد کرد. در چنین فضایی ، تنها ، اگر تخلفی صورت بگیرد ، مجازات خاطیان ، برای حاکمیت ، مجاز خواهد بود ، به عبارت دیگر ، تا نظام آموزشی صحیحی طراحی و اجرا نشده است نمی توان و نباید همه گناهان را در سبد مجرمان نهاد.

نظام آموزشی حوزه ، بدون فوت وقت ، باید تبیین و نهادینه گردد. برای نیل به این هدف ، ضروری می نماید که سه جنبه فوق الذکر ، از یکدیگر تفکیک و بررسی شود که در هر کدام از این موارد چه اهدافی مورد نظر است و چه موضوعاتی باید مورد توجه قرار گیرد ، آن گاه ، راهکارها و شیوه های تربیتی و آموزشی را در هر بخشی شناسایی کنیم و در شاکله نظام آموزشی بگنجانیم.

در نظام آموزشی اسلام ، از چهار منبع برای شناخت و استدلال و تعریف و تبیین موضوعات و احکام استفاده می شود که در هیچ مکتب و مرامی چنین منابع متقن و مطمئنی وجود ندارد ، آنچه را که این منابع ارائه می دهند ، آخرین حرف و حرف آخر در هر زمینه است ، به این دلیل که از سرچشمه وحی صادر شده است.

باید و می توان برای تبیین و تفسیر و تدوین این نظام آموزشی ، از گروههای تحقیقاتی و پژوهشی بهره برد. این گروهها ، محدوده و دورنمای نظام آموزشی را پی ریزی و تحجیر می کنند و چارچوب تعیین شده ، به تدریج حقیقت و حاصل نظام آموزشی اسلام را به جامعه عرضه کند. هرچه زودتر ، این روال شروع شود ، باز هم دیر است !

گروهی برای شناسایی موضوعات جدید در زمینه های عقیدتی ، عاطفی و مادی ، باید ماموریت یابند و گروهی دیگر برای یافتن حکم شرعی این موضوعات و تثبیت آخرین نتایج ، جهت تزریق در بافت جامعه اقدام کنند.

موضوع انتخابی ، که لزوما باید یکی از موضوعات مبتلا به جامعه نیز باشد ، به عنوان سوژه حکم شرعی ، به صورت درس خارج تدریس شود و دلایل آن به صورت مستقصی بیان گردد و توسط شاگردان در کلاس به کنکاش و بحث گذاشته شود. هر کدام از مدرسان درس خارج ، باید موضوعی را بررسی کند و در همان درس و موضوع خبره و مجتهد شود.

نظام آموزشی باید روشن سازد که از متعلمین خود چه انتظاری دارد و برای دست یافتن به آن ، کدامین سرفصلها را جهت تدریس توصیه می کند ، همچنانکه باید شیوه رسیدن به آن را نیز به تفحص و کنکاش بنشیند.

باتوجه به پیچیدگی هویت انسانی و فراوانی منابع ، لازم می نماید که موضوعات و سرفصلهایی را مدنظر قرار دهد که متعلمین را در اسرع زمان به مقصد برساند.

نظام آموزشی باید با برآوردی حساب شده ، تعیین کند که می خواهد چه ویژگیهایی را به افراد ، در مناصب ، سنین و موقعیتهای مختلف بیفزاید و یا از آنها بکاهد ، تعریف وضعیت ایده آل در هر امری کدام است و ...

آنچه مهم و موکدا مطلوب است ، این است که روی نتایج و فرآورده های شخصیتی و روحی انسان بیش از هر چیزی ، باید حساسیتی مضاعف مصروف گردد.

نظام آموزشی باید برای چالش ها و نقایص ، سر فصل ویژه وآموزه های مدون ارائه کند و قدم به قدم ، آنها را مرتفع سازد.

نظام آموزشی حوزه ، با تبیین و تفسیر و تئوری پردازی موضوعات و ارائه احکام ، باید زمینه فرآوری آنها را در مدارس ، دانشگاهها و مآلا در جامعه ایجاد کند.

در نظام آموزشی حوزه ، طلاب ، بعد از سپری کردن دوره دوم یا اجتهاد ، به طور طبیعی بر مبانی اجتهاد مشرف و قادر به رد فرع بر اصل می شوند. هر کدام از این مجتهدان بالقوه ، با گزینش موضوعی تخصصی ، در یکی از سه نیاز اساسی انسان ، به مطالعه و تحقیق و ارائه درس خارج می پردازند ، به عبارت دیگر درآن رشته مجتهد می شوند.

وظیفه مدیریت حوزه ، اما ، در این راستا ، این است که با توجه به نیاز جامعه و استعداد و سلایق طلاب ، به موضوع بندی ، تفکیک و تقسیم آنها اقدام کند و با سپردن هر موضوع به یکی از طلاب و خواستن مسئولیت از او در همان زمینه ، امکان بررسی و مطالعه و تدوین و در نهایت اجرای همه آموزه های دین را در جامعه فرام سازد.

آنچه در یک نظام آموزشی مهم جلوه می کند ، ارائه مدل و الگوی صحیح زندگی است ، به این دلیل که افراد یک جامعه ، ضرورتا خود را با الگویی که از طریق نظام آموزشی آن جامعه ارائه می شود ، تطبیق می دهند.

● اهداف حوزه علمیه

حوزه علمیه باید دو هدف اساسی را تعقیب کند :

۱) هدف مقدماتی

الف) تسلط بر زبان عربی و فارسی ، نوشتاری و گفتاری

ب) تسلط بر درست اندیشیدن ، اشراف کامل بر مبانی منطق

ج) اجتهاد ، تسلط و اشراف کامل بر مبانی اصول فقه و رجال و علم الحدیث

● هدف نهایی

الف) کسب دین ، حوزویان باید الگوی تمام نمای اسلام باشند ، نه برای دیگران ، بلکه قبل از هر چیزی برای خود.

ب) معرفی دین ، حوزویان به عنوان خلفا و جانشینان رسول الله(ص) ، باید به معرفی و آموزش تعالیم مکتب برگزیده خداوند ، با ویژگیهای خاص خود که عاری از هر گونه انحراف است ، با کمال مراقبت و جدیت و تنش زایی ، همت گمارد.

حوزه ها برخیزند !

۱) آنچه در حوزه های علمیه لازم و غیر قابل اجتناب است ، این است که عقاید و اخلاق نیز همانند فقه و اصول ، با رویکرد و متد اجتهادی ، به شیوه درس خارج ، ارائه گردد و منابع معتبر( قرآن ، سنت ، عقل و اجماع) برای مسائل عقیدتی ، اخلاقی ، سیاسی ، اداری ، اقتصادی و ... نیز به کار گرفته شوند.

۲) با توجه به موقعیت زمان و مکان ، اجتهاد احکام جدید و اجتهاد جدید احکام ، باید محط نظر مجتهدان احکام دین قرار بگیرد.

۳) انقلاب و حرکت اساسی در حوزه علمیه ، جایگزین کردن اجتهاد اصولی ( اصول دین) به جای اجتهاد فروعی( احکام عملی شخصی و ...) است که می تواند تاثیرات عمیق و بنیانی بر شخصیت انسانها بگذارد و راه را برای تاثیر فروع دین بر زندگی ، هموار سازد.

۴) هرگز برای این ابهام و سوال ، پاسخی درخور نیافته ام که چرا برای فروع دین در حوزه علمیه بیش از اصول دین و اخلاق اهمیت قائل شده است و عقاید و اخلاق به عنوان دروس جنبی مطرح می شوند؟

۵) مشکل اساسی انسانها ، فقدان عقیده و اخلاق است و تا عقیده انسان درست نشود ، چگونه انتظار عمل به احکام عملی را داشته باشیم ، در حالی که این اعمال فرع بر عقاید است ، بی تردید ، اکتفا کردن به کلیاتی مبهم و اولیه به عنوان عقاید و اخلاق ، هیچ دردی را دوا نمی کند ، اوضاع کنونی ، شاهد مثال کاملی برای این قضیه است.

تنها یک راه می ماند و آن ، این که عقاید و اخلاق هم به صورت تخصصی با متد درس خارج ارائه شود.

۶) سیره و دأب خداوند متعال بر این است که در هر دینی ، ابتدا معتقدات سه گانه ( توحید ، نبوت و معاد) را مطرح کرده است ، چه سان است که حوزه های علمیه به فروع چسبیده و امر اول خدا را بر زمین نهاده است؟ آیا اینگونه ، ادعای رهبری جامعه دینی جهانی ، ممکن شود؟

۷) اگر حوزه علمیه بخواهد نقش واقعی و طبیعی خود را در این وانفسای سرگردانی و تحیر و کویر بی فرهنگی ایفا کند ، چاره ای نیست ، جز اینکه در این مقولات تجدید نظری اساسی کند و بیش از این به دور خود ، بیهوده نچرخد که وقت تنگ است تنگ ! حوزه باید ۵۰ درصد وقت خود را به اجتهاد و تبیین و تفسیر اصل اول دین یعنی توحید و ۲۵ درصد را به نبوت و معاد و ... و ۲۵ درصد هم به احکام قدیم و جدید فقهی اختصاص دهد ، این است راه نجات!

۸) تا کنون آنچه در حوزه های علمیه اتفاق افتاده ، پرداختن به ظاهر و شکل و قالب دین بوده است ، از جمله چگونگی نماز و عبادات و شکل صحیح انجام امور و ... آیا زمان آن فرا نرسیده است که به محتوا و ذات دین بپردازیم و ثمره اصلی دیانت را به کام تشنه بشریت فرو ریزیم؟

۹) علیکم بالمتون لا بالحواشی ! متون دین ، بی تردید ، توحید و نبوت و معاد است و حواشی آن ، اعمال فردی و اجتماعی انسان.

بر حوزه های علمیه واجب است که به متن دین بپردازند ، نه اینکه امر را بر مردم مشتبه سازد که فرع را به جای اصل اتخاذ کند.

۱۰) اگر نیاز به شناختن احادیث صحیح و متقن وجود دارد که بدون تردید چنین است ، به طریق اولی در عقاید و اخلاق ، بیش از احکام عملی حساسیت وجود دارد که شاکله جهانبینی انسان را تشکیل می دهد و نیاز به بررسی و پالایش و پیرایش در آن بر کسی پوشیده نیست. چه بسا روایاتی که در عقاید و اخلاق وارد شده است که اصل و اساس محکمی ندارد و مجعول و ضعیف است و ای بسا روایات سرنوشت سازی که محجور و دور از چشم قرار گرفته اند که می توانستند انقلاب ماهوی در انسانها پدید بیاورند. سرنوشت انسان با عقیده و بعد اخلاق شکل می گیرد و اگر چنین موضوع مهمی را به حال خود واگذاریم و برداشتهای عوام گونه در این امور وارد شود ، چه کسی جواب انحرافات عظیم انسانها را می دهد. آیا انصاف است که مدتها به کنکاش و جستجو و نقض و ابرام پیرامون چگونگی و صحت و بطلان نماز خواندن انسان برهنه وقت بگذاریم و احادیثش را بررسی کنیم و صدها موضوعات بی فایده دیگر ، اما اساسی ترین موضوعات و حیاتی ترین امور زندگی انسانها ، یعنی عقاید و اخلاق را به فهم خود آنان و حد اکثر درک عمومی گویندگان و مداحان و اهل منبر وانهیم ؟

این امر ضرورت غیر قابل اجتناب پرداختن به عقاید و اخلاق به شیوه معمول دروس خارج را موکدا واجب می کند ، بزنگاه حوزه که تا کنون مغفول عنه بوده است ، همین نکته است و بس !

۱۱) تکرار دروس فرعی به شیوه کنونی حوزه ها ، ممل است ، مخل است ، مقل است ، ال و بل!... است!

۱۲) بسیاری از دروس خارج کنونی که در ابواب فقه بحث می شود ، مورد ابتلابه آنها محدود ، نادر و چه بسا معدوم است و می توان عناوین فراوانی از آنها را تحت یک عنوان کلی تر تدوین نمود و با اختصاص زمانی اندک به آن ، با اشاره ای از آن رد شد و در عوض زمان بیشتری را باید صرف ابوابی کرد که ضریب ابتلابه آنها فراوانتر است و ای بسا هرگز به آن پرداخته نمی شود.

متاسفانه ابواب عقیدتی و اخلاقی که مستمر و بدون انقطاع با آن سر و کار حیاتی داریم ، هیچ جایگاهی در دروس خارج حوزوی ندارند و این نقیصه وحشتناک و غیر قابل تصور در پیکره نظام آموزشی حوزه در انظار همه خودنمایی می کند ، اما کسی نیست که به روی خود بیاورد و از خود یا دیگران بپرسد که چرا اینگونه است و کسی به فکر رفع آن نیست؟

آیا دست استعمار شیطانی و مخالفان و معاندان و منحرفان در کار است که فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) در جامعه انسانی ظهور و بروز نداشته باشد و افراد به امور پیش پا افتاده و غیر ضروری مشغول باشند و از هدف خلقت باز بمانند و تا آخر عمر درگیر بازی با الفاظ باشند ؟

یک نفر عوام در مجلس درس خارج شرکت کرده بود و از مباحث مطرح شده در آن دچار حیرت ، که در حوزه چه چیزهایی می خوانند و برایش وقت صرف می کنند!

آیا رسم و سابقه قبلی و سنت سلف ، اجازه نمی دهد که به مسایل اساسی دین دردروس خارج بپردازیم ؟ آیا شارع مقدس رضایت ندارد که دروس خارج در موضوعات عقاید و اخلاق ارائه کنیم و تشنگان حقیقت را به سرچشمه پیراسته وحی برسانیم ؟ به راستی ! چه چیزی مانع شده است که فقط به فقه و اصول چسبیده ایم و جرأت و جسارت طرح آموزه های اصلی دین را دردروس خارج نداریم ؟

این درد را کجا باید درمان کرد ؟ این فریاد را کجا باید سر داد ؟ ...

آیا پالایش و پیرایش روایات از نظر سند و معنا در آموزه های عقیدتی و اخلاقی حرام است و در احکام عملی واجب ؟ آیا مهم نیست که یک حدیث در زمینه عقیده و اخلاق و تاریخ و تفسیر و تربیت و ... جعلی و ضعیف و مرسل و ... باشد ، اما در احکام عملی مهم است ؟

اگر کسی این نکته را دریافته است ، محض رضای خدا به ما هم بگوید که بدانیم عقاید و اخلاق مهم نیستند و فقطاحکام عملی باید از نظر معنا و طریق سند ، کنکاش و پالایش شود و مورد بازبینی و دقت و محط نظر و موضوع درس خارج قرار بگیرد !

تعجب نکنید ! واقعیت را می گویم ، حوزه علمیه با عقاید و اخلاق سر و کاری ندارد ! به آنها نمی پردازد ، درسی اساسی در این موضوعات ندارد ، اما تا دلت بخواهد فقه و اصول فقه ، دم به ساعت در حوزه تدریس و بحث می شود ف تکرار اندر تکرار ...

● جایگاه حوزه های علمیه

حوزه های علمیه وظیفه دارند که به تبیین و تشریح و تعلیم دین خدا ، بر همان اساسی که توسط پیامبر(ص) و ائمه(ع) عمل می شده است ، بپردازند.

این مسیر را باید با همان اهداف و با همان اولویتها و با همان آهنگ ، طی کند. هرگز نمی شاید که اهداف دیگری ، برای خود تعریف کند ، برخی اهداف را نادیده بگیرد و برخی را بر بعضی دیگر از جانب خود مقدم بدارد و ...

حوزه های علمیه به عنوان پاسدار و مدافع حریم معارف الهی ، باید نسبت به نشر و گسترش معرفه الله به عنوان مهمترین آموزه دین ، اقدامی اساسی و عاجل و مستمر به عمل آورد ، به عبارت دیگر ، باید مباحث ، تحقیقات ، نوشته ها ، دروس خارج و ... قبل از هر موضوعی به این سمت و سو کشانده شود.

باید به عقاید و اخلاق و تزکیه و تهذیب انسان ، قبل از آموزش احکام فرعی و جزئی پرداخته شود.

دریغ است و حیف که فرصت گرانبهای مراجع و مدرسین بلند پایه حوزه ها در احکام فرعی و کم فایده و چه بسا غیر مبتلابه مصروف گردد و برای خالی نبودن عریضه ، هفته ای یک جلسه اخلاق و یا عقاید هم گفته شود ، نمکی برای طعام ! آیا رسالت حوزه این است؟

به کجا می رویم ؟

امروزه اگر بر محصولات انسانی و برونداد حوزه های علمیه بنگریم ، چه می بینیم ؟ آیا یک طلبه بعد از ۱۰ – ۱۵ سال تحصیل درحوزه ، بر مکالمه و کتابت زبان عربی مسلط است ؟ از نظر مادی تامین است و بی دغدغه ؟ از نظر مسکن بی مشکل است ؟ از نظر بر قراری ارتباطات اجتماعی ، کمبودی ندارد ؟ صرف نظر از مطالعات و تحقیقات شخصی طلاب ، نظام آموزشی حوزه چه افزوده ای بر شخصیت علمی و معنوی آنان داشته است؟ از مکتب ناب و بدون غلو اهل بیت(ع) چه می داند ؟ آگاهی او از تاریخ اسلام چه مقدار است؟ از فلسفه ، از عرفان ، از خدا از پیامبر از قیامت و ... چه اندوخته ای با خود دارد؟

کدام طلبه است که مدیریت حوزه از او می پرسد ، کجایی و چه می کنی و باید چه کار بکنی ؟

یک طلبه بعد از سالها شرکت در درس خارج ، چه دردی از جامعه را درمان تواند کرد؟

به راستی ، محصولات امروزه حوزه های علمیه چیست ؟

به کدامین راه می رویم؟ این تذهبون؟؟؟

۱) حوزه علمیه بیش از حد لازم ، وقت طلاب را تلف می کند.

۲) سرفصلهای دروس حوزه ناقص و دور از جامعه و نیازهای انسان است.

شهید مطهری می‏گوید :

وقتی که من از قم به تهران رفتم ، احساس کردم که مردم به چیزهایی نیاز دارند که من نمی‏دانم و من مطالبی یادگرفته‏ام که مورد نیاز مردم نیست.

۳) کتابهای درسی حوزه ، تناسبی برای تدریس ندارد ، بدین جهت که برای این منظور نوشته نشده اند. غمگنانه باید گفت که هیچ کتابی چه در حوزه یا دانشگاه و مدارس ، به صورت تخصصی برای تدریس نوشته نمی شود و اصولا از معیارهای یک کتاب درسی فرسنگها دورند.

۴) برونداد حوزه ها مطلوب نیست و تاثیر قابل قبولی در جامعه ندارد.

۵) در حوزه به مسائل فرعی بیش از اصلی می پردازند.

۶) از ظرفیت بسیار ناچیز دین در حوزه استفاده می شود و بخش اعظم آن مغفول عنه مانده است و آنگاه که بپذیریم ، فرهنگ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... هم تابع حوزه هاست ، توالی آن هم قابل درکند.

۷) نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی، اداری و دیگر ارکان جامعه با نظام اسلامی آن ، بسیار فاصله دارد.

حجت الاسلام والمسلمین محمدایوب کاظمی

پاورقی ها:

(۱) اصول کافی ، ج ۱ ، ص ۳۲

(۲) چهل حدیث ، حدیث ۲۶ ، ص ۴۱۲

(۳) ) صحیفه نور ، ج ۱۹، ص۲۱۱

(۴) نور ، ج ۵ ، ص۲۰

(۵) صحیفه نور ، ج ۱۹ ، ص۱۰۵

(۶) صحیفه نور ، ج ۱۹ ، ص۲۱۱

(۷) امام خمینی ، چهل حدیث ، حدیث ۲۹ ، ص ۵۱۱

(۸) صحیفه نور ، ج ۱۸ ، ص ۷۹

(۹) صحیفه نور ، ج ۱۸ ، ص ۹۸

(۱۰) صحیفه نور ج‏۲۱ ص‏۶۱

(۱۱) ولایت فقیه صفحات ۹و۱۰

(۱۲) صحیفه نور ج‏۲۱ ص‏۹۱

(۱۳) صحیفه نور ، ج۲۱ ، ص۷۵

(۱۴) صحیفه نور ، ج ۱۸ ، ۸۰

(۱۵) صحیفه نور ، ج ۱۷ ، ص۵۳

(۱۶) صحیفه نور ، ج ۱۹ ، ص۱۰۷

(۱۷) صحیفه نور ، ج ۷ ، ص۱۹۲

(۱۸) صحیفه نور ، ج ۲۱ ، ص ۱۸۹

(۱۹) نور ، ج ۵ ، ص۲۰

(۲۰) صحیفه نور ، ج ۱۳ ص ۲۰۹

(۲۱) صحیفه نور ، ج ۲۰ ، ص۵۶

(۲۲) صحیفه نور ، ج ۲۰ ، ص۱۲۷

(۲۳) چهل حدیث ، حدیث اول ، ص۱۳

(۲۴) صحیفه نور ، ج ۲۰ ، ص ۸۸

(۲۵) امام خمینی ، چهل حدیث ، حدیث ۴۰ ، ص ۶۵۷

(۲۶) صحیفه نور ج‏۲۱ ص‏۹۸

(۲۷) صحیفه نور ، ج ۱۹ ، ص۱۸۱

(۲۸) صحیفه نور, ج۲۱, ص۴۷

(۲۹) امام خمینی، ج ۳، فی الاجتهاد و التقلید

(۳۰) صحیفه نور ، ج ۲ ، ص ۲۵۲


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید