دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
مجله ویستا

دموکراسی جدید چیست


دموکراسی جدید چیست

دموکراسی جدید به همان دموکراسی های در حال شکل گیری در آمریکای لاتین می گویند که از دهه ۱۹۷۰ پدید آمدند این دموکراسی ها نوعی از رژیم های مختلط هستند که رگه هایی از نظام نمایندگی و نظام ریاستی را با هم درخود دارند

دموکراسی جدید به همان دموکراسی های در حال شکل گیری در آمریکای لاتین می گویند که از دهه ۱۹۷۰ پدید آمدند. این دموکراسی ها نوعی از رژیم های مختلط هستند که رگه هایی از نظام نمایندگی و نظام ریاستی را با هم درخود دارند. در این نوع رژیم های در حال گذار نهادهای دموکراتیک چنان با میراث گذشته استبدادی درآمیخته که گاه تشخیص اینکه چه چیزهایی از نظام دیکتاتوری سابق باقیمانده یا چه چیزهایی واقعاً جدید و دموکراتیک است دشوار خواهد بود. اگر چه ظهور چنین رژیم های مختلطی در مقایسه با دیکتاتوری های اقتدارطلب پیشین به عنوان یک پیروزی در دموکراسی قلمداد می شود اما در مجموع دموکراسی جدید که اصل را بر برتری تفویض اختیار می گذارد تا نمایندگی، همان دموکراسی های تهی و ضعیفی نامیده می شود که انواع مختلفی از ضعف های دموکراتیکی را در خود دارند.

اگر چه توضیح درباره دموکراسی جدید بحث شایسته ای را می طلبد اما به عقیده ما در آغاز بحث ارائه یک تعریف توصیفی کافی خواهد بود. مقصود از دموکراسی های جدید رژیم های دموکراتیکی است که از دهه ۱۹۷۰ ظهور کردند. اولین شکل این نوع دموکراسی مربوط به انقلاب گل های میخک در کشور پرتقال است که در سال ۱۹۷۴ رخ داد و آغازگر یک موج تاریخی بود که سرانجام به تغییرات سیاسی در اروپای شرقی در سال ۱۹۸۹ و اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ ختم شد.۲ به عقیده ما این عنوان مجسم کننده رژیم های سیاسی کشورهایی چون اسپانیا، برزیل و لهستان است. اگر چه این رژیم ها از جهات مهمی با هم اختلاف دارند، ولی وجه مشترک آنها اضمحلال دیکتاتوری سابقشان است که راهگشای ظهور دموکراسی هایی بود که هرگز در طول تاریخ این کشورها مستقر نشده بود.۳

بحث اصلی این است که دموکراسی های جدید همان دموکراسی های در حال شکل گیری هستند. این روند در شرایطی صورت می پذیرد که استفاده از میراث باقیمانده از دیکتاتوری های گذشته را اجتناب ناپذیر می سازد. این دموکراسی ها همچنین در یک دوره ای از بحران اقتصادی و سیاسی پدید می آیند که نابرابریهای موجود و تازه ایجاد شده را شدت می بخشند. تحت چنین شرایطی آنها یک شکل خاص نهادی به خود می گیرند که بیشتر تأکیدش بر "اصل تفویض اختیار" است تا "اصل نمایندگی" (یا مشارکت). در ادامه بحث از اهمیت مسأله رهبری و نهادهای مرتبط با آن در جهت تقویت پایه‎ های دموکراسی نیز سخن خواهیم گفت بعلاوه اینکه باید بپذپریم که استحکام دموکراسی های جدید به مراتب مشکل‎ تر از دوران گذار به دموکراسی بوده است.

●دموکراسی های قدیم و جدید

اگر چه در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ شاهد وجود شماری از رژیم های اقتدارگرا در آمریکای لاتین بودیم اما در دهه ۱۹۸۰ با نمونه هایی از دمورکراسی جدید روبه رو می شویم. بعضی از این دموکراسی ها به ویژه آرژانتین، برزیل، پرو و گواتمالا الگوهای مورد نظر ما را تشکیل می دهند. از آنجا که در فضای جهانی ـ تاریخی حاضر بعضی قیاس ها با کشورهای اروپای شرقی نه تنها مطلوب بلکه اجتناب ناپذیر است، بنابراین در مورد کشورهای روسیه، لهستان و مجارستان بحث خواهیم کرد. بعلاوه اینکه به بررسی حداقل یک نمونه از دموکراسی قدیمی در آمریکای لاتین خواهیم پرداخت. این کشور که شیلی می باشد به عنوان یکی از شاخص ترین نمونه ها در ایجاد دموکراسی پایدار، در یک مقطع از تاریخ با شکست روبرو شد و کشور را درگیر چرخه اقتدارگرایی و سپس دوران گذار به دموکراسی کرد که دیگر کشورهای آمریکای لاتین را نیز فرا گرفته بود. نمونه دوم از این نوع ناکامی مربوط به اروگوئه است. اما امروزه این دو کشور به عنوان نمونه های مثبت در تجدید دموکراسی مطرح هستند.

اگر چه این شکست ها ناخوشایند است اما این نمونه ها می تواند ما را در تجزیه و تحلیل روندهای اخیر شکل گیری دموکراسی یاری رساند. در اینجا از نظرات لینز در بحث مربوط به مطالعات صورت گرفته توسط کارل دیتریش برافر درباره جمهوری و ایمار بهره می جوییم.۴ از آنجا که در نظر داریم درباره چشم اندازهای استحکام دموکراسی های جدید بحث کنیم، باید برای آگاهی دادن به رهبران جریان تحول دموکراتیک ، آنها را از تجربه های شکست در دموکراسی های سابق مطلع سازیم. این گونه شکست های تاریخی بیانگر آن است که اولاً برخی از ضعف های موجود در دموکراسی جدید را در دموکراسی های پایدار نیز می توان یافت. بدین ترتیب وضعیتی که درسال ۱۹۷۳ منجر به کودتا در شیلی شد مناسبت ویژه و موجهی با تصور وضعیت سیاسی آمریکای لاتین دارد. تجربه شیلی بیش از هر کشور دیگری بر اهمیت نیاز به حضور رهبری مسؤول صحه می گذارد. اما نکته دومی که مناسبت شکست های گذشته را برملا می سازد این است که تجربه های تاریخی مربوط به دموکراسی قدیمی امیدوار کننده است. دموکراسی های جدید غیرپایدار را از لحاظ سیاسی بی ثبات و از لحاظ نهادی آسیب پذیر معرفی می کنند. اما مطالعه مواردی از دموکراسی های مضمحل شده قدیمی نشان می دهد که تمایز میان دموکراسی های قدیم و جدید بسیار ظریف و مبهم است.

تلاش عالمان سیاست برای توضیح ثبات و استحکام دموکراسی های قدیم بیانگر آن است که رهبران این رژیم ها همیشه نگران بهبود روندهای تصمیم گیری بوده اند.۵ از طرف دیگر درست است که گاه اشتیاق به دموکراسی منجر به رفتار غریزی و کم و بیش عادتهای مکانیکی افراد می شود. اما راستو در مباحث خود روندهای رقابت آمیز را گوشزد می کند. به عقیده وی در نظر معتقدان پروپاقرص دموکراسی، گسترش فزاینده دموکراسی موجب افزایش حق انتخاب میان احزاب در انتخابات عمومی و همچنین میان سیاستمدارانی که برای رهبری احزاب رقابت می کنند می شود.۶ علیرغم امواجی از یأس و ناامیدی که به نظر می رسد سرتاسر دموکراسی های باثبات را فرا گرفته و نگاه ها را به خود جلب کرده است ، به گمان ما رهبران این رژیمها آنقدر آگاه و دلسوز هستند که بتوانند یک گرایش مشهود و دائمی به سمت تأکید دوباره بر وجود نهادها و عملکردهای مطلوب در رویارویی با بحران را توجیه کنند.

بنابراین مطالعه دموکراسی های قدیم نشان می دهد که فاصله میان دموکراسی جدید و دموکراسی باثبات شاید کمتر از آن باشد که تحلیل گران در نظر می گیرند. آنچه که برای دموکراسی ها چه از نوع قدیم و چه از نوع جدید ضروری است، وجود بافت منسجمی از پیوندها و نهادهای سیاسی است. اگر چه این بافت ممکن است از جانب رهبران ضد دموکرات (یا بی کفایت) صدمه ببیند، اما می تواند به وسیله رهبران شایسته و دموکرات نیز بازسازی و تجدید شود. این دیدگاه تحلیلی برای ارزیابی چشم اندازهای استحکام دموکراسی است.

اگر دموکراسی های جدید را همان دموکراسی های در حال شکل گیری بدانیم تحکیم و تقویت آنها مستلزم فعالیتی بیش از اصلاحاتی محدود در رژیم های دموکراتیک سابق است. لذا نمونه های ناب تجدید رژیم های دموکراتیک از موارد استثنایی هستند. دموکراسی یک دوره تاریخی از تغییرات را پشت سر نهاده است. برای مثال می توانیم به دموکراسی اجماعی، دموکراسی توده ای، دموکراسی لیبرال و غیره اشاره کنیم. حتی اگر استناد گزارشهای تاریخی را مبنی بر اینکه همواره یک هسته مرکزی غیرقابل تغییر در دموکراسی وجود دارد بپذیریم، باز هم شاهدیم که یکسری تغییرات حول این هسته مرکزی اتفاق می افتد.همانطور که دوره های مختلفی را می توان برای دموکراسی فرض کرد، انواع مختلفی از دموکراسی ها را نیز می توان برشمرد. اگر چه فهم دموکراسی نیازمند یک محتوای کلی و پذیرش یکسری محدودیت هاست، اما فهم ایده دموکراسی های جدید نیازمند یک نسبیت گرایی مفهومی و آزاداندیشی فکری است. اولین گام به سوی یک گونه شناسی این است که یک مفهوم دقیق با انعطاف پذیری بالا را برای فهم موقعیت های مختلف ایجاد کنیم. آزاداندیشی فکری را نباید با ارائه راه حل های سطحی یکی دانست. در حقیقت راه حل ساده تر آن است که به صورت دوره ای در این باره نیندیشیم، بلکه به ایده کلی دموکراسی که مبتنی بر استانداردهای کنونی تعیین شده توسط اروپای غربی و آمریکای است بپردازیم. بر این مبنا گام بعدی این خواهد بود که مشخص کنیم آیا دموکراسی های جدید دارای چنین استانداردهایی هستند یا خیر. در بسیاری از موارد انحرافات مشاهده شده به قدری بزرگ هستند که یک برداشت بدبینانه را اجتناب ناپذیر می سازد. لذا بیشتر دموکراسی های جدید، ناپایدار و در بعضی موارد غیردموکراتیک به شمار می آیند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 7 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.