چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
نقاد وقوه ذوق
بیش ازعلوم دیگر ادبیات از نقد بهره برده است. هر هنرمند نقاد (منتقد) برای تحلیل و بررسی آثار شعر و نثر ناچار به استفاده از اصول و موازینی است. ملاک حکم و قضاوت منتقد زشتی و زیبایی آثار است و آنچه می تواند این معیار را فراهم کند قوه ذوق است.
در کلام منتقدان هیچ لفظی به اندازه ذوق متداول نیست و این بدان علت است که در احکام به آن استناد می کنند. از نظر برخی صاحب نظران «ذوق» در واقع استعدادی است که فقط از زندگی در جامعه و از هم زیستی و هماهنگی با مردم حاصل می شود و به انسان امکان آن را می دهد که زشت و زیبا را تشخیص دهد از آنچه زیباست لذت ببرد. با این وجود قضاوت و تشخیص ذوق را غالباً به کلی مجزا و مستقل از قضاوت وتشخیص عقل و استدلال می شمرند؛ زیرا که عقل در قضاوت و تشخیص خوب و بد توجه به نتایج دارد درحالی حکم ذوق به صورت غریزی و از مقوله واکنش های غریزی به نظر می رسد.
آیا ذوق کسبی است یا فطری و با عقل و اخلاق و عاطفه انسانی چه رابطه ای دارد؟ پاسخ چنین سوال هایی تا به حال به طور دقیق بیان نشده است.
پیشینیان معتقد بودند که ذوق عبارت از احساس روحانی و وجدان باطنی است که به وسیله آن مزیت و برتری کلامی برکلام دیگر ادراک می شود.
و هر که از آن بی بهره باشد به شناخت و دریافت شعر نمی تواند دست بیابد.
ذوق امری فردی و شخصی است و هرکس به نوعی قضاوت می کند اما اگر ذوق مورد تربیت و تهذیب ادبی قرارگیرد تا اندازه زیادی جنبه کلی و عمومی پیدا می کند.
درحقیقت ذوق عبارت است از «احساس و ادراک سریعی که زشتی و زیبایی آثار طبیعت و هنر را کشف می کند».اما کسی که فاقد این موهبت باشد از طریق تهذیب نمی تواند آن را کسب کند و ذوق چنین افرادی درخور اعتماد نیست.
اما با چنین ذوقی که به طور فطری دروجود هر کسی نهفته است غرض از نقد چیست وچه فوایدی دارد؟
مطالعه تاریخ انتقاد و نقادی نشان می دهد که اغراض نقد نیز مانند روش های آن از قدیم، مختلف و متفاوت بوده است. نقد سقراط، اخلاقی و نقد افلاطون، نقد اجتماعی بوده، نزد قدمای ما نقادی غالباً وسیله ای برای تحقیق یا موازنه به کار می رفته است.
اما امروزه نقد با آن که وسعت بیشتری یافته است نزد منتقدان بزرگ جز تحقیق و معرفت صرف و عاری از شک، غرض دیگری ندارد.
به هرحال اهداف نقد هر قدر متفاوت باشد تاثیر و نفوذ نقد در ادبیات امری قطعی است. درواقع نقد از طریق تاثیر درافکار عامه، درعقاید ادیبان نیز تاثیر می کند و خط سیر تحول ادبی را مشخص می کند. غزل هایی که حافظ و سلمان و خواجو به عنوان شاعران قرن هشتم سروده اند طبعاً عیوبی را که به غزل های متقدمان گرفته شده بود را نداشت.
مطالعه در نحوه تاثیر انتقاد در آثار ادبی این نکته را نشان می دهد که مهم ترین وظایف انتقاد آن است که انواع شیوه و فنون ادبی را متوجه هدف واقعی آن ها بنماید و نشان دهد که غزل چه باید باشد. گذشته از آن انتقاد باید نیازهای فکری و ذوقی هر دوره را مشخص کند و به گویندگان و نویسندگان نشان دهد که برای رفع نیازها چه باید کرد؟ از آن جایی که نیازهای هر دوره وحتی نیازهای فکری و ذوقی هر نسل و قرن را در نظر می گیرد به آینده بیش تر توجه می کند و شاعران و نویسندگان را برای تکامل و تحول رهبری می کند. یکی دیگر از اغراض نقد این است که از طریق تشریح و تحلیل و طبقه بندی و داوری می تواند مشخص کند هر کدام از فنون و انواع ادبی درچه مرحله ای از تکامل هستند و تا کجا پیش رفته اند. آری فقط انتقاد می تواند تعیین کند که اثر ادبی باید چگونه خلق شود تا بتواند با اقتضای زمانه سازگار افتد و دارای ارزش هنری باشد.
چه بسا می بینیم که نویسندگان و شاعران در برابر انتقاد مقاومت می کنند و به تسلیم راضی نمی شوند درچنین حالتی انتقاد از طریق تاثیر و نفوذ در عامه اهل ادب و ذوق در آنها نفوذ می کند و به طور غیر مستقیم آنان را به اطاعت وا می دارد. به عبارت دیگر در صورتی که منتقد نتواند افکار و عقاید نویسندگان را، که گاهی به گذشته بازمی گردند، تغییر دهد با تاثیر و نفوذی که در ذوق و سلیقه خوانندگان آثار ادبی می کند آنها را مجبور به پیروی از نظرات و احکام خویش که متناسب با نیازهای جامعه است، می سازد. از همه این ها که بگذریم انتقاد دنیای ادبیات را غالباً از خطر چیرگی گزافه گویی و گزاف گویندگان نجات می دهد و اگر جز این هیچ خدمت دیگری به عالم انسانیت نکرده باشد، برای ارزش و بهای آن کافی است زیرا اگر انتقاد درست در میان نبود ادبیات وسیله گزافه گویی می شد و بازاری می شد و مدعیان آن را عرضه ابتذال می کردند و باید بدانیم که هنر واقعی طبعاً با فروتنی همراه است و از خودنمایی بیزار و گریزان است. و در این جاست که قدر و ارزش واقعی انتقاد در ادبیات، بر ابداع کنندگان با انصاف پوشیده نیست.
همان طورکه شاعران و نویسندگان در ابداع و آفرینش آثار خود روش ها و شیوه های مختلف داشته اند، منتقدان نیز در کارنقادی از روش هایی استفاده کرده اند. از این گذشته مذاهب و اندیشه های فلسفی در نحوه اندیشه ای که نقادان درمورد ارزش آثار ادبی داشته اند، تاثیرگذاشته اند و هر اندیشه فلسفی جمعی از منتقدان را به روش و شیوه ای دیگر هدایت کرده است. همان طور که نظرات ارسطو مکتب نقد ادبی کلاسیسم را به وجود آورده است.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران احمد وحیدی وزیر کشور مجلس شورای اسلامی بابک زنجانی مجلس خلیج فارس دولت دولت سیزدهم شورای نگهبان حجاب لایحه بودجه 1403
روز معلم حج تمتع سلامت تهران هواشناسی قوه قضاییه شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش دستگیری فضای مجازی شورای شهر تهران
بانک مرکزی ارز دلار خودرو قیمت دلار قیمت خودرو ایران خودرو سایپا قیمت طلا مالیات چین بازار خودرو
تلویزیون سریال پایتخت سینمای ایران سینما نون خ موسیقی تئاتر دفاع مقدس فیلم کتاب رسانه ملی
اسرائیل رژیم صهیونیستی جنگ غزه غزه فلسطین آمریکا حماس روسیه نوار غزه نتانیاهو ترکیه افغانستان
فوتبال پرسپولیس استقلال رئال مادرید سپاهان تراکتور بایرن مونیخ باشگاه استقلال لیگ برتر فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی
هوش مصنوعی تبلیغات ناسا اینستاگرام اپل فناوری همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت کاهش وزن قهوه بارداری خواب سلامت روان چاقی