چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
تصویر عشق
ای كه میپرسی نشان عشق چیست عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بیاما، اگر عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی مستی از چشمان او بیلب و بیجرعه، بیمی، بیسبو
عشق یعنی عاشق بیزحمتی عشق یعنی بوسه بیشهوتی
عشق یار مهربان زندگی بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلكاری شده در كویری چشمهای جاری شده
یك شقایق در میان دشت خار باور امكان با یك گل بهار
در خزانی بر گریز و زرد و سخت عشق، تاب آخرین برگ درخت
عشق یعنی روح را آراستن بیشمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی ترش را شیرین كنی عشق یعنی نیش را نوشین كنی
عشق یعنی اینكه انگوری كنی عشق یعنی اینكه زنبوری كنی
عشق یعنی مهربانی درعمل خلق كیفیت به كندوی عسل
عشق، رنج مهربانی داشتن زخم درك آسمانی داشتن
عشق یعنی گل بجای خارباش پل بجای این همه دیوار باش
عشق یعنی یك نگاه آشنا دیدن افتادگان زیرپا
زیرلب با خود ترنم داشتن برلب غمگین تبسم كاشتن
عشق، آزادی، رهایی، ایمنی عشق، زیبایی، زلالی، روشنی
عشق یعنی تنگ بیماهی شده عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی مرغهای خوش نفس بردن آنها به بیرون از قفس
عشق یعنی برگ روی ساقهها عشق یعنی گل به روی شاخهها
عشق یعنی جنگل دور از تبر دوری سرسبزی از خوف و خطر
آسمان آبی دور از غبار چشمك یك اختر دنبالهدار
عشق یعنی از بدیها اجتناب بردن پروانه از لای كتاب
عشق زندان بدون شهروند عشق زندانبان بدون شهربند
در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی كاهش رنج بشر
ای توانا ناتوان عشق باش پهلوانا، پهلوان عشق باش
پوریای عشق باش ای پهلوان تكیه كمتر كن به زور پهلوان
عشق یعنی تشنهای خود نیز اگر واگذاری آب را بر تشنهتر
عشق یعنی ساقی كوثر شدن بیپرو بیپیكر و بیسرشدن
نیمه شب سرمست از جام سروش در به در انبان خرما روی دوش
عشق یعنی خدمت بیمنتی عشق یعنی طاعت بیجنتی
گاه بر بیاحترامی احترام بخشش و مردی به جای انتقام
عشق را دیدی خودت را خاك كن سینهات را در حضورش چاك كن
عشق آمد خویش را گم كن عزیز قوتت را قوت مردم كن عزیز
عشق یعنی مشكلی آسان كنی دردی از درماندهای درمان كنی
عشق یعنی خویشتن را گم كنی عشق یعنی خویش را گندم كنی
عشق یعنی خویشتن را نان كنی مهربانی را چنین ارزان كنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس در مقام بخشش از آئین مپرس
هركسی او را خدایش جان دهد آدمی باید كه او را نان دهد
در تنور عاشقی سردی مكن در مقام عشق نامردی مكن
لاف مردی میزنی مردانه باش در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری مردی آزاده شو هرچه بالا میروی افتاده شو
در پناه دین دكانداری مكن چون به خلوت میروی كاری مكن
جام انگوری و سرمستی بنوش جامه تقوی به تردستی مپوش
عشق یعنی ظاهر باطننما باطنی آكنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بیخرقهای عشق یعنی بنده بیفرقهای
عشق یعنی آن چنان در نیستی تا كه معشوقت نداند كیستی
عشق باباطاهر عریان شده در دوبیتیهای خود پنهان شده
عاشقی یعنی دوبیتیهای او مختصر، ساده، ولی پرهای و هو
عشق یعنی جسم روحانی شده قلب خورشیدی نورانی شده
عشق یعنی ذهن زیباآفرین آسمانی كردن روی زمین
هركه با عشق آشنا شد مست شد وارد یك راه بی بنبست شد
هركجا عشق آید و ساكن شود هرچه ناممكن بود ممكن شود
در جهان هر كار خوب و ماندنی است ردپای عشق در او دیدنیست
«سالك» آری عشق رمزی در دلست شرح و وصف عشق كاری مشكلست
عشق یعنی شور هستی دركلام عشق یعنی شعر، مستی والسلام
مجتبی كاشانی - «سالك»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست