جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پدر ادبیات کودک و نوجوان


پدر ادبیات کودک و نوجوان

به بهانه سالروز درگذشت خالق جوجه اردک زشت

آن روزها که با «جوجه اردک زشت» بزرگ می شدم و قصه بزرگ شدنش را از زبان مادربزرگ می شنیدم هیچ وقت فکر نمی کردم که خالق این داستان چه کسی است. من این قصه را بارها و بارها از زبان مادربزرگ شنیده بودم و هر بار فکر می کردم که مادربزرگ چه ذهن خلاقی دارد. غافل از اینکه ذهن او نیز این قصه را از ذهن دیگری به عاریت برده است.

و حالا که در آستانه سالمرگ پدر ادبیات کودک و نوجوان قرار داریم خوب می دانم که خالق جوجه اردک زشت چه کسی است.

هانس کریستین آندرسن" ANDERSEN-CHRISTIAN-HANS در دوم آوریل ۱۸۰۵ در کلبه محقری در جزیره "فیونی" دانمارک از پدری کفش دوز و بسیار تهیدست متولد گردید و در چهارم اوت ۱۸۷۵ درگذشت. با وجود ظلمت فقر هنوز نوری از شادی در آن کلبه می تابید، زیرا پدربا تمام نیرو برای کامکاری و پیشرفت فرزندانش میکوشید. هانس یازده ساله بود که این اشعه حرارت بخش نیز خاموش گردید; پدرش وفات یافت و او ناگزیر تحصیل را رها کرد و به تلاش برای معیشت پرداخت. لیکن نتوانست موفقیتی به دست آورد و به ناچار با عشقی شگفت آور که به آموختن داشت به مدرسه مخصوص بینوایان و یتیمان رفت، در حالی که به جز مطالعه، به حرفه تئاتر نیز علاقه وافری داشت. هانس چهارده ساله بود که به صورت ولگردی بی خانمان به کپنهاک پایتخت کشور خود قدم نهاد. روزهای اول برای تحصیل معاش به آوازه خوانی در کوچهها پرداخت و پس از چندی توانست کار بی ارزشی در یکی از تئاترها بیابد، اما چندی بعد او را به علت آن که بلوغ، لطف صدای او را از بین برده بود، اخراج نمودند. هانس بار دیگر سرگردان کوچهها شد. لیکن نبوغ او وی را با چندین تن از هنرمندان سرشناس عصر خویش آشنا نمود و همین آشنایی سبب شد که وی بتواند در تئاتر سلطنتی راه پیدا کند و چون تقریبا از نظر معاش خیال وی راحت شد فورا در دانشگاه کپنهاک به ادامه تحصیل پرداخت. هانس اولین مجموعه شعرش را "سفری پیاده از کانال هولمن تا شرق آماگار" نام نهاد. این کتاب را میتوان ترانههای رنج بار تنهایی و گرسنگی و دربه دری نام نهاد که آن را در سن ۲۲ تا ۲۵ سالگی تنظیم و منتشر کرد. این ترانهها به حدی بر هنردوستان مقبول افتاد که "فردریک ششم" برای وی یک مقرری قابل توجه تعیین و از این زمان زندگیهانس به طور کلی تغییر کرد و او توانست بدون بیم از گرسنگی و رنج فردا، به کارهای ادبی بپردازد و حتی با مسافرت به ممالک اروپایی (کشورهای ایتالیا، فرانسه، سویس و آلمان) مردم را بیشتر بشناسد و با طبیعت و روحیات آنها بیش از پیش آشنا شود. ره آورد این سفر دو ساله افسانهها و داستانهای دلکشی است که در مجموعه ای به نام "افسانهها و سرگذشتها" منتشر نمود. تکنیک ساده، لحن بی پیرایه و خالی از قید اشعار، توانست هانس را به عنوان یک نویسنده بزرگ و این کتاب را شاهکاری برای مطالعه بزرگسالان و کودکان تمام اروپا معرفی کند. آندرسن پس از چندی داستان دیگری به نام " ویلون نواز تنها" و نیز پس از چند ماه داستان دیگری به نام "بدیهه سرا" منتشر نمود. وی درآن زمان نویسنده ای مقتدر بود که همه مردم به وی علاقه داشتند و حتی به شدت مورد توجه دربار بود. این موفقیتها و شهرت اعجاب آور او، منتقدین و نویسندگانی را که سالها خون دل خورده و در مکاتب مختلف طبع آزموده بودند به شدت عصبانی کرد تا آنجا که هر روز مقاله ای علیه وی منتشر میشد. آندرسن که تصور میکرد بزرگترین حامیان وی هنرمندان و منتقدین خواهند بود، از احساس کینه و دشمنی این گروه به شدت آزرده شد. ناچار از وطن خویش مسافرت کرد و در هر کشور اروپایی مدتی اقامت نمود. اما افسانههای او به سرعت مشهور شد و با آن که آندرسن خود به آنها علاقه ای نشان نمی داد به تکمیل افسانههایش پرداخت و نخستین جلد آنها را با بخشهایی که در سالهای ۱۸۳۶ و ۱۸۳۷ انتشار داده بود تکمیل کرد و در دسترس همگان نهاد; از آن به بعد افسانههای دیگری از این مجموعه منتشر کرد که آخرین آنها را در سال ۱۸۷۲ به چاپ رسانید.

در سال ۱۸۶۷ به پاریس رفت و مورد استقبال بی دریغ محافل هنری و مردم قرار گرفت تا اینکه در اواخر عمر به میهن خود بازگشت و در اثر حادثه ای سخت مجروح شد و سه سال پس از این تصادف در سال ۱۸۷۵ در گذشت. در مراسم خاکسپاری تجلیل عظیم و بی سابقه ای از وی به عمل آمد و پادشاه دانمارک شخصا در تشییع جنازه او شرکت کرد، زیرا به راستی گوهری ارزنده از تارک ادبیات دانمارک گم شده بود.

از آندرسن قریب ۳۵ جلد کتاب باقی مانده است که علاوه بر کتابهایی که قبلا ذکر شد میتوان "مجموعه قصه" و "داستان"، "افسانههای کوتاه" و کتاب دلکش و عمیقی به نام "زندگی من" و "تصاویر بی تصویر" رانام برد.این کتاب مشهورترین اثر این نویسنده است که در آن تجسمی لطیف از "کپنهاک" تا رود "گنگ" و از "گروئنلند تا صحرای آفریقا" در آن نقاشی شده و در این نقاشی نهایت استادی به کار رفته است. محتوای آن نیز بسیار عمیق و گیراست و بیشتر از سایر آثار وی لطف و زیبایی با عمق فلسفی و طنز و انتقاد از نابسامانیها درهم آمیخته است. قهرمانان آثار افسانه های وی زیبا، پرحرکت و اغلب مقتدرند، لیکن تنها از اقتدار خود به سود خصایل پاک استفاده میکنند. "ژراردو نروال" نابغه بزرگ ادبیات معاصر درباره وی می گوید: "همه چیز در آثار او زنده است و محسوس" و واقعا نیز چنین است.

نویسنده : مرجان حاجی حسنی



همچنین مشاهده کنید