جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مشروعیت رقابت در ساختار بین المللی


مشروعیت رقابت در ساختار بین المللی

جهان همیشه در حال دگرگونی و تحول, در مقاطع مختلف تاریخی چه در چارچوب دوره های تثبیتی یا دوران گذار همواره حامل رقابت و همکاری های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک بوده که در پیامد خود اشکال نوینی از چینش های ملی, منطقه ای و بین المللی را موجب شده است

جهان همیشه در حال دگرگونی و تحول، در مقاطع مختلف تاریخی چه در چارچوب دوره‌های تثبیتی یا دوران ‌گذار همواره حامل رقابت و همکاری‌های ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک بوده که در پیامد خود اشکال نوینی از چینش‌های ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی را موجب شده است. در هر دوره تاریخی بازیگران بزرگ متن و حاشیه در هر کدام از این برش‌های سیاسی – اجتماعی بر اساس توانایی و پتانسیل‌های بالقوه و بالفعل خود سعی داشته‌اند تا محیط بازی و شطرنج سیاسی را به نفع خویش رقم زده و رقیب را در وضعیت دلبخواه «کیش و مات» یا تحمل‌انگیز «پات» قرار دهند. این بازیگران بزرگ که هر کدام مدعی رهبری و برخوردار از قدرت هژمونیک بر جهان و منطقه هستند در همه ابعاد زیست اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی متاع خویش را بر اساس تقاضا،عرضه یا که با تمایل به سلطه تحمیل می‌کنند. در این رقابت بهترین شرایط برای آنانی رقم می‌خورد که از توانایی و ارزش‌های جهانشمول و منطبق بر منافع حوزه‌های تحت رقابت و چیدمان نوین بازی برخوردار و قادر به ارائه ارزش‌های مشروع و منافع متوازن در روابط دوجانبه بوده یا اینکه در چارچوب قدرت متروپلی خود بر حوزه‌های پیرامونی و کولونی‌های تحت نفوذ اعمال زور کنند. جهان تک‌قطبی کنونی در قالب شق دوم و سیاست متروپلی برای اولین باز زمانی توانست خود را بر نظام بین‌المللی تحمیل کند که فراتر از نبود یک آلترناتیو بدیل که قبل از آن در قالب اردوگاه سوسیالیسم نمود داشت، موقعیت هارمونیک و برتری در عرصه رئال‌پلیتیک را در تمامی ابعاد کسب کرده بود. ایالات متحده از اوائل دهه ۹۰ که شوروی از هم فروپاشید، اتحادیه اروپایی و ژاپن موقعیت سیاسی – نظامی خود را نتوانستند هم‌راستای موقعیت اقتصادی در شرایط هارمونیک قرار دهند، چین زیرکانه در حاشیه ژئوپلیتیک بین‌المللی فارغ از حساسیت‌های از نوع «جنگ سرد» اسباب بزرگی آماده می‌کرد، هند و کشورهای در حال توسعه در چنبره جهش متکی به تکنولوژی و سرمایه غرب یا سقوط ناشی از هجوم همه‌جانبه ساختارهای برتر جهانی خود را درگیر نموده بودند، توانست نقش هژمونیک خود را بر تحولات سه دهه اخیر دیکته کند.

شکل‌گیری جهان تک‌قطبی هر چند که به واسطه عوامل پیش‌گفته تا حدودی یک واقعیت اجتناب‌ناپذیر بود ولی به لحاظ اصولی و دیالکتیکی، مبتنی بر یک حقیقت ماندگار نبوده است. سه دهه برای تاریخ تنها یک زنگ تنفس و آنتراکت کوچک تلقی می‌شود که شاید در کتاب قطور تحولات اجتماعی تنها برگی را بتواند به خود اختصاص دهد. از هم گسستن هارمونیک ابعاد و عناصر تشکیل‌دهنده نظام هژمون به طور نسبی و آغازین در این مقطع زمانی کوتاه نشان می‌دهد که شکل‌بندی این پازل از همان ابتدا بیش از آنچه که بر قطعات واقعی استوار بوده باشد بر تصورات ذهنی و مجازی در یک محیط در حال تحول و خلاء قدرت بدیل انجام گرفته است. البته این موضوع به این مفهوم نیست که آنچه آمریکای پس از دهه نود را به عنوان قدرت بلامنازع و هژمون برتر معرفی و بر نظام نوین بین‌المللی تحمیل کرد زیربنای واقعی در ساختار حاکم بر این محیط، به لحاظ برتری در عوامل و عناصر لازم در این خصوص را، فاقد بوده است. بحث دقیقا در اینجاست که الزام و ضرورت‌های تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی در تمامی حوزه‌های تمدنی و همچنین ظهور قدرت‌های جدید و تقلای قدرت‌های قدیم برای کسب فضا و عرصه رقابت جهت کسب منافع در دنیای دیجیتالی کنونی مسیری برخلاف جهان تک‌قطبی و یکجانبه‌گرایی را طی خواهد کرد که هم اینک واشنگتن آن را نمایندگی می‌کند. به همان نسبت که حضور آمریکا در حوزه‌های نفوذ سنتی روسیه و همچنین محیط پیرامونی چین به عنوان قدرت در حال ظهور یک واقعیت در نرم معمول جهان پس از جنگ سرد و رقابت‌های هژمونیک تلقی می‌شود، هم اینک ورود روسیه و چین به آمریکای لاتین و جهش روابط این دو کشور با گروه‌بندی «آلبا» و بسط روابط با برزیل و آرژانتین به عنوان دو غول تازه رسته از شیشه، در قاره آمریکا، در چارچوب منطق چنین رقابت‌هایی، پاسخ متقابل رقبای ناراضی از چینش کنونی در محیط ژئوپلیتیک می‌بایست به حساب آید. حضور اکتیو «دمیتری مدودف» رئیس‌جمهوری روسیه و «هو جین تائو» رهبر چین در اجلاس سازمان همکاری‌های حوزه اقیانوس آرام (اپک) در لیما پایتخت پرو، و هم‌زمانی آن با سفرهای دوره‌ای این دو رهبر به کشورهای ونزوئلا، کوبا، برزیل و اسپانیا پالس‌ها و پیام متقابل قدرت‌های رقیب جهت اعلام درخواست رعایت حریم منافع در محیط ژئوپلیتیک از سوی رقیب می‌تواند تلقی شود.

در جهان کنونی به خصوص پس از بروز بحران بزرگ مالی که هم اینک ایالات متحده و اتحادیه اروپایی و همچنین تمامی دنیا را در چنبره خود با سه دهه حاکمیت الگوی نولیبرال آمریکایی بر محیط بین‌المللی، اسیر کرده است، «یالتای جدید» برای ترسیم نقشه راه تازه‌ای برای نظام بین‌المللی بیش از پیش اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. از طرف دیگر تهدیدات مکرر مدودف و «ولادیمیر پوتین» نخست‌وزیر روسیه مبنی بر استقرار موشک‌های تاکتیکی «اسکندر» در استان کالنینگراد در مرزهای لهستان و لیتوانی به تلافی استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا و همچنین ورود ناو گروه روسی به رهبری ناو هواپیمابر «پطرکبیر» به سواحل ونزوئلا برای مانور مشترک با این کشور در زیر گوش آمریکا مرحله دیگری از چنین بازی‌های ژئوپلیتیک و آزمون اراده «باراک اوباما» ساکن تازه کاخ سفید در ۲۰ ژانویه باید به حساب آید. هم‌زمانی دوران انتقال قدرت در ایالات متحده و الزام اجتناب‌ناپذیر تغییرات در محیط بین‌المللی و چینش‌های ژئوپلیتیک، اهمیت تحرکات قدرت‌های رقیب را بیشتر از قبل نمایان کرده و ظرافت این بازی ژئوپلیتیکی در راستای پیام‌ها و ارسال سیگنال‌های متناقض می‌تواند حامل فرصت و تهدیدات دوجانبه و بین‌المللی باشد. از طرف دیگر با توجه به تاثیر حوزه‌های پیرامونی و جبهه متحدان بر هژمون اصلی هم اکنون روسیه فشار روانی و میدانی بر اتحادیه اروپایی را نیز در دستور کار خود قرار داده است. تهدید به استقرار موشک‌های اسکندر در مرزهای اروپایی و تعلیق مذاکرات امنیتی و معاهدات در خصوص کاهش تسلیحات متعارف بین اتحادیه اروپایی و روسیه بدون تردید در زمره سیاست ایذایی فشار بر حوزه پیرامونی با هدف تاثیرگذاری بر دولت جدید باراک اوباما انجام گرفته است.

این سخن پوتین در کنفرانس بین‌المللی «حقوق بشر» در سن‌پترزبورگ که می‌گوید: «برنده استقرار سپر موشکی آمریکا در خاک اروپا مشخص نیست ولی قطعا اروپا نخستین بازنده آن خواهد بود» در همین راستای فشار بر محیط پیرامونی با هدف تاثیر بر هژمون اصلی قابل تحلیل است. هر چند که معمولا هرگز نباید با رفتارهای سیاسی در هرم قدرت بین‌المللی و تحرکات ژئوپلیتیک برخورد احساسی انجام گیرد ولی این مقطع زمانی خاص به لحاظ خلاء نسبی قدرت تثبیتی درون ساختاری در بزرگترین قدرت هژمونیک بین‌المللی می‌تواند زوایای مثبت و منفی تحولات جدید را ابعاد دو چندانی ببخشد. مشروعیت مجازی و میدانی حضور روسیه و چین در آمریکای لاتین و دیگر حوزه‌های نفوذ سنتی آمریکا در آنجا توجیه‌پذیر خواهد بود که هم‌اکنون واشنگتن نیز با حضور اکتیو خود در اروپای شرقی، آسیای میانه، قفقاز و حوزه پیرامونی چین برای خود منافع و حریم ارزشی تعریف کرده است. در چنین فضا و عرصه‌ای از رقابت – همکاری، تحرکات قدرت‌های بزرگ و چنگ و دندان نشان دادن به رقیب، یک پلاتفرم ملی و شطرنج سیاسی متعارف خواهد بود.

اردشیر زارعی قنواتی