جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گردبادها استحكام معادله اقتصاد انرژی را محك می زنند


گردبادها استحكام معادله اقتصاد انرژی را محك می زنند

به نظر یك استاد دانشگاه و كارشناس پیش بینی تقاضای انرژی, این یك امر تصادفی نیست كه آمریكا بزرگترین قدرت اقتصادی جهان و درعین حال بزرگترین مصرف كننده سرانه انرژی است, زیرا اگر این رابطه اقتصاد انرژی از نظر تاثیر انرژی در زندگی مردم معنا و مفهومی را به ذهن متبادر نكند, دستكم می تواند ما را به این نتیجه گیری برساند كه میزان مصرف انرژی بطور قطع شاخصی برای ثروت یك ملت به حساب می آید

به نظر یك استاد دانشگاه و كارشناس پیش بینی تقاضای انرژی، این یك امر تصادفی نیست كه آمریكا بزرگترین قدرت اقتصادی جهان و درعین حال بزرگترین مصرف كننده سرانه انرژی است، زیرا اگر این رابطه "اقتصاد انرژی " از نظر تاثیر انرژی در زندگی مردم معنا و مفهومی را به ذهن متبادر نكند، دستكم می تواند ما را به این نتیجه گیری برساند كه میزان مصرف انرژی بطور قطع شاخصی برای ثروت یك ملت به حساب می آید."سایبرپرس"، كایتان لافرانس كه استاد "انستیتو ملی پژوهشهای علمی " كاناداست، در مقاله خود درباره انرژی همچنین نوشت: بنابراین روشن است كه دراختیار داشتن منابع ارزان، یك عامل محركه اقتصادی مهم و شرط ضروری برای پیشرفت است.به عقیده كارشناس یادشده این دوعامل حتی بنیان تمدن مبتنی بر نفت را تشكیل می دهد و سراسر قرن بیستم نیز بر پایه سود منابع عملا رایگان و بطور مداوم تجدیدپذیر، تحول یافته است. لافرانس در ادامه مطلب خود نوشت: آیا می توان نتیجه گرفت كه افزایش شدید بهای نفت در سال ۲۰۰۵ به میزان قابل توجهی سبب كندشدن رشد اقتصادی خواهد شد؟ آیا اقتصاد جهانی با كندشدن روند رشد و حتی ركود رو به رو خواهد شد؟زمانی كه نسل جوان پس از جنگ جهانی دوم به سن اشتغال رسید، در عمل سه مورد ركود اساسی در سالهای ۱۹۷۴، ۱۹۸۲ و ۱۹۹۱ بوقوع پیوست. دو مورد نخست با فاصله كمی پس از شوكهای نفتی ۱۹۷۳ و ۱۹۷۹ رخ داد. افزایش شدید بهای نفت به همراه تورمی مهارنشدنی، مولفه های جدید و تغییرات ساختاری مهمی را تحمیل كرد كه ازجمله آنها تغییر در شیوه زندگی و رفتار مصرف كنندگان بود.لافرانس در ادامه به بررسی پیامدهای این تغییرات در كانادا در بخشهای مختلف پرداخته است.به نوشته وی، در بخش مصرف خانگی، گاز طبیعی و برق تا حد زیادی جایگزین نفت شد.در بخش تجارت از دهه ۱۹۸۰ میلادی، توازنی در مصرف سوخت فسیلی و برق ایجاد شد. اكنون به نظر می رسد برای مشتریان با نیاز بالای گرمایشی، گاز و مازوت بیشتر مورد توجه قرار دارد.در بخش صنعت نیز وابستگی به فراورده های نفتی سبك اكنون اندك است. در اكثر فعالیتهای این بخش مصرف گاز طبیعی و در حدی محدودتر مازوت سنگین ( فراورده ای پالایشی كه بهای آن در این دوران افزایش سرسام آور بهای سوخت كمتر در معرض تغییر است) مورد توجه قراردارد.

در بخش پتروشیمی نیز باید خاطرنشان كرد كه صاحبان صنابع بتدریج و در صورت امكان به استفاده از گاز طبیعی روی آورده اند.در بخش تولید برق، اكنون تقریبا می توان در نیروگاههای آمریكای شمالی سوخت دیگری را جایگزین نفت كرد.نویسنده مقاله در ادامه مطلب خود می نویسد در تمام این بخشها شاهد سود ناشی از جایگزینی نفت با سوختهای دیگربوده ایم. اما مشكل اساسی در بخش حمل و نقل است.

پس از بحرانهای نفتی دهه ۱۹۷۰ میلادی، مصرف كنندگان به استفاده از خودروهای كم مصرف تر روی آوردند اما كاهش شدید بهای نفت در سال ۱۹۸۵ و تداوم بهای ثابت این ماده سوختی برای حدود ۲۰ سال، سبب استفاده افراطی از نفت در سه زمینه حمل و نقل جاده ای كالا، افزایش میانگین مصرف سوخت خانگی و حمل و نقل هوایی شد.بنابراین،‌ با توجه به عادت مصرف مردم در ۳۰ سال اخیر، افزایش بهای نفت بر انتخاب خودرو، بعد مسافت قابل پیمودن در سال و نیز نوع تعطیلاتی كه خواهند داشت، تاثیر گذار خواهد بود. هرچند ممكن است تاثیر این تغییر درمیان مدت، به علت داشتن انتخابهای ارزانتر موجود كنونی، چندان محسوس نباشد.به نظر نویسنده مقاله، گرفتاری اقتصاد كانادا در بخش حمل و نقل است. تصمیم هایی كه به فراخور شرایط و زمان اتخاذشدند ، حال به دشواری قابل تغییر یا اصلاح هستند. ازسوی دیگر، این احتمال در بلندمدت وجود دارد كه تصمیم مربوط به تولید در آسیا یا آمریكای جنوبی به جای تولید در كانادا زیر سوال برود. البته تغییر در این تصمیم در اصل می تواند خبر خوبی برای اقتصادی بومی كشور باشد.

لافرانس در ادامه می نویسد، خلاصه آنكه با بررسی وضع كنونی سهم بازار نفت در اقتصاد كانادا، با توجه به اینكه سهم صنعت و خدمات دو سوم كل تولید ناخالص داخلی است و نیز با مقایسه بهای بنزین به عنوان نمونه با آب آشامیدنی عرضه شده در بطری، این موضوع كه افزایش شدید كنونی بهای نفت همان تاثیر شدید اوایل دهه ۱۹۸۰ را بر اقتصاد امروز كشور خواهد گذاشت، نظری مبالغه آمیز است.

درس عبرت برای بلندمدت

اقتصاد جهانی دهه ۲۰۰۰ میلادی كمتر از دوره شوك های نفتی دهه ۱۹۷۰به نفت وابسته است. این نظر فقط با بررسی نسبت ارزش خدمات و تولید در جهان عنوان می شود. همچنین اگر نسبت ارزش هزینه پرداختی برای نفت در مقایسه با هزینه سایر خدمات برای خانواده ها در نظر گرفته شود، این نتیجه گیری مصداق پیدا می كند. اما نظریه اقتصادی، دراصل فقط یك نظریه است و هر نظریه ای بر پایه شرایط ثابت، بدون تغییرات بزرگ و شدید یا شوك های ناگهانی بررسی و ارائه می شود.متاسفانه اساس محاسبه در دنیا،‌ توازن "عرضه- تقاضا" و در مقابل "بازگشت سرمایه" است. فقط با بررسی تاثیر یك گردباد است كه می توان به استحكام و قدرت سازمان سیاسی- اقتصادی- اجتماعی مان برای گذار به یك "دوره انرژی" دیگر پی ببریم. لافرانس در پایان نتیجه گیری می كند: باید هوشیار باشیم. شاید یك روز، در شرایطی كه آماده نیستیم، بحران واقعی از راه برسد.