جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درنگی بر «رباعی» شاعران گیلانی


درنگی بر «رباعی» شاعران گیلانی

رباعی از اصیل ترین قالب های شعر فارسی است که از زمان رودکی مورد توجه شاعران ایرانی قرار گرفت یکی به سبب ثبت لحظه های زودگذر شاعرانه و دیگری داشتن درون مایه عارفانه, عاشقانه و فلسفی و شاید هم اقبال شاعران پارسی گوی را بتوان در ظرفیتی که قالب رباعی برای بیان بسیاری از موضوعات گوناگون دارد اشاره کرد

● یک

رباعی از اصیل ترین قالب های شعر فارسی است که از زمان رودکی مورد توجه شاعران ایرانی قرار گرفت یکی به سبب ثبت لحظه های زودگذر شاعرانه و دیگری داشتن درون مایه عارفانه، عاشقانه و فلسفی و شاید هم اقبال شاعران پارسی گوی را بتوان در ظرفیتی که قالب رباعی برای بیان بسیاری از موضوعات گوناگون دارد اشاره کرد و در این رهگذر عنایت شعرای گیلانی نیز از دیرباز به «رباعی» نشان دهنده تنوع مضمون و محتوی است که برگی از این فصل را برگیرید و به بازخوانی بنشینید سرشار از شکوفایی را احساس می کنید وقتی «حکیم فیاض لاهیجی» فیض نسیم را روشنی می خواند:

هر چند که غایب است آن گل زچمن

از فیض نسیم اوست گلشن، گلشن

هر چند که در ابر، نهان باشد- هست

از پرتو آفتاب، عالم- روشن

● دو

اگر «پیوند مصارع» را یکی از فرآیند بارز رباعی بدانیم و این پیوند بتواند اندیشه شاعر را به مقصد برساند بی تردید آنچه به تصویر کشیده می شود اثرگذار و ماندگار خواهد بود.

و «محمد صالح رافع لاهیجی» از شعرای دوره خان احمد گیلانی در این رباعی پیوند مصارع و اندیشه را به زیبایی نقاشی کرده است:

ابنای جهان اگر چه با هم یارند

از یاری یکدیگر همه بیزارند

از پیچ و خم جاده ها- معلوم است

کاین خلق جهان، چگونه کج رفتارند

و یا این رباعی از «فدایی لاهیجی» شارح «گلشن راز» شبستری:

گر چشم گشایم به جمال تو خوش است

وردیده ببندم به خیال تو خوش است

هیچ از تو به جز فراق تو ناخوش نیست

آن نیز به امید وصال تو خوش است

و شاهد مثالی از شعرای معاصر گیلانی:

پردیس پر از صدای مان خواهد بود

نورانی ربنای مان خواهد بود

تا دست خداست در جماعت جاری

ابلیس به زیر پای مان خواهد بود

«محمد ابراهیم سمیع»

سجاده نشین عطر نابی، ای عشق

همرنگ دعای مستجابی، ای عشق

با دست دعا، فراتر از دسترسی

پرواز بلند آفتابی، ای عشق

«سیدمحمد عباسیه کهن»

هر چند که توشه ای نه لایق دارم

در طاعت حق سوء سوابق دارم

با این همه ناامید و مأیوس نیم

برفضل خدا رجاء واثق دارم

«پشیمان گیلانی»

ای دوست قرین اشک و آهم نکنی

در خانه ی دل چشم براهم نکنی

از بخت بد خویش چنان می ترسم

بر من گذری نیم نگاهم نکنی

«حسن- علی محمودی»

سرلوحه ی باب آشنایی ست نماز

جا نمایه ی شعر پارسایی ست نماز

با جان گناهکار دربند، بگوی:

پرواز افق های رهایی ست نماز

«بهمن صالحی»

● سه

بی تردید نگاه اجمالی به رباعی شعرای گیلانی نشان می دهد با نغز کلام، سادگی، صمیمت و فرآیندهای پند و اندرز می توان برگ اندیشه روشنایی را برگرفت و «نفس» خود را پیرایشی داد و این رباعی از «میررضی فاتح گیلانی» که؛ باید چشم طمع را نگشوده نگه داشت:

از روز ازل، رضا به تقدیر شدیم

صدجاسگ نفس را، گلوگیر شدیم

برخوان کسی چشم طمع نگشودیم

خوردیم زبس گرسنگی، سیر شدیم

و نگاهی دیگر به خویشتن داری نفس؛ از «فکری گیلانی» که در کتاب «ریاض العارفین» اثر رضا قلی خان هدایت وی را سالکی رسته و موحدی به تحقیق پیوسته و رهروی صادق آورده اند:

تا از غم هر چه هست بی غم نشوی

تا خاک ره مردم عالم نشوی

تا قطع نظر از خودی خود نکنی

این نکته یقین بدان که آدم نشوی

وباز «دوست محمد گیلانی» که لطف اندک را می طلبد:

تا چند ز تو بر دلم آزار رسد

جور و ستم و طعنه اغیار رسد

باری به همین خوشم، اگر از سر لطف

گاهی نظرت بر من بیمار رسد

و نمونه هایی از شاعران امروز سرزمین گیل و دیلم با المان به همین سادگی می توان «نفسی» بهاری داشت:

در هر قدمی بهانه جوییم چرا؟

غافل ز خود و صفای اوییم چرا؟

تا دیو ز پاکی درون می میرد

زنگار خطا ز تن نشوییم چرا؟

«فرامرز محمدی پور»

با عمر خودم چرا چنین تا کردم؟

ای عشق ببین چه بر سرم آوردم؟

چندی ست که قد خمیده در کوچه عمر

دنبال جوانی خودم می گردم

«روزبه فروتن پی»

از عشق این جا، نشانه خوبی نیست

دیگر ماندن بهانه خوبی نیست

این شهر عجیب سفله پرور شده است

باید بروم، زمانه خوبی نیست

«اسماعیل محمدپور»

● چهار

با مرور و بازخوانی فصلی از رباعی سرایی شعرای پیشین و امروز گیلان به این نکته می رسیم که رباعی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رویکرد تازه ای می گیرد و شاعران معاصر فرصت بالنده ای به این قالب شعر فارسی می دهند و مضامین و مفاهیمی چون انقلاب، جبهه و جنگ، مسائل اجتماعی، مذهب، عرفان و... ظرافت رباعی را سرشار از واژه های ناب و لحظه های بکر می کند و شواهدی که می آید بالندگی و پویایی فکر و اندیشه مانای شاعران گیلانی، با جان بخشی دوباره به «رباعی» را پیش رو می گذارد:

۱- حماسه عاشورا:

در وسع زمین بنفشه و یاس نبود

جای کسی از تبار احساس نبود

در دست زمین، ز دست بی آبی، باغ

می مرد؛ اگر حضرت عباس نبود

«ابوالقاسم حسینجانی»

در بهت نگاه کربلا گل کردی

در خون خود ای خون خدا گل کردی

بعد از تو تمام غنچه ها خشکیدند

اما تو فراز نیزه ها گل کردی

«مجید مرادی رودپشتی»

بی یاد تو در قنوت باشم- حاشا

دلواپس اشک و قوت باشم- حاشا

شرمندگی از گلوی سرخت کافی است

باز آیی و در سکوت باشم- حاشا

«جمشید عباسی»

این واقعه در جهان تماشایی بود

لبخند خدا به عشق و شیدایی بود

میدان بلا که کربلا نامش بود

دیدیم هر آنچه بود زیبایی بود

«کریم رجب زاده»

۲- فرهنگ شهادت:

چون لاله معطر است از خون کفنش

دستار شقایق است گلگون کفنش

یک عمر اگر برهنه سر کرد گذشت

خود خون شهید ماست اکنون کفنش

«شیون فومنی»

خمخانه گل، ز گام تو می جوشد

امواج خزر، ز نام تو می جوشد

ای منطق آفتاب، خون سه شهید

در کالبد کلام تو می جوشد

«غلامرضا رحمدل»

چون ابر که بر لاله رخان می گرید

بر غربت نام تان جهان می گرید

یادآور چشم های گریان شماست

این شمع که بر مزارتان می گرید

«محسن حسن زاده لیله کوهی»

از سخت ترین راه عبورت دادند

از معرکه، ناگاه، عبورت دادند

آن شب که دری به آسمان باز نبود

از روزنه ماه، عبورت دادند

«سیدضیاءالدین شفیعی»

● پنج

همه لحظه هایی را که گذشت می توان با امعان نظر و ظرافت اندیشی به این نتیجه رسید که فصل رباعی در اشعار شعرای گیلانی بهاری است و روزبه روز به پویایی می رسد وقتی مصرع چهارم در رباعی را ذهن خلاق شاعر می شماریم شاعران ولایت جنگل و دریا هنوز که هنوز است با توانایی وظرفیت شاعرانه این ماندگاری را به مقصد می رسانند و این توانمندی یعنی خیال های شمالی آفتابی تر می درخشد:

در سینه روزگار می مانی تو

از عشق به یادگار می مانی تو

من می روم از یاد درختان چون باد

با خاطره بهار می مانی تو

«عبدالرضا رضایی نیا»

با هفته و ماه و سال من می چرخی

در خلسه و شور و حال من می چرخی

از قونیه تا غار حرا راهی نیست

می چرخم و در خیال من می چرخی

«ناصر حامدی»

یک لحظه به حال خویش مگذار مرا

بردار! از این میانه بردار مرا

یک عمر به ننگ عافیت تن دادم

ای عشق به دست درد بسپار مرا

«حمیدرضا شکارسری»

فرامرز محمدی پورلنگرودی